eitaa logo
سبک زندگی
54.7هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
56 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B47k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
یک تجربه روایت مادر شش فرزند این تجربه رو بخونید به کارتون میاد: زمانی که مثل خیلی از خانما، خسته و کوفته از کارای خونه بودم و بدتر از همه این که کارای خونه رو بیهوده و آب در هاون کوبیدن می دیدم و تکراری و ..... از طرفی احساس عقب افتادن از دوستام می کردم که اکثرا استاد شدن و محقق و ..... یه شبی خواب دیدم که رفتم منزل دوستم و دیدم فرش های قرمز رنگ منزلشونو عوض کرده و سبز یه دست انداخته، برام اهمیتی نداشت و خیلی معمولی از کنارش گذشتم... شب قسمتم شد رفتم جمکران قسمت بالا پر شده بود و درب مسجد پایین رو تازه باز کرده بودن نفرات اول بودیم وارد مسجد شدیم به محض دیدن فرش های سبز مسجد به یاد خوابم افتادم و گفتم: خونه ای که دیدم همین بود! همین فرش ها بود! همین باعث شد که خوابم رو برا همان دوستم تعریف کنم. اول ازم قول گرفت برای دوستانی که می‌شناسنش تعریف نکنم. بعد گفت من خیلی اهل درس و بحث و مطالعه و کلاس و ..... بودم. دو تا بچه پشت سر هم باعث شد که از همه چی فاصله بگیرم، فقط دستشویی بودم و آشپزخونه. یه روز با خودم حرف زدم که: تو موکب ها چکار می کنن؟ مگه غیر از اینه که فقط پخت و پز می کنن و تمیزکاری و مردم میان می خورن و می خوابن و می رن و دوباره اینا از اول تمیز می کنن و می پزن و ..... اصلا هم نمیگن کی هستی که میای داخل و حتی جوراب هاشونم می شورن و نه تنها خم به ابرو نمیارن بلکه لذت می برن و همیشه به این کار افتخار می کنن و با همین کارها شادِ شادن. منم همون موقع تصمیم گرفتم موکب حضرت مهدی بزنم و فرزندانم رو سربازای حضرت بدونم و از جون و دل خدمت کنم. بعد از اون الان شما هشتمین نفر هستی که برام پیام اوردی! یکی گفته خواب دیدم رفتی ساکن مسجد جمکران شدی. یکی گفته خونه تون مسجد جمکران شده بود و..... اما روشم این جوری بوده که؛ به هیچ کدوم از افراد خانواده هیچی نگفتم و فقط در دلم چنین نیتی کردم. ثانیا پیش خودم مرتبا نیتم رو برای هر کاری تکرار می کردم مثلا زیر کتری رو که می خواستم روشن کنم، می گفتم: برای موکب حضرت مهدی روشن می کنم و ...... ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 محبتِ به نوجوان اینجوری است! 🔻 وقتی ما راجع به محبت و رابطه عاطفی با فرزند نوجوانمان صحبت می‌کنیم، فقط منظور این نیست که قربان صدقه او برویم و برایش هدیه بخریم و ... . 🔴 اتفاقا معمولا بچه‌های نوجوان این نوع محبت را پس می‌زنند! به خصوص اگر تجربه‌ای از این نوع محبت در کودکی نداشته باشند. ♨️ به جای این نوع محبت‌ها لازم است از درگیری عاطفی استفاده کرد. نمود محبت من به نوجوانم این است که مسئولیت‌هایی که دوست دارد را به او بدهیم و به او اعتماد کنیم. حرف‌های او را بشنویم و هنگامی که با ما حرف می‌زند، به جای اینکه سرمان به آشپزی و تلویزیون و بچه کوچکمان باشد با او ارتباط چشمی داشته باشیم. ☑️ این ارتباط چشمی نشان می‌دهد که ما با او رابطه عاطفی قوی داریم. 📽 ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام باقر(عليه السلام) فرمودند : ✍ اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ اَقْفالاً وَ جَعَلَ مَفاتيحَ تِلكَ الاَقْفالِ الشَّرابَوَالكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ. 👌 به راستى كه خداوند عزوجل براى شر قفل هايى گذارد و كليد آن قفل ها را شراب قرارداد و دروغ از شراب بدتر است. 📚( كافى ، ج ۲ ، ص ۳۳۸) ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
