#خاطراتشهدا^^🌿!
کنار هلیکوپترِ جنگیاش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب میداد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای اسلام میجنگیم ، تا هر زمانکه اسلام در خطر باشد...
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که میرفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان میگویند...
📒خاطرهای از زندگی خلبان شهید علیاکبر شیرودی
🔸🔹منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب ، صفحه 201
♥️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم♥️
#کپیباذڪرمنبع
@Zeinabl
#یهویی:
◻️◻️◼️◼️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◼️◼️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◼️◼️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◻️◼️◼️
طراحی از مریم کریمی نابغه هندسه دانشگاه. فردوسی
به یک گروه دیگه بفرست ، طرحش عوض میشه😳
واقعا امتحان کنید تا باورتون شه
إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ،
وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🌿
أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ،
فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ
فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ.
یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ🌱
اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ.
یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،
أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ،
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.🌱!
تمام دنيا راسياھ و سفيد دوست دارم. . . !˘˘♥️
به جزتو،تو رنگۍ ترين اتفاق منۍ
#رفیقجانا🌼˘˘
محبان زینب(:💙!'
محبانزینبˇˇ!'
!🌸💜|•
#خاطراتشهدا🌿!
حمید نهتانی را سیستانیهاو بلوچستانیهای غیرتمند فراموش نکردهاند. شروری بود با دستان آلوده به خون جوانان وطن. جاده زابل به زاهدان را بست و ۸۰ نفر از بچههای نیروی انتظامی را که داشتند به محل خدمتشان میرفتند، یکجا توی اتوبوسها دستگیر کرد. تا خبر به سردار برسد از کوره راههای خاکی ردشان کرده بود به روستایی در خاک افغانستان. بچههای مردم را برده بودند! حالا چه کار باید کرد. همه مانده بودند که با این اقدام قلدرانه چطور باید مواجه بشوند. کار را از طریق دیپلماتیک و نامهنگاری و احضار سفیر و این جور راههای مسالمتآمیز دنبال کنند یا... یا نداشت.» اینجای متن یوسفزادهکرمانی خطاب به حاجقاسم سلیمانی نوشته است: «تو وارد شدی با نیروهایت با تجربه ۲۷ عملیات جنگ و دهها عملیات بعد از جنگ. طولی نکشید که خاک افغانستان را درنوردیدید و محل را کامل محاصره کردید. پیغام فرستادی به حمید نهتانی که اگر هر ۸۰ نفرشان را آزاد نکنی تا ساعاتی دیگر تمام روستا را روی سرت خراب میکنیم! مثل همیشه نام تو رعب انداخت در دل اشرار. بچههای مردم را صحیح و سالم پس گرفتید و برگرداندید به خاک وطن
@Zeinabl