هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۵
السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ
عزاداری امام سجاد علیه السلام برای امام حسین علیه السلام
السّلام علیکم یا اهل بیت النّبوّة و موضع الرّسالة.
●•°من این دل های شما را روانه کنم قبرستان بقیع، قبوری که خاموش و بدون هیچ صحن و سرایی است. دو سه جمله از سیدالساجدین، علی بن حسین روضه بخوانم. آقایی که سی و پنج سال عزادار کربلا بود. دوران امامت امام از سال 61 هجری تا 94 یا 95 بوده است در این مدت عزادار پدر بزرگوارش اباعبدالله بود.
✿•°هر افطار که آب می آوردند همین که نگاهش به آب می افتاد اشک می ریخت، می فرمود: قتل ابن رسول الله عطشانا؛ من چطور با آب افطار کنم در حالی که پدرم را با لب تشنه شهید کردند. هر غذایی که برایش می آوردند همین که نگاه می کرد، می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعا؛(1) پدرو را جلوی چشمم گرسنه سر بریدند مگر می شود فراموش کرد؟
❀•° گفتند: آقا جان، خیلی خودتان را اذیت می کنید. فرمود: یعقوب یک یوسف داشت وقتی یوسف از مقابلش رفت با این که می دانست زنده است و می آید، آن قدر گریه کرد تا چشم هایش را از دست داد، چطور گریه نکنم؟! در یک روز چند یوسف مرا قطعه قطعه کردند! علی اصغر، علی اکبر، عمو جانم عباس، پدر بزرگوارم اباعبدالله.
●•°سیدالساجدین مظهر این مصائب و مشکلات و اشک هاست. در مدینه اجازه ی روضه خوانی نداشت اما به هر بهانه و زمینه ای برای پدر بزرگوارش اشک می ریخت.
✿•°امام سجاد سند زنده ی کربلا است، چون زینب کبری بعد از حادثه ی عاشورا زیاد زنده نماند. یکی دو سال بعد، از دنیا رفت. اما امام سجاد، سیدالساجدین سند زنده است.
❀•° امام سجاد همه ی حوادث و قضایا را دید. مصیبت هایی دید که مخصوص خودش هست؛ مصیبت شام، کوفه. سهل ساعدی می گوید: رفتم خدمت امام سجاد عرض کردم: آقا جان، سهلم، پیر غلام شما هستم، از بیت المقدس می آیم، خبر نداشتم. این سر های نورانی مال کیست؟ به ما گفتند افرادی که علیه حکومت کودتا کرده اند، آن ها را دارند می آورند. اما این که سر عباس است! این سر حسین است من این سر ها را می شناسم این سر شبیه پیغمبر است.
●•°رأس زهریّ قمریّ أشبه الخلق برسول الله(2)
✿•°امام فرمود: سهل ساعدی! عزیزان ما را در کربلا به شهادت رساندند. اما حالا تو یک کاری بکن اگر پول داری مقداری پول به این نیزه دارها بده تا این سرها را مقداری دور کنند که این مردم این به هوای این سرها به زن و بچه آل الله نظر نکنند.(3)
--------------------------------------
1- وسائل الشیعه،ج3،ص282؛ بحارالانوار،ج45، ص149؛ اللهوف، ص209.
2- بحارالانوار، ج45، ص114.
3- سوگنامه آل محمد، ص449-448.
منبع: روضه های استاد رفیعی،ص56.
آجرک الله یا #امام_زمان عج
#محرم تسلیت
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۲۱
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ..
❀•° لحظه وفات #حضرت_زهرا (سلام الله علیها )
✿•°دل های شما را روانۀ مدینه کنار قبر مخفی زهرا سلام الله علیها کنم. آن هایی که مدینه مشرف شده اند از همان اول زمزمه شان این است.
❀•° یا حضرت فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
✿•°مخفی بودن قبر نیز نشانه و سند مظلومیت زهرا سلام الله علیها است. مصائب حضرت فاطمه نیز مثل قبر آن بی بی مخفی است. مصائب آن قدر عظیم است که 40 سال پس از شهادت حضرت، امام حسن علیه السلام همین که نگاهش به مغیره می افتاد شروع می کرد به اشک ریختن، و می فرمود:
▪️مغیره! تو جزء کسانی بودی که مادرم زهرا را کتک زدی: «أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم حتّی أَدْمیتها»؛
📓[الاحتجاج، ج1، ص 278.]
آن قدر مصیبت بزرگ است که امیرالمؤمنین علیه السلام کنار قبر حضرت فاطمه مرگش را از خداوند خواست براساس روایت #فاطمیۀ اول نوشته اند:
❀•° بعد از نماز مغرب حضرت فاطمه، جان به جان آفرین تسلیم کرد و خانه اش برای فرزندانش به عزا تبدیل شد.
✿•°صحبت هایش را کرد، گفت: علی جان! کسی را از محل دفنم با خبر نکن! بدنم را شب غسل بده، و شب کفن کن! راضی نیستم کسانی که به خانه ام حمله کرده اند، بر بدنم نماز بخوانند. علی جان! وقتی من را به خاک سپردی«اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی»کنار قبرم بنشین و زود از کنار قبرم بلند نشو!
❀•° لحظۀ پس از دفن، لحظۀ تنهایی میت است و فرد متوفی انیس و مونس می خواهد. چه انیسی بالاتر از علی است؟ کنار قبر برایم قرآن بخوان!«فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ»؛[1] علی جان! برایم دعا کن.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَلَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق
📓[بحارالانوار، ج43، ص 178.]
✿•°هم برای خودم گریه کن هم برای بچه های یتیمم؛ زیرا خیلی سخت است که جلوی بچه ها مادرشان جان بدهد؛ آن هم بچه هایی که سنّشان زیر ده سال است و به سن بلوغ نرسیده اند. علی جان! خواهشی دارم، هوای همه بچه ها را داشته باش حسینم را که در کربلا به شهادت می رسد فراموش نکن!
❀•° پیراهن خود در غم من چاک مکن از حضرت فاطمه یادگار اگر می خواهی
جز نیمه شب جسم مرا خاک مکن خون های مرا ز روی درب پاک مکن!
اما علی چه کند با این در و دیوار؟ بی بی سفارش دیگری هم دارد:
✿•° مرا چو غسل نیمه شب به پیش کودکان دهی مبادا سینه مرا به زینبم نشان دهی
❀•° نگذار زینبم صورتم را ببیند! عجب وداع و خداحافظی بود! نوشته اند:«أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»؛ امیرالمؤمنین، بچه ها را از اتاق بیرون کرد، نشست کنار بستر حضرت فاطمه.
📓[بحارالانوار، ج43، ص 191.]
ای صفای خانه من الوداعگرمی کاشانه من الوداع
فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای همدم و هم ناله ام خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
جان زهرا روز من را شب مکن الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام چادرت را بر سر زینب مکن
فاطمه جان! به این زودی از کنار علی نرو!
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» [شعراء، 227.]
🌿حجة الاسلام و المسلمین رفیعی
[1]. بحارالانوار، ج79، ص 27؛ منتهی الامال، ص 192.
🏴آجرک الله یا صاحب الزمان عج الله
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۲۳
السلام علیکم يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ
●•°شب #شهادت_امام_جعفر_صادق علیه السلام .
❀•°از غربتت چشمان ما را اختیاری نیست
بر رویِ قبرِ خاکی ات سنگ مزاری نیست
✿•°کاشانه ام آباد باشد ، قبرِ تو خاکی!
جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست
❀•°با این همه شاگرد ماندم از چه در کوچه در شام فتنه عاشقی و جان نثاری نیست
✿•° اشرار یثرب ناسزا و هیزم و آتش این رسم رسمِ بردنِ پرهیزکاری نیست
❀•° افتاده ای بر خاک کوچه ، بهتر از صحراست
حداقل در معبرت تیزیِ خاری نیست
✿•°خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت
از ضربِ سنگی تیز خونِ تازه جاری نیست
❀•° عمامه ات افتاد از رویِ سرت اما دورت برایِ غارتت داد و هواری نیست
✿•°گفت منصور دوانقی (لعنت الله علیه) بعد ازین هر کسی رو میخواستی بفرستی دنبالِ من هر ساعتی خواستی بفرست اما دو تا چیز و رعایت کن ...
❀•° یکی این که خانۀ من در داره اگه درب بزنید بیدارم .. چرا از دیوار اومدن ..
✿•° دوم ، این بد دهنُ دیگه نفرست سراغ من .. میخوام بگم #امام_صادق یه نفر یه حرف زد ، خیلی ناراحت شدی .. بمیرم برا اون بچه هایی که از کربلا تا شام همش ناسزا شنیدن ...* .
✿•°آجرک الله یا #امام_زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۳
السلام علیکِ یا عزیزة الحسین .
●•°حضرت رقیه غم و غصه اش و بیقراری اش بخاطر گرسنگی و تشنگی و کتک خوردن هایش نیست. اینها که برای بچه های ماهاست. بچه های ماها بیقرار میشوند با این چیزها ، نه بچه ی سیدالشهدا. او سه ساله ش است ولی پیر راه . او بیقراری اش از آن سری است که روی نیزه دارد میبیند.
میفهمید همه چیز را ولی در خودش همه چیز را میریخت و می سوخت.
❀•° اما یک جا بود که دیگر نتوانست تحمل کند ، در مجلس یزید بود که سر مقدس در تشت بود، وقتی آن نانجیب مشروب می خورد و نیم خورده ی شرابش را می ریخت در تشت و با چوب می زد، این طفلک پشت سر عمه جانش سرک می کشید که چه خبر است ؟
✿•° مرحوم محدث قمی در نفس المهموم میگوید : از اینجا بود که رقیه دیگر افتاد. ازینجا بود که تب کرد. تب کرد. از اینجا بود که مریض شد در خرابه ی شام. و آنوقت وقتی که سر را برایش آوردند ، هنوز سر را داشت دنبال میکرد دیگر ؛ در یک نقلی دارد که اصلا حرف نزد فقط سر را نگاه کرد . یعنی سکته کرد شوک شد این سر را فقط نگاه کرد
●•°شما بچه کوچک دارید؟ دختر بچه دارید ؟ خواهر کوچولو دارید؟ دختر مظهر رحمت و مهربانی آنهم نسبت به پدر ، آنهم یک همچین پدری مثل سیدالشهدا ، این سر را نگاه کرد یک چند لحظه افتاد.
❀•°در بعضی از نقل ها دارد که دو سه جمله هم گفت که باباجان چرا اینجوری شدی چرا رگ های گردنت افتاد؟ پدر اینجا یک پدر بود که آمد دخترش را امانتش را از خرابه گرفت و برد.
●•° ختم مصیبتم. یک پدری هم از امیرالمومنین وقتی داشت دخترش را در قبر میگذاشت ، پیغمبر. وقتی امیرالمومنین داشت حضرت زهرا را در قبر میگذاشت ، رسول خدا گفت علی جان دخترم را به من بده. امانتم را به من بده.
در شب سوم #محرم #حجاب گنه بیفکنیم
هدیه به لبخند امام زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۵
السَّلَامُ عَلَى عَوْنِ و مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الطَّيارِ..
●•°شب چهارم #محرم ، شبِ حضرت زینب سلام الله علیها ست .. شب بچه های بی بیست .. ان شاءالله نباشه کسی بعد از این روضه دست خالی برگرده .. التماس کن به بی بی جان .. به حق دو تا آقازادهی غریبت یه نگاه امشب به ما بنداز ..
❀•° اومد دست بچه هارو گرفت، عون و محمد رو آورد مقابل ابی عبدالله .. مادرای شهدای ما از این مادر یاد گرفتن .. خودش تن بچه ها کفن کرده .. موها رو شانه زده .. مرتب این دو تا بچه رو آورد جلوی دایی داره التماس میکنه .. (از قبل بهشون گفته) بچه ها من میدونم داداشم بهتون اجازه نمیده ..