با چوب می‌شود؛ با پَر هم می‌شود! دیدی خادم های حرم، دستشون چوب پر می‌گیرن، و وقتی میخوان به کسی تذکر بدن _مثلا کسی کنار ضریح توقف می‌کنه- با استفاده از اون پر ها این کار رو انجام می‌دن... به نظرت نمی‌شد به جای چوب پر، از یک چوب ساده استفاده می‌کردن؟ در جواب میگم، درسته دو تاش یک کار رو انجام میده، امّا این افراد، هستن؛ احترام دارن... به قول معروف صاحب‌خونه، که ائمه(علیهم‌السلام) هستن، دستور دادن در کمال احترام با مهموناشون رفتار بشه... دین ماهم، برای تذکر دادن به دیگران، یه چوب پر بهمون داده، و گفته تا جایی که ممکنه، باید با اون دیگران رو راهنمایی و ارشاد کنی، یعنی با زبون نرم و لطیف... اینکه؛ چوب و چوب پر، یک کار رو انجام میده؛ دلیل نمیشه ما با هر روشی دلمون می‌خواد، دیگران رو راهنمایی کنیم... همه؛ مهمان خدا هستند... «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» سوره مبارکه ، آیه43و44 ❤️❤️❤️❤️❤️ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️بارداری؛ تونل وحشت یا مسیر آرامش؟ 📍اعترافات تکاندهنده روی آنتن زنده/سال۹۹ 🎙به‌روایت پروفسور محمداسماعیل اکبری؛ عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی، فوق‌تخصص جراحی غدد و سرطان از دانشگاه جانزهاپکینز آمریکا با سوابقی چون مشاور عالی وزارت بهداشت، پدر پزشکی جامعه‌نگر ایران، رئیس انجمن آموزش پزشکی کشور، مشاورعالی ریاست سازمان پدافند غیرعامل کشور در حوزه جمعیت و سلامت عمومی و رئیس کارگروه جمعیت مجمع تشخیص مصلحت نظام و... ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
تعدد زوجات حلال است اما حرام است! برخی از مردان متشرع با این بهانه که تعدد زوجات حلال است، به دنبال ازدواج مجدد هستند و اگر بتوانند حتماً دست به این کار می‌زنند. البته که چندهمسری طبق نظر اکثر فقهای حاضر بدون قید و شرط، حلال است و مشروع اما چند نکته را نباید فراموش کرد: ۱. فقه حد و مرز اقدامات را نشان می‌دهد یعنی مرزهایی که نباید آن را زیرپا گذاشت یا کارهایی که مجاز هستیم انجام دهیم اما این به معنی نیست که حتماً باید تا نزدیکی این خطوط قرمز پیش برویم یا حتماً تمام کارهایی که مجاز است را باید انجام دهیم. مثلاً توریه شرعاً در برخی مواقع حلال است اما آیا اخلاقی هم هست؟ آیا کسی که مدام توریه می‌کند به دروغگویی نزدیک‌تر نیست تا صداقت؟ ۲. ما در تمام کارهای زندگیمان علاوه بر امور شرعی به عرف زمان خودمان توجه می‌کنیم. مثلاً هیچگاه با لباسی خارج از عرف زمان خود به محل کار یا خیابان نمی‌رویم یا هیچگاه با روشی خارج از عرف محل زندگی خود با دیگران احوالپرسی نمی‌کنیم پس چه لزومی دارد تعدد زوجات را که درعرف امروز جامعه ما امری تقریباً قبیح است را ما مومنان انجام دهیم؟ چرا اینجا نباید به عرف زمان و مکان محل زندگی خود احترام بگذاریم؟ ۳. یکی از موضوعات فقهی که در برخی مواقع، بر دیگر احکام فقهی حاکم می‌شود موضوع وهن اسلام است. ازدواج یک مرد با چند زن در برخی جوامع مثل جامعه امروز ما شاید مصداق وهن اسلام باشد. مخصوصاً اگر این چند همسری در خانواده‌هایی باشد که با دلخوری شدید اعضای خانواده و بدبینی اقوام و فامیل به مؤمنین همراه باشد. در چنین حالتی چه‌بسا چندهمسری لااقل ازنگاه کسی که دوست ندارد دیدگاه دیگران به دین او بدبینانه باشد حتی مشروع هم نباشد. 4. ایذای شخص مؤمن جزء محرمات شرعی است چه این شخص غریبه باشد چه نزدیک. حالا تصور کنید اگر کسی با ازدواج مجدد دل همسرش و شریک زندگی‌اش را بشکند آیا این مصداق ایضاء شخص مومن و کاری حرام نیست؟ 5. در بسیاری موارد مشاهده می‌شود که ازدواج مجدد بدون آگاهی همسر اول انجام شده است. این پنهان‌کاری خودش مقدمه گناهان بسیاری مثل دروغگویی‌های مکرر، آزار و اذیت همسر، بدقولی و... است. پس با این توجیه که چندهمسری حلال است نباید در دام گناهان دیگر افتاد.  6. عقل حکم می‌کند در انجام هر کاری، علاوه بر حلیت و حرمت به امور دیگری هم توجه داشته باشیم. در مسئله تعدد زوجات هم باید به اموری دیگری مثل تربیت فرزندان، دیدگاهی که آن‌ها نسبت به والدینشان پیدا می‌کنند، نگاه افراد فامیل به ما و خانواده ما و... توجه داشته باشیم. در نهایت، می‌توان گفت چندهمسری یا تعدد زوجات در مرام زندگی امروزی حرامِ اخلاقی است یا آنکه منجر به محرمات شرعیِ دیگر می‌شود یا نهایتاً برای چهره موجه مومنین مضر است. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
