زيباتر از تو نديدهام، تو كيستى؟
آن مرد زيبا در پاسخ مىگويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام دادهاى.
سپس روح او گرفته مىشود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مىگردد: سپس به او گفته مىشود:
نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مىوزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مىيابد.
ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مىگذارند، زمين قبر به او مىگويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مىرفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مىنگرى.
آنگاه قبر، او را فشار مىدهد و جسد او را خورد و خاكستر مىنمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مىگرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مىشود، او جايگاهش را در دوزخ مىنگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مىگردد، او به آن مرد مىگويد: اى بنده خدا تو كيستى؟.
آن مرد، در پاسخ مىگويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مىدادى، و راى ناپاك تو مىباشم.
سپس روح او گرفته مىشود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مىگردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مىوزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مىيابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مىگزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمىشود.(50)
32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ
امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود:
الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونهاند:
1- استراح
2- اراح
سپس چنين توضيح داد:
انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مىشود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مىگردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مىگردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مىشود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51)
33- كرامت مومن هنگام مرگ
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بندهاش راضى شد، به عزرائيل مىفرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم.
عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخههاى گل و دستههاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مىكنند و نزد آن بنده صالح مىآيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مىدهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مىدهد.
در آن هنگام فرشتگان با شاخههاى گل و دستههاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مىايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند).
هنگامى كه ابليس كه رئيس شيطانها است، آن منظره را مىبيند، دو دستش را بر سر نهاده و فرياد و نعره مىكشد!
پيروان او وقتى او را اين گونه وحشتزده مىنگرند، مىپرسند: اى بزرگ ما! مگر چه حادثهاى رخ داده است؟ كه چنان بر افروخته شدهاى؟.
ابليس مىگويد: مگر نمىبينى كه اين بنده خدا تا چه اندازه مورد كرامت و احترام واقع شده است، شما در مورد گمراه كردن او در كجا بوديد؟
آنها مىگويند: جهدنا به فلم يطعنا: ما كوشش خود را در مورد گمراه كردن او كرديم، ولى او از ما اطاعت نكرد(52)
34- فرياد روح ميت بر فراز تابوت
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در اختيار اوست، اگر شما موقعيت مرده را بنگريد و گفتارش را بشنويد از تفكر در باره او غافل مىشويد و درباره وضع خودتان گريه مىكنيد تا آن وقت كه جنازه ميت را بر مىدارند و حمل مىكنند روح او بالاى تابوتش قرار مىگيرد و چنين فرياد مىزند:
اى بستگان من! اى فرزندان من! دنيا با شما بازى نكند، همان گونه كه با من بازى كرد، اموال دنيا را از راه مشروع و غير مشروع جمع كردم و سپس همه آن را براى شما گذاردم، پس عيش و لذت آن مال براى ديگران است و مكافات حساب و بازخواست و پيامدهاى آن براى من مىباشد.
فاحذروا مثل حل بى پس بترسيد و مراقبت كنيد از مثل آنچه براى من وارد شده است(53)
كه مبادا حال شما نيز مانند حال من گردد.
(پايان فصل اول)
فصل دوم: معنى برزخ و دورنمائى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن
معنى برزخ
واژه برزخ در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو چيز حائل و واسطه شود، و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، برزخ مىگويند، و همچنين به زمينى كه بين دو دريا قرار گرفته، برزخ گويند، و هم چنين آن مرزى كه بين آب شيرين و شور قرار گرفته و مانع مخلوط شدن آن دو است، برزخ نام دارد.
و در اينجا و موضوع مورد بحث اين كتاب، منظور از برزخ، جهانى است كه بين دنيا و آخرت قرار گرفته است كه از هنگام مرگ هر انسان شروع مىشود و تا پديدار شدن روز قيامت ادامه دارد، بنابراين هم اكنون عالم برزخ وجود دارد، و آنان كه مردهاند در اين عالم به سر مىبرند.
به عبارت روشن تر وقتى انسان مرد، بدن او مرده است ولى روح از بدن جدا شده و زنده است، زيرا روح از عوارض جسم نيست، تا با مرگ جسم، او نيز بميرد، بلكه يك گوهر مستقلى است، كه بدون جسم نيز به بقاى خود ادامه مىدهد، و همين روح بعد از مرگ جسم، در عالمى به نام برزخ قرار مىگيرد، در عين آنكه ارتباطى نامرئى با جسم خود نيز دارد.
