eitaa logo
ذهن‌شناخت
242 دنبال‌کننده
396 عکس
37 ویدیو
39 فایل
نگاشته ها و مطالبی در حوزه فلسفه ذهن، فلسفه نفس و علوم شناختي ارتباط با مدیر: @Dargahifar_reza
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از **مدرسه آگاهی**
هدایت شده از **مدرسه آگاهی**
🌀 دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی و انجمن علمی فلسفه با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختی برگزار می‌کنند: 💢 سلسله نشست های آگاهی در علوم شناختی نشست دوم 🔻 ناکارآمدی روش شناختی علوم اعصاب در تبیین آگاهی 👤 ارائه کننده دکتر مهدی همازاده، موسسه حکمت و فلسفه 🗓 سه‌شنبه 20 آذر 1403 ⏰ ساعت 12:30 تا 14 📍 دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، دانشکده الهیات، تالار امام هادی (ع) پیوستن به کانال رویداد: @Agahi_Shenakhti
امکان جهان زامبی و عقل‌گرایی موجهاتی.mp3
92.52M
امکان جهان زامبی و عقل‌گرایی موجهاتی دکتر محمود مروارید 01:42 متافیزیک آگاهی پدیداری 04:49 انواع حالات پدیداری 06:25 دو نزاع در فیزیکالیسم 06:55 جوهر حامل ویژگی‌ها 11:03 ویژگی‌های پدیداری 19:20 استدلال‌های تصور‌پذیری 36:35 اصل cp آقای چالمرز https://eitaa.com/Philosophy_Sandwich ➖➖➖➖➖ 🗳@vajeazeh
دوئالیسم سینوی دکارتی و مونیسم صدرایی از منظر اشکالات فیزیکالیسم برای ملاحظه اطلاعاتی درباره کتاب و دریافت 30 صفحه اول کتاب، مراجعه کنید: https://rihu.ac.ir/fa/book/36746
کتاب اراده آزاد؛ رهیافتی صدرایی در جشنواره فارابی برگزیده شد. تبریک خدمت دکتر حسین زاده عزیز🌺 گروه فلسفه، منطق و کلام در بخش بزرگسال حجت الاسلام و المسلمین  دکتر محمد حسین زاده برگزیده سوم با کتاب «اراده آزاد؛ رهیافتی صدرایی»
📣 قابل‌توجه حوزویان علاقه‌مند به فضای مجازی، بازی‌های رایانه‌ای، و هوش مصنوعی 💥فراخوان ثبت‌نام رشته حوزوی مطالعات دین و فضای مجازی، برای نخستین‌بار 👈 با رویکرد نظری و مهارت‌محور، برای ترم بهمن 1403، در مقطع سطح سه حوزه، با: 🔸گرایش‌ بازی‌های رایانه‌ای 🔸گرایش هوش مصنوعی ✅ با بهره‌گیری از اساتید معتبر ✅ بهره‌مندی از آزمایشگاه تخصصی ✅ و مزایای ویژه علمی و پژوهشی 📆 زمان ثبت‌نام: 1 تا 14 دی 📆 زمان شروع کلاس‌ها: نیمه دوم بهمن 🏫 در مرکز تخصصی دین و فضای مجازی حوزه‌ علمیه اطلاعات بیش‌تر و ثبت‌نام از طریق مراجعه به کانال: 👇 https://eitaa.com/CRCSEM _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ 🔳 با مفتاح اندیشه همراه باشید 🆔 @meftahandishe_com
📚 “Toward an empathy‑based trust in human‑otheroid relations” 📘 مقالۀ "بسوی اعتمادی مبتنی بر همدلی در روابط انسان-آدِراُویدها (Otheroids)" توسط دکتر ابوطالب صفدری در سال 2024 و در مجلۀ ‌AI & SOCIETY به چاپ رسیده است. 📗واژۀ Otheroids یک اصطلاح مجعول (ساخته شده) و مرکب از دو بخش Other و Oid است که نویسنده آن را معادل موجوداتی درنظر می‌گیرد که در عین غیر انسانی بودن،‌ ویژگی‌های ارتباطی‌ای دارند که می‌توانند اعتماد را تقویت کنند. بر این اساس نویسنده استدلال می‌کند که برای انسان‌ها امکان توسعه اعتماد به ربات‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی وجود دارد. این اعتماد صرفاً مبتنی بر قابلیت اطمینان نیست، بلکه بر یک رابطه همدلانه استوار است که از تعامل هماهنگ ناشی می‌شود. 