غالبا ما سر به گوشی می کنیم این و آن را پاک، جوشی می کنیم از خدا و بندگی دوریم و حیف عمر سوزی، کم فروشی می کنیم شعر دوم گوشی نالان دیشب به خوابم آمد، گوشی خشمناکم گفتم چرا عبوسی؟ من از تو بیمناکم گوشی به گوش من گفت، با نفرتی فراوان از جان من چه خواهی؟ آخر بگو تو انسان با حال زار و خسته، از تو سوال دارم یک پرسش از تویی که، هستی وبال، دارم  وقتی به صورت تو، زل می زند سریشی حالت نمی شود بد، از این روان پریشی؟! جانم‌ به لب رسیده ، در دست تو اسیرم ای کاش بود ممکن، من جای تو بمیرم دیدم که راست می گفت، آن گوشی گرفتار شد مدتی که دیگر، کم دیده از من آزار شعر سوم دراین دنیای پر پیچ مجازی چه ساعت ها تلف شد گرم بازی فقط لایک و کامنت و پست بی ربط مراقب باش عمرت را نبازی / نرگس عسگری ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | آیت الله رجبی / حجاب یک مسئله اجتماعی است نه فردی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فجایع فرهنگی عصر رضاخان 👈 از کشف حجاب تا عیّاشی و بی‌عفتی 👈 پسرهای رضاخان زنان و دختران را جبراً داخل اتومبیل خود کرده به هر جا مایل بودند می‌بردند! ● عین السلطنه از رجال مطلع عصر قاجار و اوایل پهلوی از: رواج بی‌حجابی‌ها، برهنگی‌ها، شب‌نشینی‌ها، شرابخواری‌ها، رقص و آوازها، فساد و اختلاط در وزارتخانه‌ و اداره‌ها می‌گوید که در متن می‌بینید. 📚 خاطرات عین السلطنه ج ۱۰ / ص ۷۹۶۶ - ۷۹۶۷. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
ارزشش و داشت ♻️ارزشش و داشت یک لیوان معجون مخصوص گرفتم و یواشکی دور از چشم فروشنده ریختم توی ظرفی که از قبل حسابی چرک و کثیفش کرده بودم، رسیدم سر کلاس و از کیف ظرف رو در آوردم، گذاشتم روی میز، تعارف حسابیی به بچه ها زدم، بچه ها هرکی یه چیز خوشمزه با حال میل داره بسم الله. ♻️ قیافه بچه ها با دیدن اون ظرف چرک و کثیف دیدنی شده بود، اکثراً قیافه حالت تهوع به خودشون گرفته بودن، هر کسی یه چیزی میگفت، همهمه بچه ها که ساکت شد گفتم، بچه ها یادتونه میگفتید: «دل باید پاک باشه ظاهر مهم نیست» ♻️ این یه لیوان معجون مخصوصه که ۱۲۰ تومان ناقابل پولش و داده بودم.  حالا قیافه بچه ها دیدنی تر شده بود، همه میخندیدن، باز گفتم: خلاصه بچه ها هرکی میل داره بسم الله. ♻️ صدای خنده ها بالاتر رفت. دریغ از یک داوطلب! خلاصه ارزشش و داشت، من یه معجون مخصوص خریده بودم که هیچکس رغبتی به خوردنش توی اون  ظرف کثیف پیدا نکرد و دورش ریختیم اما فردا خیلی از بچه ها با حجاب بهتر سر کلاس اومده بودن. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
مروارید 🔷در کلاس و زدم  و وارد کلاس شدم، سلام بچه ها، یه جواب سلام همگانی شنیدم و آروم رفتم پشت میز مخصوص معلم نشستم. 🔷 مثل همیشه اوایل کلاس پر از هیاهو و همهمه بود، چند تایی با ته خودکار به تخته زدم تا سرو صدای کلاس آروم شد، خوب که توجه بچه ها بهم جمع شد، گفتم بچه ها چند تا سوال دارم همه جواب این سوال رو بدن، هرکس جواب سوال میدونست دستش و بالا ببره. 🔷 چند نفر از شماها تا حالا مروارید دیدید؟ تقریباً اکثر کلاس دستشون و بالا آورده بودن.  سوال دوم «چند نفر از شماها تا حالا مروارید و لمس کردید؟» باز هم تقریباً اکثر کلاس دستشون رفت بالا. 🔷چند نفر از شماها تا حالا مروارید اصل و از نزدیک دیده؟  دیگه کمتر دست کسی از بچه ها بالا بود شاید یکی دو نفر توی کلاس بودند که دستشون و بالا گرفته بودن. 🔷بچه ها چند نفر از شماها تا حالا مروارید اصل و بهش دست زده و از نزدیک لمس کرده؟ دیگه دست هیچ کدوم از بچه ها بالا نبود. گفتم دوست دارید بدونید مروارید اصل چجوری به وجود میاد؟ کجا هست؟ همه بچه ها گفتند: بله.  من هم شروع کردم به توضیح این که مروارید اصل چجوری به وجود میاد. در عمق دریا، در میان صدف، سالها باید بگذرد تا یک دونه مروارید در بین صدف که لایه  ای محکم و حفاظی مستحکم هست به وجود بیاد و ... 🔷 گفتم حالا به نظرتون این مروارید اصل به دست کی میرسه؟ کیا دسترسی بهش پیدا میکنن؟ 🔷همهمه بین بچه ها دوباره زیاد شد، گفتم بچه ها اجازه بدید خودم بگم، این مروارید اصل دست هر کسی نمیرسه، هرکسی هم شایسته نگهداری این مرواریده اصل رو نداره،کسی شایسته داشتن مروارید اصله که یا زحمت زیادی بکشه و بره در عمق دریا و با سختی زیاد اون و پیدا کنه، یا کسی که هزینه هنگفتی بده تا بتونه یک مروارید اصل داشته باشه، کسی هم که مرواریده اصل رو داره قدرش و حسابی میدونه و در دسترس همگان قرار نمیده. خلاصه بچه ها مروارید اصل باشیم مروارید کپی تو در دسترس همه هست. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
