eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 آخر ماجرا همه زیر خاک جا داریم... با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گفتار ناخوب روایت تاثیر گذار از اهمیت نماز و مراقبت در گفتار در تجربه نزدیک به مرگ 👤 تجربه‌گر: آقای میلاد دولت آبادی ‌‌با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نابود شدن حسنات 🌹پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)فرمود: روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش رابه اومى دهند،اماحسنات خودرا در آن نمى بيند. عرض مى كند:الهى!اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطامى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مردديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهدهمى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام!گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. 🌹جامع الأخبار، ص 412 از مطالب برزخ و قیامت و آخرت و تجربه های پس از مرگ در کانال زندگی بعد از مرگ https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99 استفاده می شود آیدی ادمین @valayat ارسال لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گلایه یک مادر بعد از ، از فرزند 🎤 استاد عالی ✨اللّهمَ‌عَجِلْ‌لِوَلِیِڪ‌الفَـ♡ــࢪَج✨ ‌‌از مطالب برزخ و قیامت و آخرت و تجربه های پس از مرگ در کانال زندگی بعد از مرگ https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99 استفاده می شود آیدی ادمین @valayat ارسال لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
278K
آیا وقتی گناهمون رو کشیدیم به بهشت می‌رویم؟ بعضیا میگن گناهمون رو می‌کنیم و خوش میگذرونیم چون آخرش میریم بهشت فوقش عذابی هم بعد بکشیم ولی آخرش میریم بهشت!!؟ 🎙 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از مطالب برزخ و قیامت و آخرت و تجربه های پس از مرگ در کانال زندگی بعد از مرگ https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99 استفاده می شود آیدی ادمین @valayat ارسال لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن کتاب انسان از مرگ تا برزخ
🌺كتابى كه هم اكنون در مقابل روى شماست بخش دوم از دوران و تحولات مسير انسان به سوى مقصد است . ✅اين بخش درباره دوره اى بحث مى كند كه ابتدايش مرگ و انتهايش دميده شدن در صور و به پايان رسيدن عالم دنياست . همان روزى كه خورشيد و ماه ، ستارگان و كهكشان ها، زمين و آسمان ، كوه و دريا، جن و انس و فرشتگان همه بايد نداى حق را ((لبيك )) گويند و به سوى او بشتابند. 🌷اين دوره ، به خلاف دوره هاى قبل و بعد تاريك ترين ، مبهم ترين ، مخفى ترين ، پرحادثه ترين ، حساس ترين ، وحشتناك ترين ، خطرناك ترين و طولانى ترين دوران هاى سرگذشت انسان از مبداء تا معاد است . 🌹تا حال كسى نتوانسته است به روشنى بداند كه آن جا، چه خبر است و چه واقع مى شود؟ تنها چيزى كه انسان درباره برزخ و قيامت مى داند خبرهايى است كه قرآن و روايات در اختيار او گذاشته است . آگاهى كامل از اين خبرها هم هنگامى حاصل مى شود كه انسان خود، به برزخ منتقل شود و حقيقت را از نزديك لمس كند و بفهمد. هر كس براى اين دوره ديدگاهى دارد كه ما به چهار نظريه از آنها اشاره مى كنيم . 1⃣- عده اى ديدگاهشان آن است كه اين دوره ، رفتن به بيابان عدم و نابودى و پايان يافتن كار است و همه چيز به آن جا ختم مى شود. آنان مى گويند: در اين دوره ، انسان رهسپار عدم مى گردد و به سوى نيستى مطلق پيش مى رود و پرونده او براى هميشه بسته مى شود. 2⃣ - ديدگاه عده اى ديگر چنين است : اين دوره ، دوره بازداشت و زندانى شدن و آمادگى پيدا كردن براى قيامت و داخل شدن در بهشت يا جهنم است . 3⃣ - ديدگاه جمعى آن است كه اين دوره ، جستن از زندان و رها شدن از زنجير ماديات و فرار كردن از قفس تن و فارغ شدن از غم و غصه و درد و رنج است . 4⃣- ديدگاه چهارم : اعتقاد كسانى است كه اين دوره را، دوره تربيت شدن و به كمال رسيدن و نقص هاى دينى خود را جبران كردن مى دانند و مى گويند: در عالم برزخ دين مؤ منان كامل شده و آنان ، تمام عيار وارد قيامت مى شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسترسی به فهرست👈اینجا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۱ - مقدمه بسم اللّه الرحمن الرحيم بعضى مى‏پندارند روز قيامت، خيلى دور است، زيرا مثلا حضرت آدم (عليه السلام)، نوح، ابراهيم، موسى (عليه السلام) و... قوم خود را از حساب و كتاب روز قيامت مى‏ترساندند، ولى از آن عصر تاكنون هزارها سال گذشته، ولى هنوز قيامت بر پا نشده و شايد ميليونها سال ديگر نيز قيامت بر پا نگردد، بنابراين آيا اكنون براى پاداش صدها هزار سال بعد، عمل نيك انجام دهيم؟ و يا اكنون خود را براى مجازات هزاران يا ميليونها سال بعد، آماده سازيم؟ براى كسانى كه اين گونه افكار سؤال انگيز دارند، پاسخ‏هاى گوناگون و متعدد و جود دارد، يكى از اين پاسخ‏ها اين است كه فرضا، فرا رسيدن قيامت، هزاران سال بعد رخ دهد، ولى عالم برزخ (كه همان عالم قبر است) كه در مقايسه با قيامت، قيامت صغرى مى‏باشد، در چند قدمى ما است، و گاهى بين ما و آن تنها يك دقيقه فاصله است، مانند كسى كه جوان نيرومند و سالم و شوخ و شنگى است و در اتومبيل نشسته، ناگهان تصادف دل خراشى روى مى‏دهد و او هماندم از عالم دنيا به عالم برزخ وارد مى‏گردد، و يا مجاهدى راستين در صحنه جنگ با دشمن، آن چنان به عالم برزخ نزديك شده كه فاصله او با عالم برزخ، گاهى كمتر از چند ثانيه است. بنابراين همه ما بايد توجه داشته باشيم كه شايد روز را به شب نرسانده و يا شب را به روز نرسانده، از اين عالم، به عالم برزخ كوچ كنيم، و در آن عالم، بلافاصله نخستين دادگاه ما توسط دو فرشته نكير و منكر شروع مى‏شود، و به دنبال آن پاداش و كيفر برزخى تحقق مى‏يابد كه امام سجاد (عليه السلام) فرمود: ان القبر روضة من رياض الجنه او حفرة من حفر النيران. همانا، قبر، باغى از باغهاى بهشت، يا گودالى از گودالهاى دوزخ است (1) روايت ديگر آمده: امام صادق (عليه السلام) فرمود: اتخوف عليكم فى البرزخ: من در مورد شما در رابطه با عالم برزخ مى‏ترسم. شخصى پرسيد عالم برزخ چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: القبر منذ حين موته الى يوم القيامه عام برزخ همان عالم قبر است، كه فاصله بين آغاز مرگ تا پديد آمدن روز قيامت، مى‏باشد.(2) و در روايت ديگر آمده، رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان القبر اول منازل الاخره فان نجامنه فما بعده ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه. همانا قبرت نخستين منزل آخرت است اگر انسان در اين منزل، نجات يابد، حوادث بعد از آن آسانتر از آن است، و اگر در اين منزل نجات نيابد، سختى حوادث بعد از آن، كمتر از آن نيست(3). و پيامبر (ص) فرمود: من مات فقد قامت قيامته : هر كس بميرد، قيامت او برپا شده است .(4) نتيجه اينكه: قبل از دادگاه عظيم قيامت، كه يك دادگاه نهائى و همه جانبه است، دادگاه ديگرى در چند قدمى ما، قرار دارد كه گاهى از آن به قيامت صغرى ياد مى‏شود، كه دادگاه بسيار سخت و زودرسى است براى مجرمان، و دادگاه بسيار شيرين و زودرسى است براى مومنان راستين، آنانكه درست مى‏انديشند و اسير هوسهاى مادى دنيا نيستند، خود را براى اين سفر نزديك، آماده مى‏نمايند، ولى آنانكه غافل و مغرورند بدانند كه عذاب سخت عالم برزخ، در انتظار آنها است. كتاب حاضر نظر به اين كه درباره، عالم برزخ كتاب عمومى و همگانى و خلاصه و روان، در دسترس نبود، و نظر به اين كه اعتقاد و توجه به چنين عالمى (كه همه ما در پيش رو داريم، و پس از مدتى نه چندان دور، به آن وارد مى‏شويم) قطعا اهرمى بازدارنده خواهد بود، و نقش به سزايى در تربيت و كنترل و انضباط دينى ما خواهد داشت، به نگارش اين كتاب، اقدام گرديد. اين كتاب در حقيقت نشات گرفته از آيات قرآن و روايات چهارده معصوم (عليهم السلام) و گفتار محققين اسلام، و داستانهاى مذهبى و حقيقى است، بنابراين بايد از آن بهره جست، و با آينده نگرى دقيق، در پرتو گفتار نورانى قرآن و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام)، خود را صاحب باغى از باغهاى بهشت برزخى نمود، نه گرفتار گودالى از گودالهاى سوزان آن. چكيده سخن اينكه: هدف از نگارش اين كتاب، تقويت اعتقادات مذهبى، و مراقبت و پاكسازى و بهسازى در پرتو آن است، اميد آنكه همه ما با خواندن اين كتاب، به چنين احساس و مراقبتى نائل شويم. اين كتاب كه به طور خلاصه نوشته شده در پنج فصل زير تنظيم گرديده است: 1⃣- سكرات مرگ، يا سختيهاى آستانه عالم برزخ. 2⃣- معنى برزخ، و دورنمايى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن‏ 3⃣- بخشى از ويژگى‏هاى عالم برزخ. 4⃣- سيماى برزخ در روايات اسلامى. 5⃣- سى و هفت داستان از جهان برزخ، نشانگر اوضاع آن جهان. حوزه علميه قم - محمد محمدى اشتهاردى تيرماه 1371 ش فصل اول: سَكَرات مرگ يا سختى‏هاى آستانه عالم برزخ‏ همه ميدانيم كه مرگ حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را مى‏چشند (آل عمران - 185)
و نيز مسلم است كه مرگ، كه انتقال از دنيا به عالم برزخ است، همراه شدائد و سختى‏ها است، كه از آن به سَكَرات مرگ و گاهى به غَمَرات مرگ(5)تعبير مى‏شود. در قرآن، در آيه سوره ق مى‏خوانيم: و جائت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد: و سرانجام، سختى‏هاى مرگ، به حق فرا رسد، (و به انسان گفته مى‏شود) اين همان چيزى است كه از آن مى‏گريختى. واژه سَكرَة از سُكر به معنى مستى و گيجى گرفته شده، و در اصل به معنى حائل و پرده‏اى است كه بين انسان و عقلش ايجاد مى‏شود، چنين حالتى در موارد مختلف مانند مستى شراب خوردن، خشم شديد، عشق آتشين، درد بسيار سخت، نگرانى و پشيمانى شديد و... براى انسان ايجاد مى‏گردد. لحظات مرگ براى هر انسانى، سخت و ناگوار است، چرا كه از يكسو مساله فراق و جدائى از دوستان و آنچه روح انسان سالها با آن خو گرفته است، پيش مى‏آيد. و از سوى ديگر خود در را در چنگال حوادث بعد از مرگ مى‏نگرد، حوادثى كه با محاكمه و مجازات و كشف باطن، و تنهايى همراه است و نگرانى شديد در مورد نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى، احساس مى‏شود. در مورد اول (فراق)، مرگ يك مرحله انتقالى مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پيوندها را كه با آنها خو گرفته، قطع مى‏كند، ناپايدارى و بى ثباتى جهان را لمس مى‏نمايد، و خود را كاملا براى ورود به جهانى تازه مى‏بيند، و در اين حال تلخى فراق را مى‏چشد كه مولانا در آغاز كتاب مثنوى مى‏گويد: بشنو از نى چون حكايت مى‏كند از جدائيها شكايت مى‏كندكز نيستان تا مرا ببريده‏اند از نفيرم مرد و زن ناليده‏اندسينه خواهم، شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياقهركسى كه دور ماند از اصل خويش باز گويد روزگار وصل خويش (6) امام على (عليه السلام مى‏فرمايد:ان للموت غمرات هى اقطع ان تستغرق بصفة او تعتدل على عقول اهل الدنيا مرگ همراه سختى‏هائى شديدتر از آنچه در وصف بگنجد و يا با ترازوى عقل سنجيده شود مى‏باشد.(7) و طبق بعضى از روايات، حتى مردان خدا و پيامبران كه نه دل بستگى به دنيا داشتند، و نه وحشتى از آينده، از سختى‏هاى لحظه مرگ، اين لحظه انتقالى، نگران بودند، چنانكه در مورد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده در لحظات آخر عمر مباركش، دست در ظرف آبى مى‏كرد و به صورت مى‏كشيد و زبانش به ذكر لا اله الا اللّه حركت مى‏نمود و فرمود ان للموت سكرات: مرگ، شدائد و سختى هايى دارد.(8). امام حسن (عليه السلام) در لحظات آخر عمر، گريه مى‏كرد، يكى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! تو با آن مقام ارجمندى كه در پيشگاه خدا دارى و بيست و يك بار پياده از مدينه به مكه به حج رفتى، و سه بار هم اموالت را به مستمندان دادى، در عين حال گريه مى‏كنى؟ امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود: انما ابكى لخصلتين لهول المطلع و فراق الاحبه. همانا گريه مى‏كنم براى دو موضوع، براى وحشت روز قيامت و براى جدائى از دوستان(9) و در مورد دوم (نگرانى از نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى) كه سخت‏تر از مورد اول است، تلخى مرگ بيشتر، احساس مى‏شود. مردى به امام حسن (عليه السلام) عرض كرد: چرا ما مرگ را ناپسند مى‏دانيم؟ امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از اين رو كه شما آخرت خود را ويران كرده‏ايد، و دنياى خود را آباد ساخته‏ايد، لذا خوش نداريد كه از آبادى به سوى ويرانى برويد(10) موسى (عليه السلام) و تلخى فراق‏ روزى عزرائيل نزد موسى (عليه السلام) آمد، موسى (عليه السلام) پرسيد: براى زيارتم آمده‏اى يا براى قبض روحم؟ عزرائيل: براى قبض روحت آمده‏ام. موسى: ساعتى به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع كنم. عزرائيل: مهلتى در كار نيست. موسى (عليه السلام) به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائيل بفرمايد كه مهلت دهد تا با فرزندانش وداع كند. خداوند به عزرائيل فرمود: به موسى (عليه السلام) مهلت بده عزرائيل مهلت داد. موسى نزد مادرش آمد و گفت سفرى در پيش دارم! مادر گفت: جه سفرى‏ موسى: سفر آخرت مادر گريه كرد. موسى (عليه السلام) نزد همسرش آمد، كودكش را در دامن همسرش ديد، با همسرش وداع كرد، كودك دست به دامن موسى (عليه السلام) زد و گريه كرد، دل موسى از گريه كودكش سوخت و گريه كرد، خداوند به موسى (عليه السلام) وحى كرد اى موسى! تو به درگاه ما مى‏آئى، اين گريه و زاريت چيست؟ موسى (عليه السلام) عرض كرد: دلم به حال كودكانم مى‏سوزد. خداوند فرمود: اى موسى! دل از آنها بكن من از آنها نگهدارى مى‏كنم، و آنها را در آغوش محبتم مى‏پرورانم. دل موسى (عليه السلام) آرام گرفت، به عزرائيل گفت: جانم را از كدام عضو مى‏گيرى؟ عزرائيل: از دهانت. موسى: آيا از دهانى كه بى واسطه با خدا سخن گفته است جانم را مى‏گيرى؟ عزرائيل: از دستت. موسى: آيا از دستى كه الواح تورات را گرفته است؟ عزرائيل: از پايت. موسى: آيا از پايى كه من با آن از كوه طور براى مناجات با خدا رفته‏ام؟
عزرائيل: نارنجى خوشبو به موسى (عليه السلام) داد، موسى (عليه السلام) آن را بو كرد و جان سپرد. فرشتگان به موسى گفتند: يا اهون الانبيا موتا كيف وجدت الموت: اى كسى كه در ميان پيامبران، از همه راحت‏تر مردى، مرگ را چگونه يافتى؟ موسى (عليه السلام) گفت: كشاة تسلخ و هى حيه مرگ را مانند گوسفندى كه زنده پوستش را بكنند يافتم(11) تلخى مرگ از نظر حضرت يحيى‏ امام صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت عيسى (ع) در كنار قبر حضرت يحيى (عليه السلام) آمد، و از درگاه خداوند خواست تا يحيى (عليه السلام) را زنده كند، دعايش مستجاب شد، يحيى (عليه السلام) از قبر بيرون آمد و به عيسى (عليه السلام) گفت: از من چه مى‏خواهى. عيسى: مى‏خواهم، با من انس بگيرى، چنانكه در دنيا با من مانوس بودى. يحيى: اى عيسى! هنوز تلخى مرگ در كامم فرو ننشسته، تو مى‏خواهى مرا به دنيا برگردانى، و بار ديگر تلخى مرگ را بچشم. آنگاه يحيى (عليه السلام) از عيسى (عليه السلام) جدا شد و به عالم قبر بازگشت.(12) غمرات مرگ براى ظالمان‏ در آيه 93 سوره انعام مى‏خوانيم: ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكه باسطوا ايديهم اخرجو انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على اللّه غير الحق... و اگر بينى هنگامى كه (اين) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته‏اند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مى‏گويند جان خود را خارج سازيد، امروز مجازات خواركننده‏اى در برابر دروغ‏هايى كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد خواهيد داشت. به طور كلى از آيات و روايات اسلامى، چنين بر مى‏آيد كه: مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسايش است، و براى كافران و غير مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسايش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است در اين مورد به سه روايت زير توجه كنيد: 1- شخصى از امام سجاد (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟ امام سجاد (عليه السلام) فرمود: للمومن كنزع ثياب و سخه قملة، و فك قيود و اغلال ثقيلة والاستبدال بافخر الثياب، و اطيبها روائح، و اوطى، المركب و انس المنازل. براى مومن، كندن لباس چركين و پر حشرات است، و گشودن بندها و زنجيرهاى سنگين، و تبديل آن، به فاخرترين لباسها و خوشبوترين عطرها، و راهوارترين مركبها، و مناسب‏ترين منزلها است. و للكافر كخلع ثياب فاخره، و النقل عن منازل انيسه و الا ستبدال باوسخ الثياب و اخشنها، و اوحش المنازل و اعظم العذاب. و براى كافر مانند كندن لباسى است فاخر، و انتقال از منزلهاى مورد علاقه، و تبديل آن به چرك‏ترين و خشنترين لباسها و وحشتناكترين منزلها و بزرگترين عذاب(13) 2- شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟، فرمود: اعظم سرور يرد على المومنين، اذا نقلو عن درا الكند، الى نعيم الابد، و اعظم ثبور يرد على الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لاتبيد ولا تنفد. بزرگترين شادى است كه بر مومنان وارد مى‏گردد، آنها از زندگى بسيار سخت، به سوى نعمت‏هاى ابدى بهشت، انتقال مى‏يابند، و بزرگترين عذاب و هلاكتى است كه بر كافران وارد مى‏شود، آنها از بهشت مصنوعى خود به سوى آتشى شعله ور و هميشگى انتقال مى‏يابند.(14) 3- امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا، هنگام شدت درگيرى با دشمن به اصحاب خود رو كرد و چنين فرمود: صبرا بنى الكرام! فما الموت الا قنطره تعبر بكم عن البوس و و الضراء الى الجنان الواسعه، و النعيم الدائمه، فايكم يكره ان ينتقل من سجن الى قصر، و ما هو لاعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الى سجن و عذاب ان ابى حدثنى عن رسول اللّه ان الدنيا سجن المومن و جنة الكافر، و الموت جسر هولاء الى جنانهم، و جسر هولاء الى جحيمهم. اى فرزندان كرم و بزرگوارى، استقامت كنيد، بدانيد كه مرگ تنها پله‏اى است كه شما را از ناراحتيها و رنجها، به باغ‏هاى وسيع بهشت و نعمت‏هاى جاويدان منتقل مى‏كند، كدام يك از شما از انتقال يافتن از زندان به قصر، ناراحتيد؟ و اما مرگ نسبت به دشمنان شما همانند اين است كه شخصى را از قصرى به زندان و عذاب، منتقل كنند، پدرم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل فرمود كه: دنيا زندان مومن و بهشت كافر است، و مرگ پل آنها(مومنان) به باغ‏هاى بهشت، و پل اينها(كافران) به دوزخ است.(15) داستانهاى تلخ و شيرين از لحظه‏هاى مرگ‏ در قرآن، در آيه 16 سوره حشر مى‏خوانيم: كمثل الشيطان اذا قال للانسان اكفر فلما كفر قال: انى برى منك انى اخاف اللّه رب العالمين. كار منافقان، همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) هنگامى كه او كافر شد، شيطان گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است، ترس دارم.
بعضى از مفسران مى‏گويند:اين آيه بيانگر برخورد شيطان با انسان در لحظات آخر عمر است، شيطان سعى مى‏كند تا انسان را در حالت كفر از دنيا ببرد، و به خصوص هنگام مرگ، كه يك حالت ضعف شديد است، شيطان به انسان نزديك مى‏شود و اشياء مورد علاقه او را به او نشان مى‏دهد، و به انسان همان اشياء او را تا سر حد كفر مى‏كشاند، آنگاه از او بيزارى جسته و از نزد او فرار مى‏كند. جمعى از مفسرين شيعه و اهل تسنن، داستان عجيب برصيصاى عابد را ذيل اين آيه ذكر كرده‏اند و مى‏گويند: منظور از انسان در اين آيه برصيصا است، در اين باره احاديثى نيز نقل شده است. 1- داستان عجيب برصيصاى عابد در ميان بنى اسرائيل عابدى به نام برصيصيا زندگى مى‏كرد، او زمان طولانى عبادت كرده بود و در اين راستا به حدى از قرب الهى رسيده بود كه مردم بيماران روانى را نزد او مى‏آوردند، او دعا مى‏كرد، آنها سلامتى خود را باز مى‏يافتند روزى زن جوان بيمارى را كه از يك خانواده باشخصيت بود، برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد آن زن مدتى در نزد برصيصيا بماند تا شفا يابد. شيطان از فرصت استفاده كرد و به وسوسه گرى پرداخت، و آن قدر زن را به نزد او زينت داد كه آن مرد عابد به آن زن تجاوز كرد، چيزى نگذشت كه معلوم شد آن زن باردار است، عابد خود را در تنگناى سخت ديد، براى اين كه گناهش، كشف نگردد، آن زن را كشت و در گوشه‏اى در بيابان دفن كرد. برادران آن زن از اين جنايت هولناك، آگاه شدند، و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد، امير با جمعى، به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر، آن عابد را از عبادتگاهش فرو كشيده، و فرمان اعدام او صادر گرديد. در روز معينى در حضور جمعيت بسيار، عابد را بالاى چوبه دار بردند، وقتى او بالاى چوبه دار قرار گرفت، شيطان در نزدش مجسم شد و به او گفت: اين من بودم كه تو را به اين روز افكندم، و اگر آنچه را مى‏گويم، اطاعت كنى تو را از اين مهلكه نجات خواهم داد. عابد گفت: چه كنم. شيطان گفت: تنها يك سجده براى من انجام دهى كافى است. عابد گفت: در اين حال كه مى‏بينى، نمى‏توانم سجده كنم. شيطان گفت: اشاره‏اى كفايت مى‏كند. عابد، با گوشه چشم خود يا با دستش اشاره كرد، و شيطان را اين گونه سجده نمود و همان دم جان سپرد و از دنيا رفت (16) اين است نمونه‏اى از عاقبت سوء پيروان شيطان، و كفر و درماندگى آنها در لحظه سخت مرگ. و طبق بعضى از روايات، از برصيصا به عنوان راهب (عالم و عابد بزرگ مسيحى) ياد شده كه انسان از او تقاضاى دو سجده كرد، او دو سجده كرد و از دنيا رفت‏(17) قابل توجه اينكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كسى كه لحظه مرگش فرا رسد، ابليس يكى از شيطانهاى خود را نزد او مى‏فرستد تا او را به سوى كفر بكشاند، و يا او را در دينش مشكوك سازد، تا او با اين حال از دنيا برود، كسى كه با ايمان باشد، شيطان قدرت ندارد كه او را به كفر يا شرك در دينش وادارد، آنگاه فرمود: فاذا حضرتم موتاكم فلقنوهم شهادة ان لا اله الا اللّه وان محمد رسول اللّه . هرگاه به بالين آنان كه در حال مرگ هستند حاضر شديد، آنها را به گواهى دادن به يكتائى خدا، و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) تلقين كند (18) 2- نشكن، نمى‏گويم!! يكى از علماء نقل مى‏كرد: در مشهد به تحصيل علوم دينى و حوزوى اشتغال داشتم، يكى از طلبه‏ها كه از دوستان من بود بيمار شد و به قدرى بيماريش شديد گرديد كه به حالت مرگ افتاد، در اين هنگام ما او را تلقين مى‏كرديم، به او مى‏گفتيم: بگو لا اله الا اللّه، اللّه اكبر، و...، او در پاسخ مى‏گفت: نشكن نمى‏گويم. ما تعجب كرديم، از اين رو كه او طلبه خوبى بود، راز چيست كه پاسخ ما را نمى‏دهد و به جاى آن، سخن بى ربطى به زبان مى‏آورد؟ تا اينكه لحظاتى حالش خوب شد، تا از او پرسيديم چرا در برابر تلقين ما، مى‏گفتى: نشكن نمى‏گويم؟ رازش چيست؟ در پاسخ گفت: اول آن ساعت مخصوص من را بياوريد تا بشكنم، و بعد ماجرا را براى شما تعريف كنم. ساعتش را نزدش آوردند و به او دادند، او گفت: من به اين ساعت علاقه بسيارى داشتم، هنگام احتضار، شنيدم شما به من مى‏گوئيد: بگو: لا اله الا اللّه و... ولى شخصى (شيطانى) در برابرم ايستاده بود و همين ساعت مرا در دست داشت، و در دست ديگرش چكش بود و آن را در بالاى سر ساعت من نگاه داشته بود، مى‏خواستم جواب شما را بگويم، و هم نوا با تلقين شما، ذكر خدا به زبان بياورم، آن شخص به من مى‏گفت : اگر اللّه اكبر و لا اله الا اللّهبگويى ساعت تو را مى‏شكنم، من هم چون آن ساعت را بسيار دوست داشتم، به او مى‏گفتم: نشكن نمى‏گويم. 3- توجه امام خمينى (رحمة الله عليه) به لحظات سخت مرگ
يكى از بستگان امام خمينى (اعلى اللّه مقامه) نقل مى‏كرد: امام خمينى (رحمة الله عليه) به نوه‏اش على آقا (فرزند خردسال حجت الاسلام و المسلمين احمد آقا)علاقه وافر داشت، و همواره با او مانوس بود و به او اظهار علاقه مخصوص مى‏نمود، و چون از روايات اسلامى بدست آورده بود كه شيطان در لحظات آخر عمر، انسان را به وسيله اشياء مورد علاقه‏اش فريب مى‏دهد، در روزهاى آخر عمر، على آقا را از خود دور مى‏كرد، و مى‏فرمود نگذاريد او به اتاقم بيايد، تا علاقه هر چيزى از امور دنيا، از او دور گردد تا در لحظات آخر عمر، مبادا شيطان از همان راه وارد شود و موجب انحراف گردد. آرى مردان خدا، و بيداردلان وارسته، كاملا دقت و مراقبت مى‏كنند، و بهانه به دست شيطان نمى‏دهند، و زبان حالشان اين است: تو را ز كنگره عرش مى‏زنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است؟! 4- چهره عزرائيل براى مومن و غير مومن، هنگام مرگ حضرت ابراهيم (عليه السلام) روزى شخصى را ديد از او پرسيد تو كيستى؟ او گفت: عزرائيل هستم. ابراهيم گفت: از تو مى‏خواهم خودت را به آن صورتى كه مومنين را قبض روح مى‏كنى، به من بنمايانى. ابراهيم به دستور او، روى خود را برگردانيد، و سپس به او نگاه كرد، جوانى بسيار زيبا و خوشرو و شاد ديد، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چيزى (پاداشى) غير از اين چهره زيبا را نبيند، همين ديدار براى او كافى است، و پاداش خوبى براى كارهاى نيكش خواهد بود. سپس ابراهيم، به عزرائيل گفت: اگر مى‏توانى، خودت را در آن چهره‏اى كه گمراهان را با آن، قبض روح مى‏كنى، به من بنمان. عزرائيل: اى ابراهيم تو طاقت ديدن آن چهره را ندارى. ابراهيم (عليه السلام) خواسته‏اش را تكرار كرد. عزرائيل گفت: روى خود را برگردان، ابراهيم (عليه السلام) روى خود را گردانيد و سپس به او نگاه كرد، مردى سياه كه موهاى بدنش راست شده بود و بسيار بوى بد دارد و از سوراخهاى بينى او دود و آتش بيرون مى‏آيد، حضرت ابراهيم نتوانست آن چهره را مشاهده كند، بر اثر شدت ناراحتى بى هوش شد، وقتى به هوش آمد عزرائيل، را به صورت اول ديد، به او فرمود: اى فرشته مرگ انسان گنهكار جز ديدن همين چهره، كيفر ديگرى نبيند، همين نگاه براى عذاب و كيفر او كفايت مى‏كندلو لم يلق الفاجر عند موته الا صورة و جهك لكان حسبه(19)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۲ - 5- مهلت ندادن عزرائيل حضرت عيسى (عليه السلام) با مادرش مريم (سلام الله عليه) در كوهى به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه مى‏گرفتند. غذايشان از گياهان كوه بود كه عيسى (عليه السلام) تهيه مى‏نمود. يك روز نزديك غروب شد، عيسى (عليه السلام) مادرش را تنها گذاشت و براى به دست آوردن سبزيجات كوهى، رفت، هنگام افطار فرا رسيد، مريم (سلام الله عليه) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائيل نزد مريم (عليه السلام) آمد و بر او سلام كرد، مريم پرسيد: تو كيستى كه در اول شب بر من سلام كردى و با ديدن تو، بيمناك شدم؟. عزرائيل گفت: من فرشته مرگ هستم مريم پرسيد: براى چه به اينجا آمده‏اى؟ عزرائيل گفت: براى قبض روح تو آمده‏ام. مريم گفت: چند دقيقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بيايد عزرائيل گفت: مهلتى در كار نيست، و آنگاه روح مريم (سلام الله عليه) را قبض نمود. عيسى (عليه السلام) وقتى نزد مادر آمد، نگاه كرد كه مادرش بر زمين افتاده است، تصور كرد كه مادرش خوابيده است، مدتى توقف كرد، ديد مادرش بيدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد اى مادر برخيز! افطار كن. ندائى از بالاى سرش شنيد كه مادرت از دنيا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش مى‏دهد. عيسى (عليه السلام) با دلى سوخته، به تجهيز جنازه مادر پرداخت و او را به خاك سپرد و غمگين بر سر تربتش نشست و گريه مى‏كرد و به ياد مادر گفتارى جانسوز مى‏گفت، در اين هنگام ندائى شنيد، سرش را بلند كرد، مادرش را در بهشت (برزخى) بر تختى كه در كاخى از ياقوت سرخ بود ديد گفت: اى مادرم! از دورى تو سخت اندوهگين هستم. مريم (سلام الله عليه) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود كن تا اندوهت برطرف گردد. عيسى (عليه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنيا رفتى. مريم (سلام الله عليه) فرمود: خداوند گواراترين غذا را كه نظير نداشت به من خورانيد. عيسى (عليه السلام) گفت: اى مادر! آيا هيچ آرزو دارى؟ مريم (سلام الله عليه) گفت: آرزو دارم يك بار ديگر به دنيا باز گردم، تا يك روز، روزه بگيرم و يك شب را به نماز به سر آورم، اى پسر اكنون كه در دنيا هستى و مرگ به سراغت نيامده است، هر چه مى‏توانى توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نيك) از دنيا برگير (20) 6- آه جانكاه زاهد هنگام مرگ زاهد وارسته‏اى در بصره سكونت داشت در بستر مرگ قرار گرفت، خويشانش بر بالين او نشسته و گريه مى‏كردند. زاهد به پدرش رو كرد و گفت: چرا گريه مى‏كنى؟ پدر گفت: چگونه گريه نكنم، وقتى فرزندى از دنيا برود، پشت پدر مى‏شكند. زاهد به مادرش گفت: چرا گريه مى‏كنى؟ مادر گفت: چگونه نگريم كه اميدوار بودم در ايام پيرى عصاى دستم باشى و به من خدمت كنى، و در هنگام بيمارى و مرگم در بالينم باشى. زاهد به همسرش گفت: چرا گريه مى‏كنى؟ همسر گفت: چگونه گريه نكنم كه با مرگ تو، فرزندانم يتيم و بى سرپرست مى‏شوند. زاهد، فرياد زد آه! آه! شما هركدام براى خود گريه مى‏كنيد، هيچ كس براى من نمى‏گريد، كه بعد از مرگ بر من چه خواهد رسيد و حالم چه خواهد شد؟ آيا سوالات دو فرشته نكير و منكر را مى‏دهم يا درمانده مى‏شوم؟ هيچكس براى من نمى‏گريد كه مرا تنها در لحد گور مى‏گذارند، و از اعمال من مى‏پرسند، اين را گفت و آهى كشيد و جان سپرد.(21) 7- قبض روح شديد سه كس درد چشم شديدى بر على (عليه السلام) عارض گرديد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به عيادت آن حضرت رفت، ديد او از شدت درد، فرياد مى‏كشد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: آيا اين فرياد و ناله، از روى جزع و بى تابى است و يا درد بسيار شديد است؟ على (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! دردى را شديدتر از اين درد هرگز سراغ ندارم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) (براى اين كه على(ع) را آرام كند) فرمود: اى على! هنگامى كه عزرائيل نزد كافرى مى‏آيد تا روح او را قبض كند، همراه خود سيخى آتشين بياوريد و به وسيله آن، روح او را از كالبدش بيرون بكشد، در اين هنگام جهنم صيحه كشد. حضرت على (عليه السلام) وقتى كه اين موضوع را شنيد (درد خود را فراموش كرد) برخاست راست نشست و گفت : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! اين سخن را اعاده كن، زيرا كه موجب فراموشى درد چشمم شد. سپس على (عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) چنين پرسيد: آيا از امت تو (مسلمانان) كسى اين گونه سخت، قبض روح مى‏شود؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: نعم حاكم جائر، واكل مال اليتيم ظلما و شاهد زور آرى (سه كس اين گونه قبض روح شود) حاكم ستمگر، و خورنده مال يتيم از روى ظلم، و كسى كه گواهى دروغ بدهد(22) 8- لال شدن زبان جوانى در حال احتضار، و گشوده شدن زبان او
به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) (صلى الله عليه و آله و سلم) خبر دادند كه جوانى از مسلمانان در بستر مرگ افتاده است، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به بالين او آمد ديد در حال جان دادن است او را تلقين كرد و به او فرمود: بگو،لا اله الا اللّه، زبان او لال شد و نتوانست اين ذكر را بگويد. پامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به بانوئى كه بالاى سر آن جوان نشسته بود، فرمود، آيا اين جوان مادر دارد؟ بانو عرص كرد: آرى من مادرش هستم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود آيا تو از اين پسر خشمناك و ناراضى هستى؟ بانو گفت: آرى، و اكنون شش سال است كه با او سخن نگفته‏ام. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شفاعت كرد و به آن بانو فرمود: از پسرت راضى شو، آن بانو گفت: رضى اللّه عنه برضاك يا رسول اللّه: خداوند به خاطر رضايت تو اى رسول خدا از او راضى شود. وقتى كه بانو اين سخن را از رضايت خودش، حكايت مى‏كرد گفت، زبان آن جوان باز شد: آنگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: بگو لااله الا اللّه، جوان اين ذكر را گفت. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اكنون چه مى‏بينى؟ جوان گفت: مرد سياه چهره و زشت قيافه‏اى را كه لباس چركين در تن دارد و بوى متعفن و بسيار بد مى‏دهد نزدم آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته است. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بگو يا من يقبل اليسير و يعفوا عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم اى كسى كه اطاعت كم را مى‏پذيرى، و از گناه زياد مى‏گذرى، اطاعت كم مرا بپذير، و از گناه بسيار من بگذر، چرا كه تو آمرزنده مهربان هستى جوان اين كلمات را گفت، آنگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مى‏بينى؟ او گفت: مردى سفيد روى با لباس تميز و خوشبو نزد من آمده است، آن سياه چهره زشت روى، پشت كرده و مى‏خواهد از نزد من برود. رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين كلمات را تكرار كن. او آن كلمات را تكرار كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود اى جوان، اكنون چه مى‏بينى. جوان گفت: آن شخص سياه زشت چهره رفت و ديگر او را نمى‏بينم، اكنون اين شخص سفيد و نورانى در نزد من است، آنگاه در همين حال آن جوان از دنيا رفت (23) طبق بعضى از روايات، دو مرد سياه و دو مرد سفيد، ذكر شده، كه آن جوان درلحظات آخرگفت: آن دو مرد سياه رفتند، اكنون دو شخص سفيد روى آمدند تا جانم را بگيرند اين را گفت و از دنيا رفت‏(24) 9- قدرت عظيم عزرائيل، و كمك او در تلقين نمازگزار رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج، خداوند مرا به آسمانها سير مى‏داد، در آسمان فرشته‏اى را ديدم كه لوحى از نور در دستش بود، و آنچنان به آن توجه داشت كه به جانب راست و چپ نگاه نمى‏كرد و مانند شخص غمگين، در خود فرو رفته بود، به جبرئيل گفتم اين فرشته كيست؟ گفت: اين فرشته، فرشته مرگ (عزرائيل) است كه به قبض روحها اشتغال دارد، گفتم مرا نزد او ببرد تا با او سخن بگويم، جبرئيل مرا نزدش برد، به او گفتم: اى فرشته مرگ! آيا هر كسى كه مرده يا در آينده مى‏ميرد، روح او را قبض كرده‏اى يا قبض مى‏كنى؟. عزرائيل‏گفت: آرى. گفتم: خودت نزد آن‏ها حاضر مى‏شوى. گفت: آرى، خداوند همه دنيا را آنچنان تحت اختيار و تسلط من قرار داده، همچون درهمى كه در دست شخصى باشد، و آن شخص، آن درهم را در كف دستش هرگونه بخواهد جابجا نمايد، و هيچ خانه‏اى در دنيا نيست مگر اينكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر مى‏زنم، وقتى كه گريه خويشان را مى‏شنوم به آنها مى‏گويم: گريه نكنيد، من باز مكرر به سوى شما مى‏آيم، تا همه شما را از اين دنيا ببرم طبق روايت ديگر، عزرائيل گفت: هر روز پنج بار وارد هر خانه‏اى مى‏شوم، و با افراد اهل خانه مصافحه مى‏كنم، و به صغير و كبير آنها از خودشان آگاهترم. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگام اوقات نماز، عزرائيل با مردم مصافحه مى‏كند، و به آنها كه نماز را در اول وقت مى‏خوانند، گواهى به لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه را هنگام مرگ تلقين مى‏نمايد، و شيطان را از آنها دور مى‏سازد، و نيز فرمود: كفى بالموت طامه يا جبرئيل: اى جبرئيل، مرگ به عنوان يك فاجعه وحشتناك (براى موعظه انسان و مجازات او) كافى است جبرئيل گفت: حوادث بعد از مرگ، فاجعه آميزتر از خود مرگ است.(25) 10- گريز از چنگ مرگ! روايت شده: روزى عزرائيل به مجلس حضرت سليمان (عليه السلام) وارد شد و در آن مجلس همواره به يكى از اطرافيان سليمان (عليه السلام) نگاه مى‏كرد، پس از مدتى عزرائيل از آن مجلس بيرون رفت. آن شخص به سليمان (عليه السلام) گفت: اين شخص چه كسى بود؟. سليمان (عليه السلام) فرمود: او عزرائيل بود. او گفت: به گونه‏اى به من مى‏نگريست، كه گويا در طلب من بود (تا مرا قبض روح كند) سليمان گفت: اكنون چه مى‏خواهى؟