عالم برزخ در چند قدمى ما
محمد محمدى اشتهاردى
- ۵ -
فصل سوم: بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ
گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مىباشد و انسانها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مىرسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پارهاى از جزئيات و ويژگىهاى آن بپردازيم:
يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر
مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند.
البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند.
بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمىشوند، ولى از روايات، فهميده مىشود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم.
در قبر سؤال نمىشود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مىشود)(67)
و در حديث ديگرى مىخوانيم:، ابوبكر حضرمى مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مىشود؟.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68)
بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مىباشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مىشود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69)
به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است.
و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق .
دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر
وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مىآيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مىپردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مىشود.
عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهلتر از آن نيست (70)
طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مىشوند، يكى در جانب راست مرده قرار مىگيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71)
و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مىكنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مىآيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيشهاى خود مىشكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مىكوبند و به سوى مرده مىآيند.(72)
البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مىشوند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73)
و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است.
امورى كه از انسان بعد از مرگ مىپرسند.
روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مىگيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مىكنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مىپرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مىپرسند:
1-خدايت كيست؟
2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟
3- دينت چيست؟
4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟
5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74)
7- قبلهات كدام است؟
8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75)
9- و 10- نماز و زكات؟
11 و 12 -روزه و حج(76)
در اين مورد به چند روايت توجه كنيد:
الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77)
ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازهاى در آن دفن كرده بودند عبور مىكرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مىكنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78)
ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو.
سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت.
آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مىكنند، مشمول لعنت خدا هستند).
سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمىكنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مىكنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مىزنند كه بر اثر آن خاكستر مىشوى،
او گفت سپس چه مىكنند؟
سلمان گفت، تو را باز مىگردانند، و بار ديگر عذاب مىكنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟
سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مىكنند؟
سلمان گفت: آرى.(79)
سه: فشار قبر
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مىگذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مىنگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مىگيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مىگيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مىبيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مىگيرد؟
و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مىنگرد؟ هر سه قول گفته است.(80)
از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مىشود:
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مىفرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين
همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مىگيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مىشود(81)
به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد.
و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مىدهد(82)
نقل مىكنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مىرسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مىگفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم
در اينجا اين سؤال مىشود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شدهاند و در ميان قبر نرفتهاند و گاهى در همان بالاى دار مىمانند تا نابود مىگردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مىشود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مىرود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟
پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مىكند، هوا او را سختتر از فشار قبر، فشار مىدهد(83)
مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمىگيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84)
اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمىگيرد.
وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مىگيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مىگردد. (85)
و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود:
وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مىزنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مىفهمند و به وحشت مىافتند سپس به او مىگويند: به بدترين حال بخواب، او به گونهاى در تنگناى فشار قبر قرار مىگيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مىگيرد، حتى
مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مىشود و مارها و عقربها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مىگزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86)
در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
هيهات ما على المومنين فيها شيى...
دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مىشود به زمين ديگر، افتخار مىكند و مىگويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مىگويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمىداشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مىكند.(87)
ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88)
نيز ابوبصير مىگويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:
ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مىيابد؟
فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مىبرم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89)
آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مىشود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90)
نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91)
داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او
سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مىزنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مىآمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مىآمد و از او پرستارى مىنمود، و اين دعا را در حق او مىكرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مىدهند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشتهاى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم
هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مىكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مىنمود(93)
مقام سعد در درجهاى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود:
مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مىشوند.(94)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت
پس از فراغ، مردم به خانههاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونهاى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازهاش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مىدهد چرا؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانوادهاش بود (95)
عواملى كه موجب فشار قبر مىگردد
به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مىشود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند:
1- نمامى (سخن چينى)
2- عدم پرهيز از ادرار
3- سوء خلق به خانواده
4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهرهگيرى صحيح از آنها و...
امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مىشود.(96)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)
(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است).
و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مىگيرد، چرا كه او نسبت به خانوادهاش، بد اخلاق بود.(98)
5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:
يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مىشود.