زیبای پلاستیکی 💢وارد مغازه شدم، تابلوی روی قفسه ها حسابی اخطار دهنده بود «لطفاً به اجناس به هیچ وجه دست نزنید» بالاخره مغازه عتیقه فروشیه پلاستیک فروشی که نیست. 💢جنس های عتیقه زیبایی توی مغازه بود ولی حیف به هیچکدوم نمیشد دست زد همه گرون قیمت و عتیقه بود یا فروشی نبود. 💢 چه قیمت های عجیبی هم داشت، چرخی زدم و پیش خودم گفتم باید بگذریم، بهتره برم سراغ مغازه پلاستیک فروشی و ظرفی از همونجا تهیه کنم اونجا نه دیگه خبری از این تابلو ها هست نه خبری از سختگیری برای دست زدن به اجناس، راحت میتونم جنس و برانداز کنم و بعد خرید کنم، هر وقت هم از این ظرف خسته شدم میتونم یکی دیگه راحت برم بخرم با یه رنگ و شکل دیگه، قیمت هاش هم خیلی ارزونه. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
رز آبی 💢سر راه مدرسه، رفتم مغازه گل🌹 فروشی، بعد سلام و احوالپرسی با فروشنده نگاهی به گل ها کردم، گلهای رز آبی رنگ نظرمو بیشتر از همه به خودش جلب کرد. یه شاخه گل آبی رنگ خیلی زیبا برداشتم و پولش رو با صاحب مغازه حساب کردم. 💢راه افتادم سمت مدرسه،گل ها رو تا دم در کلاس یه جوری با خودم بردم که کسی فکر نکنه براش یه همچین گل زیبایی خریدم. 💢 رفتم توی کلاس و نشستم پشت میز مخصوص معلم، بعد از سلام و احوالپرسی با بچه ها گل رو گذاشتم روی میز، بچه ها براشون سوال شده بود، این گل زیبا به چه مناسبت و برای چه کسی هست. 💢 خیلی از گل تعریف کردند، قصد داشتم یک درس عملی بدم، اون گل زیبا رو بردم دادم دانش آموز اولی کلاس، گفتم: خوب نگاش کن، بو کن و با احتیاط بده نفر بغلی، تا انتهای کلاس اینو دست به دست کنید. 💢 نفر اول نگاه کرد و با احتیاط داد به نفر بغلی، نفر دوم نگاه کرد با احتیاط کمتری گل و داد نفر بعدی، نفر سوم که میدونست گل دستش موندگار نیست گل و نگاه کرد، بو کرد و با نامهربونی داد به نفر بغلی. 💢دیگه ازدست به دست شدن گل بین بچه‌ها نگم براتون که چه بلایی سر اون قشنگ آمد تا گل رسید به نفر آخر. گلی که دست نفر آخر رسیده بود شباهتی به گلی که به نفر اول داده بودم چندان نداشت چندتا از گل برگ هاش ریخته بود، ساقه ش کمی خم شده بود خلاصه دیگه اون گل اولی نبود. 💢گل و گرفتم دستمو رو به بچه ها کردم و گفتم: بچه ها آیا این گل همون گلی که من ۲۰ دقیقه پیش به نفر اول داده بودم؟ بچه ها درس امروزمون همین بود: مراقب گل وجودتون باشید ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام کاظم(علیه السلام) : ✍ خوشا به حال اصلاح كنندگان بين مردم ، كه آنان همان مقرّبان روز قيامت اند. 📚(بحارالأنوار ، ج ۶۸ ، ص۱۵۶) ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
گل ملکه ظهر بود، نشسته بودم تو ایستگاه اتوبوس تا ماشین بیاد و برم سمت منزل. برای اینکه حوصلم سر نره و یه چیزی هم یادگرفته باشم همیشه یه مجله همراهم بود که تو ایستگاه یا اتوبوس اونو میخوندم. از توی کیفم مجله رو در آوردم و مشغول خوندن شدم اما گاهی اتفاقات توی ایستگاه حواسمو پرت میکرد. داشتم مطلبی میخوندم در مورد گلی به نام ملکه شب، این گل فقط سالی یک بار در نیمه شب، گل می ده و تا سحرگاهان فقط گلش عمر داره. عکاسان و گردشگران زیادی برای ثبت و دیدن این لحظه جمع می شوند و تا صبح از دیدن و تصویر برداری از آن لذت میبرند. صدای ذوق کردن یه مادر، نظرم و به خودش جلب کرد. آخ قربونت برم مرسی که اینقدر مهربونی، با احساسی، قربونت بشم. کنار ایستگاه اتوبوس یه باغچه بود پر از گل های هفت رنگ، پسر بچه یه دونه از اون گل های هفت رنگ و کنده بود و برای مادرش آورده بود، مادرش هم از آوردن گل خیلی خوشحال شده بود و حسابی ذوق کرده بود. صدای بوق ماشین ها نمیزاشت برم بقیه مطلب در مورد گل ملکه شب و بخونم، یکم سرمو آوردم از ایستگاه بیرون دیدم سمت راست ایستگاه، ماشین های شیک و مدل بالا ترمز میزنن یا سرعت شون و کم میکنند و بوق میزنن برای خانمی که با وضع ظاهری نامناسبی اونجا ایستاده بود. ناخودآگاه یاد مقاله ی که تو مجله داشتم میخوندم افتادم. برای یک گل جمعیتی جمع میشوند، تا صبح بیدار میمونند تا بتونند ثبت لحظه بکنند، عکاسی بکنند یا با هاش خاطره بسازن اما گل هفت رنگ و توی باغچه هر رهگذر و بچه بازی گوشی میتونه بکنه، چون مثل اون گل زیاده و ارزش چندانی هم نداره ❤️❤️❤️❤️❤️ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