دور نمائى از عالم برزخ
روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا، در جسم لطيفى قرار مىگيرد، كه آن جسم، از بسيارى از عوارض جسم مادى بركنار است، و به آن، بدن مثالى يا، قالب مثالى. مىگويند، كه نه كاملا مجرد است و نه مادى محض بلكه داراى يك نوع تجرد برزخى است (مثلا جاى گرفتن آب در ميان كوزه، با جاى گرفتن آن در ميان نايلون، فرق دارد در اولى در ميان جسم غليظ است و در دومى در ميان جسم لطيف، (همچنانكه آب را مىتوان از بيرون نايلون ديد، چنانچه بعضى، صورتهاى برزخى را مىتوانند ببينند).
البته حقيقت اين مطلب براى ما كه در زندان عالم ماده، اسير هستيم، به طور روشن قابل درك نيست، ولى براى آنكه تا حدودى چگونگى آن را دريابيم، دانشمندان آن را به حالت خواب تشبيه كردهاند.
و به گفته علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تشبيه عالم برزخ به حالت خواب و روياء در بسيارى از روايات، وارد شده است.
هر انسانى در عالم خواب، ديده است كه روحش با استفاده از قالب، گاهى به جاهاى وسيع و زيبا رفته و با مناظره جالب همراه با نعمتهاى فراوان، رو به رو شده و بهرمند گشته و لذت برده است، و گاهى به عكس مناظر وحشتناكى را مشاهده مىكند كه بسيار آزرده و ناراحت شده و با فرياد و گريه از خواب بيدار مىگردد.
دورنمائى از عالم برزخ، با توجه به اين تشبيه (عالم خواب) تا حدودى براى ما درك مىشود، بنابراين جسم مثالى چنانكه از نامش پيداست، شبيه اين بدن است، ولى اين ماده كثيف عنصرى را ندارد، بلكه جسمى است لطيف، نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان.
و به گفته بعضى: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى و جود دارد، منتها به هنگام مرگ از بدن جدا مىشود و در زندگى برزخى خود را آغاز مىكند، بنابراين روح بعد از مرگ به بدن ديگر منتقل نمىشود تا تناسخ به وجود آيد بلكه در قالب مثالى خود كه در باطنش موجود است، انتقال مىيابد.(54)
در روايات اسلامى به جسم مثالى تصريح شده است، به عنوان نمونه: شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: عدهاى معتقدند كه ارواح مومنان در چينه دان پرندگان سبز رنگى، در اطراف عرش قرار دارند، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين اعتقاد درست نيست، مومن در نزد خدا گرامىتر از آن است كه خداوند روحش را در چينه دان پرندهاى جاى دهد ولكن فى ابدان كابدانهم: بلكه ارواح در بدنهائى شبيه بدنهاى سابق خواهند بود(55)
و نيز فرمود: فاذا قبضه اللّه عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا.: هنگامى كه خداوند روح مومن را قبض مىكند، او را در قالبى همانند قالبش در دنيا قرار مىدهد
آنگاه فرمود: اين ارواح (در قالب برزخى) مىخورند و مىآشامند و هر گاه شخصى، بر آنها وارد شد آنها او را به همان صورتى كه در دنيا بود مىشناسند(56)
نيز طبق روايات، ارواح مومنان در جهان برزخ، در باغها و حجرههائى از بهشت (برزخى هستند)، و ارواح كافران و مجرمان گرفتار عذاب و آتش برزخى و در مكانى به نام برهوت كه در حضر موت يمن واقع است مىباشند(57). و ارواح مومنان در دارالسلام نجف اشرف هستند.(58)
تشبيه عالم برزخ به خواب در قرآن و روايات
در آيه 47 زمر مىخوانيم:
اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى.