و در مورد تباه ساختن نعمتهاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
عالم برزخ در چند قدمى ما
محمد محمدى اشتهاردى
- ۶ -
عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مىشود
به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد:
1- نماز شب و كامل نمودن ركوع
امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101)
امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمىرسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102)
2- صدقه و نماز مخصوص
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سختتر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد:
اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان
خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مىآيند، در نزد هر فرشتهاى جامه و حلهاى مىباشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مىتابد، حسنات عطا مىكند، و چهل درجه به او مىدهد (103)
3- نماز وحشت
نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مىشود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مىشود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد).
عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مىكند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود:
عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مىرفت: و خبر آن به من مىرسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مىخوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود.
آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود.
من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104)
4- حج
امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105)
5- مردن در جمعه
چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مىگردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مىشود.(106)
6- نهادن دو چوب تر همراه ميت
مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازهاى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مىدهد در آن دو چوب نوشته شود.(107)
زراره مىگويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مىشود؟
فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشدهاند، دور مىكند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمىرود (108)
نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)
روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مىكنند، چوب تازهاى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازهاند، عذاب او كاهش مىيابد(110)
و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111)
7- ريختن آب روى قبر
مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مىداد، روى قبر، آب مىپاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مىشود.(114)
محدث قمى (رحمة الله عليه) مىگويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115)
امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود:
يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مىگردد (116)
8 - خواندن بعضى از سورههاى قرآن
امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118)
كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد.
(121)
خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122)
و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتابهاى دعا ذكر شده است.
چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مىبينند، بار گناه بر آنها فشار مىآورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مىكنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مىشوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مىگويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفتهاند مىروند.
اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مىشود:
كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مىگويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مىگويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است)
نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است.
اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست.
از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مىرفتند و مىخوابيدند و به خود خطاب كرده و مىگفتند: خيال كن مردهاى و تو را درون قبر نهادهاند و از خداوند تمنا مىكنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مىآمدند و به خود مىگفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مىشنوى كه هرگز بازگشتى نيست.
علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مىكند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مىكرد، وارد آن مىشد و در لحد آن مىخوابيد و ساعتها در ميان آن مىماند، سپس مىگفت:
رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).
اين آيه را مكرر به زبان مىآورد، و با حال حزين مىخواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مىگفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123)
پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان
از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مىكنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مىگيرند.
به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانههاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مىنويسد:
اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثهاى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كردهام(125)
در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است
به طور كلى از مجموع چنين استفاده مىشود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمىشوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند.
در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مىپردازيم:
1- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب.
همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مىآيد، و خوبىها و خوشيهاى خانوادهاش را مىبيند.(و خوشحال مىشود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مىنگرد و خوشيها را نمىبيند (و غمگين مىشود)(126)
2- نيز آن حضرت فرمود:
ما من مومن و لا كافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس، فاذا راى اهله يعملون بالصالحات حمد اللّه على ذلك ،و اذا راى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت عليه حسره
هيچ مومن و كافرى (كه از دنيا رفته) نيست مگر اينكه هنگام ظهر به ديدار خانواده خود مىآيد، و اگر ديد كه خانوادهاش به انجام كارهاى نيك، اشتغال دارند، سپاس و حمد خداى را بر اين نعمت، بجاى مىآورد، و وقتى كافر ببيند كه افراد خانوادهاش به انجام كارهاى نيك اشتغال دارند، براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد(127)
3- اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا ميت افراد خانوادهاش را ديدار مىكند؟
امام كاظم (عليه السلام) فرمود: آرى.
پرسيدم: در چه مقدار از زمان ديدار مىكنند؟
امام فرمود: فى الجمعه و فى الشهر و فى السنه على قدر منزلته در هر جمعه، و در هر ماه، و در هر سال، به اندازه مقامى كه آن مومن در پيشگاه خدا دارد
پرسيدم: آنها به چه شكلى به ديدار افراد خانواده خود مىآيند؟
فرمود: فى صورة طائر لطيف يسقط على جدرهم و يشرف عليهم، فان راهم بخير فرح، و ان راهم بشر و حاجه و حزن اغتم
به شكل پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مىزند، و بر آنها اشراف پيدا مىكند، پس اگر آنها را در خير و خوبى بنگرد، خوشحال مىشود، و اگر آنها را در بدى و نياز و اندوه ببيند، غمگين مىگردد(128)
4- نيز اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا مومنى كه از دنيا رفته، ميداند كه شخصى كنار قبر او آمده و به زيارت او پراخته است؟
امام در پاسخ فرمود: آرى همواره، تا آن شخص در كنار قبرش هست، انس مىگيرد، و وقتى كه آن شخص از كنار قبر او برخاست و رفت، و او در قبر خود احساس وحشت مىنمايد(129)
5- عبداللّه بن سليمان مىگويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در مورد زيارت قبرهاى مسلمين، سؤال كردم.
فرمود: در روز جمعه كنار قبر آنها برو و آنها را زيارت كن، چه آنكه هر كس از آنان در ضيق و تنگنا باشد، بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، گشايشى در كار آنها ايجاد مىشود، از اين رو در اين روز هر كس به زيارت آنها رفته، آنگاه آگاه مىشوند، ولى پس از طلوع خورشيد، آنها يله و رها مىشوند (وديگر قدرت بر ديد يار اهل خود ندارند).
پرسيدم: آيا مردگان از آنانكه به زيارت قبرشان مىروند، آگاه شده و شاد مىشوند؟
فرمود: آرى، و نيز از بازگشت زائران قبور، به محلهاى خود وحشت مىكنند(130)
مطابق اين روايت، بامداد روز جمعه، بين الطلوعين (بين اذان صبح تا طلوع خورشيد) وقت بسيار خوبى براى زيارت اهل قبور است.
6- امير مومنان على (عليه السلام) فرمود:
زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعوا لهما: مردگان خود را ديدار كنيد، چرا كه آنها از ديدار شما، شادمان مىشوند، و هر كدام از شما در كنار قبر پدر و مادر، شايسته است در ضمن دعا براى آنها براى خود دعا كند و حاجت خود را كنار قبر آنها از خدا بخواهد(131)
چكيده مطلب اينكه: ارتباط ارواح در جهان برزخ، با جهان دنيا به قدرى قوى و تنگاتنگ است كه آن ارواح، پياپى از اعمالى كه در دنيا انجام دادهاند بهره مىگيرند، و كسانى كه به نيت آنها كار خيرى انجام مىدهند بهره آن بى درنگ به آنها مىرسد، در اين جا مناسب است كه درباره بهرهگيرى اموات از اين جهان، به ذكر نمونه هايى از روايات بپردازيم.
بهرهگيرى اموات، از اعمال نيك خود
در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام دادهاند.
بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مىگذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مىگيرد، و زكات او در جانب چپ او مىايستد، و احسان او، بر او سايه مىافكند، و صبر و استقامت، او در نقطهاى دور از آنها، قرار مىگيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مىگويد:
دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132)
ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مىگذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مىگردند، يكى از آنها در جانب راست او مىايستد و ديگرى در جانب چپ او مىايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مىايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مىايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مىكنند.
آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مىپرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟
آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مىگويد، من نماز هستم.
آنكه در جانب چپ او است مىگويد: من زكات هستم.
آن كه در روبروى او است، مىگويد، من روزه هستم.
آن كه در پشت او است مىگويد: من حج و عمره هستم.
آن كه در كنار پايش ايستاده مىگويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود.
سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانىتر از همه، مىپرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟
او در پاسخ مىگويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133)
نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مىكنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مىگويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مىكنم (134)
بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مىرسد و موجب نجات و دلگرمى او مىشود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است:
1- يكى از آنها مىگويد: من تا هنگام مرگ با تو هستم، و آن مال او است.
2- و يكى از آنها مىگويد، من تا كنار قبر، دوست تو هستم و آن فرزندان او هستند.