**فلافل چرک** مدتها بود بعضی از دوستام یه جمله رو تکرار می کردند اما من دوست نداشتم یکی من بگم یکی اونا بگن، دوست داشتم رفاقتمون ادامه دار باشه، بچه های خیلی خوبی هستند، همیشه تو فکر بودم چجوری اونها رو متقاعد کنم که اون جمله شون همیشه درست نیست. تا اینکه یه روز از جلوی یه فلافلی رد شدم. همچین جای تر تمیزی نبود یه جرقه تو ذهنم خورد بهترین موقعیت بود برای من. بعد تست کنکور نزدیک ظهر چند تایی راه افتادیم بریم سمت خونه، به بچه ها پیشنهاد دادم بچه ها فلافل امروز مهمون من. بچه ها یه نگاهی بهم کردن و گفتن: آفتاب از کدوم طرف در آومده مهربون شدی!؟ گفتم دوست دارم امروز بهتون یه ناهاری بدم. خلاصه من که از قبل فلافلی موردنظر مو شناسایی کرده بودم راه افتادیم بریم سمت فلافلی. ماشین گرفتیم و راه افتادیم به سمت فلافلی. بچه ها گفتن کجا داریم میریم گفتم یه فلافلی مخصوص پیدا کردم میخواییم بریم اونجا. از ماشین پیاده شدیم و رفتیم به سمت فلافلی، به فلافلی که رسیدیم بچه ها خیلی جا خوردن، گفتن مارومسخره کردی این همه راه اومدی این جا بهمون فلافل بدی؟تو این مغازه چرک؟ منتظر همین جمله بودم. گفتم بچه ها چرا از روی ظاهر قضاوت می کنید شاید فلافلش خوب باشه. بچه ها که گرفته بودن منظور منو یه نگاهی به هم کردن و به نشونه ی اینکه فهمیدن این جواب کدوم حرف شونه خندیدن. خنده بچه ها کمکم کرد حرفمو ادامه بدم، گفتم: همه ما از روی ظاهر قضاوت هایی داریم چون ما توانایی دیدن باطن اشیا رو که نداریم مثلا اگر یک جنسی میخوایم بخریم نگاه می‌کنیم ببینیم شکل ظاهری اون چقدر زیباست حتی اگر جنسی با کیفیت تر باشه ولی ظاهر زیبا نداشته باشه چون ما از باطنش خبر نداریم باز اونی که ظاهر زیباتری داره رو انتخاب میکنیم. ناهار و چون گفته بودم مهمون من رفتیم یه جای بهتر خوردیم. راستش باز هم امیدی نداشتم که حرفام تاثیری رو بچه ها گذاشته باشه اما فردا اتفاق دیگه ای افتاد. ❤️❤️❤️❤️❤️ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
🔷تکنیک: جدا کردن مادر شوهر از شوهر 👈🏻بهترین روش جدا کردن مادرشوهر از شوهر، دوست شدن با مادر شوهر و جلب اعتماد او و بدگویی نکردن از مادر شوهر در پیش شوهر است. در مورد خواهر شوهر و بقیه اعضاء خانواده همسر نیز همین قانون صحیح است 👈🏻اگر توانستی، روزی یکبار به طور حضوری یا تلفنی از مادرشوهرت(یا مادر زنت) احوالپرسی کن که بعضی از عروسها با "کم محلی" و "نادیده گرفتن"به جنگ مادر شوهر می روند. مادرشوهران عزیز نیز، این کم محلی عروس را به خوبی تشخیص می دهند و با اتحاد با فرزند خود بر علیه عروس دست به انتقام میزنند ☑️ یادت باشد بهترین روش جدا کردن مادرشوهر از شوهرت(یا زن از مادر زن)، دوست شدن با هر دو نفر آنان است، نه دوست شدن با شوهر و نادیده گرفتن و جنگ کردن با مادر شوهر. ❤️❤️❤️❤️❤️ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
افزایش ۲۵ درصدی «وام ازدواج» 🔹معاون امور جوانان وزارت ورزش: وام ازدواج برای سال ۱۴۰۲ افزایش ۲۵ درصدی داشته و مبلغ این وام برای دختران زیر ۲۳ سال و پسران زیر ۲۵ سال ۲۰۰ میلیون تومان و برای سایرین ۱۵۰ میلیون تومان در کمیسیون اجتماعی مجلس تصویب شده است. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
ماجرای ملوس! امروز بهترین؛ نه، پر استرس‌ترین روز زندگیم است. خواهرم بعد از سالها حسرت، قرار است مادر شود و من هم خاله!! آخ که چقدر منتظر این روز بودیم. راهروی بیمارستان مثل همه روزها پر رفت و آمد بود. ورودی بخش اتاق عمل هم پراسترس‌ترین‌جا! یک چشمم به صفحه گوشی بود و قرآن می‌خواندم، چشم دیگرم به رفت و آمدهای پشتِ درِ اتاق عمل. تق تق تق!!! این صدا چقدر برایم آشنا بود. یاد روزهایی افتادم که با سمانه کفش‌های پاشنه‌دار مادرم را می‌پوشیدیم و وسط حیاط راه می‌رفتیم و مثلا ادای آدم بزرگها را در می‌آوردیم. یادش به خیر! چقدر زود گذشت. سمانه الان خودش در انتظار مادر شدن است و من هم دارم خاله می‌شوم و مادرمان .... خدا رحمتش کند. زود ما را تنها گذاشت. آهی کشیدم و زیر چشمی آن خانم را با کفش‌های پاشنه مدادی قرمزش برانداز کردم. خیلی نگران بود. مسیر 3 متری راهرو را با آهنگ تق تق کفش‌هایش بارها رفت و برگشت. حسابی هم تعمیری و تعویضی بود! از دماغ عمل شده‌اش بگیر تا ناخن‌های کاور شده‌اش! در دلم داشتم حساب کتاب می‌کردم چندتا عمل زیبایی انجام داده، چقدر هزینه کرده، خوب شده یا بدتر شده و ... . هنوز محاسباتم تمام نشده بود که آهنگ لهو و لعب گوشی‌اش، لرزه به تن تابلوی سکوت بیمارستان انداخت. آمد کنار من نشست و مشغول گفتگو شد: چی بگم. همیشه باهم بازی می‌کردند. هیچ وقت اتفاقی نمی‌افتاد. نفهمیدم چی شد یه دفعه چنگ زد تو صورتش! صدای جیغ ملیسا رو که شنیدم، تا به خودم اومدم دیدم چشمش پره خونه. دیگه نفهمیدم چکار کردم. فقط سریع رسوندمش بیمارستان. الانم اتاق عمله.... نه نمی‌خواد. کجا بیای. اگه تونستی برو یه سر خونه ما ببین ملوس چکار می‌کنه. من که همین طور وِل کردم اومدم. حس فضولیم حسابی گُل کرده بود. دلم می‌خواست ببینم چه اتفاقی افتاده. این طور که فهمیدم دو خواهر باهم دعوا کردند و یکی زده چشم دیگری را ناکار کرده. اما خوب این سناریویی بود که من نوشتم. به خواهرم فکر کردم که شاید روزی این بساط او هم باشد. دوقلو داری هم سختی‌های خودش را دارد! داشتم سناریو را تکمیل می‌کردم که صدایم کرد: خانم ببخشید تا کی اینجا هستید؟ + سلام عزیزم! نمی‌دونم. منتظر تولد دوقلوهای خواهرم هستم. چطور؟ به سلامتی. مبارک باشه. راستش نمی‌دونم کِی دخترم از اتاق عمل بیرون میاد. منم مجبورم برم خونه یه سر بزنم بیام. دوستم گفت نمی‌تونه بره. الانم وقت غذای ملوسه. می‌ترسم دیر برسم دوباره قاطی کنه! خواستم اگه ممکنه شما حواستون باشه دخترم رو آوردن بیرون کنارش باشید تا من بیام. + آخی؛ عزیزم. چند سالشه؟ کی؟ ملیسا یا ملوس؟ + ملوس دیگه. همون که خونه گذاشتین و وقت غذا دادنشه. هنوز دوسالش نشده. + ای وای خاک تو سرم! تنها گذاشتیش؟ وااا. خانم این چه حرفیه. همیشه تنها می‌ذارمش. فقط این بار عجله‌ای زدم بیرون یادم رفت غذاش رو بذارم. اونم غذاش دیر بشه، کل خونه رو بهم میریزه. + چی بگم. آخه ما بچه زیر دوسال رو تنها نمی‌ذاریم. باشه شما سریع برید تا اتفاق بدتری نیفتاده. من حواسم هست. وای خدا خیرتون بده. من سریع بر می‌گردم. فقط برم غذای ملوس رو بدم و بیام. در ضمن ملوس اسم سگمونه!! دوباره صدای تق تق در راهرو پیچید. هنوز از شوک سناریوی مسخره‌ام بیرون نیامده بودم که پرستار از اتاق بیرون آمد و سراغ مادر ملیسا را گرفت. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
لشکریانی از این سرزمین به خط شدند تا پای یک حرامی به حریمتان اشاره نکند. بانوی مهر، بانوی خواهرانه‌های قشنگ، اینجا معجر از سر خواهران مملکت برداشته‌اند. می‌شود به رسم عیدی، به رسم تلافی مهر غیورانمان، حجاب هدیه‌مان ‌کنید؟ الگوی عفت و حیا، برای دخترانمان عفاف عیدی می‌دهید؟ اینجا کسی از رفتن معجر دق نمی‌کند. یک گوشه از غیرت عباس جانتان تحفه می‌دهید؟ میلاد پربرکتتان بر حسین عزیزتان مبارک باد.  سلام الله   توی دنیای عجیبی که یه ورزشکار حجابشو برمی‌داره تا جلب توجه کنه، توی دنیایی که یه ورزشکار مدال نگرفته و بدپوشش با وزیر ورزش عکس یادگاری می‌گیره، و بعد استوی دهن کجی به نظام میذاره، تو سلما باش سلما باش و ثابت کن شرافت به سن و شهرت نیست. برای کی چی کار می‌کنی؟ برای کسی که دوستش داری چی کار می‌کنی؟ برای کسی که عاشقشی چی کار می‌کنی؟ برای کسی که همه جونته چی کار می‌کنی؟ حاضری براش آبرو بدی؟ حاضری براش بدنتو سپر کنی؟ حاضری براش بمیری؟ من، یه دختر ایرانیم، یه زن ایرانیم که به قدمت تاریخ هزاران ساله عاشق شده، دل بسته و دل داده، زندگی کرده و زندگی خیلیا بوده، جون داده پای عزیزاش و عزیزاش برای حفظش جون دادن. توی مسیر این تاریخ، ظلم دیدم، بی‌حرمتی دیدم، نابه‌سامونی دیدم اما همیشه دست روی زانوم گرفتم و ایستادم. خودمو با توانمندیام ثابت کردم. من تازه به دوران رسیده نیستم که حرفای دل‌خوش‌کنک چهار تا مزدور خوش رنگ و لعاب دست و دلمو بلرزونه. من از زنای اسطوره‌های این سرزمین یاد گرفتم همیشه آرزوی دست نیافتنی تن‌بازا باشم. من جنسم زنه. جنس پاک و لطیفمو فدای جنسیتی که هوس‌بازا می‌خوان نمی‌کنم. من خودمو فقط فدای کسی می‌کنم که عاشقش باشم. مفت هدر هدف هوس‌ها نمیشم. عاشقانه‌ترین صحنه عاشق و معشوق: یکی رو می‌پوشاند تا معشوق کبودی جفا را نبیند. و دیگری به معشوقه‌اش نمی‌گوید بیرون خانه کسی جواب سلامش را نمی‌دهد. سلام‌الله عاشقانه‌ترین صحنه عاشق و معشوق: هر وقت به خانه می‌رسید، معشوقه مهربانش آن‌قدر غرق محبت و شور زندگی‌اش می‌کرد که خستگی و غم عالمی نامرد را از یاد می‌برد. سلام‌الله   یلدا بلندترین شب سال است اما نه به بلندی شب انتظار تو که هنوز به سپیده نرسیده است. مولا جان، در گیر و دار خریدهای یلدایی، هندوانه، آجیل، میوه و هزار دنگ و فنگ دیگر، در تب و تاب چیدن تِم مخصوص تک و در دغدغه جور کردن دیوان حافظ و مهمانی، وقت نداریم به این فکر کنیم که تو منتظری تا ما سفره انتظار بچینیم و مهمانتان کنیم. وقت نداریم به هول و ولا بیافتیم که برای به صبح رساندن شب دراز انتظار چه مقدمات و دوندگی‌هایی لازم است.  آقای غریبم، کاش فراموش‌کار نبودیم و یادمان می‌ماند که اگر مقدمه‌چینی و آمادگی‌هایمان برای عید‌ها و مناسبت‌ها را برایت خرج کرده‌ بودیم، حالا در شهر ظهور بی‌درد نان و جان و امنیت آسوده محو جمالت بودیم. غایب منتظر، کاش دغدغه‌مان باشی.   جهادگران ارجمند، متون آگاهی بخش و تلنگرانه در اختیار شما قرار می‌گیرد تا تکثیر شده، روزانه یک مورد در سطح محله‌های خود طی ایام فاطمیه به روش پخش تبلیغ به در خانه‌ها گذاشته شود: __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که شعارش "اول همسایه" بود؛ همسایه عزیز دعایت می‌کنم تا زندگی پر آرامشی داشته باشی. __________________ در مکتب زنی قد کشیده‌ایم که دیدنش غم عالم را از دل همسرش می‌برد؛ همسایه عزیز لبخند کم هزینه‌ترین محبت است. دریغ نفرمایید. __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که پدرش فدایش می‌شد؛ همسایه عزیز دخترها رحمت خدای رحیم هستند. قدر می‌دانی؟ __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که مادر عالم است؛ همسایه عزیز مادرانه‌های دلنشینت امنیت بخش است. __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که سختی از همسرش نخواست؛ همسایه عزیز در سختی‌های اقتصادی این روزها حواست به همسرت هست؟ __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که محبوب و همراز همسرش بود؛ همسایه عزیز همسرت را محبوب و همراز لحظه لحظه‌ات قرار دادی؟ __________________ در مکتب زنی قد کشیده ایم که برای پدرش مادری می‌کرد؛ همسایه عزیز چقدر پدرت را مادرانه غرق محبت کرده‌ای؟ ___________________ در مکتب زنی قد کشیده‌ایم که محبت بی تعصب در خانواده را معنا کرد. همسایه عزیز چه تدبیری برای تحکیم خانواده‌ات کردی؟   ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
آیا می‌دانید حجاب زنان در فرقه لو طاهور یهودیان چگونه است؟ 💢برخی زنان یهودی هر چند مسلمان نیستند، ولی چادر سر کرده و از روبند استفاده می‌کنند. چرا برداشتن چادر و حجاب برای ما آزادی حساب می‌شود و برای آن‌ها نه؟ بیایید خودمان را فریب ندهیم. پوشش مناسب زنان و مردان برای حفظ امنیت و سلامت خانواده و جامعه لازم است. حجاب داشتن؛ یعنی پذیرش بندگی خدا. یعنی خدایا من قبول دارم تو بیشتر و بهتر از همه خیر و صلاح من را می‌خواهی. امروز، روزی است که زنِ چادریِ ایرانی، نمادِ اسلام شده است. آمریکا و اسرائیل از حجاب زنان مسلمان ایرانی وحشت زده هستند. آنها هر کار می‌کنند تا این حجاب و تدیّن را از بین ببرند. بخاطر هجمه‌های فرهنگی بسیاری که بر ما تحمیل شده، خیلی اوقات متوجه نیستیم که در جامعه اسلامی، زن زندگی می‌کند و آزادست. در افکار خودمان غرق هستیم و دنبال خوشبختی مد نظر خودمان می‌گردیم. در حالی که خبر نداریم، چیزی که برخی دنبالش هستند نه آزادی به دنبال دارد، نه زندگی.  