📕نویسنده با بررسی و رد استدلال‌های مخالف امکان اعتماد به اتوماتا (Automata) آغاز می‌شود. این استدلال‌ها مبتنی بر فرضیاتی هستند از جمله: 1) اعتماد، مستلزم توانش‌های عامل مانند اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی است که اتوماتا فاقد آن هستند. 2) اعتماد، با احساس خیانت هنگام نقض مشخص می‌شود، که در تعاملات انسان و اتوماتا وجود ندارد. 3) اعتماد به اتوماتا مضر است، زیرا می‌تواند منجر به فرار خلق‌کنندگان اتوماتا از مسئولیت اخلاقی شود. 📒نویسنده با ارائه شواهدی دربارۀ اینکه "انسان‌ها روابط همدلانه با اتوماتا ایجاد می‌کنند"، این استدلال‌ها را به چالش می‌کشد و تمایز بین انسان و ماشین را محو می‌کند و پیشنهاد می‌کند که همدلی، پایه و اساس اعتماد به آدِراُویدها را تشکیل می‌دهد و این همدلی مبتنی بر یک حلقه تعامل هماهنگ است که با پیش‌بینی متقابل و افق وسیعی از امکانات مشخص می‌شود. 📓این تعامل هماهنگ منجر به خودِ غیرِمتمرکز (de-centered self) می‌شود و آنگاه سوژه انسانی دیگر کنترل کاملی بر تعامل ندارد. این عدم تمرکز،‌ باعث احساس آسیب‌پذیری می‌شود که شرط لازم برای اعتماد است. از طریق تکرار تعاملات هماهنگ، تاریخچه‌ای از تعامل، ساخته می‌شود که اعتماد به آدِراُوید را تقویت می‌کند. این تاریخچه صرفاً مجموعه‌ای از اطلاعات نیست، بلکه یک تجربه اجتماعی غنی و پیچیده است که نمی‌توان آن را در یک محیط آزمایشگاهی تکرار کرد. 📘مقاله همچنین با توضیح اینکه چرا نقض اعتماد در روابط انسان و آدِراُویدها منجر به ناامیدی می‌شود و نه خیانت، به چالش پدیدارشناختی پاسخ می‌دهد. هنگامی که نقض، رخ می‌دهد، آدِراُوید، دیگر به عنوان "دیگری" درک نمی‌شود، بلکه به عنوان یک مصنوع تکنولوژیکی صرف درک می‌شود که منجر به ناامیدی می‌شود. 📕در نهایت، این مقاله استدلال می‌کند که تشخیص واقعیت همدلی و اعتماد به آدِراُویدها برای مدیریت ادغام آنها در جامعه، حیاتی است. نادیده گرفتن این واقعیت مانند اجازه ورود یک اسب تروا به میان ما خواهد بود، زیرا آدِراُویدها همچنان به رشد نفوذ خود ادامه می‌دهند، در حالی که ما برای پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن آماده نیستیم. نتیجه اینکه اعتماد آدِراُویدها نه تنها ممکن، بلکه مطلوب نیز هست. با درک پویایی اعتماد مبتنی بر همدلی، می‌توانیم جنبه‌های مثبت روابط انسان و آدِراُویدها را پرورش دهیم و در عین حال پاسخگویی اخلاقی را تضمین کنیم. 🖋هادی قهار @PhilMind
☄️ تراانسان‌گروی جنبشی سیاسی و اخلاقی است که تقویت و قدرت‌مندتر شدن حیات فیزیکی، روانی و اجتماعی انسان را با استفاده از فناوری‌های نوین و آینده دنبال می‌کند. تراانسان‌گرایان معتقدند باید مجاز شمرد که انسان‌ها با استفاده از فناوری، کارکردهای شناختی و بدنی خود را تقویت کنند تا بتوانند توانایی‌ها و ظرفیت‌های خود را از محدودۀ زیستی موجود فراتر برند. این تقویت ممکن است از راه‌های گوناگونی حاصل شود؛ از اعضای مصنوعی (prosthetics) و قطعات کاشته در بدن (implant) گرفته تا بارگذاری ذهنی (mental uploading). ☄️ تراانسان‌گرا کسی است که معتقد و حامی ایدۀ تراانسان‌گروی است، بنابراین تراانسان‌گروی نوعی ایدئولوژی است، اما تراانسان، انسانی است که به میزان کافی تغییرات فناورانه کرده است که دیگر نمی‌توان به‌سادگی او را انسان متعارف و معمولی دانست (مثلًا عمر