eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
240 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ همسرم احترام پدر و مادر و خانواده را بسیار زیاد حفظ می‌کرد و احترام به مردم بسیار برایش مهم بود و همیشه به رعایت احترام توصیه می‌کرد. 😊 همیشه لبخند بر لب داشت و همیشه با روی خوش با خانواده، من، پسرش و مردم برخورد می‌کرد احترام به خانواده حتی به کوچکتیرن عضو خانواده را همیشه رعایت می‌کرد و به احترام ورود هر فردی از اعضای خانواده به خانه همیشه بلند میشد و با روی خوش از آنها استقبال می‌کرد.
✅ به خاطر شرایط کاری و رسته نظامی که داشت وظیفه خود می‌دانست که برای دفاع از حرم اهلبیت برود. 👌 هر چند که قبل از سال 97 نیز چند مرتبه درخواست برای رفتن به سوریه را داشت اما هر بار به دلایلی رفتنش لغو می‌شد یا شرایط فراهم نبود اما بالاخره شرایط فراهم شد و این لیاقت را پیدا کرد که برای دفاع از حرم اهلبیت (ع) عازم سوریه شود.  💐 همسرم همیشه از همان اول که عضو سازمان شده بود برای رفتن به سوریه میل و علاقه داشت و همیشه به حال غبطه می‌خورد، زندگینامه شهدا را مطالعه می‌کرد و همیشه با لبخند به من می‌گفت : 🕊 "من هم باید روزی بروم و از حرم اهلبیت دفاع کنم" بالاخره رفت و به آرزوی خودش رسید...
🌺 من با این اعتقاد که عمر آدم دست خدا است و اگر خدا بخواهد زنده میماند و اگر خدا نخواست و عمرش به دنیا نبود از دنیا خواهد رفت و چه بهتر که در این راه جان خود را از دست بدهد راضی شدم که همسرم به برود. 🔰 با توجه به رسته آقا مرتضی و بضاعت شغلش من خود را از اول آماده کرده و منتظر بودم که آقا مرتضی هر لحظه بخواهد برای دفاع از حرم اهلبیت (ع) برود و با این تفکر خودم را آماده و راضی کرده بودم؛ به نظر من رفتن همسرم ادای دِینی بود به حرم اهلبیت (ع) که آقا مرتضی رفت و دِین خود را ادا کرد.
📞 آقا مرتضی هر موقع که تماس داشت با خانواده به خاطر اینکه خیال من و پدر و مادرش راحت باشد می‌گفت جای ما امن است و هیچ مشکلی نداریم اما هرچه که امن هم باشد شرایط و منطقه جنگی بود و ما همچنان استرس و دلهره داشتیم و همیشه با توکل به خدا دل خودمان را آرام می‌کردیم. 😔 من خودم را برای اینکه آقا مرتضی در سفر به سوریه شهید شود آماده نکرده بودم و به این فکر نمی‌کردم که آقا مرتضی شهید شود، 🕊 اما همسرم با خدا معامله کرد و بهترین راه را انتخاب کرد.
🕊 شب 20 فروردین 97 آقا مرتضی به شهادت رسیده بود و صبح روز بیستم برادر آقا مرتضی و همکاران از آقا مرتضی خبر داشتند؛ 😢 اما پدر و مادر همسرم و من خبر نداشتیم و روز 20 فرودین ساعت 17 عصر خبر شهادت همسرم را از طریق یکی از همکاران همسرم شنیدم. 😔 به من گفتند آقا مرتضی زخمی شده است و من به خانه پدر همسرم بروم اما من همان موقع فهمیدم آقا مرتضی به رسیده و برای زخمی شدن که به خانواده اطلاع نمی‌دهند.
💔😔 دلتنگی کودکانه ی طاها دردانه ی شهید مرتضی... طاها هنوز سه سال و نیم سن دارد و زیاد متوجه نمی‌شود و یعنی چه؟ اما می‌گوید که بابام شهید شده و رفته پیش خدا، می‌گوید بابام رفته با خدا خداحافظی کنه و بعد میاد پیش من، بعضی مواقع که دلتنگ بابا می‌شود و بهانه گیری می‌کند هم می‌گوید بابام از پیش خدا که بیاد میاد پیش من؛ اما نمی‌داند که دیگر برگشتی برای پدرش نیست. ✅ وقتی آقا مرتضی عازم سوریه شد با هواپیما رفت و طاها نیز لحظه آخر پدرش را در فرودگاه و اینکه سوار هواپیما شد دیده و حالا هر موقع که هواپیمایی از آسمان شهر رد می‌شود می‌پرسد بابای من در این هواپیما است؟ و خودش جواب می‌دهد بابای من رفته پیش خدا. 😭🕊 😘 طاها بعضی مواقع که دلتنگ پدرش می‌شود نگاه به آسمان می‌کند و می‌گوید : "سلام بابایی" و با خودش حرفهایی را تکرار می‌کند اما بعد از چند دقیقه سکوت می‌کند و من در این مواقع دلتنگی هایش را بیشتر احساس می‌کنم اما خودش دلتنگی هایش را بروز نمی‌دهد...
❤️ خدا کند طاها بتواند راه پدرش را ادامه دهد با توجه به جو و شرایط کنونی جامعه ما، بهترین راه ادامه دادن راه، سیره و روش است 🌷 خودش از همین حالا می‌گوید دشمنان بابای من را شهید کرده اند و من می‌خواهم بروم با دشمنان بجنگم.
💐 آقا مرتضی قبل این اینکه وارد شود شغل دیگری داشت اما همیشه می‌گفت که جای من اینجا نیست و من وظیفه دیگری دارم بارها برای تغییر شغلش اقدام کرد اما هر بار با مخالفت از سوی رئیس اداره مواجه شد چرا که در آن اداره نیز نیروی قوی و مفیدی بود. 🔰 اما بالاخره با اصراری که داشت از شغل خود استعفا داد و با درخواست‌های فراوانی که برای شدن داشت و با پیگیری های زیاد شد هدفش از ورود به سپاه نیز رسیدن به مدافع حرم بودن بود و دیگر آرزویی نداشت که بالاخره وارد سپاه شد و پس از آن مدافع حرم و حال که از او به اسم شهید مدافع حرم نام می‌برند. 🕊
🌺 ویژگی های اخلاقی آقا مرتضی همه خوب بود و احترام ویژه ای برای خانواده، من و فرزندش قائل بود. 👌 و اِن شاءالله که من و فرزندم بتوانیم ویژگی های اخلاقی همسرم را حفظ کرده و ادامه دهنده راهش باشم که مدیون خون شهدا نشوم. لز اینکه همسر اولین شهید استان هستم احساس غرور و عزت دارم و این غرور و عزت را نیز خود آقا مرتضی برای من و خانواده اش و همه مردم استان به ارمغان آورده است. 💫 دعای خیر پدر و مادرهمسرم و احترام خاصی که برای آنها قائل بود سرنوشتش را عوض کرد و باعث شد که در مسیر و صیانت از حرم (س) قدم بردارد.
بگذشت در فراق تو شب‌های بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت همسر شهید و آقا طاها دردانه ی #شهید_مرتضی_بصیری_پور #مدافع_حرم و #شهید_راه_نابودی_اسرائیل
😔 لحظات آخر وداع سخت ترین لحظات برای مادر است. فرزندم تو را به حضرت زهرا (س) تو را به خانم زینب کبری (س) می‌سپارم 💐 مادر... برای من دوریت سخت است، 😭 مادر بی تو من چه کنم؟ دیگر کی انتظار بکشم از در بیایی و من قد رعنایت را نظاره کنم...
از قافلہ هاے شهدا جا ماندیم رفتند رفیقان و چہ تنها ماندیم افسوس ڪه در زمانہ دلتنگـے مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم