eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
3.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
در اين هنگام آن بيمار، آرامش يافت و بيانات امام جواد (عليه السلام) او را با نشاط نمود و تسليم مرگ گرديد، چشمش را فرو خوابانيد و از دنيا رفت. (43) 26- شادى شيعيان در لحظات آخر عمر جمعى در محضر امام صادق (عليه السلام) بودند، سخن از شيعه و پيروان امامان خاندان رسالت به پيش آمد، امام صادق (عليه السلام) فرمود، پيروان ما در لحظات آخر عمر، چيزهائى مى‏بينند، كه چشمشان با ديدن آن چيزها، روشن مى‏گرد، و شاد مى‏شوند. يكى از حاضران پرسيد: چه چيز را مى‏بينند؟ و اين سؤال را ده بار تكرار كرد و اصرار داشت، تا امام به او پاسخ دهد. ولى امام صادق (عليه السلام) هر بار در پاسخ مى‏فرمود: مى‏بينند. سرانجام، امام صادق (عليه السلام) آن شخص سؤال كننده را صدا زد و فرمود: مثل اين كه اصرار دارى تا بدانى چه مى‏بينند؟. او عرض كرد: آرى قطعا سپس گريه كرد. امام صادق (عليه السلام)، به حال او رقت كرد و فرمود: آن دو نفر را مى‏بينند او با اصرار پرسيد: كدام دو نفر را؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را مى‏بينند. هيچ مومنى نيست مگر اين كه در لحظات آخر عمر، اين دو بزرگوار را خواهد ديد، كه آن دو بزرگوار به او بشارت مى‏دهند. آنگاه فرمود: اين مطلب را خداوند در قرآن بيان كرده است. حاضران پرسيدند: خداوند در كجا و در كدام سوره بيان فرموده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: در سوره يونس (آيه 63، 64) آنجا كه مى‏فرمايد: الذين امنو و كانوا يتقون - لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره. همانها كه ايمان آوردند و پرهيزكار بودند براى آنها در دنيا و آخرت، بشارت و مژده خواهد بود.(44) (بشارت دنياى آنها همان حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در لحظات آخر عمر آنها، در بالين آنها است كه آنها را شاد و مسرور مى‏كند...). حارث رعور مى‏گويد: روزى هنگام ظهر، به حضور امام على (عليه السلام) رسيدم، پرسيد: براى چه به اينجا آمده‏اى. عرض كردم. محبت و علاقه به تو، باعث شد كه به محضرت بيايم. فرمود: اگر براستى داراى چنين علاقه‏اى باشى، مرا در سه محل خواهى ديد: 1- هنگامى كه روحت به حلقومت رسيد. 2- در كنار پل صراط. 3- در كنار حوض كوثر.(45) 27- تلقين دعاى نجاتبخش عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود، يكى از مسلمين در بستر مرگ افتاد، موضوع را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) خبر دادند، آن حضرت به بالين او آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، و حاضران نيز برخاستند و همراه آن حضرت به بالين آن مسلمان آمدند، او را بيهوش ديدند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى فرشته مرگ، اين شخص را آزاد كن تا از او سؤال كنم. ناآگاه آن شخص، به هوش آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مى‏بينى؟. او گفت: افراد سفيد بسيار، و سياه بسيار مى‏نگرم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود، كداميك از آن دو، به تو نزديكتر هستند؟ او عرض كرد: افراد سياه به من نزديكترند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود بگو: الهم اغفرنى الكثير من معاصيك، و اقبل منى اليسير من طاعتك. خدايا بسيارى از گناهان و نافرمانى از تو را ببخش، و اندكى از اطاعت تو را، از من بپذير. آن شخص، اين دعا را خواند، و سپس بى هوش شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به فرشته مرگ فرمود: ساعتى براى اين شخص آسان بگير تا از او سؤال كنم. در اين هنگام، آن شخص، به هوش آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مى‏نگرى؟. او عرض كرد، افراد سياه بسيار، و افراد سفيد بسيار مى‏نگرم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كداميك از آنها به تو نزديكترند. او گفت: افراد سفيد نزديكترند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به حاضران فرمود خداوند اين رفيق شما را آمرزيد. امام صادق (عليه السلام) بعد از نقل اين داستان فرمود: هنگامى كه به بالين شخصى كه در حال جان دادن است، رفتيد، اين دعا(دعاى فوق) را به او بگوئيد (و تلقين كنيد)(46) از اين حديث استفاده مى‏شود، كه اعمال نيك انسان به صورت نمودهاى سياه و تيره، در مى‏آيند، و اعمال نيك او به صورتهاى نورانى جلوه مى‏كنند و هنگام مرگ خود را به انسان نشان مى‏دهد. 28- ارزش اميد و خوف در هنگام مرگ عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود، يكى از مسلمانان بيمار و بسترى گرديد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از حال او جويا شد، گفتند: بسترى است، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به عيادت او رفت، وقتى كه در بالين او نشست، او را در حال جان دادن يافت، از او پرسيد: حالت چطور است؟ بيمار: در حالى هستم كه هم اميد به رحمت خدا دارم، و هم از گناهانم مى‏ترسم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۴ - 29- نتيجه نجاتبخش تلقين ابوبكر حضرمى مى‏گويد: مردى از بستگان من بيمار شد، به عيادتش رفتم، به او گفتم: اى برادر زاده ! نصيحتى در نزد من دارى، آيا از من مى‏پذيرى؟ گفت: آرى. گفتم: بگو، اشهدا ان لا اله الا اللّه، و حده لا شريك له: گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست او گواهى داد. به او گفتم، اين مقدار كافى نيست و سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه گواهى تو از روى يقين باشد. او گفت: گواهى، من از روى يقين است. گفتم: بگو: گواهى مى‏دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول خدا است. او گواهى داد. گفتم: اين مقدار كافى نيست: بايد گواهى تو، از روى يقين باشد. او گفت : گواهى من، از روى يقين است. گفتم: بگو گواهى مى‏دهم كه حضرت على (عليه السلام) وصى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و خليفه بعد از او، و امامى است كه اطاعت او واجب است. او به اين مطلب گواهى داد. به او گفتم، اين گواهى سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه از روى يقين باشد. گفت: از روى يقين گواهى مى‏دهم. سپس امامان معصوم (عليهم السلام) را يكى پس از ديگرى، نام بردم، او به امامت همه آنها گواهى داد، و گفت: گواهيم از روى يقين است، و پس از چند لحظه از دنيا رفت. همسر و اهل خانه، از مرگ او بسيار، بى تابى و بى قرارى مى‏كردند، چند روزى از آنها غايب شدم، سپس نزد آنها رفتم، گفتم حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم: حال تو در فراق شوهرت چگونه است؟ در پاسخ گفت: سوگند به خدا با مرگ فلانى به مصيبت بزرگى مبتلا شديم، ولى خوابى كه شب گذشته ديدم موجب آرامش خاطرم شده، و مرگ او را برايم آسان نموده است! گفتم: آن خواب چه بود؟ گفت: او (شوهرم) را در عالم خواب، زنده و سالم يافتم، به او گفتم: فلانى هستى؟ گفت : آرى. گفتم مگر تو نمردى؟ گفت، چرا مردم، ولى با كلماتى كه كه ابوبكر حضرمى مرا به آن تلقين داد، نجات يافتم، اگر تلقين آن كلمات نبود، نزديك بود كه دستخوش هلاكت گردم!(48) 30- گفتار كافر، با حمل كنندگان جنازه‏اش رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه دشمن خدا (كافر و گنهكار و لاابالى) از دنيا رفت، و جنازه‏اش را برداشته و به سوى قبرش حركت مى‏دهند، به حمل كنندگان جنازه‏اش خطاب كرده و چنين مى‏گويد: اى برادرانم! آيا سخن مرا نمى‏شنويد؟ من از شما در مورد برادر بدبخت شما (خودم) شكايت دارم، دشمن خدا (شيطان) مرا فريب داد و مرا وارد (عذاب) كرد، سپس به دادم نرسيد، و براى من سوگند ياد كرد كه خير خواه من است، و با اين حيله مرا گول زد. و نيز به شما شكايت مى‏كنم، از دنيايى كه مرا فريب داد تا وقتى كه به آن اطمينان يافتم، با من درگير شد و مرا بر زمين كوبيد. و نيز به شما شكايت مى‏كنم در مورد دوستانم كه مرا به دست مرگ سپردند و سپس از من بيزار شدند و مرا تنها گذاشتند. و نيز در مورد فرزندانم از شما شكايت مى‏كنم كه از آنها حمايت كردم، و آنها را بر خودم مقدم داشتم، اموال مرا خوردند و مرا تسليم مرگ كردند. و نيز از شما در مورد اموالم شكايت مى‏كنم، حق خدا را تباه ساختم، و سنگينى كيفر آن بر گردنم باقى ماند، و ديگران از آن بهرمند شدند. و نيز شكايت مى‏كنم در مورد خانه‏ام كه دار و ندار خود را براى ساختن و تعمير آن دادم، ولى افراد ديگر در آن مسكن گزيدند، و نيز شكايت مى‏كنم از طولانى بودن سكونت در قبر، كه همواره آن قبر، ندا مى‏كند: انا بيت الدود، انا بيت الظلمه و الوحشه و الضيق: من خانه كِرم و خانه تاريكى و وحشت و تنگى هستم.. اى برادرانم! تا مى‏توانيد مرا نگاه داريد (و نگذاريد مرا به قبر بسپرند)، و از آنچه بر سرم آمده، برحذر باشيد،! بدانيد كه مرا به آتش و ذلت و زبونى و خشم خداوند جبار، بشارت دادند. واحسرتاه! تا اينكه در راه اطاعت خداوند، افراط و تجاوز كردم، واى از طولانى بودن ناله‏ام، هيچ كسى نيست كه شفاعتش در مورد من پذيرفته شود، و هيچ دوستى نيست كه به من ترحم كند اگر بار ديگر به من اجازه مراجعت به دنيا مى‏دادند، طريقه ايمان را پيشه خود مى‏ساختم و در صف مومنان، قرار مى‏گرفتم‏(49) 31- گفتار قبر به مومن و كافر امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مى‏گويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى‏گردد، زمين قبر به او مى‏گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى‏رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى‏يابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى‏گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى‏شود، و او جايگاهش را در بهشت مى‏نگرد و از آن در، مردى بيرون مى‏آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را
زيباتر از تو نديده‏ام، تو كيستى؟ آن مرد زيبا در پاسخ مى‏گويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام داده‏اى. سپس روح او گرفته مى‏شود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مى‏گردد: سپس به او گفته مى‏شود: نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مى‏وزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مى‏يابد. ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مى‏گذارند، زمين قبر به او مى‏گويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مى‏رفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مى‏نگرى. آنگاه قبر، او را فشار مى‏دهد و جسد او را خورد و خاكستر مى‏نمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مى‏گرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مى‏شود، او جايگاهش را در دوزخ مى‏نگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مى‏گردد، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا تو كيستى؟. آن مرد، در پاسخ مى‏گويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مى‏دادى، و راى ناپاك تو مى‏باشم. سپس روح او گرفته مى‏شود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مى‏گردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مى‏وزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مى‏يابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مى‏گزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمى‏شود.(50) 32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود: الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونه‏اند: 1- استراح 2- اراح سپس چنين توضيح داد: انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مى‏شود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مى‏گردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مى‏گردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مى‏شود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51) 33- كرامت مومن هنگام مرگ رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بنده‏اش راضى شد، به عزرائيل مى‏فرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم. عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مى‏كنند و نزد آن بنده صالح مى‏آيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مى‏دهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مى‏دهد. در آن هنگام فرشتگان با شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مى‏ايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند). هنگامى كه ابليس كه رئيس شيطان‏ها است، آن منظره را مى‏بيند، دو دستش را بر سر نهاده و فرياد و نعره مى‏كشد! پيروان او وقتى او را اين گونه وحشتزده مى‏نگرند، مى‏پرسند: اى بزرگ ما! مگر چه حادثه‏اى رخ داده است؟ كه چنان بر افروخته شده‏اى؟. ابليس مى‏گويد: مگر نمى‏بينى كه اين بنده خدا تا چه اندازه مورد كرامت و احترام واقع شده است، شما در مورد گمراه كردن او در كجا بوديد؟ آنها مى‏گويند: جهدنا به فلم يطعنا: ما كوشش خود را در مورد گمراه كردن او كرديم، ولى او از ما اطاعت نكرد(52) 34- فرياد روح ميت بر فراز تابوت رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در اختيار اوست، اگر شما موقعيت مرده را بنگريد و گفتارش را بشنويد از تفكر در باره او غافل مى‏شويد و درباره وضع خودتان گريه مى‏كنيد تا آن وقت كه جنازه ميت را بر مى‏دارند و حمل مى‏كنند روح او بالاى تابوتش قرار مى‏گيرد و چنين فرياد مى‏زند: اى بستگان من! اى فرزندان من! دنيا با شما بازى نكند، همان گونه كه با من بازى كرد، اموال دنيا را از راه مشروع و غير مشروع جمع كردم و سپس همه آن را براى شما گذاردم، پس عيش و لذت آن مال براى ديگران است و مكافات حساب و بازخواست و پيامدهاى آن براى من مى‏باشد. فاحذروا مثل حل بى پس بترسيد و مراقبت كنيد از مثل آنچه براى من وارد شده است(53) كه مبادا حال شما نيز مانند حال من گردد. (پايان فصل اول) فصل دوم: معنى برزخ و دورنمائى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن‏ معنى برزخ‏
واژه برزخ در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو چيز حائل و واسطه شود، و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، برزخ مى‏گويند، و همچنين به زمينى كه بين دو دريا قرار گرفته، برزخ گويند، و هم چنين آن مرزى كه بين آب شيرين و شور قرار گرفته و مانع مخلوط شدن آن دو است، برزخ نام دارد. و در اينجا و موضوع مورد بحث اين كتاب، منظور از برزخ، جهانى است كه بين دنيا و آخرت قرار گرفته است كه از هنگام مرگ هر انسان شروع مى‏شود و تا پديدار شدن روز قيامت ادامه دارد، بنابراين هم اكنون عالم برزخ وجود دارد، و آنان كه مرده‏اند در اين عالم به سر مى‏برند. به عبارت روشن تر وقتى انسان مرد، بدن او مرده است ولى روح از بدن جدا شده و زنده است، زيرا روح از عوارض جسم نيست، تا با مرگ جسم، او نيز بميرد، بلكه يك گوهر مستقلى است، كه بدون جسم نيز به بقاى خود ادامه مى‏دهد، و همين روح بعد از مرگ جسم، در عالمى به نام برزخ قرار مى‏گيرد، در عين آنكه ارتباطى نامرئى با جسم خود نيز دارد. دور نمائى از عالم برزخ‏ روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا، در جسم لطيفى قرار مى‏گيرد، كه آن جسم، از بسيارى از عوارض جسم مادى بركنار است، و به آن، بدن مثالى يا، قالب مثالى. مى‏گويند، كه نه كاملا مجرد است و نه مادى محض بلكه داراى يك نوع تجرد برزخى است (مثلا جاى گرفتن آب در ميان كوزه، با جاى گرفتن آن در ميان نايلون، فرق دارد در اولى در ميان جسم غليظ است و در دومى در ميان جسم لطيف، (همچنانكه آب را مى‏توان از بيرون نايلون ديد، چنانچه بعضى، صورتهاى برزخى را مى‏توانند ببينند). البته حقيقت اين مطلب براى ما كه در زندان عالم ماده، اسير هستيم، به طور روشن قابل درك نيست، ولى براى آنكه تا حدودى چگونگى آن را دريابيم، دانشمندان آن را به حالت خواب تشبيه كرده‏اند. و به گفته علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تشبيه عالم برزخ به حالت خواب و روياء در بسيارى از روايات، وارد شده است. هر انسانى در عالم خواب، ديده است كه روحش با استفاده از قالب، گاهى به جاهاى وسيع و زيبا رفته و با مناظره جالب همراه با نعمتهاى فراوان، رو به رو شده و بهرمند گشته و لذت برده است، و گاهى به عكس مناظر وحشتناكى را مشاهده مى‏كند كه بسيار آزرده و ناراحت شده و با فرياد و گريه از خواب بيدار مى‏گردد. دورنمائى از عالم برزخ، با توجه به اين تشبيه (عالم خواب) تا حدودى براى ما درك مى‏شود، بنابراين جسم مثالى چنانكه از نامش پيداست، شبيه اين بدن است، ولى اين ماده كثيف عنصرى را ندارد، بلكه جسمى است لطيف، نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان. و به گفته بعضى: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى و جود دارد، منتها به هنگام مرگ از بدن جدا مى‏شود و در زندگى برزخى خود را آغاز مى‏كند، بنابراين روح بعد از مرگ به بدن ديگر منتقل نمى‏شود تا تناسخ به وجود آيد بلكه در قالب مثالى خود كه در باطنش موجود است، انتقال مى‏يابد.(54) در روايات اسلامى به جسم مثالى تصريح شده است، به عنوان نمونه: شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: عده‏اى معتقدند كه ارواح مومنان در چينه دان پرندگان سبز رنگى، در اطراف عرش قرار دارند، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين اعتقاد درست نيست، مومن در نزد خدا گرامى‏تر از آن است كه خداوند روحش را در چينه دان پرنده‏اى جاى دهد ولكن فى ابدان كابدانهم: بلكه ارواح در بدنهائى شبيه بدنهاى سابق خواهند بود(55) و نيز فرمود: فاذا قبضه اللّه عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا.: هنگامى كه خداوند روح مومن را قبض مى‏كند، او را در قالبى همانند قالبش در دنيا قرار مى‏دهد آنگاه فرمود: اين ارواح (در قالب برزخى) مى‏خورند و مى‏آشامند و هر گاه شخصى، بر آنها وارد شد آنها او را به همان صورتى كه در دنيا بود مى‏شناسند(56) نيز طبق روايات، ارواح مومنان در جهان برزخ، در باغها و حجره‏هائى از بهشت (برزخى هستند)، و ارواح كافران و مجرمان گرفتار عذاب و آتش برزخى و در مكانى به نام برهوت كه در حضر موت يمن واقع است مى‏باشند(57). و ارواح مومنان در دارالسلام نجف اشرف هستند.(58) تشبيه عالم برزخ به خواب در قرآن و روايات‏ در آيه 47 زمر مى‏خوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى. خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏كند، و ارواحى را كه نمرده‏اند نيز به هنگام خواب مى‏گيرد، سپس ارواح كسانى را كه مرگها آنها را صادر كرده نگه مى‏دارد، و ارواح ديگرى را ( را كه بايد زنده بمانند)باز مى‏گرداند تا سرآمد معينى اين آيه با صراحت بيانگر آن است كه مرگ و خواب، از يك جنس هستند، و خداوند در هر دو حال (مرگ و خواب) جان را مى‏گيرد، با اين تفاوت كه آن كس كه اجلش رسيده، خداوند آن جان را نگه داشته است، و آن كس كه عجلش نرسيده، آن جان را در وقت بيدارى به او باز مى‏گرداند.
و در روايات اسلامى نيز تشبيه مرگ به خواب، بسيار ديده مى‏شود، در اينجا به ذكر يك نمونه مى‏پردازيم: شخصى از امام جواد (عليه السلام) پرسيد. مرگ چيست؟. آن حضرت در پاسخ فرمود: مرگ همين خوابى است كه هر شب به سراغ شما مى‏آيد، با اين تفاوت كه مدت مرگ طولانى است و انسان در اين خواب بيدار نمى‏شود، مگر در روز قيامت، افرادى كه در عالم خواب، خواب مى‏بينند، و در آن حال با انواع شاديها، و يا دهشتها و دشواريها رو به رو مى‏شوند، همچين است در عالم مرگ و حوادث تلخ و شيرينى كه براى انسان رخ مى‏دهد، مرگ همين است، خود را براى آن آماده كنيد. (59) البته ناگفته نماند، عالم برزخ از يك نظر در مقايسه با آخرت و قيامت، يك نوع خواب است، ولى نسبت به زندگى دنيا، يك زندگى بسيار وسيعتر از زندگى دنيا است از اين رو در روايات آمده: مردم در خوابند: و اذا ماتو انتبهوا، وقتى كه مردند بيدار مى‏شوند. برزخ از ديدگاه قرآن‏ در قرآن مجيد، در سه مورد، واژه برزخ آمده است كه در دو مورد آن (53 فرقان و 20 رحمن) اين واژه به معنى مرز حاجب و حائلى است كه در دريا، بين آب شيرين و شور قرار دارد و از مخلوط شدن آن دو نوع آب، جلوگيرى مى‏كند. ولى در يك مورد (آيه 102 مومنون) منظور همان عالم برزخ است، كه با كمال صراحت مى‏فرمايد: و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون: پشت سر انسانها، برزخى است تا هنگامى كه (روز قيامت) برانگيخته مى‏شوند. و مى‏توان گفت: به دليل همين آيه، و روايات بسيار، كه واژه برزخ در متن آنها آمده، به جهان بعد از مرگ تا روز قيامت جهان برزخ مى‏گويند. در قرآن مجيد علاوه بر آيه فوق، آيات متعددى درباره عالم برزخ، وجود دارد كه با صراحت يا اشاره، سخن از عالم برزخ، به ميان آورده است، در اينجا به ذكر چند آيه، كه بعضى بيانگر پاداش صالحان در عالم برزخ است، و بعضى عذاب ناصالحان را در عالم برزخ بازگو مى‏كند مى‏پردازيم: 1- در آيه 169 و 170 آل عمران مى‏خوانيم: و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما اتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون. اى پيامبر هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده‏اند، مردگانند، بلكه آنها زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند، آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است، خوشحالند و به خاطر مجاهدانى كه بعد از آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‏بينند و مى‏دانند) كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى خواهند داشت. نظير اين آيه، آيه 154 سوره بقره است. 2- در آيه 26 و 27، سوره يس مى‏خوانيم. قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومى يعلمون - بما غفرلى، ربى جعلنى من المكرمين. مومن آل يس (حبيب نجار، وقتى كه به دست ستمگران به شهادت رسيد) از طرف خدا به او گفته شد وارد بهشت شو. او گفت: اى كاش قوم من مى‏دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است 3- و در آيه 46 سوره مومن مى‏خوانيم: النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العداب. عذاب آنها (آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام، بر آن عرضه مى‏شوند، و روزى كه قيامت بر پا مى‏گردد، خداوند دستور مى‏دهد كه آل فرعون را در سخترين عذابها وارد كنيد. منظور از عذاب آل فرعون در صبح و شام، همان عذاب برزخى آنها است. آيه 25 نوح، و 11 مومن نيز از عالم برزخ سخن به ميان آورده است. 4- و در آيه 10 سوره منافقون مى‏خوانيم: و انفقو مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت فيقول رب لو لا اخرتنى الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين.: از آنچه به شما روزى داده‏ايم در راه خدا انفاق كنيد، قبل از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و انفاق كنم و از صالحان باشم. در اين آيه نيز اشاره‏اى به عالم برزخ، عالم بعد از مرگ قبل از قيامت است، كه مقصران تمناى بازگشت و جبران مى‏كنند. و به آنها جواب داده مى‏شود كه بازگشتى در كار نيست، كه در دنبال همين آيه و آيه 100 مومنون همين جواب آمده است. به علاوه در آيات متعددى از قرآن در مورد مرگ، تعبير به توفى (قبض و دريافت روح، نه مرگ)، مثلا در آيه 42 زمر مى‏خوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها... خداوند ارواح، را هنگام مرگ، قبض و دريافت مى‏كند. اين تعبير نيز بيانگر زنده بودن روح انسانى، بعد از مرگ جسم است. 5- در آيه 25 سوره نوح مى‏خوانيم: مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلو نارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصارا. سرانجام همه آنها (قوم گناهكار نوح (عليه السلام)) به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.
از اين آيه استفاده مى‏شود كه قوم گنهكار نوح (عليه السلام) پس از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش دوزخ شده‏اند، روشن است كه هنوز دوزخ روز قيامت بر پا نشده است، بنابراين منظور از اين دوزخ همان دوزخ عالم برزخ است. نگاهى به پنج آيه قرآن با توجه به روايات‏ 1-در آيه 27 سوره ابراهيم مى‏خوانم: يثبت اللّه الذين امنو بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة.: خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (ويژگى‏هاى ايمان را رعايت كردند) به خاطر اعتقاد و گفتار ثابتشان، هم در دنيا و هم در آخرت، ثابت قدم مى‏دارد. در روايات متعدد آمده: منظور از آيه، ثابت قدم بودن مومن، در عالم برزخ است. علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان مى‏گويد: اكثر مفسرين مى‏گويند: منظور از آخرت در آيه فوق و عالم قبر است، و آيه در مورد سؤال قبر نازل شده است، و اين تفسير از ابن عباس و ابن مسعود نيز نقل شده است، و از امامان معصوم (عليهم السلام) روايت گرديده است از جمله امير مومنان على (عليه السلام)، در ضمن گرفتارى فرمود، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر وارد قبر مى‏شوند، از مومن مى‏پرسند، خدا و دين و پيغمبرت كيست؟ او در پاسخ مى‏گويد: خداوند، پروردگار من است، و اسلام دين من است و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است. آن دو فرشته به او مى‏گويند: خداوند تو را در آنچه خوشنود است، ثابت قدم بدارد اين است قول خداوند يثبت اللّه الذين امنوا.... آنگاه آن دو فرشته درى از بهشت را به روى قبر او مى‏گشايند... (60) 2- در آيه 124 سوره طه مى‏خوانيم: و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى. و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ (و پر زحمت) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مى‏كنيم. طبق پاره‏اى از روايات، اين زندگى سخت، مربوط به عالم برزخ است. علامه مجلسى (رحمة الله عليه) روايتى از امام سجاد (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود اين زندگى سخت، در عالم برزخ است، آنگاه مى‏گويد: مراد از معيشت ضنك (زندگى تنگ و سخت) در آيه فوق، عذاب قبر است و مويد اين معنى آن است كه قيامت را در آيه، بعد از آن ذكر نموده است، و بسيارى از مفسران اين گونه تفسير كرده‏اند و نمى‏توان گفت كه مراد از معيشت ضنك، بدى حال در دنيا است، زيرا بسيارى از كافران در دنيا، معيشت راحت و گوارايى دارند ولى بسيارى از مومنان به عكس، بر خلاف آنها، زندگى سختى در دنيا دارند. علامه طبرسى (در مجمع البيان) مى‏گويد:گفته شده كه منظور از معشيت ظنك عذاب قبر است، و اين تفسير از ابن مسعود و ابوسعيد خدرى و... نقل شده است، و ابو هريره در اين مورد، روايتى نقل نموده است (61) و امير مومنان على (عليه السلام) در ضمن نامه‏اى كه بر اهل مصر مى‏نويسد و توسط محمد ابن ابى بكر مى‏فرستد، مى‏فرمايد: و ان المعيشة الضنك التى حذر اللّه منها عدوه عذاب القبر. همانا معيشت ضنك كه خداوند دشمن خود را از آن بر حذر داشته، عذاب قبر است، سپس فرمود: چرا كه خداوند نود و نه مار بر كافر مسلط مى‏كند، آنها به گوشت او نيش مى‏زنند، و استخوان او را مى‏شكنند، و تا روز قيامت با او اينگونه رفتار مى‏نمايند(62) (شايد تعداد 99 مار، اشاره‏اى به 99 عمل زشت دنيوى او باشد كه به صورت 99 مار شده و در عالم قبر او را مى‏گزند). 3- در آيه 88 و 89 سوره واقعه مى‏خوانيم: فاما ان كان من المقربين - فروح و ريحان و جنة نعيم. و اگر انسان از مقربان باشد، در روح و ريحان (در نهايت آرامش و شادمانى) در بهشت پر نعمت است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: منظور از روح و ريحان، آرامش و شادمانى در عالم قبر (برزخ) است، و منظور از بهشت پر نعمت، بهشت آخرت (قيامت) مى‏باشد.(63) در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏خوانيم، فرمود: نخستين چيزى كه به مومن در هنگام وفات، بشارت داده مى‏شود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مومن در قبرش، بشارت داده مى‏شود اين است كه به او مى‏گويند: بشارت باد بر تو به خوشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كرده‏اند آمرزيد، و شهادت آنها را درباره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت، مستجاب فرمود(64) 4- در آيه 92 تا 94، سوره واقعه مى‏خوانيم: و اما ان كان من المكذبين الضالين - فنزل من حميم - و تصليه جحيم: اما اگر انسان از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب دوزخ جوشان از او پذيرايى مى‏شود، سپس سرنوشت او، ورود در آتش جهنم است. امام صادق (عليه السلام) فرمود، آب جوشان دوزخ در عالم قبر (عالم برزخ) به تكذيب كنندگان مى‏رسد، اما ورود به آتش جهنم، مربوط به آخرت (قيامت) است(65) 5- در آيه 62 سوره مريم مى‏خوانيم: و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا و هر صبح و شام روزى آنهإ؛اا (بندگان صالح خداوند) در بهشت مقرر است.
مفسر معروف، على بن ابراهيم (رحمة الله عليه)، با استفاده از روايات، مى‏گويد، منظور از اين بهشت، بهشت دنيا (در عالم برزخ) است كه ارواح افراد با ايمان به آن انتقال مى‏يابد، چرا كه در بهشت جاودان آخرت، صبح و شب وجود ندارد(66) نتيجه اينكه: در قرآن آيات متعددى به جهان برزخ، تصريح يا اشاره دارد و به طور كلى، اصل جهان برزخ، در قرآن آمده، گرچه به جزئيات آن اشاره نشده است، چنانكه شيوه قرآن در طرح مسائل، بيان اصول و كليات مسائل است، نه جزئيات آن. و عالم برزخ شبيه عالم خواب است، و وجه اشتراك مرگ و خواب اين است كه در هر دو حالت، نفس از تصرف در بدن باز مى‏ماند، با اين فرق كه در خواب، قطع تصرف نفس به صورت موقت است، و در مرگ، قطع تصرف طولانى از بدن است، نه ابدى، زيرا با فرا رسيدن قيامت، بار ديگر، بين نفس و بدن رابطه برقرار مى‏شود و نفس به تدبير بدن مى‏پردازد. پايان فصل دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۵ - فصل سوم: بخشى از ويژگى‏هاى عالم برزخ‏ گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مى‏باشد و انسان‏ها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مى‏رسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پاره‏اى از جزئيات و ويژگى‏هاى آن بپردازيم: يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند. البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند. بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمى‏شوند، ولى از روايات، فهميده مى‏شود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مى‏رسد. امام صادق (عليه السلام) فرمود: لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم. در قبر سؤال نمى‏شود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مى‏شود)(67) و در حديث ديگرى مى‏خوانيم:، ابوبكر حضرمى مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مى‏شود؟. امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68) بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مى‏باشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مى‏شود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69) به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است. و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق . دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مى‏آيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مى‏پردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مى‏شود. عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه. قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهل‏تر از آن نيست (70) طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مى‏شوند، يكى در جانب راست مرده قرار مى‏گيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71) و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مى‏كنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مى‏آيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيش‏هاى خود مى‏شكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مى‏كوبند و به سوى مرده مى‏آيند.(72) البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مى‏شوند؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73) و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است. امورى كه از انسان بعد از مرگ مى‏پرسند. روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مى‏گيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مى‏كنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مى‏پرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مى‏پرسند: 1-خدايت كيست؟ 2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟ 3- دينت چيست؟ 4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟ 5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74) 7- قبله‏ات كدام است؟ 8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75) 9- و 10- نماز و زكات؟ 11 و 12 -روزه و حج‏(76) در اين مورد به چند روايت توجه كنيد: الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77) ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازه‏اى در آن دفن كرده بودند عبور مى‏كرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مى‏كنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مى‏شمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78) ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو. سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت. آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مى‏كنند، مشمول لعنت خدا هستند). سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمى‏كنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مى‏كنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مى‏زنند كه بر اثر آن خاكستر مى‏شوى، او گفت سپس چه مى‏كنند؟ سلمان گفت، تو را باز مى‏گردانند، و بار ديگر عذاب مى‏كنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟ سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مى‏كنند؟ سلمان گفت: آرى.(79) سه: فشار قبر يكى از ويژگى‏هاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مى‏گذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مى‏نگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مى‏گيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مى‏گيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مى‏بيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مى‏گيرد؟ و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مى‏نگرد؟ هر سه قول گفته است.(80) از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مى‏شود: علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مى‏فرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مى‏گيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مى‏شود(81) به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد. و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مى‏دهد(82) نقل مى‏كنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مى‏رسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مى‏گفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم در اينجا اين سؤال مى‏شود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شده‏اند و در ميان قبر نرفته‏اند و گاهى در همان بالاى دار مى‏مانند تا نابود مى‏گردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مى‏شود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مى‏رود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟ پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مى‏كند، هوا او را سخت‏تر از فشار قبر، فشار مى‏دهد(83) مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمى‏گيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود: كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84) اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمى‏گيرد. وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مى‏گيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مى‏گردد. (85) و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود: وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مى‏زنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مى‏فهمند و به وحشت مى‏افتند سپس به او مى‏گويند: به بدترين حال بخواب، او به گونه‏اى در تنگناى فشار قبر قرار مى‏گيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مى‏گيرد، حتى
مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مى‏شود و مارها و عقرب‏ها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مى‏گزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86) در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟ امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود: هيهات ما على المومنين فيها شيى... دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مى‏شود به زمين ديگر، افتخار مى‏كند و مى‏گويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مى‏گويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمى‏داشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مى‏كند.(87) ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88) نيز ابوبصير مى‏گويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مى‏يابد؟ فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مى‏برم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89) آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مى‏شود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90) نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91) داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مى‏زنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد. او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مى‏آمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مى‏آمد و از او پرستارى مى‏نمود، و اين دعا را در حق او مى‏كرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92) صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مى‏دهند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشته‏اى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مى‏كردند طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مى‏نمود(93) مقام سعد در درجه‏اى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود: مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مى‏شوند.(94) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد. وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت پس از فراغ، مردم به خانه‏هاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونه‏اى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازه‏اش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مى‏دهد چرا؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانواده‏اش بود (95) عواملى كه موجب فشار قبر مى‏گردد به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مى‏شود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند: 1- نمامى (سخن چينى) 2- عدم پرهيز از ادرار 3- سوء خلق به خانواده‏ 4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهره‏گيرى صحيح از آنها و... امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مى‏شود.(96) امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97) (يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است). و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مى‏گيرد، چرا كه او نسبت به خانواده‏اش، بد اخلاق بود.(98) 5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده: يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مى‏شود. و در مورد تباه ساختن نعمت‏هاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۶ - عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مى‏شود به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد: 1- نماز شب و كامل نمودن ركوع‏ امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101) امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمى‏رسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102) 2- صدقه و نماز مخصوص‏ رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سخت‏تر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد: اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مى‏آيند، در نزد هر فرشته‏اى جامه و حله‏اى مى‏باشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مى‏تابد، حسنات عطا مى‏كند، و چهل درجه به او مى‏دهد (103) 3- نماز وحشت‏ نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مى‏شود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مى‏شود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد). عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مى‏كند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود: عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مى‏رفت: و خبر آن به من مى‏رسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مى‏خوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود. آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود. من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104) 4- حج‏ امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105) 5- مردن در جمعه‏ چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مى‏گردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مى‏شود.(106) 6- نهادن دو چوب تر همراه ميت‏ مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازه‏اى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مى‏دهد در آن دو چوب نوشته شود.(107) زراره مى‏گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مى‏شود؟ فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشده‏اند، دور مى‏كند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمى‏رود (108) نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)
روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مى‏كنند، چوب تازه‏اى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازه‏اند، عذاب او كاهش مى‏يابد(110) و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111) 7- ريختن آب روى قبر مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مى‏داد، روى قبر، آب مى‏پاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مى‏شود.(114) محدث قمى (رحمة الله عليه) مى‏گويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115) امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود: يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مى‏گردد (116) 8 - خواندن بعضى از سوره‏هاى قرآن‏ امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117) امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118) كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120) امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد. (121) خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122) و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتاب‏هاى دعا ذكر شده است. چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران‏ يكى از ويژگى‏هاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مى‏بينند، بار گناه بر آنها فشار مى‏آورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مى‏كنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مى‏شوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مى‏گويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفته‏اند مى‏روند. اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مى‏شود: كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مى‏گويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مى‏گويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است) نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است. اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست. از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مى‏رفتند و مى‏خوابيدند و به خود خطاب كرده و مى‏گفتند: خيال كن مرده‏اى و تو را درون قبر نهاده‏اند و از خداوند تمنا مى‏كنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مى‏آمدند و به خود مى‏گفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مى‏شنوى كه هرگز بازگشتى نيست. علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مى‏كند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مى‏كرد، وارد آن مى‏شد و در لحد آن مى‏خوابيد و ساعت‏ها در ميان آن مى‏ماند، سپس مى‏گفت: رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).
اين آيه را مكرر به زبان مى‏آورد، و با حال حزين مى‏خواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مى‏گفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123) پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان‏ از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مى‏كنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مى‏گيرند. به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانه‏هاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مى‏نويسد: اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثه‏اى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كرده‏ام(125) در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است‏ به طور كلى از مجموع چنين استفاده مى‏شود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمى‏شوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند. در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مى‏پردازيم: 1- امام صادق (عليه السلام) فرمود: ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب. همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مى‏آيد، و خوبى‏ها و خوشيهاى خانواده‏اش را مى‏بيند.(و خوشحال مى‏شود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مى‏نگرد و خوشيها را نمى‏بيند (و غمگين مى‏شود)(126) 2- نيز آن حضرت فرمود: ما من مومن و لا كافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس، فاذا راى اهله يعملون بالصالحات حمد اللّه على ذلك ،و اذا راى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت عليه حسره هيچ مومن و كافرى (كه از دنيا رفته) نيست مگر اينكه هنگام ظهر به ديدار خانواده خود مى‏آيد، و اگر ديد كه خانواده‏اش به انجام كارهاى نيك، اشتغال دارند، سپاس و حمد خداى را بر اين نعمت، بجاى مى‏آورد، و وقتى كافر ببيند كه افراد خانواده‏اش به انجام كارهاى نيك اشتغال دارند، براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد(127) 3- اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا ميت افراد خانواده‏اش را ديدار مى‏كند؟ امام كاظم (عليه السلام) فرمود: آرى. پرسيدم: در چه مقدار از زمان ديدار مى‏كنند؟ امام فرمود: فى الجمعه و فى الشهر و فى السنه على قدر منزلته در هر جمعه، و در هر ماه، و در هر سال، به اندازه مقامى كه آن مومن در پيشگاه خدا دارد پرسيدم: آنها به چه شكلى به ديدار افراد خانواده خود مى‏آيند؟ فرمود: فى صورة طائر لطيف يسقط على جدرهم و يشرف عليهم، فان راهم بخير فرح، و ان راهم بشر و حاجه و حزن اغتم به شكل پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مى‏زند، و بر آنها اشراف پيدا مى‏كند، پس اگر آنها را در خير و خوبى بنگرد، خوشحال مى‏شود، و اگر آنها را در بدى و نياز و اندوه ببيند، غمگين مى‏گردد(128) 4- نيز اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا مومنى كه از دنيا رفته، ميداند كه شخصى كنار قبر او آمده و به زيارت او پراخته است؟ امام در پاسخ فرمود: آرى همواره، تا آن شخص در كنار قبرش هست، انس مى‏گيرد، و وقتى كه آن شخص از كنار قبر او برخاست و رفت، و او در قبر خود احساس وحشت مى‏نمايد(129) 5- عبداللّه بن سليمان مى‏گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در مورد زيارت قبرهاى مسلمين، سؤال كردم. فرمود: در روز جمعه كنار قبر آنها برو و آنها را زيارت كن، چه آنكه هر كس از آنان در ضيق و تنگنا باشد، بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، گشايشى در كار آنها ايجاد مى‏شود، از اين رو در اين روز هر كس به زيارت آنها رفته، آنگاه آگاه مى‏شوند، ولى پس از طلوع خورشيد، آنها يله و رها مى‏شوند (وديگر قدرت بر ديد يار اهل خود ندارند). پرسيدم: آيا مردگان از آنانكه به زيارت قبرشان مى‏روند، آگاه شده و شاد مى‏شوند؟ فرمود: آرى، و نيز از بازگشت زائران قبور، به محل‏هاى خود وحشت مى‏كنند(130) مطابق اين روايت، بامداد روز جمعه، بين الطلوعين (بين اذان صبح تا طلوع خورشيد) وقت بسيار خوبى براى زيارت اهل قبور است. 6- امير مومنان على (عليه السلام) فرمود: زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعوا لهما: مردگان خود را ديدار كنيد، چرا كه آنها از ديدار شما، شادمان مى‏شوند، و هر كدام از شما در كنار قبر پدر و مادر، شايسته است در ضمن دعا براى آنها براى خود دعا كند و حاجت خود را كنار قبر آنها از خدا بخواهد(131)
چكيده مطلب اينكه: ارتباط ارواح در جهان برزخ، با جهان دنيا به قدرى قوى و تنگاتنگ است كه آن ارواح، پياپى از اعمالى كه در دنيا انجام داده‏اند بهره مى‏گيرند، و كسانى كه به نيت آنها كار خيرى انجام مى‏دهند بهره آن بى درنگ به آنها مى‏رسد، در اين جا مناسب است كه درباره بهره‏گيرى اموات از اين جهان، به ذكر نمونه هايى از روايات بپردازيم. بهره‏گيرى اموات، از اعمال نيك خود در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام داده‏اند. بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مى‏گيرد، و زكات او در جانب چپ او مى‏ايستد، و احسان او، بر او سايه مى‏افكند، و صبر و استقامت، او در نقطه‏اى دور از آنها، قرار مى‏گيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مى‏گويد: دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132) ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مى‏گردند، يكى از آنها در جانب راست او مى‏ايستد و ديگرى در جانب چپ او مى‏ايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مى‏ايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مى‏ايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مى‏كنند. آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مى‏پرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟ آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مى‏گويد، من نماز هستم. آنكه در جانب چپ او است مى‏گويد: من زكات هستم. آن كه در روبروى او است، مى‏گويد، من روزه هستم. آن كه در پشت او است مى‏گويد: من حج و عمره هستم. آن كه در كنار پايش ايستاده مى‏گويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود. سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانى‏تر از همه، مى‏پرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟ او در پاسخ مى‏گويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133) نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مى‏كنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مى‏گويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مى‏كنم (134) بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مى‏رسد و موجب نجات و دلگرمى او مى‏شود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است: 1- يكى از آنها مى‏گويد: من تا هنگام مرگ با تو هستم، و آن مال او است. 2- و يكى از آنها مى‏گويد، من تا كنار قبر، دوست تو هستم و آن فرزندان او هستند. 3- ولى يكى از آنها مى‏گويد:انا معك حيا و ميتا: من در زندگى و مرگ همواره همراه تو هستم، و آن، عمل او است. (135) در اينجا نقل اين حكايت مناسب است. مى‏گويند: ملانصرالدين در قبرستانى عبور مى‏كرد، با خود گفت خوبست خود را به مردن بزنم و وارد قبرى شوم، تا ببينم در قبر چه خبر است، قبرى شكافته شده بود، ملا به درون او رفت و دراز خوابيد و خود را به مردن زد. از قضا چند سوار كه بر قاطر سوار بودند، از كنار آن قبرستان عبور مى‏كردند، ملا در ميان قبر صداى پاى اسبها را شنيد، خيال كرد، دو فرشته نكير و منكر هستند كه به طرف او مى‏آيند، وحشت كرد و از ميان قبر بيرون آمد، بيرون آمدن او از گودال قبر باعث رميدن قاطرها شد، به طورى كه بعضى از سواران به زمين افتادند و مجروح شدند، بعد به سراغ ملا آمدند و كتك مفصلى به او زدند كه چرا باعث رميدن قاطرها گرديده است. ملا گريان به خانه بازگشت، همسرش پرسيد: چرا لباست پاره شده و مجروح و پريشان هستى؟ ملا نصرالدين ماجراى رفتن خود به قبر و عالم مردگان را براى همسرش نقل كرد. پس از آنكه ملا آرام گرفت: همسرش پرسيد: حال بگو بدانم از قبر چه خبر؟ ملا گفت: اگر قاطر را رم ندهى، كسى به تو كارى ندارد!! در پايان اين مقال به حديث جالب زير توجه كنيد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هفت چيز است كه ثواب و پاداش آن، بعد از مرگ انسان، براى او نوشته مى‏شود: 1- درختى كه آن را كاشته است (و مردم از ميوه آن بهرمند مى‏شوند). 2- چاهى كه حفره كرده است (و مردم از آب آن بهرمند مى‏گردند). 3- نهرى كه براى جريان آب ساخته است. 4- مسجدى كه بنا نموده است. 5- قرآنى كه با خط خود نوشته است. 6- علمى كه بجاى گذاشته است. 7- فرزند صالحى را كه بجاى گذاشته، و براى او بعد از مرگش، استغفار و طلب آمرزش مى‏كند(136)
ناگفته نماند: همانگونه كه انسانى كه از دنيا رفته، از اعمال نيك خود، در عالم برزخ بهرمند مى‏شود، آثار بد اعمال ناشايسته، او نيز در عالم برزخ به او رسيده و او را رنج خواهد داد، چنانكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود: و من سن سنه سيئه فعمل بها بعده كان عليه وزره و مثل اوزارهم من غير ان ينقض و من اوزراهم شيئا. وكسى كه سنت (و هرگونه برنامه) بدى، پديد آورده، و پس از مرگش، به آن سنت بد، عمل شود، اثر بد آن سنت و آثار بد عمل كنندگان به آن سنت، به او مى‏رسد، بى آنكه از آثار بد عاملين، چيزى در مورد خودشان كاسته شود(137) پاداشهاى اهدائى به ميت و نيز بايد توجه داشت كه: انجام كارهاى نيك، مانند حج، صدقه، روزه، و... به نيابت از ميت، موجب پاداشهايى است كه آن پاداشها و بهره‏هاى آن، در عالم برزخ به او خواهد رسيد. يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) به نام معاويه بن وهب مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چه چيزى، بعد از مرگ ميت، به او عايد مى‏شود؟ آن حضرت فرمود در پاسخ فرمود: يلحقه الحج عنه، و الصدقه عنه والصوم عنه: حج و صدقه و روزه، به نيابت از او، به او واصل مى‏شود(138) حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: هيچ مومنى نيست كه زيارت قبر مومنى كند و هفت بار سوره انا انزلنا را بر او بخواند مگر اينكه خدا او و صاحب قبر را مى‏آمرزد(139) رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان هدايا الاحيا للاموات الدعا و الاستغفار: همانا هديه‏هاى زنده‏ها براى مردگان ، دعا و استغفار است، (140) گويند: اميرى در خراسان از دنيا رفت، پسرش او را در خواب ديد و به او گفت اى امير!. پدر: به من نگو اى امير، زيرامارت و رياست من از دست رفته، بلكه به من بگو: اى اسير اى فرزند مهربانم! هر زمان كه غذا خوردى به ما نيز غذا برسان، اين گونه كه اندكى از آن غذا را بااين قصد كه ثوابش به ما برسد، پيش سگ و گربه بينداز، كه من خيلى به اين پاداش‏ها نيازمندم! (141) ارتباط و انس امام على (عليه السلام) با مردگان درباره ارتباط اموات در عالم برزخ با جهان دنيا، و ارتباط زنده‏ها با آنها، سخن بسيار است، و ما نمونه‏هائى از اين ارتباط را در فصل پنجم اين كتاب، در ضمن داستانهائى آورده‏ايم، در اينجا به داستان زير توجه كنيد: حبه عرنى كه از ياران مخصوص امام على (عليه السلام) بود مى‏گويد: من در حضور امام على (عليه السلام) در كوفه بودم، با آن حضرت به پشت كوفه (نجف اشرف) رهسپار شديم، آن حضرت در وادى السلام توقف كرد، ديديم آن حضرت در حالى است كه گويا با اقوامى، ارتباط برقرار نموده است، و با آنها گفتگو مى‏كند، من به پيروى از او، ايستاده بودم، تا اين كه خسته شدم و نشستم به قدرى كه ملول و كوفته شدم، امام على (عليه السلام) همچنان ايستاده بود (و با افرادى نامرئى گفتگو مى‏كرد)، برخاستم و ايستادم و روپوش خود را جمع كردم و عرض كردم: اى امير مومنان! دلم به حال شما كه آنقدر ايستادن شما به طول كشيد، مى‏سوزد، آخر ساعتى استراحت كنيد، سپس رداى خود را به روى زمين پهن كردم، تا آن حضرت بر روى آن بنشيند. امام على (عليه السلام) فرمود: يا حبه ان هو الا محادثه مومن او موانسته: اى حبه! اين داستان طولانى نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنى، و انس با او. عرض كردم: اى امير مومنان ! آيا مردگان نيز گفتگو و انس دارند،؟ فرمود: آرى اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آنها را مى‏بينى كه حلقه حلقه نشسته‏اند و با هم ديگر گفتگو مى‏نمايند.. عرض كردم: آيا آنها ارواح هستند يا اجسام؟. فرمود: آنها ارواح هستند، و هيچ مومنى در زمينى از زمينهاى دنيا نمى‏ميرد، مگر اينكه، به روح او گفته مى‏شود كه به وادى السلام، بپيوندد آنگاه فرمود: و انهالبقعه من جنه عدن: همانا، وادى السلام سرزمينى از سرزمين بهشت عدن است(142) ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد تقى آملى، فقيه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آيه الحق حاج ميرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان) بود، مرحوم آيت اللّه آملى (رحمة الله عليه) نقل كرد: من در نجف اشرف، مدتها مى‏ديدم كه مرحوم ميرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مى‏نشيند، با خود مى‏گفتم : انسان بايد زيارت كند و برگردد و با قرائت فاتحه‏اى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازم‏تر هم هست كه بايد به آن پرداخت. اين اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صميمى‏ترين رفيق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم. مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم: تا اين كه تصميم گرفتم از نجف اشرف به ايران باز گردم، ولى در مصلحت بودن اين سفر، ترديد داشتم، اين نيت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دينى در زمين بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى
آنها كشيده مى‏شد، با خود مى‏گفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم يا نه لازم نيست؟ زيرا كتابها درست در مقابل پاى من نيست بلكه بالاتر قرار گرفته و اين بى احترامى به كتابها نيست، در اين گفتگو و ترديد، سرانجام بنا به اين گذاشتم كه هتك احترام نيست و خوابيدم. صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله عليه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است. بى اختيار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهميديد؟ از كجا فهميديد؟ در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهميدم(143) پايان فصل سوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۷ - فصل چهارم: سيماى برزخ، در روايات اسلامى‏ در اينجا براى آشنائى بيشتر به جهان برزخ، و خصوصيات آن، به ذكر چند نمونه از روايات، با شرح كوتاهى پيرامون پاره‏اى از آنها مى‏پردازيم: 1- امام كاظم (عليه السلام) فرمود: من مات من اوليائنا و شيعتنا و لم يحسن القرآن علم فى قبر ليرفع اللّه به من درجته، فان درجات الجنه على قدر آيات القرآن، يوقال له اقرا وارق، فيقرء ثم يرقى هر كس از دوستان و پيروان ما بميرد، و هنوز قرآن را به طور كامل فرا نگرفته باشد، در قبرش به او تعليم مى‏دهند، تا خداوند بدين وسيله درجاتش را بالا ببرد، چرا كه درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است، به او گفته مى‏شود، بخوان و بالا رو، او مى‏خواند( و از درجات بهشت) بالا مى‏رود(144) فلسفه وجودى عالم برزخ‏ از اين روايت و امثال آن، استفاده مى‏شود كه يكى از فلسفه‏هاى وجود عالم برزخ اين است كه: در آن، پاره‏اى از كمبودهاى تعليم و تربيت مومنان، جبران مى‏گردد، درست است كه آنجا جاى عمل صالح نيست، ولى چه مانعى دارد كه محل معرفت بيشتر و آگاهى و تكامل افزونتر گردد. درباره تكامل نفوس در عالم برزخ، روايات متعدد، وارد شده، از جمله: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان اطفال شيعتنا من المومنين تربيهم فاطمه (عليها السلام) همانا كودكان شيعيان ما از مومنان را حضرت زهرا (سلام الله عليها) تربيت مى‏كند(145) و در ضمن روايتى از امام در مورد معراج پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در شب معراج، عبور مى‏كرد ديد پيرمردى در زير درختى نشسته و كودكانى در اطراف او هستند، از جبرئيل پرسيد: اين پيرمرد كيست؟ جبرئيل: اين پير، پدر تو ابراهيم خليل (عليه السلام) است. پيامبر: اين كودكان كيانند؟ جبرئيل، اينان اطفال مومنان هستند كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) به آنها غذا مى‏دهد،(146) 2- امام صادق (عليه السلام) فرمود: من انكر ثلاثه اشياء فليس من شيعتنا: المعراج و المساله فى القبر و الشفاعة: كسى كه سه چيز را انكار كند، از شيعيان ما نيست، 1- معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) 2- سوال در قبر 3- شفاعت.(147) شرح كوتاه در اين روايت، سؤال قبر كه بخشى از ويژگى‏هاى عالم برزخ است به عنوان يكى از حوادث و اعتقاد مسلم اسلام در رديف عقيده به معراج و شفاعت، ذكر شده، و اين نشان مى‏دهد كه اعتقاد به وجود عالم برزخ، از ضروريات اسلام است. به طورى كه انكار آن موجب بيرون رفتن از مرز تشيع و اسلام ناب چهارده معصوم (عليه السلام) مى‏باشد. 3- امام صادق (عليه السلام) در ضمن گفتارى، به يكى از شيعيان فرمود: اما فى القيامة فكلكم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع، او وصى النبى، و لكنى و اللّه اتخوف عليكم فى البرزخ. : اما در قيامت، همه شما با شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه شفاعتش پذيرفته مى‏شود، يا با شفاعت وصى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، در بهشت هستيد، ولى سوگند به خدا در مورد عالم برزخ، در رابطه با شما، ترس دارم(148) نيز امام صادق (عليه السلام) در گفتارى فرمود: و اللّه ما اخاف عليكم الا البرزخ: سوگند به خدا، من تنها از برزخ، بر شما مى‏ترسم. سپس فرمود: فاما اذا صارا الامر الينا فنحن اولى بكم: اما هنگامى كه امور در دست ما قرار گرفت، ما سزاوارتر به شفاعت از شما هستيم(149) شرح كوتاه: مطابق اين روايت، شفاعت اولياء خدا در عالم برزخ، محدود است، و ترس و نگرانى وجود دارد كه شفاعتى در كار نباشد. از طرفى طبق روايات متعدد و حكايات مانند حكايت سيد حميرى (شاعر حماسه سراى اهلبيت (عليه السلام)) هنگام مرگ و... بعضى از مومنين مورد الطاف خاص و نجاتبخش پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليه السلام) مى‏شوند، كه مى‏توان اين الطاف خاص را، به عنوان شفاعت آنها، ياد نمود در اين صورت اين سؤال مطرح مى‏شود كه اين دو گونگى روايات را چگونه بايد هماهنگ كرد؟ پاسخ آنكه: در عالم برزخ، شفاعت به طور عموم، براى همه نيست، پس نمى‏توان به شفاعت در عالم برزخ دل بست و اميدوار بود، در حدى كه ايجاد غرور كند، ولى شفاعت براى افراد خاص كه بر اثر تلاشهاى صادقانه و مجاهدتهاى مخلصانه در دنيا توانستند گناهان خود را جبران كنند، خواهد بود، بنابراين، آن رواياتى كه شفاعت در عالم برزخ را نفى مى‏كند، منظور شفاعت عمومى همانند شفاعت روز قيامت است، و آن رواياتى كه الطاف خاص و نجات دهنده اولياء خدا را در عالم برزخ، ثابت مى‏نمايد، منظور شفاعت آنها در مورد افراد خاص و برجسته است و محدود به حد ويژه‏اى مى‏باشد. 4- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان احداكم اذا مات عرض عليه مقعده بالغداة و العشى، ان كان من اهل الجنه فمن الجنه و ان كان من اهل النار فمن النار يقال هذا مقعدك حين يبعثك اللّه يوم القيامه.: هنگامى كه يكى از شما از دنيا برود، اگر از اهل بهشت باشد جايگاهش در بهشت، و اگر از اهل دوزخ باشد، جايگاهش در دوزخ است، و به او گفته مى‏شود : اين جايگاه تو است هنگامى كه خدا تو را در قيامت مبعوث مى‏كند(150) شرح كوتاه اين حديث، بيانگر وجود دوزخ و بهشت برزخى است، و حاكى است كه صبح و شام، جايگاه انسانها در عالم برزخ، هر كدام به تناسب راه و روش آنها، به آنها نشان مى‏دهند، و آنها در جهان برزخ، يا در عذابند و يا در نعمت الهى به سر مى‏برند. 5 - شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: اعظم سرور يرد على المومنين اذا نقلوا عن دار النكد الى نعيم الابد و اعظم ثبور يرد على الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لا تبيد ولا تنفد: مرگ بزرگترين شادى است كه بر مومنان وارد مى‏شود، چرا كه آنها از خانه پر رنج، به سوى نعمتهاى ابدى روانه مى‏شوند، و بزرگترين عذاب است كه بر كافران وارد مى‏گردد، چرا كه از بهشت خود به سوى آتش هميشگى و فناناپذير روانه مى‏شوند(151) 6- امام صادق (عليه السلام) فرمود: قبر هر روز سخنى دارد و آن اينكه مى‏گويد: انا بيت الغربه، انا بيت الوحشه، انا بيت الدود، انا القبر، انا روضه من رياض الجنه او حفره من حفر النار. من خانه غريب، و خانه وحشت، و خانه كرم هستم، من قبرم باغى از باغهاى بهشت، يا گودالى از گودالهاى دوزخ هستم.(152) 7- امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه انسان از دنيا مى‏رود، .و او را در ميان قبرش مى‏نهند، شخصى در برابر او مجسم مى‏شود، و مى‏گويد: يا هذا كنا ثلاثه، كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك، و كان اهلك فخلفوك و انصرفو عنك و كنت عملك فبقيت معك اما انى كنت اهون الثلاثه. اى آقا! ما سه چيز بوديم، 1- رزق و روزى تو كه با فرا رسيدن مرگ تو، قطع شد 2- بستگان تو كه تو را در اينجا نهادند و از تو روى برگرداندند و رفتند 3- و من عمل تو هستم كه همراه تو باقى هستم، بااين كه من در نزد تو بى ارزشتر از دو چيز ديگر بودم،(153) 8- روزى رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه يك روز قبل شخصى در آن دفن نموده بودند، عبور كرد، ديد بستگانش در كنار آن قبر به گرد هم آمدند، و گريه مى‏كنند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به آنها فرمود: لركعتان خفيفتان مما تحتقرون احب الى صاحب هذا القبر من دنيا كم كلها. انجام دو ركعت نماز سبك كه شما آن را كوچك مى‏شمريد، براى صاحب اين قبر بهتر از همه دنياى شماست.. (154) شرح كوتاه: گريه كردن بر ميت نه دردى را دوا مى‏كند و نه موجب ثواب و شادى براى ميت مى‏شود، اگر حقيقتا كسى دلش به حال ميت مى‏سوزد، بهتر است با انجام اعمال نيك و نثار ثواب آن به روح او، او را شاد نمايد مثلا دو ركعت نماز بخواند و ثوابش را به روح او اهدا كند، كه طبق روايات فوق، براى ميت بهتر از همه دنياى بستگان او است. 9- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه مومن از دنيا رفت، به او گفته مى‏شود، از غمهاى دنيا خلاص شدى، و هم اكنون رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليه) در پيش روى تو هستند. (155) 10- امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به قبر نگاه كردى، بگو: اللهم اجعلها روضه من رياض الجنه، ولا تجعلها حفره من حفر النيران: خدايا! اين قبر را، باغى از باغهاى بهشت قرار بده، و آن را گودالى از گودالهاى دوزخ قرار نده،.(156). 11- امير مومنان على (عليه السلام) مى‏فرمايد: فانكم لو قد عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم، ولكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب . اگر آنچه مردگان پس از مرگ، مشاهده كرده‏اند شما هم مى‏ديديد وحشت مى‏كرديد و مى‏ترسيديد (سخنان حق را) مى‏شنيديد و اطاعت مى‏كرديد، ولى آنچه آنها ديدند، از شما پوشيده است، اما بزودى پرده‏ها كنار مى‏رود، (و شما نيز مشاهده خواهيد كرد)(157) شرح كوتاه: جمله: لو قد عاينتم بيانگر آن است كه هنگام مرگ، پرده از پيش چشم انسان به كنار مى‏رود و او حقايق را بروشنى مى‏نگرد. دانشمند معروف، ابن ابى الحديد مى‏گويد: ممكن است مقصود اين باشد كه همه هنگام مرگ، امام على (عليه السلام) را مى‏بينند، سپس اشعارى را كه (مضمون آن را) امام على (عليه السلام) به حارث همدانى فرموده نقل مى‏كند، كه دو شعر نخست آن اين است: يا حار همدان من يمت يرنى من مومن او منافق قبلايعرفنى فنى طرفه و اعرفه بعينه و اسمه و ما فعلا (158) سپس ابن ابى الحديد مى‏گويد: كلام فوق امام على (عليه السلام) فرازى از خطبه 20) دلالت دارد كه عذاب قبر، صحيح است، و همه اصحاب ما معتزله بر اين عقيده‏اند، ولى مخالفان يعنى اشاعره و... آن را انكار مى‏كنند.(159)
فرمود: هنگامى كه بيمار شدم، كم كم بر بيماريم افزوده شد و شدت يافت و به راز و نياز با خدا پرداختم كه مرا نجات دهد، كه ناگهان شخص بزرگوارى نزد من آمد و كنار پايم نشست و از احوال من پرسيد و از احوال من پرسيد، از دردهاى شديدى كه داشتم به او شكايت كردم، دستش را روى انگشتان پايم نهاد، و گفت: آيا دردش آرام شد. گفتم: همانجا كه شما دست نهاديد، دردش بر طرف گرديد، آن شخص دستش را به هر جاى بدنم مى‏كشيد، دردش رفع مى‏شد تا اينكه دستش را روى سينه‏ام گذارد، به طور كلى دردم بر طرف گرديد، و ديدم جسدم در كنار افتاده و خودم در گوشه خانه ايستاده‏ام و با پريشانى به جسدم نگاه مى‏كردم، بستگان و همسايه‏ها و مردم آمدند و گريه مى‏كردند، من به آنها مى‏گفتم: شيون نكنيد، من از درد و بيمارى راحت شدم، چرا گريه مى‏كنيد؟ ولى آنها همچنان مى‏گريستند و نصيحت مرا گوش نمى‏كردند، و بعد جمعيت آمدند و جسد مرا برداشتند و غسل دادند و كفن كردند و نماز بر آن خواندند و كنار قبر بردند، ديدم قبرى را كنده‏اند و مى‏خواهند جسدم را در ميان آن بگذارند، من با خودم گفتم: من از جسدم جدا مى‏شوم، و با او وارد قبر نخواهم شد، ولى وقتى كه جسدم را در ميان قبر نهادند، من از شدت علاقه و انسى كه به جسدم داشتم، وارد قبر شدم، و مردم روى قبر را پوشانيدند. ناگاه منادى حق ندا كرد: اى بنده من محمد باقر، براى امروز چه آوردى؟. من اعمال نيك خود را برشمردم، قبول نشد (يعنى به عنوان عمل فوق العاده و كامل پذيرفته نشد). باز همان صدا را از آن منادى شنيدم، مضطرب گشتم و در تنگنا قرار گرفتم، در اين هنگام ناگاه به يادم آمد كه يك روز سواره در بازار بزرگ اصفهان مى‏گذشتم، ديدم گروهى در اطراف يك نفر مومن، اجتماع كرده‏اند و از او مطالبه طلب خود مى‏كنند، و او را مى‏زنند و به او ناسزا مى‏گويند، او مى‏گفت : الان ندارم به من مهلت بدهيد، ولى به او مهلت نمى‏دادند، من به جلو رفتم و اعلام كردم كه او را رها كنيد، بدهكارى‏هاى او را من مى‏پردازم، مردم او را رها كردند و من بدهكارى‏هاى او را پرداختم، و او را به خانه خود آوردم و به او احترام و كمك كردم. همين حادثه يادم آمد و عرض كردم، خدايا چنين عملى دارم، اين عمل را از من پذيرفتند و امر كردند درى از قبرم به بهشت باز شد و مشمول نعمتهاى بى كران الهى شدم، و به دعاهاى مومنان و زيارت آنها از قبر من، بهرمند هستم، و من آنها را مى‏بينم ولى آنها من را نمى‏بينند. بنابراين اى سيد (نعمت اللّه جزائرى) اگر من در دنيا داراى مكنت مالى نبودم، چگونه مى‏توانستم مومنى را در بازار از چنگ خلق نجات دهم و نتيجه‏اش را امروز اين چنين بگيرم. سيد نعمت اللّه مى‏گويد: از خواب بيدار شدم و فهميدم كه آنچه را كه علامه مجلسى در دنيا جمع كرده بود، چون در راه مصالح مردم و اسلام مصرف مى‏شد، مايه نجات او گرديد(165) 4- نمونه‏اى از عذاب قبر امام صادق (عليه السلام) فرمود: شخصى از احبار (علماى خوب يهود) از دنيا رفت، در عالم قبر (فرشتگان) او را نشاندند، چند فرشته به او گفتند: مى‏خواهيم صد تازيانه به تو بزنيم، او جواب داد: طاقت ندارم. گفتند: 99 تازيانه به تو بزنيم، او باز جواب داد طاقت ندارم. به همين ترتيب (چون آدم خوب بود) يك يك كم كردند، تا اين كه گفتند: يك تازيانه را حتما بايد بخورى. او گفت: چرا، مگر چه كرده‏ام؟ به او گفتند: زيرا تو يك روز بدون وضو نماز خواندى، و بر يك شخص مظلومى مى‏گذشتى، و او را يارى نكردى، به خاطر اين دو خصلت، بايد تازيانه بخورى. به او يك تازيانه زدند، بر اثر آن، قبرش پر از آتش گرديد. (166). 5- سگى بر روى جنازه‏ نويسنده كتاب معادشناسى، علامه سيد محمد حسين حسينى نقل مى‏كند: دوستى به نام دكتر حسين احسان داشتم، زمستانها شش ماه به كربلا مسافرت مى‏كرد و در آنجا مطب داشت و از فقراء مزد نمى‏گرفت، بسيار شخص باصفا و خيرانديش بود كه حدود پانزده سال قبل از دنيا رفت، او نقل مى‏كرد، براى زيارت به كاظمين مشرف شدم در كنار شط دجله ديدم جنازه‏اى را با ماشين آوردند و پياده كردند و بر دوش گرفتند و به طرف حرم مطهر امام كاظم (عليه السلام) و امام محمد تقى (عليه السلام) بردند، من هم كه عازم حرم بودند، به دنبال جنازه حركت كردم، ناگاه ديدم يك سگ سياه و وحشت انگيز بر روى جنازه نشسته است، بسيار تعجب كردم، با خود مى‏گفتم، چرا آن سگ روى جنازه رفته، ولى متوجه نبودم كه آن سگ بدن برزخى آن جنازه است، نه سگ خارجى، از افرادى كه نزديكم بودم پرسيدم: روى جنازه چيست؟. گفتند: چيزى نيست، همان پارچه‏اى است كه مى‏بينى، در اين هنگام دريافتم، آن سگى را كه مى‏بينم شكلى مثالى و برزخى صاحب آن جنازه است كه تنها من مى‏بينم ولى ديگران نمى‏بينند، ديگر چيزى نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانيدند، هنگام ورود به صحن ديدم آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشه‏اى در بيرون صحن ايستاد، تا اين كه آن جنازه را طواف دادند و بيرون
12- شخصى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: عزرائيل روح مومن را چگونه قبض مى‏كند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: عزرائيل وقتى كه براى قبض روح مومن وارد مى‏شود، همانند بنده ذليل در برابر مولايش، در پيشگاه مومن توقف مى‏كند، و با همراهانش نزديك مومن نمى‏آيد مگر اين كه نخست بر آن مومن سلام مى‏كند و او را به بهشت مژده مى‏دهد.(160) 13- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود: من مات على حب آل محمد مات شهيدا... الا و من على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنه، ثم منكر و نكير. كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، شهيد مرده است... آگاه باشيد! كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، فرشته مرگ (عزرائيل) او را به بهشت مژده دهد. و سپس دو فرشته منكر و نكير (در عالم قبر) او را به بهشت مژده مى‏دهند(161) 14-امام باقر (عليه السلام) فرمود: ما من مومن يموت و لا كافر فيوضع فى قبره، حتى يعرض عمله على رسوا اللّه و على على (عليه السلام) فهلم جرا... . هيچ مومنى و هيچ كافرى نيست، مگر اين كه هنگامى كه او را در قبرش مى‏نهند، اعمال او بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امام على (عليه السلام) و امامان ديگر، ارائه مى‏شود.(162) (پايان فصل چهارم) فصل پنجم: 37 داستان از جهان برزخ نشانگر اوضاع آن جهان‏ 1- عذاب دروغگو در عالم برزخ‏ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شخصى نزد من آمد و گفت: برخيز برخاستم و با او به جايى رفتم، در آنجا دو نفر، يكى ايستاده و يكى نشسته ديدم، آن شخص ايستاده، يك انبر آهنى بزرگى در دست داشت و به دهان آن شخص نشسته مى‏گذاشت، و دو طرف دهان او را با انبر مى‏گرفت، و مى‏كشيد، به طورى كه به هر طرف مى‏كشيد، آن شخص نشسته به همان طرف، خم مى‏شد، من از آن شخص كه مرا صدا زد و مرا از جاى خود بلند كرد، پرسيدم : اين صحنه چيست؟ گفت: اين شخص نشسته در دنيا دروغگو بود (ولى بى توبه از دنيا رفت) اكنون در اين عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت، همواره اين گونه عذاب مى‏شود.(163) 2- كشف گوشه‏اى از عالم برزخ و مسخ بنى اميه‏ امام صادق (عليه السلام) فرمود: روزى پدرم امام باقر (عليه السلام) در كنار كعبه با مردى گفتگو مى‏كرد، ناگهان در آنجا ديد جانورى شبيه سوسمار مى‏جنبد و دهانش حركت مى‏كند، پدرم به آن مرد گفت: آيا مى‏دانى كه اين جانور چه مى‏گويد؟. او گفت: نه نمى‏دانم امام باقر (عليه السلام) فرمود: (اين گوشه‏اى از عالم برزخ است كه يكى از افراد بنى اميه كه مرده‏اند به اين صورت درآمده و) مى‏گويد: اگر عثمان را به بدى ياد كنى، حتما به على (عليه السلام) ناسزا مى‏گويم. سپس فرمود: همه بنى اميه هنگام مرگ به صورت اين جانور (شبيه سوسمار) مسخ شدند، از جمله عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) كه به اين صورت در آمده، حتى فرزندانشان او را به اين شكل ديدند، حيران بودند كه با او چه كنند، ناگهان ناپديد شد، آنها تنه درختى را كفن كردند و به صورت ظاهر آن را بردند و دفن كردند، تا مردم با خبر نشوند (164) 3- نجات علامه مجلسى، در عالم برزخ‏ علامه بزرگ، سيد نعمت اللّه جزائرى (رحمة الله عليه) از علماى برجسته عصر علامه محمدباقر مجلسى (رحمة الله عليه) (متوفى 1111 ه. ق) بود، و به اصفهان آمد و در محضر علامه مجلسى، بهره‏هاى علمى فراوان برد، و آنچنان به او نزديك شد كه مانند يكى از اهالى خانه علامه مجلسى به شمار مى‏آمد. علامه مجلسى (ره) نظر به اينكه داراى شاگردان و خدمتكاران، و مورد احترام مقامات دولتى و مردم بود، زندگيش تا حدودى داراى تشكيلات به نظر مى‏رسيد، به نظر بعضى مى‏آمد كه مثلا بر خلاف زهد و پارسايى اسلامى است. مرحوم سيد نعمت الله جزايرى مى‏گويد: روزى با كمال تواضع، به علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تذكر دادم، سرانجام گفتم: من كوچكتر از آن هستم كه با شما در اين خصوص كه ظاهر متمايل به دنيا شده‏ايد، بحث كنم. ولى با شما عهد مى‏كنم كه هر كدام قبل از ديگرى از دنيا رفتيم، به خواب ديگرى بيائيم، تا روشن گردد كه آيا حق با من است (كه بايد با كمال سادگى، دور از تشكيلات دنيا زندگى كرد) يا حق با شما است ؟ علامه مجلسى اين پيشنهاد را پذيرفت. پس از مدتى علامه مجلسى (رحمة الله عليه) از دنيا رفت، عموم مردم عزادار شدند، و به عزادارى پرداختند، بعد از يك هفته كنار قبرش رفتم، و پس از قرائت قرآن و دعا، همانجا خوابم برد، در عالم خواب ديدم گويا علامه مجلسى از قبر بيرون آمده، لباسهاى زيبا در تن داشت و چهره‏اش با شكوه بود در همين هنگام يادم آمد كه علامه مجلسى از دنيا رفته است دستش را گرفتم و گفتم: اى مولاى من، هم اكنون طبق معاهده‏اى كه داشتم به من خبر بده كه حق با من بود يا با تو، و به تو چه گذشت؟.