📘 #داستانهایبحارالانوار
💠 بدترینِ انسانها
🔹مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع کرده بودند، حضرت در ضمن سخنرانی فرمودند:
➖"آیا مایلید از بدترین انسان به شما خبر دهم؟"
گفتند: بلی!یارسول الله خبر دهید.
➖پیامبر فرمودند:آن کس که خیرش به دیگران نرسد،زیردستش را بزند، و همیشه علاقه داشته باشد تنهاغذا بخورد،مبادا کسی در کنار سفره ی طعام او بنشیند.
حاضران میپنداشتند،از این شخص بدترکسی نیست.
🔹حضرت فرمودند:
➖"از این بدتر هم هست،میخواهید او را معرفی کنم؟"
اصحاب:بلی یارسول الله!معرفی فرمایید.
➖پیامبر فرمودند:"بدتر از او،کسی است که مردم نه امیدی به خیرش دارند و نه از شرش در امانند."
اصحاب گمان کردند خداوند بدترازچنین فرد، کسی را نیافریده است.
🔹پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ➖"میخواهید ازاین بدتر رابه شما نشان دهم؟"
اصحاب گفتند:بلی یارسول الله نشان دهید.
➖پیامبر فرمودند:"آدمی که بسیار فحش دهد،لعن و نفرین کند و ناسزا گوید.هرگاه از مسلمانان نزد او نام برده شود،از بدگویی او کوتاهی نکند و هر کس نام او را بشنود،لعن و نفرینش کند."
📚 بحار: ۷۲،ص ۱۰۷
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇
@ghjariafsane
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 گناهان خود را کوچک نشمارید!
🔹پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرتها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمودند:
« هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم.»
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! اینجا سرزمینی خالی است و هیچ گونه هیزمی در آن وجود ندارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
« بروید هر کس هر مقدار میتواند هیزم جمع کند و بیاورد.»
🔹 یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند. مقدار زیادی هیزم جمع شد.
🔹در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
«گناهان کوچک هم مانند این هیزمهای کوچک است. اول به چشم نمی آید، ولی وقتی که روی هم جمع میگردند، انبوه عظیمی را تشکیل میدهند.»
🔹آنگاه فرمودند:« یاران! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد،جستجو کنندگان آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را مینویسد و روزی میبیند که همان گناهان کوچک، انبوه بزرگی را تشکیل داده است.»
📚 بحار: ج ۷۳، ص ۳۴۹
📘#داستانهایبحارالانوار
💠چشمهایی که نمیگریند...
🔹یوسف بن اسباط از پدرش نقل میکند:
شب هنگام وارد مسجد کوفه شدم، جوانی را دیدم که با پروردگار خود مشغول راز و نیاز است، سر به سجده گذاشته، مناجات میکند.
🔹به سوی او رفتم، ناگاه دیدم علی بن حسین (علیه السلام) است، صبح که دمید به خدمتش رسیدم، گفتم:
یابن رسول الله! با این مقام و موقعیتی که تو داری باز خود را به رنج و زحمت میاندازی؟
🔹به محض شنیدن این جمله اشک از دیدگانش فرو ریخت و فرمود:
از پیامبر نقل شده که همه چشمها روز قیامت گریان است مگر چهار چشم:
✔️۱. چشمی که از ترس خدا بگرید.
✔️۲. چشمی که در راه خدا از بین رود.
✔️٣. چشمی که از دیدن حرام خود داری کند.
✔️۴. چشمی که شب زنده دار باشد.
هنگام سجده بندگان، خداوند به فرشتگان افتخار میکند و میفرماید:
به این بنده من نگاه کنید، روحش نزد من است و پیکرش در اطاعتم میباشد، چگونه از رختخواب کناره گرفته، مرا از ترس عذاب میخواند و آرزو دارد رحمتم شامل حال وی گردد، گواه باشید او را بخشیدم.
📚 بحار، ج ۴۶، ص ۹۹