فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اۍدردلمنمیلوتمناهمه تو!
وندرسرمنمایهـسوداهمھتو!
#چهارشنبھهاۍامامرضایے💚'
محبان زینب🌸'
#رمانچغڪˇˇ♥️!
قسمت:دهم
اصلاً اسم ساواک مساوی است با خشونت و زندان و آزار و اذیت و شکنجه و جنایت های وحشتناک.
ساواک همه جا خبرچین دارد. آنقدر زیاد که بین مردم پیچیده: از هر سه نفر، یک نفر خبرچین ساواک است! این خبر چین ها به خاطر رژیم شاه، حتی به زن و بچه خود هم رحم نمیکند. همین چند هفته پیش، یکی از خبرچین ها دختر خودش را به خاطر داشتن یکی از رمان هایی که خواندنشان ممنوع بود، لو داد.
برای همین به راحتی نمی شود ۱۰۰ تا نان خرید.! احتمال اینکه آدم گیر ساواک بیفتد، خیلی زیاد است و باید با نقشه کشیدن، نان ها را طوری تهیه کرد که کسی شک نکند. به محل قرارمان، چهارراه دروازه طلایی میرسم. احمد و جواد رسیدهاند و از سعید خبری نیست. سلام و علیک میکنیم. میخواهم بپرسم(( پس سعید کجاست؟؟)) که دارم میبینم از آن طرف چهارراه دارد می آید.
جمعمان که جمع میشود، از کوچه پس کوچه ها راه می افتیم به طرف خانه مادربزرگم. در طول راه شروع می کنم به توضیح کارهایی که امروز داریم. اولین کارمان نان گرفتن از نانوایی پدرم است.سعید میگوید: خب این هم آن را از نمای پدرت بگیریم؟ آنجا خیلی دور است.
#ادامهدارد. . . ↻
@Zeinabl 💛🌼
تماممحبتترابـهـپاۍ
دوستتبریزنهتماماعتمادترا. . . 🌱
-حضرتعلےعلیھالسلام🌼!'
➺@Zeinabl
محبانزینبˇˇ!'
《🍃!°》
•📸•
دَرنبندیمبھنوربہآرامشِپُرمهرِنسیم
روبهـ اینپنجرھباشوقسلامۍ بڪنیم. . . (:💕!
➺@Zeinabl 🌼'
#رمانچغڪ ˇˇ♥️!'
قسمت:یازدهم🌿
میگویم: از نانوایی پدرم بخریم، مطمئن تر است. درست است که کمی دور است، اما هم خلوت است ،هم اگر خدایی نکرده اتفاقی پیش بیاید، پدرم می تواند کمک میکند.
و بعد پیشنهاد می دهم که برویم دنبال آقا داوود تا با او برویم نانوایی.
کسی مخالفتی ندارد .خانه آقا داوود نزدیک خانه مادربزرگم است.
ما چهار نفر، یعنی من و سعید و احمد و جواد، یک گروه کوچک ایم که مخفیانه کارهای مبارزاتی انجام می دهیم. هر چهار نفر ۱۵ سال داریم. من و سعید،طلبه ایم؛ احمد و جواد ،دانش آموز دبیرستان.
من، که مثلاً رهبر و مغز متفکر این گروه چهار نفره هستم، بعد از تمام شدن دوره راهنمایی، وارد حوزه علمیه شدم ،هم خیلی دوست داشتم ،شبیه حاج آقا بشوم؛ هم مادرم خیلی تشویقم می کرد به جای مدرسه رفتن، به حوزه بروم و در آنجا ادامه تحصیل بدهم.
وارد حوزه علمیه که شدم، در کنار درس، با کسانی که علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه می کردند از نزدیک آشنا شدم و در جلسات شان شرکت کردم و به راه مبارزه علیه رژیم پهلوی کشیده شدم. با اینکه ۱۵ سال بیشتر ندارم، بین انقلابی های مشهد، مخصوصا پیش حاج آقا، جای ویژه ای دارم از جلسات مخفی انقلابی ها و مخفیگاه هایشان خبر دارم.
#ادامھدارد. . . ↻
@Zeinabl 💛🌼