♡دعای روز •|دوازدهم|• ماه مبارک رمضان♡
#ماه_عاشقی
{التماس دعا}
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز دوازدهم ماه #رمضان 🌙
🔹اللَّهُمَّ زَيِّنِّي فِيهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ، وَ اسْتُرْنِي فِيهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْكَفَافِ،
🔸 و احْمِلْنِي فِيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ، وَ آمِنِّي فِيهِ مِنْ كُلِّ مَا أَخَافُ، بِعِصْمَتِكَ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِينَ.
🔹خدایا مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بیارای، و به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان،
و بر عدالت و انصاف وادارم نما، و مرا در این ماه از هرچه میترسم ایمنی ده، به نگهداریات ای نگهدارنده هراسندگان💕♥️
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
˼ رفیق چادرۍ !' ˹
|•💚•| لبیکیاحســن #امامحسنیهابسمالله🌿 #پروفایلمشترک🌱 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf
حاضرید برای #پروفایلمشترک ؟؟؟
از امروز تا روز ولادت💚
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
♦️♦️ خاطرات سفیر 20 ♦️♦️
🔸🔸 و من یرزقه من حیث لا یحتسب 🔸🔸
🔹🔹 قسمت دوم 🔹🔹:
آقای غوآیه به فرم های من نگاه کرد و گفت:« ببینم، تو شاید جادوگری بلدی ... یا اینکه روزا، وقتی از خونه میای بیرون، ورد میخونی! خب، به من هم یاد بده وردت رو.» خندیدم و گفتم:« آره، خداروشکر کارام خیلی راحت و سریع پیش میره. ما ایرانیا یه مثل داریم که میگه شکر نعمت نعمتت افزون کند. من فقط هر کدوم از کارام که انجام میشه خیلی خدارو شکر می کنم. این هم از ورد!»😌 آقای غوآیه با یه خنده بلند و تمسخر آمیز گفت:« ها ها ... من که خدایی نمیبینم ... ملیکا رو میبینم ... اونی که باید ازش تشکر کنی ملیکا ست، نه خدا.» گفتم:« یقیناً از ملیکا هم برای همه کمک هاش ممنونم. اما من پشت کمک های ملیکا اراده خدا رو میبینم.» 😌گفت:« اوه ... یکم این چیزایی رو که می بینی به من هم نشون بده، بلکه ما هم این خدا رو دیدیم! 😠... کی با تلفن تماس گرفت تا تو بدونی کجا باید بری که مدارکت رو تحویل بدی؟ ... ملیکا .. کی خوابگاه تو رو پیگیری کرد؟ ... ملیکا ... کی اومد دنبال تو، روزی که از شهر توغ اومده بودی، و بعد به قول خودت اونقدر راحت و بی زحمت همه وسایلت رو منتقل کردی خوابگاه؟ ... ملیکا ... ملیکا این کارا رو برای هیچکس انجام نمیده. این مدت این خدایی که میگی کجا بود؟!» گفتم:« کی از اساس ملیکا رو سر راه من قرار داد؟ کی این حس محبت به من رو در ملیکا گذاشته تا به قول شما کارایی رو که برای هیچکس انجام نمیده برای من انجام بده؟»
_ شانس!😳
_ شانس چیه؟ شانس یعنی چی؟ چه کاره است توی زندگی؟ قدرتش چقدره؟ محدوده نفوذش تا کجاست؟
_ و تو میگی که این خداست؟
_ من معتقدم همه چیز دست خداست و دقیقا این خدا بوده که همه این کارا رو به واسطه ملیکا انجام داده. هیچ شکی هم در این مسئله ندارم.😤
_ اما من معتقدم خدایی وجود نداره. این مزخرفات رو آدما ساختن برای اینکه از مرگ میترسند.
و با دهن کجی و خیلی بی ادب ادامه داد:😡« میخوان فکر کنن بعد از مرگ هنوز زنده اند و میرن پیش خدا شوند و از این چرت و پرتا. شما همتون از مرگ می ترسید که این حرفارو میزنید.»
و با حالت عصبی حرف می زد و هر دو دقیقه یه بار با دهن کجی، مثل بچه ها، از قول ما معتقدان به خدا، جملاتی سر هم می کرد و می گفت.😡 پرسیدم:« شما چی؟ شما از مرگ نمی ترسید؟»
_ نه! از چی باید بترسم؟
_ دوست ندارید همیشه توی این دنیا باشید؟
_ چرا، دوست دارم. برای همین دارم نهایت لذت رو می برم. مثل تو هم خودم رو اسیر یه سری باید و نباید بی خود نمی کنم.
_ و با این همه علاقه روزی که بمیرید ....
_ کی گفته که من میمیرم؟
_ نمیمیرید؟ ... ضد مرگید؟ ... نامیرایید؟😲
_ میتونم باشم (!).😳 من اهل مطالعه ام. ضمن اینکه خودم یه شیمی دانم. آدما در اثر بیماری یا حوادث میمیرن. من اگه مواظب سلامتی خودم باشم و جوانب احتیاط رو رعایت کنم، وقتی هیچ علتی برای مرگم نباش، چطور و چرا باید بمیرم؟ شما فکر می کنید چون همه میمیرن پس شما هم میمیرید. اما این ناشی از عادت شماست.
چنین حرفهایی از یه آدم به اون سن خنده دار بود! 😔😒گفتم:« پس این شما هستید که از مرگ میترسید. 😏وقتی بمیرید، دیگه هیچ کدوم از لذت های این دنیا رو ندارید ... اصلا دیگه شما وجود ندارید ... دلتون هم نمیخواد بمیرید؛ پس دارید همه تلاشتون رو می کنید که هیچ وقت مریض نشید و اتفاقی هم براتون نیفته تا نمیرید. ضمن اینکه شما هم خودتون رو اسیر یه مشت باید و نباید کردید؛ نباید نمک زیاد بخورید اگر چه غذای بی نمک خوشمزه نیست، نباید شیرینی و شکلات خورد اگرچه علاقه خیلی زیادی بهش دارید، نباید قهوه خورد چون ممکنه مشکل قلبی پیدا کنید. این همه باید و نباید این همه باید و نباید واسه خودتون تعریف کردی واسه اینکه نمیرید.
ادامه دارد.....
#نیلوفر_شادمهری
#خاطرات_سفیر
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
ميخاے از اولش بخونے؟🙃🎈↓
🌿{https://eitaa.com/zfzfzf/7054
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
♦️♦️ خاطرات سفیر 21 ♦️♦️
🔸🔸 و یرزقه من حیث لا یحتسب 🔸🔸
🔹🔹 قسمت سوم 🔹🔹:
حالا بگذریم از این که با این وضع شما هم از نهایت لذتی که ازش صحبت می کنید بهره ندارید. شما یه سری محدودیت و بیم و امید برای خودتون تعریف کرده اید از ترس اینکه بمیرید؛ ما هم یه سری محدودیت و بیم و امید داریم از ترس اینکه وقتی مردیم نتونیم جواب کرده هامون رو پس بدیم. حالا فرض کنیم جفتمون نمیریم. هردو به هر حال توی این دنیا یه سری محدودیت داشتیم. شاید هم بمیریم و هیچ حساب و کتابی بعدش نباشه. باز هم من و شما، هر دو، خودمون رو از بخشی از لذتا محروم کرده ایم. اما اگه بمیریم و ببینیم که ای داده بیداد حالا باید جواب کرده هامون رو پس بدیم، اون وقت که من برنده ام.😌 ضمن اینکه در دو حالت اول و دوم هم به کسی که وجود خدا رو قبول داره بیشتر میشه اطمینان کرد تا کسی که چنین عقیده ای نداره.» 😏
_ تو میخوای بگی به من نمی شه اطمینان کرد؟😠
ملیکا با لبخندی از سر تعجب و ناباوری به من نگاه کرد و همان طور که نگاهش به من بود گفت:« نه آقای غوآیه! معلومه که منظورش این نیست.»😅 گفتم:« چرا، دقیقا منظورم همین بود.😁 به همین دلیل هم از این به بعد هیچ کدوم از وسایلم رو نمیتونم پیش آقای غوآیه بزارم. برای اینکه اگه یه زمانی کسی توی اتاق نباشه، ایشون هیچ کسی رو ناظر اعمالش نمی بینه و ممکنه وسایلم رو بردارد!»
دانشجویی که قبل از من فقط برای یک امضا توی اتاق ملیکا بود ته خودکار رو توی دهنش کرده بود و انگار که داره فیلم کمدی میبینه نیشش تا بناگوش باز بود. 😃 به هیچ قیمتی هم حاضر نبود اتاق رو ترک کنه. آنتونی هم فقط نگاه می کرد و هیچ نظری نمی داد. اما چیزی که واضح بود این بود که هیچ کدوم از اهالی اتاق تا اون لحظه توی چنین وضعیتی قرار نگرفته بودند و این حرفا، جز برای غوآیه که عصبی به نظر میاومد، برای همه خیلی جذاب بود. غوآیه گفت:« من هیچ وقت این کار رو نمی کنم! چرا باید وسایلت رو بردارم؟» گفتم:« این فقط یه مثال بود، برای اینکه بهتون بگم مهم اینه که اگه به هر دلیلی شما مایل به انجام دادن کار خلافی باشید، همین قدر که انسانی شاهد شما نباشه کافیه برای اینکه دیگه نشه بهتون اعتماد کرد.» غوآیه شونه هاش رو بالا انداخت و گفت:« من به همچین چیزی معتقد نیستم.»
_ پس به چی معتقدید؟
آنتونی گفت:« آقای غوآیه لاییک ان.» 🤔غوآیه گفت:« نخیر، من به لاییسم اعتقادی ندارم. من به هیچی اعتقاد ندارم. مثل شما هم نیازی ندارم به چیزی اعتقاد داشته باشم.»😳 گفتم:« شما هم اتفاقا اعتقاداتی دارید.» با عصبانیت گفت:« نخیییییییر! 😡 به هیچی اعتقاد ندارم.» گفتم:« پس دو ساعته دارید از چی دفاع می کنید؟ حداقل عبارتی را که گفتید قبول دارید؟ این که به هیچی اعتقاد ندارید؟»
_ آره، این رو من گفتم
_ همین بی اعتقادی اعتقاد شماست. میبینید توی چه تناقض بزرگی به سر می برید؟ 😉
دانشجویی که خودکار به دهن اون طرف وایساده بود گفت:« ایشون به غوآیه غیسم معتقدن.» آقای غوآیه دیگه کلافه به نظر میومد. بدون هیچ جوابی از اتاق رفت بیرون.😁
ساعت ۱۲ شده بود. باید میرفتم. ملیکا با خنده رو به آنتونی گفت:« فکر کنم این ایرانی کوچولوی لابراتوار اومده که اینجا رو به هم بریزه! اولین باریه که این جور بحثها مطرح میشه. این جور بحثا ممنوعه اینجا.» ازش عذرخواهی کردم و گفتم که من اصلاً همچین قصدی نداشتم و آقای غوآیه بحثرو شروع کرد.😔 راه افتادم که از اتاق برم بیرون. دانشجویی که دیگه از سر خود کارش چیزی نمونده بود گفت:« خانوم ایرانی ... »
_ بله؟😳
_ خیلی جالب بود. ممنون! 🤩
_ ؟🤨
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
سیمن توی رستوران خبرش رو با آب و تاب و میون کف زدن های مکرر استادا و دانشجو های دکترا اعلام کرد: ما آخرین امتحان رو با موفقیت گذروندیم. ژوری تصمیم نهایی اش را اعلام کرد. خانوم ها...... آقایون ..... کیفیت و سطح علمی ما تایید شد! لابراتوار ما از امروز به مجموعه اکل های انسم پیوست و ماه لابراتوار جدیدمون رو با نام « ارائه و نوآوری » (presence et Innovation) به ثبت رسوندیم. به همه شما استادان و دانشجویان جدید از صمیم قلب این پیروزی رو تبریک میگم.🎉 برای تشکر از باعثینش ......
_هیپ هییییییییییییب!😔
_الحمدلله!😇
_هیپ هیییییییییییییب!😔
_شکرا لله!😇
_ هیپ هییییییییییییب!😔
_ چقدر بزرگی عزیزدل!☺️
پایان 🍹
#نیلوفر_شادمهری
#خاطرات_سفیر
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
ميخاے از اولش بخونے؟🙃🎈↓
🌿{https://eitaa.com/zfzfzf/7054
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
♦️♦️ خاطرات سفیر 22 ♦️♦️
🔸🔸 جایی برای زندگی 🔸🔸
🔹🔹 قسمت اول 🔹🔹:
یه شب طبق معمول اون روزا دوباره سر بحث باز شد. عمر می گفت:« آمریکا گفته تا ماه جون به ایران حمله میکنه. نظرت چیه؟! شوخی هم نداره. به عراق و گفت حمله میکنه و حمله کرد. حالا نوبت شماست. تو چی میگی؟!» توروخدا چه سوال هایی از آدم می پرسن! 😒 مثلاً یعنی انتظار داشت چی بگم؟ بگم نه، من میرم راضیش می کنم حمله نکنه؟!😐 گفتم:« بیخود گفته!»😏
_ چی چی رو بیخود گفته؟ میاد پدرتون رو در میاره. میخواید بشینید نگاه کنید؟
_ من نگفتم، به فرض، اگه یه روزی کشوری به ما حمله کنه، ما میشینیم نگاه میکنیم. گفتم بی خود گفته! چون مدتهاست که دلش میخواد به ما حمله کنه. اگه میتونست، تا حالا حمله کرده بود. ایران نه عراقه نه افغانستان.😌
_ حالا فرض میکنیم آمریکا و چند تا کشور همه باهم یهو حمله کنن(!).😳
_ مگه نکرده ان؟ شما فکر میکنید عراق وقتی به ایران حمله کرد تنها بود؟ تجهیزات ش مال خودش بود؟ پس بمبهای شیمیایی آلمانی توی ارتشش چی کار می کرد؟ همین آمریکا و فرانسه و آلمان و خیلیای دیگه نبودن که تجهیز ش می کردن و توی همون موقع ما تحریم بودیم؟😠
سیلون، پسر فرانسوی که دانشجوی دکترای تاریخ هم هست و داشت به حرفهای ما گوش میداد، گفت:« متاسفانه دولت فرانسه سیاستهای احمقانه ای را دنبال میکرد. بعد خجالتش موند واسه مردم فرانسه.»😔
وسط های حرف سیلون، امبروژا هم رسید. نشست سر میز و با خوشحالی گفت:« اوه... چه خوب که رسیدم! درباره چی حرف میزنید؟»😊 عمر گفت:« درباره اینکه رئیسجمهور تون گفته میخواد به ایران حمله کنه و این کار رو هم می کنه.» انگار یه کاسه آب ریختن روی سر امبروژا. 😨 خوشحالیش رو قورت داد و گفت:« اون رئیس جمهور من نیست.»😠 رو به عمر گفتم:« نه، حمله نمیکنه. برای اون هم اینقدر که تهدید کنه و بعضی ها را جدی بگیرنیش و سرش بحث کنن و به ترسن کافیه.» عمر گفت:« مثل اینکه متوجه نیستی! آمریکا بزرگترین قدرت دنیا است. اگه اشاره کنه، همه بدبخت میشن؛ حتی شما. ( این لغت «حتی» که گفت خیلی معنی داره ها! )🤨 خود بوش گفته اگه ایران سر مسئله هستهای تسلیم نشه، بدبختش میکنیم.» گفتم:« خوشبختی و بدبختی رو آمریکا واسه ما تعریف نمیکنه که حالا با حرف اون ما بدبختی شیم. رئیس جمهور آمریکا هم عادت کرده حرف بیخود زیاد بزنه.» عمر از امبروژا پرسید:« تو چی میگی؟ بوش گفته تا ماه جون به ایران حمله میکنه.» امبروژا گفت:« خب .... در واقع .... مامان بوش هیچ وقت بهش یاد نداده که دروغگویی کار زشتیه!»😂
از جوابش خیلی کیف کردم و توی دلم قاه قاه خندیدم.😂 ملیت های مختلف جمع شده بودن دوره میز و درباره موضوع شیرین حمله به ایران صحبت می کردن.😊
عمر گفت:« به هر حال به نظر من نباید جلوی آمریکا وایسید. تاثیر خوبی نداره(!) همه میگن ایران با صلح مخالفه؛ چیزی که الان همه بهش نیاز دارن.» گفتم:« همه میگن؟ همه یعنی کی؟ این همه ای که میگی به حقارت میگن صلح. ما به عدالت می گیم صلح. تازه، متصدی اجرای این صلحی که میگی کیه؟ آمریکا؟! ... ها ها ها ....😏» اومدم بگم:« مثل اینه که شمر رو بکنن مسئول تقسیم آب.» نگفتم! به جاش گفتم:« مثل اینه که برادران دالتون رو بکنن مسئول اجرای قانون. خیلی مضحکه! نه برادر ... اگه جلوی زورگویی واینستادن علامت صلح طلب بودن بود، تاحالا الجزایر و مراکش شده بود مظهر صلح؛ الجزایر که خاکش را داد، منابع اش رو داد، اومدن هر چی داشت رو بردن. توی زمین های خودشون برای فرانسه کار کردند و همه حق و حقوق شون رو دادن به فرانسه که خودش رو آباد کند، با دستای خودشون فرانسه رو ساختن، کلفتی فرانسه و هم کردن .... هیچی ازشون نموند به امید روزی که فرانسه عددی حسابشون کنه بشن دوست فرانسه. هنوز که هنوزه دارن نوکری می کنن؛ اما هر جای فرانسه مشکلی پیش میاد میگن تقصیر عربا ست. هرجا ترقه ای صدا میکنه میگن این اعراب تروریست!» ریاض، همسایه الجزایری ام، گفت:« ما چاره ای نداریم. بالاخره باید از یه جایی شروع میکردیم تا الجزایر رو به رسمیت بشناسند یا نه؟ اما واقعاً فرانسه همیشه به ما ظلم کرده.» گفتم:« تا وقتی دنبال جواب مورد تایید اینا باشیم، اون هم برای صورت مسئلهای که اینا خودشون ساختهان، هیچ نتیجه ای نمی گیریم. حداقل به شما، که هنوز با این مشکل سر و کار دارید، باید ثابت شده باشه که امثال فرانسه با هیچ کدوم از جوابای ما راضی نمیشن. چون قرار نیست راضی بشن. پس بهتره یکم به اصل صورت مسئله فکر کنیم؛🤔 به اینکه اصلاً چرا باید فرانسه شما را به رسمیت بشناسه؟! چرا اینقدر برای فرانسه اعتبار قائلید؟ از این بیشتر باید براشون چیکار میکردید که نکردید؟ اگه می خواست به رسمیت بشناسد تون تا حالا شناخته بود. چی از الجزایر مونده؟ فرهنگش؟ مذهبش؟ علمش؟
..... گیرم امروز فرانسه بگه حالا شما رسمی ..... تو هم یه قدرت ...... بعد شما در مقام یک قدرت(!) چی رو میخواهید معرفی کنید؟ دیگه چی از الجزایر مونده که معرفی بشه؟😔 تازه، به چه قیمتی؟ مثل اینکه من یه زمین داشته باشم، اما پول گل کاشتن نداشته باشم. بعد زمینم رو بفروشم با آرزوی اینکه با پولش گل بخرم و بکارم. گیرم با همه پولش هم گل خریدم، حالا کجا می خوام بکارم؟ توی کدوم زمین؟»😕
ادامه دارد......
#نیلوفر_شادمهری
#خاطرات_سفیر
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
🍷🍷🍷🍷
🍷🍷
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
ميخاے از اولش بخونے؟🙃🎈↓
🌿{https://eitaa.com/zfzfzf/7054
|🍄🌵|
•
اگر کسي امروز اینو بهت نگفته من بهت میگم :
#تــو از اوني که فکر میکني خیلي بهتري🤭🌸
•
(#هاوینگرافی)
•
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
#اێدھ *-*🌼🔌
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بـرید سری بازی های The Sims رو دانلود کنید فوق العاده بازی های جذابی هستند مخصوصا برای کسآیـی که حوصلشون سر میره این بازی یک بازیه شبیه سازی شده به زندگی انسان هآست که میتونید از بازی های قدیمی اش شروع کنید بازی کنید تا سری های جدیدش میتونید از گوگل پلی دانلود کنید🍍💘
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#رفـیق_چادرے♥️
⇢♥️⃟◍
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
.💛🍋💛.
به حُرمت، حَرمت یا عشق
حریم دل مرا
دور نگاه دار ز حرام...
#امام_رضا_جان♥️
.💛🍋💛.
#رفـیق_چادرے♥️
⇢♥️⃟◍
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
May 11
𝗚𝗼𝗱 will never leave you alone
trust him with all your might
خدا هيچوقت تنهات نميزاره با تمام وجودت بهش اعتماد کن💕🌸
•|『@zfzfzf...』 |•🍃🌺
#رفـیق_چادرے♥️
⇢♥️⃟◍
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تمـ💕
#ساخت_خودمون🌙
#رفـیق_چادرے🌿
#ڪپۍ_نشهـ☁️!
.
[استفاده به #شـࢪطصلواٺ براۍ حضرٺ عشق🍎]
.
.
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf