#حکایت
ثروتمندی دركنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیری هم بود كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمند با فقیرمناظره مى كرد و مى گفت:
صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر،
خشت فیروزه به كار رفته است،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك،
درست شده،
این كجا و آن كجا؟
فقیر در پاسخ گفت:
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد،
پدر من به بهشت رسیده است...!!
#نتیجه:هیچوقت غرور نداشته باشیم و ادعا نکنیم.
📔#حکایتهایی_از_سعدی
📕باب هفتم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #کانال ادبیات و تحقیقات
https://eitaa.com/joinchat/2648244260Ceb798795c4
✾📚 @a_d_a_b_i_y_a_t 📚✾
🌸🍃🌸🍃
#حکایت
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطرست یا دزد به یک بار ببرد، یا خواجه به تفاریق(اندک اندک) بخورد. امّا هنر چشمة زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هر کس از گوشه ای فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
#گلستانسعدی
#کانال ادبیات _کتابخانه ادبیات
✾📚 @a_d_a_b_i_y_a_t 📚✾•