eitaa logo
واحد نوجوانان مسجد حضرت موسی بن جعفر(ع) (زُبَرِ الحدیدِ)
181 دنبال‌کننده
1هزار عکس
34 ویدیو
15 فایل
🚩 محفل محبان قرآن و عترت ، بسیجیان امام و ولایت (پایگاه القارعه) 🕌 خیابان کارگر، چهار لشکر، مسجد حضرت موسی بن جعفر (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 📸 | اردوی زیارتی راهیان نوردانش آموزان و دانشجویان بسیجی با محوریت سوره مبارکه عادیات 📆 اسفند ماه ۱۴۰۳ 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 📌 در ساعاتی که هوا به سوی تاریکی می‌رفت و سردی هوا محسوس بود ، صدای اذان در مسجد یادمان علقمه در حال پخش بود ؛ به منطقه ای رسیده بودیم که درون خاک ، بین نی ها و در کنار موج های ملتهب آن راز ها نهفته بود. بعد از اقامه نماز جماعت ، کاروان در حال حرکت به سوی یادمان بود این اتفاق در حالی رخ میداد که حوالی شب کسی را در یادمان راه نمی دادند ... اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که خادمان راه را برای ما باز کردند ؛ انگار خود شهدا ما را دعوت کرده بودند. من هم مثل دیگران با جمعیت کاروان حرکت کردم. از بین نخل های بلند و سر به فلک کشیده رد میشدم ، در فکر و افکار خودم غرق بودم که شهدا در آن زمان به سختی از بین نِی ها با تنها نور مهتاب ماه که بر زمین پر برکت مجاهدان وطن میتابید رد میشدند. بعد از گذشتن از این حصار های چوبی به کنار اروند رسیدیم ؛ اروندی که درون آن راز ها پنهان شده بودند ، وسعت اروند بسیار از تفکرات زائر اولی ها بیشتر بود. بعد از چند دقیقه راوی شروع کرد به گفتن روایتی که برای هر کسی گریه آلود بود. بله ؛ داستان عملیات کربلای ۴ ؛ عملیاتی که بچه های ما بعد از کلی تمرین ، کلی خون دل خوردن و کلی سختی کشیدن عملیاتشان توسط منافقین این مرز و بوم شکست خورد و تک به تک مانند گلی پرپر در اروند گمنام شدند... ۱۷۵ غواص رزمنده به دیدار مولایشان رفتند. روایت گری پایان یافت اما حس و حال کاروان جوری نشان میداد که انگار کسی از داستان خسته نشده بچه ها با مکث و تعلل مکان را ترک کردند در حال برگشت به سمت اتوبوس ها باز جرقه ای ذهن مرا درگیر کرد اگر من هم جای آن شهدا بودم با جدیت و چابکی کامل وارد اروند وحشی میشدم ؟ آیا من هم در سن و سال کم جهادی این چنین میکردم ؟ آیا من هم آموزه های قرآنی‌ام را بدین شکل عمل میکردم ؟ و این داستان ادامه دارد... کارگروه نویسندگی قلم مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام 🏷 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم🍃 📌 کانال کمیل یک تصویر رویایی از افراد خدایی ، جایی که هر وجب آن خون شهیدی ریخته ؛ زمانی که به ما گفتند به کانال کمیل می‌رویم توقع همچین جایی نبود دم دمای ظهر ساعت ۱۰-۱۱ بادهای شدیدی می‌وزید بود ؛ از اتوبوس که پیاده شدیم کمی به سمت جلو رفتیم ، بچه ها درحال خوش و بش بودند نزدیک جایی دروازه مانند شدیم دم ورودی کلی کفش بود که ماهم کفش های خود را که به نشانه عرض ادب و احترام به شهدا بود درآوردیم که با پای پیاده به مقتل شهدا برویم ، جاده طولانی بود که کف آنرا برای راحتی زائران مسطح کرده بودند و از کناره‌های جاده سیم‌های خاردار به موازات کشیده شده بودند و کناره محدوده‌هایی بودند که مین در آنجا وجود داشت ، ما پیاده نزدیک به کانال می‌شدیم و در این حین بادها رمل‌ های زیادی را در هوا پخش می‌کردند طوری که توانایی باز نگه‌داشتن چشم هارا را بیش از ۲ دقیقه نداشتیم ، فکر اینکه با این اوضاع شهدا چطوری جهاد می‌کردند عقل را از هوش انسان می‌پراند ، آری ذهن درست می‌گوید زیرا شهدا با ذهن حسابگر و محافظه کاری جهاد نمی‌کردند بلکه با روحیهِ بی‌نهایت طلبِ خود جهاد می‌کردند که بر همه چیز قادر بودند . حس و حال همه عجیب بود ، فضا آرام و ساکت و سنگین بود ، مداحی دو دمه شروع شد به دو دسته تقسیم شدیم دسته اول میگفتند : در اوج غربت غم افزا / کمیل و ماه حنظله طلوع کرد - با رمز یا حسین زهرا / کمیل و ماه حنظله طلوع کرد دسته دوم می‌گفتند: تشنه ماندیم شبیه ارباب / یاریِمان ده مادر شهیدان - ما مثل حیدر تو تنها / یاریِمان ده مادر شهیدان با این دو دسته به سمت محل روایت گری رفتیم هیچکس فکرش مشغول دغدغه‌های خود نبود چیزی را می‌دیدیم که قبلاً ندیده بودیم حال خوبی که در بین داشتیم تا به حال نچشیده بودیم. پس از صحبت های راوی زمان موعود رسید به کانال رفتیم همه سر و صورت خود را با خاک کانال متبرک می‌کردند نماز حاجت می‌خواندند و تُربت جمع می‌کردند تمام این کارها حدود ۱۰-۱۵ دقیقه طول کشید ؛ خادمان از ما خواستند سریع بیرون رویم این تصویر رویایی در ما از کانال کمیل ایجاد شد ، وقتی می‌فهمی آخرین جایی که شهید پهلوان ابراهیم هادی درآنجا حضور داشت این کانال است برایت این خاک مقدس تر و با معنا تر هم می‌شود. کارگروه نویسندگی قلم مسجد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام 🏷 🏷 🏷 🏷 🌱  بله | سروش | ایتا