eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
4.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۵ - فصل سوم: بخشى از ويژگى‏هاى عالم برزخ‏ گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مى‏باشد و انسان‏ها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مى‏رسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پاره‏اى از جزئيات و ويژگى‏هاى آن بپردازيم: يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند. البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند. بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمى‏شوند، ولى از روايات، فهميده مى‏شود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مى‏رسد. امام صادق (عليه السلام) فرمود: لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم. در قبر سؤال نمى‏شود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مى‏شود)(67) و در حديث ديگرى مى‏خوانيم:، ابوبكر حضرمى مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مى‏شود؟. امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68) بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مى‏باشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مى‏شود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69) به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است. و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق . دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مى‏آيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مى‏پردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مى‏شود. عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه. قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهل‏تر از آن نيست (70) طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مى‏شوند، يكى در جانب راست مرده قرار مى‏گيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71) و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مى‏كنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مى‏آيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيش‏هاى خود مى‏شكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مى‏كوبند و به سوى مرده مى‏آيند.(72) البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مى‏شوند؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73) و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است. امورى كه از انسان بعد از مرگ مى‏پرسند. روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مى‏گيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مى‏كنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مى‏پرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مى‏پرسند: 1-خدايت كيست؟ 2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟ 3- دينت چيست؟ 4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟ 5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74) 7- قبله‏ات كدام است؟ 8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75) 9- و 10- نماز و زكات؟ 11 و 12 -روزه و حج‏(76) در اين مورد به چند روايت توجه كنيد: الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77) ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازه‏اى در آن دفن كرده بودند عبور مى‏كرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مى‏كنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مى‏شمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78) ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو. سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت. آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مى‏كنند، مشمول لعنت خدا هستند). سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمى‏كنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مى‏كنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مى‏زنند كه بر اثر آن خاكستر مى‏شوى، او گفت سپس چه مى‏كنند؟ سلمان گفت، تو را باز مى‏گردانند، و بار ديگر عذاب مى‏كنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟ سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مى‏كنند؟ سلمان گفت: آرى.(79) سه: فشار قبر يكى از ويژگى‏هاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مى‏گذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مى‏نگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مى‏گيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مى‏گيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مى‏بيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مى‏گيرد؟ و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مى‏نگرد؟ هر سه قول گفته است.(80) از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مى‏شود: علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مى‏فرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مى‏گيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مى‏شود(81) به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد. و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مى‏دهد(82) نقل مى‏كنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مى‏رسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مى‏گفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم در اينجا اين سؤال مى‏شود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شده‏اند و در ميان قبر نرفته‏اند و گاهى در همان بالاى دار مى‏مانند تا نابود مى‏گردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مى‏شود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مى‏رود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟ پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مى‏كند، هوا