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد، سپس ارواح كسانى را كه مرگها آنها را صادر كرده نگه مىدارد، و ارواح ديگرى را ( را كه بايد زنده بمانند)باز مىگرداند تا سرآمد معينى
اين آيه با صراحت بيانگر آن است كه مرگ و خواب، از يك جنس هستند، و خداوند در هر دو حال (مرگ و خواب) جان را مىگيرد، با اين تفاوت كه آن كس كه اجلش رسيده، خداوند آن جان را نگه داشته است، و آن كس كه عجلش نرسيده، آن جان را در وقت بيدارى به او باز مىگرداند.
و در روايات اسلامى نيز تشبيه مرگ به خواب، بسيار ديده مىشود، در اينجا به ذكر يك نمونه مىپردازيم:
شخصى از امام جواد (عليه السلام) پرسيد. مرگ چيست؟.
آن حضرت در پاسخ فرمود: مرگ همين خوابى است كه هر شب به سراغ شما مىآيد، با اين تفاوت كه مدت مرگ طولانى است و انسان در اين خواب بيدار نمىشود، مگر در روز قيامت، افرادى كه در عالم خواب، خواب مىبينند، و در آن حال با انواع شاديها، و يا دهشتها و دشواريها رو به رو مىشوند، همچين است در عالم مرگ و حوادث تلخ و شيرينى كه براى انسان رخ مىدهد، مرگ همين است، خود را براى آن آماده كنيد. (59)
البته ناگفته نماند، عالم برزخ از يك نظر در مقايسه با آخرت و قيامت، يك نوع خواب است، ولى نسبت به زندگى دنيا، يك زندگى بسيار وسيعتر از زندگى دنيا است از اين رو در روايات آمده: مردم در خوابند: و اذا ماتو انتبهوا، وقتى كه مردند بيدار مىشوند.
برزخ از ديدگاه قرآن
در قرآن مجيد، در سه مورد، واژه برزخ آمده است كه در دو مورد آن (53 فرقان و 20 رحمن) اين واژه به معنى مرز حاجب و حائلى است كه در دريا، بين آب شيرين و شور قرار دارد و از مخلوط شدن آن دو نوع آب، جلوگيرى مىكند.
ولى در يك مورد (آيه 102 مومنون) منظور همان عالم برزخ است، كه با كمال صراحت مىفرمايد:
و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون: پشت سر انسانها، برزخى است تا هنگامى كه (روز قيامت) برانگيخته مىشوند.
و مىتوان گفت: به دليل همين آيه، و روايات بسيار، كه واژه برزخ در متن آنها آمده، به جهان بعد از مرگ تا روز قيامت جهان برزخ مىگويند.
در قرآن مجيد علاوه بر آيه فوق، آيات متعددى درباره عالم برزخ، وجود دارد كه با صراحت يا اشاره، سخن از عالم برزخ، به ميان آورده است، در اينجا به ذكر چند آيه، كه بعضى بيانگر پاداش صالحان در عالم برزخ است، و بعضى عذاب ناصالحان را در عالم برزخ بازگو مىكند مىپردازيم:
1- در آيه 169 و 170 آل عمران مىخوانيم:
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما اتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
اى پيامبر هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند، مردگانند، بلكه آنها زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند، آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است، خوشحالند و به خاطر مجاهدانى كه بعد از آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى خواهند داشت.
نظير اين آيه، آيه 154 سوره بقره است.
2- در آيه 26 و 27، سوره يس مىخوانيم.
قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومى يعلمون - بما غفرلى، ربى جعلنى من المكرمين.
مومن آل يس (حبيب نجار، وقتى كه به دست ستمگران به شهادت رسيد) از طرف خدا به او گفته شد وارد بهشت شو. او گفت: اى كاش قوم من مىدانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است
3- و در آيه 46 سوره مومن مىخوانيم:
النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العداب.
عذاب آنها (آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام، بر آن عرضه مىشوند، و روزى كه قيامت بر پا مىگردد، خداوند دستور مىدهد كه آل فرعون را در سخترين عذابها وارد كنيد.
منظور از عذاب آل فرعون در صبح و شام، همان عذاب برزخى آنها است.
آيه 25 نوح، و 11 مومن نيز از عالم برزخ سخن به ميان آورده است.
