#داستان_پند_اموز 💛💛
مصلحت خداوند🍃🌿
(ثعلبه بن حاطب انصاری مرد فقیری بود كه هر روز در مسجد حاضر میشد و نمازهای پنجگانه را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پا میداشت. روزی ثعلبه از پیامبر خواست در حق او دعا كند، تا وی ثروتمند گردد.
پیامبر فرمود: ای ثلعبه، اندكی قناعت و شكرگزاری در درگاه خدا، از مال زیادی كه نتوان شكر آن را به جای آورد بهتر است. آیا روش من برای شما سرمشق نشده است؟ به خدا قسم، اگر بخواهم میتوانم كوه را برای خود مبدل به طلا و نقره نمایم. (در صورتی كه گاه پیامبر تا سه روز گرسنه میماندن. )
باز روز دیگر ثلعبه آمد و در خواست خود را تكرار كرد. این بار رسول خدا در حق او دعا فرمود.
ثعلبه که یك راس گوسفند داشت، در اثر دعای پیامبر گوسفندان زیادی به دست آورد. لذا در بیرون از مدینه محلی را برای نگهداری گوسفندان درست كرد و فقط نماز ظهر و عصر را میتوانست با رسول خدا بخواند و از نماز جماعتهای دیگر محروم شد، به تدریج گوسفندان زیادتر شده و او را مشغول كرد به حدی كه دیگر تنها روزهای جمعه میتوانست در نماز شركت كند.
بالاخره كار به جایی رسید كه مجبور شد بیابانی دور از مدینه را برای خود انتخاب كند و بدین ترتیب از نماز جمعه هم محروم ماند؛ و گاهی اگر كسی از آنجا عبور میكرد، اخبار مدینه را از او میپرسید.
پس از مدتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حال ثعلبه را پرسید. وقتی از وضع او باخبر شد، سه مرتبه فرمود: ویح لثلعبه: وای بر ثلعبه (كه ثروت مانع سعادت او شد).
وقتی آیه زكات نازل شد، پیامبر مامور جمع آوری زكات را نزد ثعلبه فرستاد؛ ولی حرص و بخل او نه تنها باعث شد كه از پرداخت زكات امتناع ورزد، بلكه به اصل تشریع آن نیز اعتراض نمود و گفت: این حكم برادر جزیه است؛ یعنی اگر ما زكات بدهیم چه فرقی میان ما و غیر مسلمانان است كه جزیه میدهند! خبربه پیامبر رسید حضرت سه بار فرمودند: ویح لثلعبه: وای بر ثلعبه و این آیات نازل شد:
(وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ) (1)
از آنها كسانی هستند كه با خدا پیمان بستهاند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاكران و صالحان خواهیم بود
#نویسنده:محمد غفار نیا✨
#کپی_ممنوع