خوش‌خیال نباشیم. کلکسیون پروانه‌های خشک شده 💢پروانه‌ها یکی از مخلوقات زیبای الهی هستند. هر فردی به شیوه‌ای از زیبایی آنها لذت می‌برد؛ فردی با تماشای آنها، دیگری با عکاسی از آنها، بعضی با شکار آنها و برخی هم با به میخ کشیدن و خشک کردنشان. خیلی از افراد کلکسیون زیبایی از پروانه‌های خشک شده دارند. این را به خاطر بسپاریم که عاقبت نمایش دادن زیبایی‌های ظاهری همیشه ختم به تماشا و عکاسی و خیر نمی‌شود. بهترین راه پیشگیری از ویروسی شدن جامعه 💢چند سال قبل ویروسی به اسم کرونا در کل جهان پخش شد. یکی از راه‌های پیشگیری، ماسک زدن بود. ترس از مرگ، اکثر مردم را مقید به مراعات کرد. جلوگیری از واگیر، دغدغه اکثر مردم بود. بدون ماسک، اجازه ورود به هیچ مکانی را نداشتی. هنگام زدن ماسک، دو سوم صورت پوشیده می‌شد. گرمای حاصل از تنفس و راحت رد و بدل نشدن اکسیژن و دی‌اکسید کربن زجرآور بود، اما احدی اعتراض نداشت؛ چون با نزدن ماسک امکان داشت جان خودش و فرد دیگری به خطر بیفتد. اگر کسی ماسک نمی‌زد، همه او را از عملش نهی می‌کردند. به علت اینکه ضرر نزدن ماسک را درک کرده بودند. چون نمی‌خواستند بمیرند. اما چرا فردی به خود اجازه می‌دهد بد حجاب یا بی حجاب از خانه بیرون بیاید و مردم هم آنچنان اعتراضی به او ندارند؟ جلوه‌گری با به نمایش گذاشتن اندام و موها اگر برای خود فرد و جامعه مفید بود یا حداقل اثری نداشت، خداوند بر پوشیده حاضر شدن در جامعه امر نمی‌کرد. زنی که اندامش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهد، باعث تزلزل نظام خانواده‌ها شده و علاوه بر آن از ارزش وجودی خود نیز می‌کاهد. اگر فردی به این امور واقف نیست، بقیه باید به او گوشزد کنند. همانطور که در زمان کرونا هیچ کس به خود حق نمی‌داد بدون ماسک در جامعه حاضر شود، فرهنگ افراد آنقدر باید رشد کند که به خود اجازه ندهند، بدون پوشش در اجتماع به جلوه‌گری بپردازند. همه باید بدانند نداشتن پوشش مناسب مانند یک ویروس برای نشاط و سلامت جامعه مضر است. چرا باید به کاری بپردازیم که جامعه را بیمار کند؟! آنگاه بعد از پرداخت هزینه بسیار باز هم بیماری کامل از بین نمی‌رود. پس بهترین راه پیشگیری، با پوشش مناسب در جامعه حاضر شدن است. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
چه بگویم...⁉️ نمیدانم از کجا شروع کنم....🤔 اصلا نمی دانم از کدام زاویه و با کدام عینک باید مسئله را ببینم و آنرا بررسی کنم... عقلی یا نقلی،منطقی یا احساسی،دینی یا اجتماعی و... البته به گمانم بتوانم همه آنها را با هم بررسی کنم... آری می شود... آخر همه آنها در کلمه ای به نام مادر جمع است... آری درست است... مادر هم مادر است برای فرزندان،هم همسر است برای شوهر،هم معلم است برای جامعه،هم سرپناه است برای خانه،و هم دلسوز است برای همه... آری برای همه... مخصوصا که آن مادر،فاطمه باشد... آری فاطمه،درست شنیدید!!! فاطمه همان مادر نمونه برای حسین... فاطمه همان همسر نمونه برای علی... فاطمه همان دستگیر فقرا!! فاطمه همان از خود گذشته دوران و فاطمه همان روشنگر در زمان فتنه است! اینها را عقل ناقص من فهمید،وگرنه بهتر است که بگوییم فاطمه همان کسی که قابل وصف نیست!!!! ای بهترین مادر،ای مظلوم ترین همسر،و ای قدرتمندترین آدم!!!! تو کسی هستی که هم میتوان در وصفت گریست،و هم میتوان با تو خندید! می توان با تو غم دنیا را بغل کرد،و می توان بیشترین انگیزه و امید ها را با تو پیدا کرد نمیدانم اسم تو را چه بگذارم بنظرم همان مادر عالیست!!! اما مادری که نمونه آن را دنیا به خود ندیده است!!!! پس باید با عشق گفت:فاطمه، ای بهترین مادر عالم! شاید هم بهتر است که ارزش تو را از زبان دکتر شریعتی بیان کنم.... آخر او هم کلمه کم آورد و تو را این گونه توصیف کرد فاطمه فاطمه است!! نمیدانم چرا سمت و سوی نوشته ام به این طرف سوق پیدا کرد،اما میدانم که هر کسی فاطمه را مقتدا باشد و همین قدر میدانم که اگر کسی نامی از الگو در زندگی شنیده باشد،خواهد فهمید که الگویی کامل تر و تمام تر از فاطمه در عالم وجود نخواهد داشت... مگر می شود فاطمه را الگو دانست،اما او را آینه تمام نمای عفت و حجاب قرار نداد!!!! اصلا چرا آینه... فاطمه خودِ خودِ عفت است... اصلا کمتر از این اجحاف است در حق و مقام فاطمه زهرا... این است که نباید گفت میان فاطمه زهرا و عفت و حجاب رابطه مستقیم برقرار است،چون رابطه فرعِ بر بودن و وجود دو موضوع است،در حالی که فاطمه زهرا و عفت یک موضوع جدایی ناپذیر هستند... تقدیم به یگانه مادر عالم هستی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et