او را سخت‏تر از فشار قبر، فشار مى‏دهد(83) مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمى‏گيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود: كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84) اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمى‏گيرد. وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مى‏گيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مى‏گردد. (85) و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود: وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مى‏زنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مى‏فهمند و به وحشت مى‏افتند سپس به او مى‏گويند: به بدترين حال بخواب، او به گونه‏اى در تنگناى فشار قبر قرار مى‏گيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مى‏گيرد، حتى
مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مى‏شود و مارها و عقرب‏ها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مى‏گزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86) در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟ امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود: هيهات ما على المومنين فيها شيى... دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مى‏شود به زمين ديگر، افتخار مى‏كند و مى‏گويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مى‏گويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمى‏داشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مى‏كند.(87) ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88) نيز ابوبصير مى‏گويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مى‏يابد؟ فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مى‏برم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89) آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مى‏شود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90) نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91) داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مى‏زنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد. او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مى‏آمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مى‏آمد و از او پرستارى مى‏نمود، و اين دعا را در حق او مى‏كرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92) صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مى‏دهند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشته‏اى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مى‏كردند طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مى‏نمود(93) مقام سعد در درجه‏اى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود: مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مى‏شوند.(94) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد. وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت پس از فراغ، مردم به خانه‏هاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونه‏اى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازه‏اش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مى‏دهد چرا؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانواده‏اش بود (95) عواملى كه موجب فشار قبر مى‏گردد به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مى‏شود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند: 1- نمامى (سخن چينى) 2- عدم پرهيز از ادرار 3- سوء خلق به خانواده‏ 4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهره‏گيرى صحيح از آنها و... امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مى‏شود.(96) امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97) (يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است). و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مى‏گيرد، چرا كه او نسبت به خانواده‏اش، بد اخلاق بود.(98) 5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده: يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مى‏شود. و در مورد تباه ساختن نعمت‏هاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۶ - عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مى‏شود به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد: 1- نماز شب و كامل نمودن ركوع‏ امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101) امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمى‏رسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102) 2- صدقه و نماز مخصوص‏ رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سخت‏تر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد: اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مى‏آيند، در نزد هر فرشته‏اى جامه و حله‏اى مى‏باشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مى‏تابد، حسنات عطا مى‏كند، و چهل درجه به او مى‏دهد (103) 3- نماز وحشت‏ نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مى‏شود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مى‏شود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد). عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مى‏كند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود: عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مى‏رفت: و خبر آن به من مى‏رسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مى‏خوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود. آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود. من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104) 4- حج‏ امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105) 5- مردن در جمعه‏ چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مى‏گردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مى‏شود.(106) 6- نهادن دو چوب تر همراه ميت‏ مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازه‏اى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مى‏دهد در آن دو چوب نوشته شود.(107) زراره مى‏گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مى‏شود؟ فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشده‏اند، دور مى‏كند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمى‏رود (108) نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)
روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مى‏كنند، چوب تازه‏اى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازه‏اند، عذاب او كاهش مى‏يابد(110) و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111) 7- ريختن آب روى قبر مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مى‏داد، روى قبر، آب مى‏پاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مى‏شود.(114) محدث قمى (رحمة الله عليه) مى‏گويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115) امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود: يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مى‏گردد (116) 8 - خواندن بعضى از سوره‏هاى قرآن‏ امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117) امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118) كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120) امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد. (121) خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122) و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتاب‏هاى دعا ذكر شده است. چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران‏ يكى از ويژگى‏هاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مى‏بينند، بار گناه بر آنها فشار مى‏آورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مى‏كنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مى‏شوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مى‏گويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفته‏اند مى‏روند. اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مى‏شود: كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مى‏گويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مى‏گويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است) نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است. اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست. از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مى‏رفتند و مى‏خوابيدند و به خود خطاب كرده و مى‏گفتند: خيال كن مرده‏اى و تو را درون قبر نهاده‏اند و از خداوند تمنا مى‏كنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مى‏آمدند و به خود مى‏گفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مى‏شنوى كه هرگز بازگشتى نيست. علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مى‏كند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مى‏كرد، وارد آن مى‏شد و در لحد آن مى‏خوابيد و ساعت‏ها در ميان آن مى‏ماند، سپس مى‏گفت: رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).
اين آيه را مكرر به زبان مى‏آورد، و با حال حزين مى‏خواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مى‏گفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123) پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان‏ از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مى‏كنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مى‏گيرند. به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانه‏هاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مى‏نويسد: اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثه‏اى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كرده‏ام(125) در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است‏ به طور كلى از مجموع چنين استفاده مى‏شود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمى‏شوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند. در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مى‏پردازيم: 1- امام صادق (عليه السلام) فرمود: ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب. همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مى‏آيد، و خوبى‏ها و خوشيهاى خانواده‏اش را مى‏بيند.(و خوشحال مى‏شود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مى‏نگرد و خوشيها را نمى‏بيند (و غمگين مى‏شود)(126) 2- نيز آن حضرت فرمود: ما من مومن و لا كافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس، فاذا راى اهله يعملون بالصالحات حمد اللّه على ذلك ،و اذا راى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت عليه حسره هيچ مومن و كافرى (كه از دنيا رفته) نيست مگر اينكه هنگام ظهر به ديدار خانواده خود مى‏آيد، و اگر ديد كه خانواده‏اش به انجام كارهاى نيك، اشتغال دارند، سپاس و حمد خداى را بر اين نعمت، بجاى مى‏آورد، و وقتى كافر ببيند كه افراد خانواده‏اش به انجام كارهاى نيك اشتغال دارند، براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد(127) 3- اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا ميت افراد خانواده‏اش را ديدار مى‏كند؟ امام كاظم (عليه السلام) فرمود: آرى. پرسيدم: در چه مقدار از زمان ديدار مى‏كنند؟ امام فرمود: فى الجمعه و فى الشهر و فى السنه على قدر منزلته در هر جمعه، و در هر ماه، و در هر سال، به اندازه مقامى كه آن مومن در پيشگاه خدا دارد پرسيدم: آنها به چه شكلى به ديدار افراد خانواده خود مى‏آيند؟ فرمود: فى صورة طائر لطيف يسقط على جدرهم و يشرف عليهم، فان راهم بخير فرح، و ان راهم بشر و حاجه و حزن اغتم به شكل پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مى‏زند، و بر آنها اشراف پيدا مى‏كند، پس اگر آنها را در خير و خوبى بنگرد، خوشحال مى‏شود، و اگر آنها را در بدى و نياز و اندوه ببيند، غمگين مى‏گردد(128) 4- نيز اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا مومنى كه از دنيا رفته، ميداند كه شخصى كنار قبر او آمده و به زيارت او پراخته است؟ امام در پاسخ فرمود: آرى همواره، تا آن شخص در كنار قبرش هست، انس مى‏گيرد، و وقتى كه آن شخص از كنار قبر او برخاست و رفت، و او در قبر خود احساس وحشت مى‏نمايد(129) 5- عبداللّه بن سليمان مى‏گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در مورد زيارت قبرهاى مسلمين، سؤال كردم. فرمود: در روز جمعه كنار قبر آنها برو و آنها را زيارت كن، چه آنكه هر كس از آنان در ضيق و تنگنا باشد، بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، گشايشى در كار آنها ايجاد مى‏شود، از اين رو در اين روز هر كس به زيارت آنها رفته، آنگاه آگاه مى‏شوند، ولى پس از طلوع خورشيد، آنها يله و رها مى‏شوند (وديگر قدرت بر ديد يار اهل خود ندارند). پرسيدم: آيا مردگان از آنانكه به زيارت قبرشان مى‏روند، آگاه شده و شاد مى‏شوند؟ فرمود: آرى، و نيز از بازگشت زائران قبور، به محل‏هاى خود وحشت مى‏كنند(130) مطابق اين روايت، بامداد روز جمعه، بين الطلوعين (بين اذان صبح تا طلوع خورشيد) وقت بسيار خوبى براى زيارت اهل قبور است. 6- امير مومنان على (عليه السلام) فرمود: زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعوا لهما: مردگان خود را ديدار كنيد، چرا كه آنها از ديدار شما، شادمان مى‏شوند، و هر كدام از شما در كنار قبر پدر و مادر، شايسته است در ضمن دعا براى آنها براى خود دعا كند و حاجت خود را كنار قبر آنها از خدا بخواهد(131)
چكيده مطلب اينكه: ارتباط ارواح در جهان برزخ، با جهان دنيا به قدرى قوى و تنگاتنگ است كه آن ارواح، پياپى از اعمالى كه در دنيا انجام داده‏اند بهره مى‏گيرند، و كسانى كه به نيت آنها كار خيرى انجام مى‏دهند بهره آن بى درنگ به آنها مى‏رسد، در اين جا مناسب است كه درباره بهره‏گيرى اموات از اين جهان، به ذكر نمونه هايى از روايات بپردازيم. بهره‏گيرى اموات، از اعمال نيك خود در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام داده‏اند. بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مى‏گيرد، و زكات او در جانب چپ او مى‏ايستد، و احسان او، بر او سايه مى‏افكند، و صبر و استقامت، او در نقطه‏اى دور از آنها، قرار مى‏گيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مى‏گويد: دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132) ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مى‏گردند، يكى از آنها در جانب راست او مى‏ايستد و ديگرى در جانب چپ او مى‏ايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مى‏ايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مى‏ايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مى‏كنند. آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مى‏پرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟ آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مى‏گويد، من نماز هستم. آنكه در جانب چپ او است مى‏گويد: من زكات هستم. آن كه در روبروى او است، مى‏گويد، من روزه هستم. آن كه در پشت او است مى‏گويد: من حج و عمره هستم. آن كه در كنار پايش ايستاده مى‏گويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود. سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانى‏تر از همه، مى‏پرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟ او در پاسخ مى‏گويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133) نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مى‏كنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مى‏گويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مى‏كنم (134) بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مى‏رسد و موجب نجات و دلگرمى او مى‏شود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است: 1- يكى از آنها مى‏گويد: من تا هنگام مرگ با تو هستم، و آن مال او است. 2- و يكى از آنها مى‏گويد، من تا كنار قبر، دوست تو هستم و آن فرزندان او هستند. 3- ولى يكى از آنها مى‏گويد:انا معك حيا و ميتا: من در زندگى و مرگ همواره همراه تو هستم، و آن، عمل او است. (135) در اينجا نقل اين حكايت مناسب است. مى‏گويند: ملانصرالدين در قبرستانى عبور مى‏كرد، با خود گفت خوبست خود را به مردن بزنم و وارد قبرى شوم، تا ببينم در قبر چه خبر است، قبرى شكافته شده بود، ملا به درون او رفت و دراز خوابيد و خود را به مردن زد. از قضا چند سوار كه بر قاطر سوار بودند، از كنار آن قبرستان عبور مى‏كردند، ملا در ميان قبر صداى پاى اسبها را شنيد، خيال كرد، دو فرشته نكير و منكر هستند كه به طرف او مى‏آيند، وحشت كرد و از ميان قبر بيرون آمد، بيرون آمدن او از گودال قبر باعث رميدن قاطرها شد، به طورى كه بعضى از سواران به زمين افتادند و مجروح شدند، بعد به سراغ ملا آمدند و كتك مفصلى به او زدند كه چرا باعث رميدن قاطرها گرديده است. ملا گريان به خانه بازگشت، همسرش پرسيد: چرا لباست پاره شده و مجروح و پريشان هستى؟ ملا نصرالدين ماجراى رفتن خود به قبر و عالم مردگان را براى همسرش نقل كرد. پس از آنكه ملا آرام گرفت: همسرش پرسيد: حال بگو بدانم از قبر چه خبر؟ ملا گفت: اگر قاطر را رم ندهى، كسى به تو كارى ندارد!! در پايان اين مقال به حديث جالب زير توجه كنيد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هفت چيز است كه ثواب و پاداش آن، بعد از مرگ انسان، براى او نوشته مى‏شود: 1- درختى كه آن را كاشته است (و مردم از ميوه آن بهرمند مى‏شوند). 2- چاهى كه حفره كرده است (و مردم از آب آن بهرمند مى‏گردند). 3- نهرى كه براى جريان آب ساخته است. 4- مسجدى كه بنا نموده است. 5- قرآنى كه با خط خود نوشته است. 6- علمى كه بجاى گذاشته است. 7- فرزند صالحى را كه بجاى گذاشته، و براى او بعد از مرگش، استغفار و طلب آمرزش مى‏كند(136)
