زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 سفرنامه سفر نور: 🔹 پرده هفتم. زیارت کاظمین و سامرا تو راه با شیطنتهای کودکانه با اون بچه گذشت ...
از این پرده ی سفرنامه، تصویری موجود نیست😭😭
تصویر برداری ممنوع است!
فقط دلتنگی....
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا
ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى!
موشک نگو🚀
ابر موشک بگو!
خورشید امروز با «فتاح» طلوع کرد☀️
📌دستیابی ایران به یکی از دوربردترین و پرسرعت و پیشرفتهترین موشکهای جهان.
📌در اوج شرایط تحریم و فشار رسانههای خارجی و منافقین داخلی.
#فتاح
#ایران_قوی 🇮🇷
#موشک_هایپرسونیک
🆔️https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
.
.
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى! موشک نگو🚀 ابر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 #هرروز_غروب_با_شهدا
🌱حاجی داشت حرف میزد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی میکرد. هنوز قاشق اول را نخورده، رو به عبادیان کرد و پرسید: عبادی! بچه ها شام چی داشتن؟
گفت: همینو
-واقعا؟جون حاجی؟
نگاهش را دزدید و گفت: ماهی رو فردا ظهر میدیم.
حاجی قاشق را برگرداند...
بخدا فردا بهشون میدیم...
حاجی همین طور که کنار میکشید گفت:
به خدا منم فردا ظهر می خورم!
🔰برای شهید محمدابرهیم همت صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمایید.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#شهیدانه
#صلوات
#هرروزباشهدا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #مکالمات_عاشقانه
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
همانا مؤمنانی که (در حدیبیّه) با تو بیعت میکنند به حقیقت با خدا بیعت میکنند (چون تو خلیفه خدایی و همانا دست تو) دست خداست بالای دست آنها، پس از آن هر که نقض بیعت کند بر زیان و هلاک خویش به حقیقت اقدام کرده و هر که به عهدی که با خدا بسته است وفا کند به زودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد.
💫 فتح_۱۰
#هرروزباقرآن
#با_من_حرف_بزن
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f8
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 سفرنامه سفر نور:
🔹 پرده هفتم. وداع
برگشتیم هتل و کمتر از ۲۴ ساعت به پایان سفر مانده بود.
بخاطر سرمای زیاد کولر ماشین و خستگی احساس درد شدید میکردم.
مجبور شدم تا موقع حرم چند تا مسکن بخورم تا بتونم سر پا بشم.
بقیه همسفر ها هم شرایط مشابه داشتند.
این همه فشار و فقط نیم ساعت تو حرم بودن!
بگذریم روزی ما این بود تو این سفر.
اماده شدم و بسمت بین الحرمین حرکت کردم.
مونده بودم کدوم حرم برم 😭
بالاخره تصمیم گرفتیم اول بریم حرم امام حسین علیه السلام و برای نماز جماعت بیاییم حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام.
همینطور که تو بین الحرمین حرکت میکردیم به این فکر میکردم فرداشب این موقع کجا هستم.
هنوز نرفته دلم تنگ بود.
بغضم ترکید و انگار میخواست نفسم بند بیاد.
حس دوری از ارباب داشت خفم میکرد.
تو دلم گفتم فقط چسبیدن به ضریح شاید کمی حالم رو خوب کند ولی نمیدونستم میشه یا نه
هق هق گریه و ... یهوقت به خودن اومدم که چسبیده بودم به ضریح و نمیتوستم گریه هایم رو کنترل کنم.
جنس این گریه ها متفاوت بود از جنس دلتنگی دوری و نمیتونستم کنترل کنم.
زمزمه کردم بیچاره اون که ندید کربلاتو ...
بیچاره تر اون که دید کربلاتو ....
و من هنوز نرفته داشتم خفه میشدم.
یعنی انقدر زنده میموندم تا دوباره ببینم حرم ارباب رو ...
موهای سفید سرم رو که یادم امد گفتم:
حواست هست کنیزت داره پیر میشه ...
امسال از هر سال شکسته ترم ...
عجیب بود انگار هم خادمین و هم زائران متوجه حال خرابم شده بودند.
چون هیچ کس نمیگفت حرک زائر ...
خوب که بار دل رو سبک کردم اومدم پایین پا و قبر علی اکبر ع 😭😭
اقا رو به جوانی اش قسم دادم برای نجات و هدایت جوانهای سرزمینم ...
اصحاب رو هم واسطه کردم برای اینکه لایق سربازی امام زمان بشیم
هر چه در این چند روز خواسته بودم جمعی بود.
یه گوشه حرم جا پیدا کردم و زیارتنامه با دوستان خوندیم و چون نزدیک اذان صبح شده بودیم راه افتادیم طرف حرم باب الحوائج ...
به امید اینکه نماز ظهر رو حرم ارباب بخونیم.
کلا برنامه رو که دست امام میسپاری او برایت بهترین برنامه رو میچیند ...
نماز شب و نماز صبح و زیارت و ...
الحمدلله رب العالمین
برگشتیم هتل که باید بعد کمی استراحت اتاقها رو تحویل میدادیم.
خواستم کمی استراحت کنم ولی نشد ...
به همین دلیل متنی از ایت الله حائری شیرازی در مورد انقلاب اسلامی و قیام پانزده خرداد خواندم.
همین مطلب جرقه ای در ذهنم زد که اگر ما کوتاهی نمیکردیم و اثرات وجودی امام حاضر رو برای جامعه گفته بودیم و این نیاز رو ایجاد میکردیم شاید ظهور این همه تاخیر نمیافتاد 😞😞😞
احساس میکردم ماموریت سفرم رو متوجه شدم و باید تمام تلاشم رو برای کادر سازی برای امام زمان عج انجام بدم
غرق در این افکار و برنامه ریزی شدم که دیدم وقت تحویل اتاق رسید و بلند شدم وسایلم رو جمع کردم و اتاق رو تحویل دادیم.
چند ساعتی وقت داشتیم رفتیم برای یک خرید مختصر و قرار شد دو ساعت مانده به نماز ظهر بریم حرم...
کمی خرید با دوستان کردیم و برگشتیم و گذاشتیم تو چمدان و رفتیم.
حرم تو راه بچه یکی از همسفر ها اومد بغلم و همینطور امد تو حرم ...
و زیارتی متفاوت رقم زد ...
احساس میکنم امام دوست نداشت با گریه ازش جدا بشیم لذا مشغول کرد به زیارت با بچه ...
بعد نماز تو بغلم خوابید و همانطوری قران خوندم و دعا عالیه المضامین ...
یکی از همسفر ها گفت من تا بحال نخوانده بودم این دعا رو ...
و گفتم اره مضامین این دعا فوق العاده هست.
سجده شکری طولانی تر از همیشه کردیم و با ذکر و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتکم ...
خارج شدیم و بسمت حرم حضرت عباس ع رفتیم.
مدام این شعر زیر لب میامد ...
دامن کشان رفتی حرم زیر و رو شد حرم زیر و رو شد ....
بیا برگرد سمت خیمه ای کس و کارم ...
😭😭😭
بچه قبل خوابیدن از من قول گرفته بود که بغلش کنم لذا همینطور تو بغلم بود تا بعد زیارت ...
البته از برکت معصومیت این بچه ...
هر دو حرم رو راحت زیارت کردم و خارج شدیم .
یهو به دلم افتاد حدیث کسا بخونم ...
همینطور که روبروی حرم نشسته بودم گفتم اقا میدونم عاشق مادرت زهرا هستی ...
گفتم مادر 😭
اخه تنها شهیدی که در عاشورا تغییر نسب داد تو بودی و شدی یابن الزهرا 😭😭
حدیث کسا که تمام شد به ادمها نگاهی کردم.
همیشه عربها برای من زیارتشان جذاب است ...
با چه یقینی دعا میکنند ...
البته در این حرم باید هم اینگونه باشی که باب الحوائج است و خدا این لقب رو از او نمیگیرد حتی اگر مجبور به تغییر قضا و قدر خود باشد ...
با دلی ارام از حرم خارج شدیم و یقین داشتیم که او برایمان دست به دعا دارد 🤲
صدای خلبان در گوشم میپیچد تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه بین المللی امام خمینی به زمین خواهیم نشست لطفا کمربندهای خود رو ببندید ...
و این مهر پایان سفری بود از جنس نور
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
به دنیا خوب نگاه کن!
دنیا پر از فرصت هایی است که فقط منتظر توست...
بپا خیز؛ و از فرصت های جدید استفاده کن.
📸 عکاس: خانم نسترن نظری، از عکاسان مجموعه
#حال_خوب
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #هرروز_غروب_با_شهدا
❣یک بندهی خدایی تازه تو محلهی ما آمده بود. نمیدانم اهل کجا بود. یک روز من و داوود داشتیم از کنار منزلش میگذشتیم. از خانهاش آمد بیرون و صدایمان کرد.
بعد از سلام و علیک و چاق سلامتی گفت: فردا شب عروسی پسرمه. خواستم شما رو برا صرف شام دعوت کنم. انشاءالله تشریف بیارید.
گفتم: مبارک باشه. چشم. انشاءالله خدمت میرسیم. خداحافظی کردیم و آمدیم.
به داوود نگاه کردم. کمی پکر شد و دمغ. انگار تایرش پنچر شد! راحت نبود که بخواهد فردا شب توی آن مجلس بیاید. بهم گفت: من نمییام. ممکنه نوار و آهنگ مبتذل بذارن و مجلسشون مجلس گناه باشه.
غذایمان را که تمام کردیم، بلند شدیم تا برویم. اما یکدفعه صدای موسیقی مبتذل و تندی بلند شد. به داوود نگاه کردم. یکدفعه رنگش پرید. حس کرد شیطان دارد پردههای گوشش را میدرد. دیگر یک لحظه نماند. ندانست چطور کفشش را پوشید و از خانه بیرون زد.
📚برشی از کتاب همسایه پیامبر، خاطرات و زندگی سردار شهید داوود دانایی.
🔰برای شهید داوود دانایی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمایید.
#شهید_داوود_دانایی
#شهیدانه
#صلوات
#هرروزباشهدا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⛅ #آسمانی_ها_آرامند
🔑خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو!
این غلطه
اگه بخوای همرنگ این مردم دمدمی مزاج بشی باید تغییر ماهیت بدی و بشی آفتاب پرست.
همرنگ دیگران نباش
خودت باش و بهترین در نوع خودت
«دکتر انوشه»
#بهترین_باش
#خودت_باش
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
اگر کسی را دیدی و قلبت به تپش افتاد این یعنی عشق...
#امام_رضا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f