✿•°اما یه اسم رمز هست اگر خواستید از دایی اجازه بگیرید اون لحظه که کار گره خورده، بگید دایی جان به حقِ مادرت زهرا .. گفت حسین جان :
رو سفیدم میکنند و فخر مادر میشوند
نوجوانهایم سپرهای برادر میشوند
این پسرها پیشکش های منو عبداللهاند
صحبت جنگ و جدل باشد قلندر میشوند
❀•° تنها شهدایی بودن که این مادر از خیمه بیرون نیومد .. هر کدوم از شهدا رو زمین میفتادن عمهی سادات تو بعضی جاها نوشتن جلوتر از ابی عبدالله میرسید بالای سر کشته ها .. اما حالا تو خیمه نشسته داره گریه میکنه .. اما از خیمه بیرون نیومد ..
یا أخی من زِ رویت خِجِلَم
خجلم از هدیه ی نا قابلَم
✿•°گفت داداش بذار برن این بچه ها .. اینا طاقت ندارن ببینن دستای مادرشونُ بستن .. اینا طاقت ندارن ببینن تو شام منو سنگ میزنن ..
هدیه به لبخند امام زمان عج
#حجاب گنه بیفکنیم
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۷
شب پنجم ماه #محرم
●•°السلامُ علیک یا اباعبدالله
وقتی از رو مرکب با صورت زمین خورد ، فَسَقَطَ الحسین فَرَسِه علی خَدِّ الایمن. هنوز استقرار روی زمین کربلا پیدا نکرده بود ، فَحَملوا علیه من کلِّ جانب از چهار طرف محاصره اش کردند. فِرقَتٌ بالسّیوف فِرقَتٌ بالرِّماء فِرقَتٌ بالنّبال تیراندازها هم آمدند فرقَتٌ بالحجارة سنگ اندازها هم آمدند. این چهار گروه مشغول جسارت بودند
❀•° امام باقر علیه السلام فرمود : عده ی دیگری هم آمدند نزدیک، فِرقَت الخشَبَ و العصَب حقِ یتیم امام حسن را امشب باید ادا کنی ها. کریم اهل بین جبران میکند برای همه تان.
✿•°تو همچین زمانی که ابی عبدالله زیر شمشیر و نیزه و تیر و سنگ قرار گرفت، شروع کرد استغاثه کردن هل من ناصر ینصرنی ؟ آیا کسی هست من را یاری کند؟ صدا رسید به گوش این یتیم یازده ساله عبدالله بن حسن خودش را از عمه جدا کرد .
❀•° لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر؟ فاطمه گشته خون جگر ، چند نفر به یک نفر ؟ خواهر دلشکسته اش ،همره دختران او زند به سینه و به سر . چند نفر به یک نفر؟ یاد مدینه زنده شد روضه ی رنج فاطمه که ناله زد به پشت در چند نفر به یک نفر؟
✿•°رسید کنار گودال دید یک ظالمی با شمشیر میخواهد عمو را بزند دستش را جلو آورد بی معطلی دست یتیم امام حسن از بدن قطع شد. دیگر نتوانست طاقت بیاورد افتاد روی سینه ی عمو. یا صاحب الزمان. دیدند این بچه مزاحم است ، دستشان به ابی عبدالله نمیرسد حرمله رسید فَرماح فَذُبِحَ فی حجرِ عمه آی حسین....
هدیه به لبخند#امام_زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ
امشب شب ششم #محرم است
●•°ذکر مصیبت حضرت قاسمبنالحسن. مجلسی مینویسد: روز عاشورا امام حسین ایستاده بود. «فَبَرَزَ مِنَ الخَیمَةِ غُلامٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمَ»؛ حضرت ایستاده بود، یکوقت دید نوجوانی از خیمهها بیرون آمد.
✿•°بعضیها دارند که: «وَجهُهُ کَانَ کَفَلقَةِ القَمَرِ»؛ چهرهاش مثل ماهپاره بود. حق دارد #امام_حسین (علیه السلام) اینها را نفرین کند.
❀•° یک ماهپاره بیرون آمد. خدمت امامحسین (علیه السلام) آمد و خواست که اجازه بگیرد تا به میدان برود. مینویسند: «فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَینُ إلَیهِ قَد بَرَزَ»، وقتی امام حسین چشمش افتاد به این نوجوان که آمده، «إعتَنَقَهُ» او را در بغل گرفت، «وَ جَعَلَا یَبکِیَانِ حَتَّی غُشِیَ عَلَیهِمَا» اینقدر حسین (علیه السلام) گریه کرد، اینقدر قاسم گریه کرد... امام حسین اجازه میدان به او نداد.
✿•°مینویسند: «فَلَم یَزَل یُقَبِّل یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ حَتَّی أذِنَ لَهُ» آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد، تا عمو به او اجازه داد که به میدان برود.
●•°این صحنه از آن صحنههایی است که امام حسین شدیداً متأثر شده است، و شدیداً نگران قاسم بود. حضرت نگران قاسم بود. حمید بنمسلم میگوید: وقتی این جوان آمد، دیدم عمر ابن سعد عضدی رو کرد به من و گفت: «والله لأشُدَّنَ عَلَیهِ»؛ قسم خورد که من میروم و کارش را تمام میکنم. به او گفتم:
❀•° «سبحان الله، ما ترید»؟ چه کار میخواهی بکنی؟ این همه دورش را گرفتند، آنها کافی نیستند که تو هم میخواهی بروی؟ میگوید: «فما ولّی وجهه حتی ضرب الغلام رأسه بالسیف»؛ میگوید قاسم رویش را برنگردانده بود که با شمشیر چنان به فرق قاسم زد، «فوقع بوجهه علی الأرض». قاسم به رو زمین افتاد... «فنادی یا عماه!» صدایش بلند شد، عمو را صدا کرد.
✿•°امام حسین (علیه السلام) مثل یک باز شکاری، خودش را به قاسم رساند، صدای او آمد، اینطور سریع آمد اما چه دید؟ با چه صحنهای روبهرو شد؟ اینجا جا داشت نفرین کند، چون دید قاسم پاهایش را روی زمین...
هدیه به لبخند امام زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۹
أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ
●•°شب هفتم #محرم است با چه حاجتی به مجلس اباعبدالله آمده ای؟ بعضی از علما و بزرگان ما هر وقت کارشان گره می خورد، روضه خوان دعوت می کردند و می گفتند: روضه ی علی اصغر بخوان. روضه ی علی اصغر گره گشاست.
✿•°شاید تنها جایی که خداوند به اباعبدالله تسلیت گفته است؛
"حسین دعه فانّ له مرضعا فی الجنة".
معلوم می شود که اباعبدالله خیلی از شهادت علی اصغرمتأثر شد.
❀•° چه کردند با دل ابی عبدالله ؟ حرمله سه تا تیر زهر آلود رها کرد . تیرها سه شعبه بود ، بگویم این تیرها چه کرد.
➖تیر اول مشک آب از هم درید
میر لشکر شد امیدش ناامید
➖تیر دوم پشت پیغمبر شکست
چون به چشم زاده ی حیدر نشست
حسین ...
➖تیر سوم را سه شعبه بُرد کار
بهر حلقوم شریف شیرخوار
هم سه شعبه هم به زهر آلوده بود
چشم گیتی این ستم نادیده بود .
✿•°تیرهای یک شعبه بدن را سوراخ میکرد . تیرهای سه شعبه اول سوراخ میکرد بعد بدن را پاره میکرد . تیرهای زهر آلود هم سوراخ میکرد هم پاره میکرد هم مسموم میکرد . گلوی شیرخواره کجا تیر سه شعبه کجا؟
اول گلو را سوراخ کرد . مِنَ الأُذُن إلَی الأُذُن گوش تا گوش علی را درید .