طولانی‌تری یافته است، توانایی‌های شناختی‌اش تقویت شده است یا اعضایی مصنوعی در بدنش کار گذاشته شده است)، اما هنوز در شناخت و وضعیت زیست‌شناختی ذاتی، به میزان کافی انسان است و فردی از نوع انسان شمرده می‌شود. تراانسان‌گرایان از علامت H+ برای اشاره به موضع تراانسان‌گروی استفاده می‌کنند، که به تقویت و بهسازی انسان اشاره دارد. البته به نظر می‌رسد هنوز تراانسانی تحقق خارجی نیافته است. ☄️ تراانسان‌گروی مشتمل بر مجموعه‌ای از ارزش‌هاست، که در قلب آنها ارزش تجربۀ حسی است، که تعامل پدیداری شخصی (subjective phenomenal interaction) با جهان است، اعم از تجاربی که خودشان غایت شمرده می‌شوند، و تجاربی که ارزش طریقی و واسطه‌ای دارند. برخی (مانند لذت‌گرایان) تجاربی مانند لذت، شادمانی و رضایت‌مندی را غایی، و تجاربی مانند علم، معرفت و خردمندی را واسطه‌ای می‌دانند و برخی برعکس. در هر حال تراانسان‌گرایان بر این نکته تأکید دارند که تجربۀ انسانی مقید به ظرفیتی است که انسان برای تجربه کردن دارد، و این ظرفیت مقید به شرایط ارگانیزم فیزیکی انسانی است. انسان می‌تواند و حق دارد که با تغییر محدودیت‌های فیزیکی، زیستی و شناختی خود، به ظرفیت‌هایی فراتر برای تجربه کردن برسد. برای این کار باید از فناوری‌های نوین بهره برد. محدودیت کنونی محصول طبیعت و فرایند فرگشت است، اما انسان امروزین به انتظار فرگشت نمی‌نشیند. تراانسان‌گرا معتقد به پیشرفت و تغییر است، اما فقط آن را گریزناپذیر نمی‌داند و تنها با فعالیت‌های روشنفکرانه و عقلانی آن را دنبال نمی‌کند. ☄️ برخی مسائل مورد بحث در مورد تراانسان‌گروی از این قرارند: آیا فناوری خاصی را می‌توان به‌مثابه درمان یا تقویت در نظر گرفت؟ آیا مخاطرۀ تغییراتی که در انسان ایجاد می‌شود، بیش از مزایای آن است یا نیست؟ آیا اهداف مشخص تراانسان‌گروی اصلاً ممکن و دست‌یافتنی‌اند؟ کدام تغییرات بر وضعیت اخلاقی یا وجودشناسانۀ انسان‌هایی که دستخوش آنها می‌شوند، اثر می‌نهند؟ 📒Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics (2nd Edition). 📔https://plato.stanford.edu/entries/life/ 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
☄️ فلسفه ذهن الان خیلی متفاوت شده است! جاشوا نوب در یادداشتی با عنوان «فلسفه ذهن الان خیلی متفاوت شده است» نکاتی را در میان گذاشته است در مورد اینکه فلسفه ذهن امروز خیلی به سمت تجربی شدن حرکت کرده است. خواندنی است. https://xphi.net/2024/12/02/philosophy-of-mind-is-very-different-now/ @ZehnShenakht @Dargahifar_Reza
ترجمه (ChatGPT): فلسفه ذهن اکنون بسیار متفاوت است منتشر شده در ۲ دسامبر ۲۰۲۴ توسط جاشوا نوب چند دهه پیش، به نظر می‌رسید تقریباً تمام حوزه فلسفه ذهن بر طیف نسبتاً محدودی از پرسش‌ها تمرکز دارد (مسئله ذهن-بدن، آگاهی، ماهیت قصدیت و غیره). هر کسی که می‌خواست به موضوعی خارج از این محدوده بپردازد، اغلب تلاش می‌کرد این کار را با توضیح اینکه چگونه آنچه انجام می‌دهد می‌تواند به این «هسته» اصلی حوزه متصل شود، توجیه کند. واضح است که اوضاع بسیار تغییر کرده است. این روزها، افراد روی موضوعات متنوعی کار می‌کنند که ارتباط آشکاری با لیست کوتاه موضوعاتی که چند دهه پیش بر این حوزه تسلط داشتند، ندارند. اما اگر به نهادهای مختلفی که این حوزه را مدیریت می‌کنند نگاه کنیم، به نظر می‌رسد که نوعی عقب‌ماندگی وجود دارد. بسیاری از هنجارها و نهادهایی که ما در این حوزه داریم، با وضعیت کنونی حوزه سازگار نیستند و تنها بقایایی از نحوه کار آن در گذشته هستند. فکر می‌کنم بسیاری از خوانندگان با این نکته کلی موافق باشند، اما فضای زیادی برای اختلاف‌نظر منطقی درباره اینکه دقیقاً کجا هنجارهای ما دچار عقب‌ماندگی شده‌اند و چه چیزهایی نیاز به تغییر دارند وجود دارد. فکر کردم نوشتن این پست می‌تواند برای شروع این بحث مفید باشد. قصد دارم چند نکته خاص را مطرح کنم، اما کاملاً پذیرای دیدگاه‌های جایگزین هستم. ### ۱. گسترش پژوهش‌های تجربی این روزها، بسیاری از افراد در فلسفه ذهن درگیر تحقیقاتی عمدتاً تجربی درباره نحوه عملکرد جنبه‌های خاص ذهن هستند: نحوه کارکرد ادراک بصری، نژادپرستی، حافظه، احساسات و غیره. وقتی این افراد برای موقعیت‌های شغلی در فلسفه ذهن درخواست می‌دهند، اغلب احساس مبهمی وجود دارد که آنچه انجام می‌دهند به نوعی «حاشیه‌ای» یا «غیرمرکزی» است و واقعاً به هسته اصلی حوزه تعلق ندارد. اما این دیگر منطقی نیست! اگر فردی را که متخصص در مطالعات تجربی اخیر درباره تعصبات ضمنی است با فردی که صرفاً به کار پیشینی در متافیزیک ذهن می‌پردازد مقایسه کنیم، در وضعیت کنونی این حوزه، نمی‌توان گفت که اولی کمتر از دومی به هسته اصلی نزدیک است. این دیدگاه که دومی دارای جایگاه ویژه‌ای است، صرفاً بازمانده‌ای از گذشته است. ### ۲. تاریخ فلسفه ذهن افرادی که در فلسفه ذهن کار می‌کنند اغلب مایلند درباره تاریخ این حوزه بیشتر بدانند. اما این تاریخ دقیقاً چیست؟ برای مثال، از میان تمام آثاری که اسپینوزا نوشته است، چه چیزی را باید «فلسفه ذهن اسپینوزا» بنامیم؟ پاسخ سنتی اساساً این بود: از میان تمام آثاری که در تاریخ فلسفه درباره ذهن نوشته شده است، فقط آن‌هایی که به فهرست محدودی از پرسش‌های مطرح‌شده در فلسفه تحلیلی اواخر قرن بیستم مربوط می‌شوند، «تاریخ فلسفه ذهن» محسوب می‌شوند. این رویکرد تقریباً هر چیزی را که متفکران تاریخ فلسفه درباره ذهن گفته‌اند کنار می‌گذاشت. اما این رویکرد دیگر منطقی نیست. اگر کسی بخواهد فلسفه ذهن اسپینوزا را بررسی کند، ممکن است تنها به مباحث مسئله ذهن-بدن در بخش دوم *اخلاق* توجه کند، یعنی بخشی که به موضوعات مورد بحث در فلسفه ذهن قرن بیستم مرتبط است. اما این دیدگاه بسیار محدودکننده است. قطعاً مشارکت‌های اسپینوزا در فلسفه ذهن فراتر از این است. بسیاری از این مشارکت‌ها درباره نحوه عملکرد جنبه‌های مختلف ذهن است. ### ۳. ضرورت‌های آموزشی دانش روش‌های ریاضی یا رسمی اغلب در فلسفه مفید است، اما واضح است که فیلسوفان نمی‌توانند بر تمام روش‌های رسمی مرتبط تسلط کامل داشته باشند. بنابراین همیشه این پرسش مطرح است: از میان تمام روش‌هایی که ممکن است مرتبط باشند، کدام‌یک برای فیلسوفان ضروری است؟ حال فرض کنید دانشجوی تحصیلات تکمیلی در فلسفه ذهن می‌تواند یا (الف) درسی در منطق بگذراند ولی هرگز درسی در آمار نخواند، یا (ب) درسی در آمار بگذراند ولی هرگز درسی در منطق نخواند. به نظر می‌رسد هنجاری در این حوزه وجود دارد که گزینه (الف) پذیرفتنی‌تر از (ب) است. اما آیا این هنجار هنوز منطقی است؟ اگر به کارهای فیلسوفان ذهن در حال حاضر نگاه کنیم، به نظر می‌رسد آمار بسیار بیشتر از منطق استفاده می‌شود. @ZehnShenakht @Dargahifar_Reza