4- و در آيه 10 سوره منافقون مىخوانيم:
و انفقو مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت فيقول رب لو لا اخرتنى الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين.: از آنچه به شما روزى دادهايم در راه خدا انفاق كنيد، قبل از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و انفاق كنم و از صالحان باشم.
در اين آيه نيز اشارهاى به عالم برزخ، عالم بعد از مرگ قبل از قيامت است، كه مقصران تمناى بازگشت و جبران مىكنند. و به آنها جواب داده مىشود كه بازگشتى در كار نيست، كه در دنبال همين آيه و آيه 100 مومنون همين جواب آمده است.
به علاوه در آيات متعددى از قرآن در مورد مرگ، تعبير به توفى (قبض و دريافت روح، نه مرگ)، مثلا در آيه 42 زمر مىخوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها... خداوند ارواح، را هنگام مرگ، قبض و دريافت مىكند.
اين تعبير نيز بيانگر زنده بودن روح انسانى، بعد از مرگ جسم است.
5- در آيه 25 سوره نوح مىخوانيم:
مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلو نارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصارا.
سرانجام همه آنها (قوم گناهكار نوح (عليه السلام)) به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.
از اين آيه استفاده مىشود كه قوم گنهكار نوح (عليه السلام) پس از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش دوزخ شدهاند، روشن است كه هنوز دوزخ روز قيامت بر پا نشده است، بنابراين منظور از اين دوزخ همان دوزخ عالم برزخ است.
نگاهى به پنج آيه قرآن با توجه به روايات
1-در آيه 27 سوره ابراهيم مىخوانم:
يثبت اللّه الذين امنو بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة.: خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (ويژگىهاى ايمان را رعايت كردند) به خاطر اعتقاد و گفتار ثابتشان، هم در دنيا و هم در آخرت، ثابت قدم مىدارد.
در روايات متعدد آمده: منظور از آيه، ثابت قدم بودن مومن، در عالم برزخ است.
علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان مىگويد: اكثر مفسرين مىگويند: منظور از آخرت در آيه فوق و عالم قبر است، و آيه در مورد سؤال قبر نازل شده است، و اين تفسير از ابن عباس و ابن مسعود نيز نقل شده است، و از امامان معصوم (عليهم السلام) روايت گرديده است از جمله امير مومنان على (عليه السلام)، در ضمن گرفتارى فرمود، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر وارد قبر مىشوند، از مومن مىپرسند، خدا و دين و پيغمبرت كيست؟
او در پاسخ مىگويد: خداوند، پروردگار من است، و اسلام دين من است و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است.
آن دو فرشته به او مىگويند: خداوند تو را در آنچه خوشنود است، ثابت قدم بدارد اين است قول خداوند يثبت اللّه الذين امنوا....
آنگاه آن دو فرشته درى از بهشت را به روى قبر او مىگشايند... (60)
2- در آيه 124 سوره طه مىخوانيم:
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى.
و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ (و پر زحمت) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مىكنيم.
طبق پارهاى از روايات، اين زندگى سخت، مربوط به عالم برزخ است.
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) روايتى از امام سجاد (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود اين زندگى سخت، در عالم برزخ است، آنگاه مىگويد:
مراد از معيشت ضنك (زندگى تنگ و سخت) در آيه فوق، عذاب قبر است و مويد اين معنى آن است كه قيامت را در آيه، بعد از آن ذكر نموده است، و بسيارى از مفسران اين گونه تفسير كردهاند و نمىتوان گفت كه مراد از معيشت ضنك، بدى حال در دنيا است، زيرا بسيارى از كافران در دنيا، معيشت راحت و گوارايى دارند ولى بسيارى از مومنان به عكس، بر خلاف آنها، زندگى سختى در دنيا دارند.
علامه طبرسى (در مجمع البيان) مىگويد:گفته شده كه منظور از معشيت ظنك عذاب قبر است، و اين تفسير از ابن مسعود و ابوسعيد خدرى و... نقل شده است، و ابو هريره در اين مورد، روايتى نقل نموده است (61)
و امير مومنان على (عليه السلام) در ضمن نامهاى كه بر اهل مصر مىنويسد و توسط محمد ابن ابى بكر مىفرستد، مىفرمايد:
و ان المعيشة الضنك التى حذر اللّه منها عدوه عذاب القبر.
همانا معيشت ضنك كه خداوند دشمن خود را از آن بر حذر داشته، عذاب قبر است،
سپس فرمود: چرا كه خداوند نود و نه مار بر كافر مسلط مىكند، آنها به گوشت او نيش مىزنند، و استخوان او را مىشكنند، و تا روز قيامت با او اينگونه رفتار مىنمايند(62)
(شايد تعداد 99 مار، اشارهاى به 99 عمل زشت دنيوى او باشد كه به صورت 99 مار شده و در عالم قبر او را مىگزند).
3- در آيه 88 و 89 سوره واقعه مىخوانيم:
فاما ان كان من المقربين - فروح و ريحان و جنة نعيم.
و اگر انسان از مقربان باشد، در روح و ريحان (در نهايت آرامش و شادمانى) در بهشت پر نعمت است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: منظور از روح و ريحان، آرامش و شادمانى در عالم قبر (برزخ) است، و منظور از بهشت پر نعمت، بهشت آخرت (قيامت) مىباشد.(63)
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مىخوانيم، فرمود: نخستين چيزى كه به مومن در هنگام وفات، بشارت داده مىشود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مومن در قبرش، بشارت داده مىشود اين است كه به او مىگويند: بشارت باد بر تو به خوشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كردهاند آمرزيد، و شهادت آنها را درباره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت، مستجاب فرمود(64)
4- در آيه 92 تا 94، سوره واقعه مىخوانيم:
و اما ان كان من المكذبين الضالين - فنزل من حميم - و تصليه جحيم: اما اگر انسان از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب دوزخ جوشان از او پذيرايى مىشود، سپس سرنوشت او، ورود در آتش جهنم است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود، آب جوشان دوزخ در عالم قبر (عالم برزخ) به تكذيب كنندگان مىرسد، اما ورود به آتش جهنم، مربوط به آخرت (قيامت) است(65)
5- در آيه 62 سوره مريم مىخوانيم:
و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا و هر صبح و شام روزى آنهإ؛اا (بندگان صالح خداوند) در بهشت مقرر است.
مفسر معروف، على بن ابراهيم (رحمة الله عليه)، با استفاده از روايات، مىگويد، منظور از اين بهشت، بهشت دنيا (در عالم برزخ) است كه ارواح افراد با ايمان به آن انتقال مىيابد، چرا كه در بهشت جاودان آخرت، صبح و شب وجود ندارد(66)
نتيجه اينكه: در قرآن آيات متعددى به جهان برزخ، تصريح يا اشاره دارد و به طور كلى، اصل جهان برزخ، در قرآن آمده، گرچه به جزئيات آن اشاره نشده است، چنانكه شيوه قرآن در طرح مسائل، بيان اصول و كليات مسائل است، نه جزئيات آن.
و عالم برزخ شبيه عالم خواب است، و وجه اشتراك مرگ و خواب اين است كه در هر دو حالت، نفس از تصرف در بدن باز مىماند، با اين فرق كه در خواب، قطع تصرف نفس به صورت موقت است، و در مرگ، قطع تصرف طولانى از بدن است، نه ابدى، زيرا با فرا رسيدن قيامت، بار ديگر، بين نفس و بدن رابطه برقرار مىشود و نفس به تدبير بدن مىپردازد.
پايان فصل دوم
عالم برزخ در چند قدمى ما
محمد محمدى اشتهاردى
- ۵ -
فصل سوم: بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ
گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مىباشد و انسانها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مىرسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پارهاى از جزئيات و ويژگىهاى آن بپردازيم:
يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر
مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند.
البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند.
بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمىشوند، ولى از روايات، فهميده مىشود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم.
در قبر سؤال نمىشود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مىشود)(67)
و در حديث ديگرى مىخوانيم:، ابوبكر حضرمى مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مىشود؟.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68)
بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مىباشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مىشود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69)
به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است.
و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق .
دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر
وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مىآيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مىپردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مىشود.
عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهلتر از آن نيست (70)
طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مىشوند، يكى در جانب راست مرده قرار مىگيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71)
و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مىكنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مىآيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيشهاى خود مىشكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مىكوبند و به سوى مرده مىآيند.(72)
البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مىشوند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73)
و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است.
امورى كه از انسان بعد از مرگ مىپرسند.
روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مىگيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مىكنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مىپرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مىپرسند:
1-خدايت كيست؟
2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟
3- دينت چيست؟
4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟
5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74)
7- قبلهات كدام است؟
8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75)
9- و 10- نماز و زكات؟
11 و 12 -روزه و حج(76)
در اين مورد به چند روايت توجه كنيد:
الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77)
ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازهاى در آن دفن كرده بودند عبور مىكرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مىكنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78)
ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو.
سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت.
آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مىكنند، مشمول لعنت خدا هستند).
سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمىكنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مىكنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مىزنند كه بر اثر آن خاكستر مىشوى،
او گفت سپس چه مىكنند؟
سلمان گفت، تو را باز مىگردانند، و بار ديگر عذاب مىكنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟
سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مىكنند؟
سلمان گفت: آرى.(79)
سه: فشار قبر
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مىگذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مىنگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مىگيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مىگيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مىبيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مىگيرد؟
و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مىنگرد؟ هر سه قول گفته است.(80)
از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مىشود:
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مىفرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين
همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مىگيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مىشود(81)
به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد.
و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مىدهد(82)
نقل مىكنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مىرسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مىگفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم
در اينجا اين سؤال مىشود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شدهاند و در ميان قبر نرفتهاند و گاهى در همان بالاى دار مىمانند تا نابود مىگردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مىشود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مىرود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟
پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مىكند، هوا او را سختتر از فشار قبر، فشار مىدهد(83)
مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمىگيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84)
اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمىگيرد.
وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مىگيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مىگردد. (85)
و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود:
وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مىزنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مىفهمند و به وحشت مىافتند سپس به او مىگويند: به بدترين حال بخواب، او به گونهاى در تنگناى فشار قبر قرار مىگيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مىگيرد، حتى
مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مىشود و مارها و عقربها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مىگزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86)
در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
هيهات ما على المومنين فيها شيى...
دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مىشود به زمين ديگر، افتخار مىكند و مىگويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مىگويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمىداشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مىكند.(87)
ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88)
نيز ابوبصير مىگويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:
ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مىيابد؟
فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مىبرم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89)
آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مىشود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90)
نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91)
داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او
سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مىزنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مىآمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مىآمد و از او پرستارى مىنمود، و اين دعا را در حق او مىكرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مىدهند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشتهاى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم
هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مىكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مىنمود(93)
مقام سعد در درجهاى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود:
مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مىشوند.(94)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت
پس از فراغ، مردم به خانههاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونهاى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازهاش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مىدهد چرا؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانوادهاش بود (95)
عواملى كه موجب فشار قبر مىگردد
به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مىشود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند:
1- نمامى (سخن چينى)
2- عدم پرهيز از ادرار
3- سوء خلق به خانواده
4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهرهگيرى صحيح از آنها و...
امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مىشود.(96)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)
(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است).
و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مىگيرد، چرا كه او نسبت به خانوادهاش، بد اخلاق بود.(98)
5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:
يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مىشود.
و در مورد تباه ساختن نعمتهاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
عالم برزخ در چند قدمى ما
محمد محمدى اشتهاردى
- ۶ -
عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مىشود
به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد:
1- نماز شب و كامل نمودن ركوع
امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101)
امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمىرسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102)
2- صدقه و نماز مخصوص
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سختتر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد:
اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان
خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مىآيند، در نزد هر فرشتهاى جامه و حلهاى مىباشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مىتابد، حسنات عطا مىكند، و چهل درجه به او مىدهد (103)
3- نماز وحشت
نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مىشود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مىشود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد).
عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مىكند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود:
عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مىرفت: و خبر آن به من مىرسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مىخوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود.
آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود.
من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104)
4- حج
امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105)
5- مردن در جمعه
چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مىگردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مىشود.(106)
6- نهادن دو چوب تر همراه ميت
مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازهاى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مىدهد در آن دو چوب نوشته شود.(107)
زراره مىگويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مىشود؟
فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشدهاند، دور مىكند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمىرود (108)
نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)