هدیه به لبخند امام زمان عج
#حجاب گنه بیفکنیم
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۰
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدلله
تا از جگر سوخته دم زد اصغر
آتش به دل اهل حرم زد اصغر
تا خواست که با پدر به میدان برود
آرامش خیمه را بهم زد اصغر ؛
●•°وقتی قنداقه ی علی را روی دست گرفت. #امام_حسین علیه السلام ...
《لَم تَرحَمونی فَرحَموها و الطِّفلَ ارَضیع أما تَرَونهُ کیفَ یتلذّی عطشا 》
تلذی را برایت معنا کنم.:
✿•°صیاد وقتی ماهی را از آب میگیرد می اندازد کنار ساحل ماهی سه حالت دارد . اول بالا و پایین میپرد .
دوم بدنش میلرزد. تو این دوتا حالت اگر ماهی را به آب برسانی زنده میشود . حالت سوم این دهانش را از عطش وا میکند و میبندد .
❀•° یعنی تلذی یعنی جگرش آتش گرفته از عطش. در این حالت اگر ماهی را به آب هم برسانی دیگر زنده نمیشود. ابی عبدلله میگوید اگر آبش هم بدهید می میرد.
✿•°خدا رحمت کند مرحوم سقازاده را از منبری های آذریِ تهران، خیلی با سوز و گداز روضه می خواند.
❀•° می فرمودند : یک شبی می رفتم، کنار راه برخورد به مردی کردم دیدم یک پتو روی دستش است اما دارد غریبانه اشک می ریزد، رفتم جلو آقا مشکلی داری کمکت کنم؟
✿•°گفت بچه ام مریض بوده بردمش نزد طبیب بین راه بچه ام جان داده ، این هم خانه ام است، یک ساعت است بچه را روی دستم نگه داشتم . می خواهم بروم تو رویم نمی شود . جواب مادرش را چی بدهم؟
❀•°ارباب مقاتل می گویند : ابی عبدلله یک قدم می آمد دوباره می ایستاد ، بروم جواب رباب را چه بدهم؟
زبلبل چید گل شیری گلی را
شنید از پس صدای بلبلی را
که ای گلچین گلی چیدی و رفتی
ندانستی که آزردی دلی را
هدیه به لبخند امام زمان عج
#حجاب گنه بیفکنیم
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۲
السّلا علیک یا اباالفضل العباس، السّلام علیک ایّها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله.
●•°شب نهم #محرم ،مجلسی مینویسد: «أنَّ العَبَّاسَ لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتَى أخَاهُ وَ قَالَ يَا أخِي هَل مِن رُخصَةٍ» ابوالفضل وقتی دید حسین تک و تنها مانده، آمد خدمت برادر و عرض کرد حالا اجازه میدهی من به میدان بروم؟ «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ امام حسین سخت شروع کرد به گریه کردن؛ بعد به او گفت: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ تو علمدار منی؛ کجا میخواهی بروی؟
❀•° حضرت عبّاس به برادر عرض کرد: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ»؛ برادر، سینهام تنگی میکند و از زندگی بیزارم. اجازه بده به میدان بروم. #امام_حسین(علیهالسلام) فرمود: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا که چنین است، پس برو یک مقدار آب برای بچهها تهیه کن...
✿•°حضرت ابوالفضل آماده شد؛ مشک را برداشت و سوار مَرکب شد. مینویسند چهار هزار مأمور اطراف شریعه را گرفته بودند. امّا عبّاس هر طور بود خودش را رساند و وارد شریعه فرات شد.
کربلا کعبة عشق است و منم در احرام
شد در این قبلة عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
❀•° آقا حسین جان همه ی نمازها رکوع دارد اما نماز ابوالفضل رکوع ندارد . چرا رکوع ندارد ؟ دارد آن چنان عمود آهنین بر فرق نازنینش زدند فَسَقَطَ العبّاسُ بِوَجهِ، دیگر عباس دست در بدن ندارد تا حائل کند . عباس به رو به زمین افتاد . چه کردند نانجیبها ؟ نیزه دار با نیزه می زند ، شمشیر دار با شمشیر می زند.)
✿•°این جا بود که امام حسین را برادر صدا زد: یا اخا، ادرک اخاک
بلافاصله اباعبدالله آمد....
دیده واکن که طبیب سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بر هم منه ای سرو به خون غلتیده
تا نگویند که حسین داغ برادر دیده
●•°صدا زد: برادرم، الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی.
❀•° تا دیشب بچه های من راحت می خوابیدند ولی دیگر آرام ندارند.
هدیه به لبخند امام زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۴
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
●•°امشب سخت ترین شب برای اهل بیت بود . اولین شبی بود که بدون #امام_حسین علیه السلام به سر میکردند. مصیبتهای خیلی سختی بعد امام حسین پیش آمد . من همین چند بیت را میخوانم همین ابیات مصیبت امشب ما باشد.
✿•°صلی الله علیک یا اباعبدالله . صلی الله علیک یا اباعبدالله .صلی الله علیک یا اباعبدالله .
دلها سراسر آب شد حتی دل سنگ / بس کن دگر خاموش شو ای آتش جنگ .. چقدر شیطنت میکنی؟
از آل عصمت پرده ی حرمت دریدی / ریحانه ی ختم رُسل را سر بریدی
دیگر چه میخواهی زجان اهل بیتش ؟ / آتش مزن بر آشیان اهل بیتش
ظلم سقیفه کشتن مولا کمت بود ؟ / آتش زدن در خانه ی زهرا کمت بود؟
قرآن کجا و لانه ی آتش گرفته ؟ / عترت کجا و خانه ی آتش گرفته ؟
این شعله ها از لاله های گلشن کیست ؟/ دودی که بر گردون رود از دامن کیست؟
گفت دیدم طفلی میدود دامنش آتش گرفته . هرچه میدود آتش شعله ور تر میشود .
دشمن به گلزار ولایت آتش افروخت / دودش به چشم عرش رفت و آسمان سوخت.
اطفال را فکر فرار از آشیانه / بی بی زینب آمد محضر امام چهارم آقاجان بمانیم و بسوزیم ؟ فرمود نه علیکُنَّ بالفرار .
اطفال را فکر فرار از آشیانه / دشمن به استقبالشان با تازیانه
یک تن نمانده بود که سیلی نخورده بود / در بین دشمن بر فلک فریادشان رفت.
با سوز آتش حرف آب از یادشان رفت / چون طائر بی بال و پر از جا پریدند / افتان و خیزان از حرم بیرون دویدند.
با آنکه دشمن گریه بر احوالشان کرد / از هر طرف با کعب نی دنبالشان کرد
ایشان پیاده آن جفا جویان سواره / دنبالشان کردند ، خدا کند راست نباشد .
دنبالشان کردند بهر گوشواره
آثار کعب نیزه ها بر روی شانه / گشتن نیلی یاسها از تازیانه
دو کودک از وحشت به صحرا روی کردند / لب تشنه زیر بوته های خار مردند.
طفلی به زیر کعب نی از حال میرفت / طفلی سراسیمه سوی گودال میرفت.
تا کعب نی در دست خصم خیره سر بود / بر حفظ جان کودکان زینب سپر بود
زینب سپر شد تا که دین پاینده ماند / خط شهادت تا قیامت زنده مانَد
✿•°غوغا کرده بی بی زینب ، یک جمله امام حسین بهش فرمود . اینها امانت های خدا هستند اینها امانتهای من هستند . هرکجا تازیانه ای بالا میرفت ، خودش را سپر میکرد . هرکجا دشمن فشار را زیاد میکرد او بود فشار را تحمل میکرد . اگر یک جایی دشمن تحقیر میکرد صدقه می آورد او مراقبت میکرد مبادا طفلی لقمه در دهان بگذارد . عزتشان را حفظ کرد .
❀•° شنیده اید امشب هم وقتی هجوم آوردند به طرف خیمه او بود همه را پاسبانی کرد . نقل شده دختر امام حسین عرض کرد : به من حمله کرد با کعب نی من را هدف قرار دادند رو زمین افتادم وقتی به خود آمدم دیدم سرم تو دامن عمه ام است .
●•°یک خیمه ی نیم سوخته به پا کرد ، همه را جمع کرد . خودش تو بیابانها گشت اطفال را از زیر خارها و بوته ها پیدا کرد .
❀•° یا بقیه الله عمه جانتان امشب خیلی بارش سنگین بود . هم باید مواظب اهل حرم باشد هم پرستاری امام سجاد را کند . هم نقل شده بعضی فرمودند اگر فرصت پیدا میکرد یک سَری می آمد قتلگاه. ...
آجرک الله یا #امام_زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
هدایت شده از زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۵
السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ
عزاداری امام سجاد علیه السلام برای امام حسین علیه السلام
السّلام علیکم یا اهل بیت النّبوّة و موضع الرّسالة.
●•°من این دل های شما را روانه کنم قبرستان بقیع، قبوری که خاموش و بدون هیچ صحن و سرایی است. دو سه جمله از سیدالساجدین، علی بن حسین روضه بخوانم. آقایی که سی و پنج سال عزادار کربلا بود. دوران امامت امام از سال 61 هجری تا 94 یا 95 بوده است در این مدت عزادار پدر بزرگوارش اباعبدالله بود.
✿•°هر افطار که آب می آوردند همین که نگاهش به آب می افتاد اشک می ریخت، می فرمود: قتل ابن رسول الله عطشانا؛ من چطور با آب افطار کنم در حالی که پدرم را با لب تشنه شهید کردند. هر غذایی که برایش می آوردند همین که نگاه می کرد، می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعا؛(1) پدرو را جلوی چشمم گرسنه سر بریدند مگر می شود فراموش کرد؟
❀•° گفتند: آقا جان، خیلی خودتان را اذیت می کنید. فرمود: یعقوب یک یوسف داشت وقتی یوسف از مقابلش رفت با این که می دانست زنده است و می آید، آن قدر گریه کرد تا چشم هایش را از دست داد، چطور گریه نکنم؟! در یک روز چند یوسف مرا قطعه قطعه کردند! علی اصغر، علی اکبر، عمو جانم عباس، پدر بزرگوارم اباعبدالله.
●•°سیدالساجدین مظهر این مصائب و مشکلات و اشک هاست. در مدینه اجازه ی روضه خوانی نداشت اما به هر بهانه و زمینه ای برای پدر بزرگوارش اشک می ریخت.
✿•°امام سجاد سند زنده ی کربلا است، چون زینب کبری بعد از حادثه ی عاشورا زیاد زنده نماند. یکی دو سال بعد، از دنیا رفت. اما امام سجاد، سیدالساجدین سند زنده است.
❀•° امام سجاد همه ی حوادث و قضایا را دید. مصیبت هایی دید که مخصوص خودش هست؛ مصیبت شام، کوفه. سهل ساعدی می گوید: رفتم خدمت امام سجاد عرض کردم: آقا جان، سهلم، پیر غلام شما هستم، از بیت المقدس می آیم، خبر نداشتم. این سر های نورانی مال کیست؟ به ما گفتند افرادی که علیه حکومت کودتا کرده اند، آن ها را دارند می آورند. اما این که سر عباس است! این سر حسین است من این سر ها را می شناسم این سر شبیه پیغمبر است.
●•°رأس زهریّ قمریّ أشبه الخلق برسول الله(2)
✿•°امام فرمود: سهل ساعدی! عزیزان ما را در کربلا به شهادت رساندند. اما حالا تو یک کاری بکن اگر پول داری مقداری پول به این نیزه دارها بده تا این سرها را مقداری دور کنند که این مردم این به هوای این سرها به زن و بچه آل الله نظر نکنند.(3)
--------------------------------------
1- وسائل الشیعه،ج3،ص282؛ بحارالانوار،ج45، ص149؛ اللهوف، ص209.
2- بحارالانوار، ج45، ص114.
3- سوگنامه آل محمد، ص449-448.
منبع: روضه های استاد رفیعی،ص56.
آجرک الله یا #امام_زمان عج
#محرم تسلیت
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