eitaa logo
کانال انتظار
1.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
13.2هزار ویدیو
77 فایل
کانال در ذیل قرارگاه مطالبات مقام معظم رهبری با هدف تبیین دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی درحوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ومذهبی فعالیت مینماید کپی مطالب با ذکر صلواتی نذر ظهور آزاد میباشد @Zohoremahdi خادم کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺 🌙‌ماه مکّه به سوی کعبه می‌آید.🕋 ❓چرا این کتاب را در دست گرفته ای و با چه انگیزه ای این کتاب را مطالعه می‌کنی؟ ❓هیچ می‌دانی من می‌خواهم تو را به سفری دور و دراز ببرم؟ ☘همسفر خوب من! از تو می‌خواهم تا همراه من به آینده بیایی! آینده ای که دیدنش آرزوی همه است. 🌸من تو را به روزگاری می‌برم که قرار است امام زمان در آن ظهور کند؛ آری، سخن من در مورد روزگار ظهور است. من می‌خواهم حوادث آن روزگار را برایت بگویم. آیا آماده هستی؟ 🌷حتماً بارها شنیده ای که وعده خدا بسیار نزدیک است. پس برخیز و همراه من به مکّه بیا... 🔸امروز، بیستم «ذی الحجّه» است. من و تو الآن در شهر مکّه، کنار کعبه هستیم. بیست روز دیگر تا ظهور باقی مانده است. 🍀امام زمان روز دهم «مُحرّم» کنار کعبه ظهور می‌کند. 🕋نگاه کن! ببین که کعبه چقدر زیبا، جلوه نمایی می‌کند! ❓آیا موافقی با هم طوافی گرد کعبه بنماییم؟ ❓به راستی چرا «مسجدالحرام» این قدر خلوت است؟! 🔷شنیده بودم که خانه خدا بسیار شلوغ است و هیچ وقت دور خانه خدا خلوت نمی شود. ❓چرا امروز اینجا این قدر خلوت است؟ آیا عشق و علاقه مردم به کعبه کم شده است؟ مکّه حرم امن خدا است؛ امّا امروز سپاهیان «سُفیانی» این شهر را محاصره کرده اند و به همین علّت است که شهر این قدر خلوت است. ❓همسفرم! آیا «سُفیانی» را می‌شناسی؟ ❓آیا می‌خواهی کمی درباره او برایت سخن بگویم؟ 🔴«سفیانی» یکی از دشمنان امام زمان است و قیام او از علامت‌های ظهور معرّفی شده است. 🔶تقریباً پنج ماه قبل، او در سوریه دست به کودتای نظامی زد و حکومت این کشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله کرد و شهر کوفه را به تصرّف خود درآورد ودر این شهر جنایات زیادی انجام داد و تعداد زیادی از شیعیان این شهر را قتل عام کرد. 🔺سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد و توانست این شهر را هم تصرّف کند. اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکّه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور می‌کند. 🔴او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکّه بروند و این شهر را محاصره کنند. اکنون شهر مکّه در تصرّف سپاهیان سفیانی است. ❓سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است: امام زمان و یاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست؟ 🔴سپاهیان سفیانی با دقّت همه راه‌های ورودی شهر را کنترل می‌کنند. ⏪آماده شو! ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماه رو وارد شهر شود. ◀️آنجا را نگاه کن! آیا آن جوان سی ساله را می‌بینی که به شکل و شمایل یک چوپان است؟ او در دست خود یک چوب دستی دارد و آرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور می‌کند. خیلی عجیب است! 🔴سپاه سفیانی که نمی گذارند هیچ کس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمی شوند؟ نمی دانم او را شناختی یا نه؟ جان من فدای او! این جوان، همان مولای من و توست که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر می‌شود. 🍀او از راه دوری آمده است. او از «یَمَن» به «مدینه» رفته و مدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است و با حمله سپاه سفیانی به مدینه، از آنجا خارج شده و اکنون به مکّه رسیده است. 🌙صورت نورانیش چون ماه شب چهارده می‌درخشد. ✨به گونه راستش نگاه کن! آن خال زیبا را می‌بینی که چون ستاره ای می‌درخشد؟ 🌸این جوان، فرزند پیامبر است و می‌آید تا دین جَدّش را زنده کند... 🌿امام زمان وارد شهر می‌شود، و در کنار کوه‌های این شهر منزل می‌کند. شهر مکّه، شهر خدا و کعبه، محور خداپرستی است و چون هدف امام، ریشه کن کردن کفر است، حرکت خود را از مکّه شروع می‌کند. 🍀هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکّه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند... ادامه دارد 📚 ✍مهدی خدامیان ارانی
🌺🌺 🌷‌سیّد محمّد شهید می‌شود 🌷 ◀️امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم. ◀️همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟ ◀️حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی». ◀️اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه می‌رسیم. ◀️نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند. شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟ این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد. ◀️امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه‌ ی ظهور بدهد. ◀️آیا می‌دانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر می‌باشد؟ آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، می‌بینی؟ این، همان عمامه رسول خداست. ◀️گوش کن! امام به یاران خود می‌گوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم». این یک مأموریّت مهم است. چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟ ◀️اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب می‌کند. نام او «سیّد محمّد» است. ◀️ امام به او دستور می‌دهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند. آیا می‌خواهی این پیام را بشنوی؟ ◀️گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت می‌کنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید». ◀️تو خود می‌دانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا می‌رسد و هزاران فرشته به یاری او می‌آیند. ◀️پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک می‌کند؟ امام آنان را دعوت می‌کند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد. آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت می‌کند. ◀️نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است. ◀️او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی می‌کند و به سمت مسجد الحرام رهسپار می‌شود. ◀️من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟ ساعتی می‌گذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده می‌شود. ◀️خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟ و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام می‌آید. او به امام خبر می‌دهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند. ◀️آخر به چه جرمی به قتل رسید؟ مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟ مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟ ◀️او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً می‌خواهی بدانی معنای آن چیست؟ ◀️نفس زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته می‌شود... ✨ادامه دارد... 📚 ✍مهدی خدامیان ارانی
۶ 💠شمشیری که کوه را متلاشی می‌کند ... 🔹نزدیک اذان صبح است و همه یاران امام زمان، برای خواندن نماز آماده می‌شوند. نماز برپا می‌شود. نسیم می‌وزد. وقت مناجات با خدای مهربان است. بعد از نماز، یاران می‌خواهند با ایشان بیعت کنند و پیمان ببندند. امام کنار درِ کعبه می‌ایستد و دست راست خود را باز می‌کند. آیا آن نور سفید را می‌بینی که در دست راست امام می‌درخشد؟ این نور بسیار زیبا و خیره کننده است، ولی با این حال هیچ چشمی را آزار نمی دهد. 🔹دقّت کن! در دست دیگر امام چه می‌بینی؟ گویا یک نامه در دست امام است. آری، این عهد و پیمانی است که پیامبر برای امام زمان نوشته است. پیامبر این پیمان را به امیرالمؤمنین علیه السلام داده است. سپس این پیمان نامه را امام حسن به ارث برده است و همین طور از امامی به امام دیگر و اکنون به امام زمان رسیده است. 🔹امام در حالی که دست راست خود را باز کرده است می‌فرماید: «این دست خداست.» آیا می‌دانی که منظور امام از این سخن چیست؟ امام این آیه را می‌خواند: «إنَّ الذینَ یُبایِعُونَکَ إنَّما یُبایِعُونَ اللّه َ: هر آن کس که با تو دست بیعت بدهد با خدا بیعت کرده است». 🔹آری، دست امام، دست خداست. خوب نگاه کن آیا می‌توانی اوّلین کسی را که با امام دست می‌دهد بشناسی؟ این جبرئیل است که خم می‌شود و دست مبارک امام را می‌بوسد و با او بیعت می‌کند و بعد از آن همه فرشتگان با امام بیعت می‌کنند. اکنون نوبت بیعت یاران است. امام رو به آنان می‌کند و می‌گوید: «شما باید از گناهان و زشتی‌ها دوری کنید و همواره امر به معروف و نهی از منکر کنید و هیچ گاه خون بی گناهی را به زمین نریزید. از ثروت اندوزی و تجمّل گرایی خودداری کنید، غذای شما، نان جو باشد و خاک بالشت شما». 🔹البته اگر یاران امام، این شرایط را بپذیرند، امام هم قول می‌دهند که هرگز همنشینی غیر از آنان انتخاب نکند. یاران این شرایط را قبول کرده و با امام بیعت می‌نمایند. 🔹همسفرم! در این سخنان کمی فکر کن! درست است که این سیصد وسیزده نفر در آینده نزدیک، فرمانروایان دنیا خواهند شد و هر کدام از آنان بر کشوری حکومت خواهند کرد؛ امّا عهد کرده اند که تمام عمر بر روی خاک بخوابند! بی جهت نیست که آنان به چنین مقامی رسیده اند و یار امام شده اند. این عهدی که امام با یاران خود می‌بندد؛ گوشه ای از آن عدالتی است که همه منتظرش بودیم. آری امام زمان از یاران خود بیعت می‌گیرد که بر اساس مفاهیم قرآن، عمل کنند. 🔹نگاه کن! از آسمان، شمشیرهایی نازل می‌شود. برای هر کدام از سیصد وسیزده نفر یک شمشیر مخصوص می‌آید. هر کسی شمشیر خود را برمی دارد. هیچ کس اشتباه نمی کند و شمشیر فرد دیگر را برنمی دارد؛ زیرا نام هر کس، بر روی شمشیرش نوشته شده است. عجیب است، بر روی هر شمشیر هزار کلمه رازگونه نوشته شده است. از هر کلمه، هزار کلمه دیگر فهمیده می‌شود. 🔹آنها از هر کلمه، هزار کلمه دیگر دریافت می‌کنند. خداوند برای یاران امام، این کلمات را آماده کرده است تا در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده کنند. تعجّب در این است که چگونه یاران امام می‌خواهند با این شمشیرها با دشمنی بجنگند که انواع سلاح‌های پیشرفته را در اختیار دارد؟ نزد یکی از آنها می‌روم و این سوال را از او می‌کنم. او شمشیر خود را به من می‌دهد و می‌خواهد به آن نگاه کنم. شمشیر را می‌گیرم. هر کار می‌کنم نمی توانم تشخیص بدهم که از چه جنسی است. او می‌گوید: آیا می‌دانی با این شمشیر می‌توان کوه را متلاشی کرد! آری این شمشیر چنان قدرتی دارد که اگر آن را بر کوه بزنی، کوه را متلاشی می‌کند. 🔹و بارها افرادی از من سؤال کرده اند که امام زمان چگونه می‌خواهد با شمشیر، دنیا را در اختیار بگیرد؟ امروز من جواب آنها را یافتم، اگر شمشیر یاران امام، می‌تواند کوه را متلاشی کند، پس شمشیر خودِ امام چه کارهایی می‌تواند بکند؟ آری، در دست این فرمانده و لشکر بی نظیرش، اسلحه پیشرفته ای است که به شکل شمشیر است؛ امّا هرگز یک شمشیر ساده و از جنس آهن نیست، این یک اسلحه بسیار پیشرفته است. در این اسلحه چه خاصیّتی نهفته است؟ نمی دانم، فقط این را می‌دانم که می‌توان یک کوه را با آن متلاشی کرد. این اسلحه را خدا ساخته است و به راستی که دست خدا بالای همه دست‌ها است! 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🔵 ۱۴ 💠آنانی که بار دیگر زنده شده اند ... 🔹همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروه‌هایی منظّم تقسیم شده است. در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می‌شوم. جلو می‌روم و از یکی از آنها می‌خواهم که درباره خودش سخن بگوید. 🔹او خودش را «تلمیخا» معرّفی می‌کند. نمی دانم او را می‌شناسی یا نه؟ «تلمیخا»، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن قصّه آنها آمده است. آیا سوره کهف را خوانده ای؟ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند. شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف‌هایی می‌زنی؟ حواست کجاست؟ نکند خیالاتی شده ای؟ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می‌بینی؟ من در اینجا فقط یک جمله می‌گویم: مگر سخن امام صادق علیه السلام را نشنیده ای که فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می‌کند». 🔹آری، در لشکر قائم آل محمّد (علیهم السلام) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند. یکی دیگر از آنها «مقداد» است. او یکی از بهترین یاران پیامبر و امیرالمؤمنین بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است. 🔹دیگری «جابر بن عبد اللّه انصاری» است. او از یاران نزدیک پیامبر بود و تا زمان امام باقر علیه السلام زنده ماند. همان کسی که روز «اربعین» به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد و قبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین (علیه السلام) را بگیرد. 🔹من عدّه زیادی را می‌بینم که می‌گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد و به ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید. 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
قسمت اول ماه مکه به کعبه می آید. ﺑﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﺍﻯ ﺍﻳﻦ مطلب را ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ؟ ﻫﻴﭻ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻔﺮﻯ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﺒﺮﻡ؟ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ ! ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻴﺎﻳﻰ ! ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻧﺶ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﺑﺮﻡ ﻛﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ عج ﺩﺭ ﺁﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻨﺪ؛ ﺁﺭﻯ،ﺳﺨﻦ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ.ﻣﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺁﻳﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﻰ؟ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺑﻴﺎ… ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺑﻴﺴﺘﻢ «ﺫﻯ ﺍﻟﺤﺠّﻪ» ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺍﻟﺂﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ،ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﻫﺴﺘﻴﻢ . ﺑﻴﺴﺖ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ عج ﺭﻭﺯ ﺩﻫﻢ «ﻣُﺤﺮّﻡ» ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ! ﺑﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﻛﻌﺒﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻳﺒﺎ، ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﻳﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ! ﺁﻳﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻃﻮﺍﻓﻰ ﮔﺮﺩ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﻨﻤﺎﻳﻴﻢ؟ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﭼﺮﺍ «ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ» ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ؟ ! ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻭﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ. ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﻳﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻛﻌﺒﻪ ﻛﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﻣﻜّﻪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣّﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ «ﺳُﻔﻴﺎﻧﻰ» ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻬﺮ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺴﻔﺮﻡ! ﺁﻳﺎ «ﺳُﻔﻴﺎﻧﻰ» ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﺎﺳﻰ؟ ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﻤﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳﻢ؟ ادامه در پست بعدی
قسمت دوم ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ! ﺍﻣﺮﺯ،ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻢ «ﺫﻯ ﺍﻟﺤﺠّﻪ» ﺍﺳﺖ. ﻣﺎ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ،ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ. ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺧﻮﺑﻢ! ﺁﻳﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻛﻮﻩ «ﺫﻯ ﻃُﻮﻯ» ﺑﺮﻭﻳﻢ؟ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻋﺎﻯ ﻧﺪﺑﻪ، ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻯ: «ﺃﺑِﺮَﺿْﻮﻯ ﺃﻡ ﻏﻴﺮﻫﺎ ﺃﻡ ﺫﻱ ﻃُﻮﻯ». ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻛﻮﻩ «ﺫﻯ ﻃُﻮﻯ» ﺑﻴﺎ. ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺯ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﺣﺪﻭﺩ ﭘﻨﺞ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﻛﻪ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﻮﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﻴﻢ. ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ ! ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ، ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﻮﻩ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﮕﻮﻳﻰ:ﻣﮕﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻳﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ،ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﻩ ﻧﻔﺮﻧﺪ؟ ﺍﻳﻦ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﺍﻣّﺎ ﺁﻥ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ،ﺣﺪﻭﺩ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻣﺪ.ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﺫﻱ ﻃُﻮﻯ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﺪﻫﺪ.ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﺁﻥ ﻋﺒﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻋﺒﺎﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﻣﺄﻣﻮﺭﻳّﺖ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺧﻮاهد ﺭﻓﺖ؟ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.ﻧﺎﻡ ﺍﻭ «ﺳﻴّﺪ ﻣﺤﻤّﺪ» ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻯ؟ ﮔﻮﺵ ﻛﻦ! ﭘﻴﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ:«ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻰ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ، ﻣﺮﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻴﺪ». ادامه در پست بعدی.....
# قسمت چهارم ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ! ﺍﮔﺮ ﺩﻗّﺖ ﻛﻨﻰ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻬﻤّﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ. ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺷﻮﻯ؟ ﺩﻳﺸﺐ، ﺳﻴﺼﺪﻭﺳﻴﺰﺩﻩ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ،ﻭﻫﻤﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺗﻌﺠّﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ؛ﺯﻳﺮﺍ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﺳﻔﻴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ. ﻋﺠﻴﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻳﻚ ﺷﻜﻞ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﻪ،ﻫﻢ ﻗﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ،ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﻈﺎﻣﻰ،ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺮﺗّﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ﻫﺮ ﻛﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﺪ،ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ، ﻳﻚ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ؟ ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.ﺷﺎﻳﺪ ﺑﭙﺮﺳﻰ ﻛﻪ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﻳﻌﻨﻰ ﭼﻪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ،ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻘﻠﻴّﻪ ﺍﻯ، ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻯ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻰ،ﺗﻮ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻯ. ﺁﺭﻯ، ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻭﺍﺭ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﺭﻯ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺳﺖ،ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﺪ. ادامه در پست بعدی ....