3- ولى يكى از آنها مىگويد:انا معك حيا و ميتا: من در زندگى و مرگ همواره همراه تو هستم، و آن، عمل او است. (135)
در اينجا نقل اين حكايت مناسب است.
مىگويند: ملانصرالدين در قبرستانى عبور مىكرد، با خود گفت خوبست خود را به مردن بزنم و وارد قبرى شوم، تا ببينم در قبر چه خبر است، قبرى شكافته شده بود، ملا به درون او رفت و دراز خوابيد و خود را به مردن زد.
از قضا چند سوار كه بر قاطر سوار بودند، از كنار آن قبرستان عبور مىكردند، ملا در ميان قبر صداى پاى اسبها را شنيد، خيال كرد، دو فرشته نكير و منكر هستند كه به طرف او مىآيند، وحشت كرد و از ميان قبر بيرون آمد، بيرون آمدن او از گودال قبر باعث رميدن قاطرها شد، به طورى كه بعضى از سواران به زمين افتادند و مجروح شدند، بعد به سراغ ملا آمدند و كتك مفصلى به او زدند كه چرا باعث رميدن قاطرها گرديده است.
ملا گريان به خانه بازگشت، همسرش پرسيد: چرا لباست پاره شده و مجروح و پريشان هستى؟
ملا نصرالدين ماجراى رفتن خود به قبر و عالم مردگان را براى همسرش نقل كرد.
پس از آنكه ملا آرام گرفت: همسرش پرسيد: حال بگو بدانم از قبر چه خبر؟
ملا گفت: اگر قاطر را رم ندهى، كسى به تو كارى ندارد!!
در پايان اين مقال به حديث جالب زير توجه كنيد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هفت چيز است كه ثواب و پاداش آن، بعد از مرگ انسان، براى او نوشته مىشود:
1- درختى كه آن را كاشته است (و مردم از ميوه آن بهرمند مىشوند).
2- چاهى كه حفره كرده است (و مردم از آب آن بهرمند مىگردند).
3- نهرى كه براى جريان آب ساخته است.
4- مسجدى كه بنا نموده است.
5- قرآنى كه با خط خود نوشته است.
6- علمى كه بجاى گذاشته است.
7- فرزند صالحى را كه بجاى گذاشته، و براى او بعد از مرگش، استغفار و طلب آمرزش مىكند(136)
ناگفته نماند: همانگونه كه انسانى كه از دنيا رفته، از اعمال نيك خود، در عالم برزخ بهرمند مىشود، آثار بد اعمال ناشايسته، او نيز در عالم برزخ به او رسيده و او را رنج خواهد داد، چنانكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
و من سن سنه سيئه فعمل بها بعده كان عليه وزره و مثل اوزارهم من غير ان ينقض و من اوزراهم شيئا.
وكسى كه سنت (و هرگونه برنامه) بدى، پديد آورده، و پس از مرگش، به آن سنت بد، عمل شود، اثر بد آن سنت و آثار بد عمل كنندگان به آن سنت، به او مىرسد، بى آنكه از آثار بد عاملين، چيزى در مورد خودشان كاسته شود(137)
پاداشهاى اهدائى به ميت
و نيز بايد توجه داشت كه: انجام كارهاى نيك، مانند حج، صدقه، روزه، و... به نيابت از ميت، موجب پاداشهايى است كه آن پاداشها و بهرههاى آن، در عالم برزخ به او خواهد رسيد.
يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) به نام معاويه بن وهب مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چه چيزى، بعد از مرگ ميت، به او عايد مىشود؟
آن حضرت فرمود در پاسخ فرمود: يلحقه الحج عنه، و الصدقه عنه والصوم عنه: حج و صدقه و روزه، به نيابت از او، به او واصل مىشود(138)
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: هيچ مومنى نيست كه زيارت قبر مومنى كند و هفت بار سوره انا انزلنا را بر او بخواند مگر اينكه خدا او و صاحب قبر را مىآمرزد(139)
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان هدايا الاحيا للاموات الدعا و الاستغفار: همانا هديههاى زندهها براى مردگان ، دعا و استغفار است، (140)
گويند: اميرى در خراسان از دنيا رفت، پسرش او را در خواب ديد و به او گفت اى امير!.
پدر: به من نگو اى امير، زيرامارت و رياست من از دست رفته، بلكه به من بگو: اى اسير اى فرزند مهربانم! هر زمان كه غذا خوردى به ما نيز غذا برسان، اين گونه كه اندكى از آن غذا را بااين قصد كه ثوابش به ما برسد، پيش سگ و گربه بينداز، كه من خيلى به اين پاداشها نيازمندم! (141)
ارتباط و انس امام على (عليه السلام) با مردگان
درباره ارتباط اموات در عالم برزخ با جهان دنيا، و ارتباط زندهها با آنها، سخن بسيار است، و ما نمونههائى از اين ارتباط را در فصل پنجم اين كتاب، در ضمن داستانهائى آوردهايم، در اينجا به داستان زير توجه كنيد:
حبه عرنى كه از ياران مخصوص امام على (عليه السلام) بود مىگويد: من در حضور امام على (عليه السلام) در كوفه بودم، با آن حضرت به پشت كوفه (نجف اشرف) رهسپار شديم، آن حضرت در وادى السلام توقف كرد، ديديم آن حضرت در حالى است كه گويا با اقوامى، ارتباط برقرار نموده است، و با آنها گفتگو مىكند، من به پيروى از او، ايستاده بودم، تا اين كه خسته شدم و نشستم به قدرى كه ملول و كوفته شدم، امام على (عليه السلام) همچنان ايستاده بود (و با افرادى نامرئى گفتگو مىكرد)، برخاستم و ايستادم و روپوش خود را جمع كردم و عرض كردم: اى امير مومنان! دلم به حال شما كه آنقدر ايستادن شما به طول كشيد، مىسوزد، آخر ساعتى استراحت كنيد، سپس رداى خود را به روى زمين پهن كردم، تا آن حضرت بر روى آن بنشيند.
امام على (عليه السلام) فرمود: يا حبه ان هو الا محادثه مومن او موانسته: اى حبه! اين داستان طولانى نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنى، و انس با او.
عرض كردم: اى امير مومنان ! آيا مردگان نيز گفتگو و انس دارند،؟
فرمود: آرى اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آنها را مىبينى كه حلقه حلقه نشستهاند و با هم ديگر گفتگو مىنمايند..
عرض كردم: آيا آنها ارواح هستند يا اجسام؟.
فرمود: آنها ارواح هستند، و هيچ مومنى در زمينى از زمينهاى دنيا نمىميرد، مگر اينكه، به روح او گفته مىشود كه به وادى السلام، بپيوندد آنگاه فرمود:
و انهالبقعه من جنه عدن: همانا، وادى السلام سرزمينى از سرزمين بهشت عدن است(142)
ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام
مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد تقى آملى، فقيه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آيه الحق حاج ميرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان) بود، مرحوم آيت اللّه آملى (رحمة الله عليه) نقل كرد:
من در نجف اشرف، مدتها مىديدم كه مرحوم ميرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مىنشيند، با خود مىگفتم : انسان بايد زيارت كند و برگردد و با قرائت فاتحهاى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازمتر هم هست كه بايد به آن پرداخت.
اين اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صميمىترين رفيق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.
مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مىرفتم: تا اين كه تصميم گرفتم از نجف اشرف به ايران باز گردم، ولى در مصلحت بودن اين سفر، ترديد داشتم، اين نيت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مىخواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دينى در زمين بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى
آنها كشيده مىشد، با خود مىگفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم يا نه لازم نيست؟ زيرا كتابها درست در مقابل پاى من نيست بلكه بالاتر قرار گرفته و اين بى احترامى به كتابها نيست، در اين گفتگو و ترديد، سرانجام بنا به اين گذاشتم كه هتك احترام نيست و خوابيدم.
صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله عليه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است.
بى اختيار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهميديد؟ از كجا فهميديد؟
در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهميدم(143)
پايان فصل سوم