ناگفته نماند: همانگونه كه انسانى كه از دنيا رفته، از اعمال نيك خود، در عالم برزخ بهرمند مى‏شود، آثار بد اعمال ناشايسته، او نيز در عالم برزخ به او رسيده و او را رنج خواهد داد، چنانكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود: و من سن سنه سيئه فعمل بها بعده كان عليه وزره و مثل اوزارهم من غير ان ينقض و من اوزراهم شيئا. وكسى كه سنت (و هرگونه برنامه) بدى، پديد آورده، و پس از مرگش، به آن سنت بد، عمل شود، اثر بد آن سنت و آثار بد عمل كنندگان به آن سنت، به او مى‏رسد، بى آنكه از آثار بد عاملين، چيزى در مورد خودشان كاسته شود(137) پاداشهاى اهدائى به ميت و نيز بايد توجه داشت كه: انجام كارهاى نيك، مانند حج، صدقه، روزه، و... به نيابت از ميت، موجب پاداشهايى است كه آن پاداشها و بهره‏هاى آن، در عالم برزخ به او خواهد رسيد. يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) به نام معاويه بن وهب مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چه چيزى، بعد از مرگ ميت، به او عايد مى‏شود؟ آن حضرت فرمود در پاسخ فرمود: يلحقه الحج عنه، و الصدقه عنه والصوم عنه: حج و صدقه و روزه، به نيابت از او، به او واصل مى‏شود(138) حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: هيچ مومنى نيست كه زيارت قبر مومنى كند و هفت بار سوره انا انزلنا را بر او بخواند مگر اينكه خدا او و صاحب قبر را مى‏آمرزد(139) رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان هدايا الاحيا للاموات الدعا و الاستغفار: همانا هديه‏هاى زنده‏ها براى مردگان ، دعا و استغفار است، (140) گويند: اميرى در خراسان از دنيا رفت، پسرش او را در خواب ديد و به او گفت اى امير!. پدر: به من نگو اى امير، زيرامارت و رياست من از دست رفته، بلكه به من بگو: اى اسير اى فرزند مهربانم! هر زمان كه غذا خوردى به ما نيز غذا برسان، اين گونه كه اندكى از آن غذا را بااين قصد كه ثوابش به ما برسد، پيش سگ و گربه بينداز، كه من خيلى به اين پاداش‏ها نيازمندم! (141) ارتباط و انس امام على (عليه السلام) با مردگان درباره ارتباط اموات در عالم برزخ با جهان دنيا، و ارتباط زنده‏ها با آنها، سخن بسيار است، و ما نمونه‏هائى از اين ارتباط را در فصل پنجم اين كتاب، در ضمن داستانهائى آورده‏ايم، در اينجا به داستان زير توجه كنيد: حبه عرنى كه از ياران مخصوص امام على (عليه السلام) بود مى‏گويد: من در حضور امام على (عليه السلام) در كوفه بودم، با آن حضرت به پشت كوفه (نجف اشرف) رهسپار شديم، آن حضرت در وادى السلام توقف كرد، ديديم آن حضرت در حالى است كه گويا با اقوامى، ارتباط برقرار نموده است، و با آنها گفتگو مى‏كند، من به پيروى از او، ايستاده بودم، تا اين كه خسته شدم و نشستم به قدرى كه ملول و كوفته شدم، امام على (عليه السلام) همچنان ايستاده بود (و با افرادى نامرئى گفتگو مى‏كرد)، برخاستم و ايستادم و روپوش خود را جمع كردم و عرض كردم: اى امير مومنان! دلم به حال شما كه آنقدر ايستادن شما به طول كشيد، مى‏سوزد، آخر ساعتى استراحت كنيد، سپس رداى خود را به روى زمين پهن كردم، تا آن حضرت بر روى آن بنشيند. امام على (عليه السلام) فرمود: يا حبه ان هو الا محادثه مومن او موانسته: اى حبه! اين داستان طولانى نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنى، و انس با او. عرض كردم: اى امير مومنان ! آيا مردگان نيز گفتگو و انس دارند،؟ فرمود: آرى اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آنها را مى‏بينى كه حلقه حلقه نشسته‏اند و با هم ديگر گفتگو مى‏نمايند.. عرض كردم: آيا آنها ارواح هستند يا اجسام؟. فرمود: آنها ارواح هستند، و هيچ مومنى در زمينى از زمينهاى دنيا نمى‏ميرد، مگر اينكه، به روح او گفته مى‏شود كه به وادى السلام، بپيوندد آنگاه فرمود: و انهالبقعه من جنه عدن: همانا، وادى السلام سرزمينى از سرزمين بهشت عدن است(142) ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد تقى آملى، فقيه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آيه الحق حاج ميرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان) بود، مرحوم آيت اللّه آملى (رحمة الله عليه) نقل كرد: من در نجف اشرف، مدتها مى‏ديدم كه مرحوم ميرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مى‏نشيند، با خود مى‏گفتم : انسان بايد زيارت كند و برگردد و با قرائت فاتحه‏اى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازم‏تر هم هست كه بايد به آن پرداخت. اين اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صميمى‏ترين رفيق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم. مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم: تا اين كه تصميم گرفتم از نجف اشرف به ايران باز گردم، ولى در مصلحت بودن اين سفر، ترديد داشتم، اين نيت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دينى در زمين بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى
آنها كشيده مى‏شد، با خود مى‏گفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم يا نه لازم نيست؟ زيرا كتابها درست در مقابل پاى من نيست بلكه بالاتر قرار گرفته و اين بى احترامى به كتابها نيست، در اين گفتگو و ترديد، سرانجام بنا به اين گذاشتم كه هتك احترام نيست و خوابيدم. صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله عليه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است. بى اختيار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهميديد؟ از كجا فهميديد؟ در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهميدم(143) پايان فصل سوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا