#عطر_یاس
#قسمت_آخر😓
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_ڪن...
حرفهاش بهم ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
: خوب ریحانه خانم...شما سوالی ندارید که بپرسین؟!
-نه آقا سید 😶
: اما من یه حرفهایی دارم 😔
-بفرمایید.
: میخواستم بگم یه آدم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه 😔 شاید تفکرش به یه چیز عوض بشه 😔
شاید یه کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه 😔 به نظرم باید به همچین آدمی حق داد 😔
-این حرفها یعنی چی آقا سید؟! 😢
: یعنی که...چطور بگم اخه.. 😔
-چیو چطور بگید 😢😢
: میدونید شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین..راستیتش من هم نظرم نسبت به شما...
اینجا که رسید اشکام بی اختیار جاری شد 😢😢
راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم 😄😄
آخیش که از اشکاتون معلوم شد شما هم دوستم دارید 😂😂
-خیلی بد هستین !
: خواهش میکنم...خوبی از خودتونه 😊
-به قول خودتون لا اله الاالله 😐
- خوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نزاریم...شما هم اشکاتونو پاک کنین فک میکنن اینجا پیاز پوست کندیما...بریم بیرون ؟!
: بَلا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام...
-اگه اجازه بدین خودم کمکتون میکنم 😊😊
و آروم ویلچر آقا سید رو هل دادم و به سمت خانواده ها رفتیم.
مادر آقا سید با دیدن این صحنه بی اختیار ☺️ شروع به دست زدن کرد و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست.
اونشب قرار عقد رو گذاشتیم و یه روز بی سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم محضر ومراسم عقد رو برگزار کردیم. پدر آقا سید یه خونه کوچیک برامون خرید و با پول عروسی هم چون من گواهینامه داشتم یه ماشین معمولی خریدیم.
* یک ماه پس از عقد...
: ریحانه جان!
- جانم آقایی!
: خانمی دلم خیلی برا امام رضا تنگ شده. 😔 .همسفرمون میشی یه سفر بریم؟!
-شما هرجا بخوای بری ما در رکابتیم فرمانده 😊
: آخه چه قدر یه نفر میتونه خانم باشه 😊😊 حالا با هواپیما بریم یا قطار؟!
-هیچکدوم 😉
: یعنی چی؟!با اتوبوس بریم؟! ?
-نوچچچ 😌 ....من خودم میخوام راننده آقای فرمانده بشم 😊
: ریحانه نه ها! راه طولانیه خسته میشی...
- هرجا خسته شدیم میزنیم بغل، استراحت میکنیم... 😏
-لا اله الا الله...میدونم الان هرچی بگم شما یه جواب میخوای بیاری...بریم به امید خدا...داعش نتونست مارو بکشه ببینم شما چیکار میکنی؟! 😂😂
آماده سفر شدیم و به سمت مشهد حرکت کردیم...تمام جاده برام انگار ورق خوردن یه خاطره شیرین بود 😊😊
تو ماشین نشسته بودیم و من پشت فرمون و داشتیم اولین سفر دونفره با ماشین خودمونو تجربه می کردیم 😊
: ریحانه جان چرا از این جاده میری؟ جاده اصلی خلوته که 😐
-کار دارم 😊
-لا اله الا الله...آخه اینجا چیکار داری؟!
-صبر داشته باش دیگه 😐
راستی آقایی؟!
: جانم ریحانه بانو؟؟
-اون مسجده کجا بود دقیقا ؟!
: کدوم مسجد؟!
-همون مسجده که اونروز وایساده بودیم برای نماز درش بسته بودا !
: آها...آاها...یکم جلوتره...حالا اونجا چیکار داری؟؟ 😉
- آخه اونجا اولین جایی بود پی بردم شما چه قدر خوبی 😊😊
ریحانه جان؟ ☺️
: امان از دست شما بانو
☺️ -
جان ریحانه
: اونموقع ها یه اهنگی داشتی 😊😊 نداری الان؟ 😭
-ااااا سید !
: خوب چیه مگه..چی میگفت اهنگه ؟!؟ 😢
اها اها خوشگلا باید برقصن 😂😂
-سید؟!
: باشه باشه...ما تسلیم... 😊
ریحانه ؟!
-جان دلم 😊
☺️ -ممنون که هستی!!
جلوی مسجد ترمز کردم و پیاده شدم و به سیدم کمک کردم رو ویلچرش بشینه...و رفتیم سمت مسجد...
: اااا ریحانه انگار بازم درش قفله !
-چه بهتر مثل اون موقع بیرون نماز میخونیم... 😐
: آخه الان وقت اذان نیست که 😐
-دو رکعت نماز شکر میخوام بخونم...
-ریحانه همه چی مثل اون موقعه به جز من و تو.
اون موقع من دو تا پا داشتم که الان ندارم...ولی الان شما
دوتا بال داری که اونموقع نداشتی.
ریحانه جان الان میفهمم که تو فرشته ای 😚😌
تمام....
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/1374748703C509aea6643
سلام به همراهان عزيزمون✋🏻
ان شاءالله كه حالتون خوب باشه😘
ميخواستم ياداوري كنم به دوستاني كه تا الان جزء هايي كه برداشتنو نخوندن😱
يادتون باشه كه فقط تا نيمه شعبان وقت دارين بخونينا😩
پس عجله كنين🥶
اجرتون با مولا🌸
ياعلي✨
Karimi-MiladImamZaman1393[02].mp3
6.39M
🎧🎼🎤
شب
نمازه
نماز بارون
بخون
دنیا که پیره
ولی تو
جوون بمون
اهاااای جووون
اهاااای جووون
🌸🌺🌸🌺🌸
🌺🌸🌺🌸
#رفيق_چادري
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
دختران با آراستن خود به زیور
تقوا...
عفاف...
دانش...
ایستادگی...
تربیت صحیح فرزند...
اهمیت دادن به خانواده...
در راه حضرت زهرا حرکت کنند.
#مقام معظم رهبری
••😍🌈🎊••
پدر ڪنار علے و جهان شدہ خیرہ
بہ دلبرے ڪہ شدہ محو دلبرے دیگر
چہ ایدہ اے بہ سرش زد عمو ابالفضلش
علیِ اڪبر و یڪ آب آورےدیگر...
#تولدتمبارڪحضرتقاسم☺️❤️
#ریحانه 💜🍃
•براے تـشـییع جـنـازھــ امـ😓
خـواهـشــ مـےڪنـم🌿•
•هـمـہ خـانـم هـا👱🏻♀️
با چادر باشند.☝🏻•
#شہید_امیرسیاوشے🌸
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf
💥💢💥
💢💥
گفــــ😡ــــت:
#حجاب هیچ جا اجباری نیست، این همه کشور مسلمون.
گفــــ😊ـــتم:
بله هیچ جا اجباری نیست، مثل ایران.
گفــــ😮ــــت:
وااااا❗️تو ایران حجاب اجباریه ها.
گفــــ😊ـــتم:
شما تو خونه تون، تو مهمونی تون حجاب دارید؟
گفــــ😒ــــت:
معلومه که نه، وااااا خونه مونه ها. به کسی چه مربوط.
گفـــــــ😊ــــتم:
احسنت، خونه تون به کسی مربوط نیست ولی پوششتون تو جامعه به همه مربوطه، پوششِ جامعه ی ما هم همسان با دینمون انتخاب شده که با حجابی که تو دینمون واجبه همخونی داشته باشه پس شما باید طبق «قانون» یک پوشش اجتماعی خاص داشته باشی و این به معنای اجبارِ حجاب نیست.
💢💥
💥💢💥
😡 #تلنگر به خودمون: خودمون که معنی قانون پوشش رو می فهمیم، لااقل با خودمون صادق باشیم.
😍🌿♥️🍃
{@zfzfzf