قناعت و ایثار به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در یک روز پاییزی، روپوش کم رنگ و کهنه اش را به تن کرد و از منزل خارج شد. نزدیکی های مسجد که رسید، فضا را عطر آگین یافت، چهره ها را شاد و خندان دید. پرندگان را بیش از روزهای دیگر در پرواز دید. احساس کرد بادی که می وزد، به نسیم بهاران می ماند و درختان، طراوت بهار را دارند.
باران، نرم و آرام بر زمین می نشیند تا گرد و غبار را از زمین و هوا بشوید. در کنار مسجد، انبوه جمعیت را دید که در برابر خانه ای، غریو شادی سر داده اند. خانه برایش آشنا بود و او دانست که چه حادثه مبارکی دارد اتفاق می افتد. او هم بی درنگ در این جشن، هم آوا با همه گیتی شد.پس از ساعتی که آرامش حاکم شد، رو به خانه کرد و با تردید در خانه را زد.
نوعروس، خود، در را باز کرد. زن نیازمند با چهره پر از شرم و حیا درخواست پیراهن کهنه کرد. عروس به اندرون رفت و پیراهنش را برای او آورد. در بین راه بود که ناگهان آیه ای از قرآن کریم در خاطرش نقش بست:لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛[۹] هرگز (به حقیقت) نیکوکاری نمی رسید مگر این که از آنچه دوست می دارید (در راه خدا) انفاق کنید.فورا برگشت، لباس عروسی را از تن در آورد و جامه کهنه را که قرار بود به سائل بدهد به تن کرد و جامه نو را به زن نیازمند بخشید و با خود در حالی که آیه قرآن را زمزمه می کرد می گفت: من که دختر پیامبرم و شوهرم علی است، بیش از همه سزاوار عمل به قرآن هستم
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
سفارش به ساده زیستی، قناعت و تحمل سختی های دنیا
روزی پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) بر فاطمه زهرا (علیها السلام) وارد شد و دید آن مخدره، خود را به وسیله جل و پلاس شتر پوشانده است و مشغول دستاس کردن می باشد و همزمان، نوزاد شیرخواره اش نیز در دامانش، شیر می نوشد.
رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) از دیدن سختی زندگی دخترش گریان شد و فرمود: دخترم! تلخی های دنیا زودگذر می باشد و لذت های آخرت، پایدار و جاوید است.فاطمه زهرا (علیها السلام) اظهار داشت: من خداوند را بر نعمت هایش شکر می گویم و در تمام حالات، حق او را پاس می دارم.
در همین لحظه بود که خداوند متعال این آیه شریفه قرآن را بر رسول خود نازل فرمود: وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی؛[۱۱] قطعا آخرت برای تو از دنیا نیکوتر خواهد بود و به زودی پروردگارت به تو چندان عطا کند تا راضی شوی.
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
قناعت و ساده زیستی سلمان فارسی
با این که سلمان فارسی استاندار شهر مدائن بود ولی در آنجا منزل شخصی نداشت و تنها پس از اصرار یکی از دوستان خود، آن هم به این شرط که خانه ای بسازد که سر او به سقف خانه بخورد و در هنگام خواب نیز پایش به دیوار برخورد کند، راضی به این مسئله شد!
لوازم منزل او نیز بسیار ناچیز بود تا آنجا که وقتی در مدائن آتش سوزی و حریقی روی داد، سلمان قرآن و شمشیرش را برداشت و از خانه خارج شد و گفت: این چنین سبک باران می رهند.
گویند هنگامی که سلمان در بستر بیماری بود اشک می ریخت. سعد بن ابی وقاص به عیادتش رفت و علت گریه اش را جویا شد.سلمان پاسخ داد: گریه ام برای ترس از مرگ و یا علاقه به دنیا نیست بلکه از این جهت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ما عهد کرد وسایل زندگی ما به اندازه توشه یک مسافر باشد، اما اکنون می بینی اطراف مرا اسباب و اثاثیه زیادی فرا گرفته است.مورخین اثاثیه منزل سلمان را چنین نوشته اند: یک قلم، یک دوات، شمشیر، قرآن، عصا، طشت لباسشویی و یک کاسه و آفتابه ای سفالی.رختخواب سلمان عبایی بود که نصفش را زیر و نصف دیگر را بر روی خود می انداخت
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
زهد و قناعت فریبکارانه!
هر چند زهد و قناعت از ارزش های والای انسانی و دینی است با این حال، این ویژگی نیز چه بسا ممکن است دستمایه عده ای برای فریب دیگران و رسیدن به خواسته های دنیوی خود باشد!گویند: زاهد نمایی، مهمان پادشاهی شد. وقتی غذا را آوردند، کمتر از حد معمول و عادت از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد، بیش از عادت هر روزه، نماز خود را طول داد تا شاه به او گمان خوب پیدا کند.
هنگامی که به خانه بازگشت سفره غذا خواست تا غذا بخورد.پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیزهوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او گفت: مگر نزد شاه غذا نخوردی؟
پدر زاهدنما گفت: در حضور شاه قناعت کردم و چیزی نخوردم که روزی به کار آید (یعنی کم خوری موجب ترقی مقام من نزد شاه شود).پسر گفت: بنابراین نمازت را قضا کن که نمازی نیز نخواندی که به کار آید! آری با این وضع که داری در روز درماندگی در بازار قیامت، با نقره تقلبی چه خواهی خرید؟! به یقین در آن روز بیچاره و تهیدست خواهی بود
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
نتیجه گیری
قناعت و ساده زیستی یکی از ارزشمندترین فضایل اخلاقی است که در آموزه های اسلام نسبت به آن بسیار تاکید شده است.زهد و قناعت، مربوط به گرایش باطنی و قلبی انسان نسبت به دنیاست و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد را شامل می شود. حقیقت این است که بدون روحیه ساده زیستی، نمی توان به زهد رسید. تجمل گرایی، حاکی از دلبستگی به دنیاست که با زهد در تضاد است.بر همین اساس، پیامبر، معصومان (علیهم السلام)، صالحان و بزرگان همواره به قناعت و ساده زیستی توجه داشته و تلاش داشته اند تا ضمن پیاده سازی آن در زندگی فردی و اجتماعی خویش، مفاهیم و ارزش های والای آن را به دیگران منتقل و در جامعه نهادینه سازی کنند.
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
♦️زهد مقدس اردبیلی
🔹در این میان نکته هایی بسیار ریز و در عین حال مهمی وجود دارد که رعایت نکردن آن باعث عقب افتادن از مسیر هدایت و معرفت خواهد شد. اگر بخواهیم این قضیه را روشن کنیم باید بگوییم این نکات مانند استارت خودرو است.
🔹شما اگر استارت کوچک خودرو را نزنید حتی بزرگترین اجزای آن هم به حرکت در نخواهد آمد. این استارت کوچک سبب به حرکت درآمدن و سرعت گرفتن حجم عظیم این غول آهنی می شود.
🔹در سیر و سلوک هم همین است. نکات بسیار کوچکی که خیلی ها از کنار آن بدون اهمیت می گذرند اما اولیای خدا قدر این گوهرهای ناب را به خوبی می شناسند حتی حاضر نیستند قدیم از آن کنار بکشند.
🔹اگر بخواهیم سیره علما گذشته را در یک کلام و به صورت خیلی موجز و کوتاه و خلاصه بیان کنیم باید بگوییم اساره و شیوه سلوکی آنان در زهد و پرهیز از دنیا زدگی خلاصه شده است.
🔹امیرالمومنین علیه السلام در بیانی کوتاه و سرشار از معرفت می فرماید: محبت و دوستی دنیا سر همه خطاها و لغزشهاست. این روایت عمق فاجعه دنیا زدگی را برای اهلش به تصویر می کشد.
🔹علاقه نداشتن و دل نبستن به دنیا مولد اخلاق و روحیات انسانی بزرگ و برجسته ای است که هر کدام به تنهایی می تواند انسان را به قله هایی از انسانیت رهنمون کند.
🔹زهد در فرهنگ اسلامی ما به معنای دل نبستن به مال دنیاست. و این مساله با داشتن مال و منال دنیوی منافات ندارد. اما قاعده و قانون این است که وقتی کسی به چیزی دل نبسته باشد دنبال آن هم نیست و کمتر اتفاق می افتد که کسی زاهد باشد اما زاهدانه زندگی نکند.
✅ذکر یک نکته ضروری است که با وجود این نکته نباید فراموش کنیم که یکی از مستحبات فراهم کردن آسایش و راحتی برای خانواده است.
این طور نیست که کسی گمان کند برای زاهدانه زیستن باید خانواده و فرزندان را در تنگنا قرار دهد. چرا که مستحب است انسان به عهد و عیال خویش در زندگی وسعت و آسایش بدهد.
به هر حال باید بین آسایش و فراهم کردن اسباب و وسایل زندگی برای خانواده با تجمل گرایی تفاوت گذاشت و این آفت را زندگی دور کرد.
به هر حال سیره و روش بزرگان ما در زندگی فردی و اجتماعیشان زهد و مبارزه با دنیا زدگی بوده است. در این باره حکایات و داستانهای فراوانی وجود دارد که به عنوان نمونه به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.
♦️طلا به جاى آب
شبى مقدس اردبیلى (علیه الرحمه) براى نماز شب بیدار شد و دید به غسل نیاز دارد لذا بر سر چاه رفت تا براى غسل ، آب بكشد
وقتى سطل را بالا كشید دید درون سطل پر از طلا و جواهر است آنها را در چاه ریخت و گفت : خدایا، مقدس از تو آب مى خواهد تا به نماز شب برسد، نه طلا.
من به تو رو كرده ام ، بر آستانت سر نهادم دوست دارم بندگى را با همه شرمندگیها
♦️حق حیوانات
شیخ بهائى (رحمه الله) از ایران به نجف رفتند تا اینكه مقدس را به ایران بیاورند شیخ همراه مقدس اردبیلى به طرف ایران حركت كردند در بین راه مركب مقدس قدرى كند حركت مى كرد.
لذا شیخ بهاء یك چوب به مركب زد تا سریعتر حركت كند در این لحظه مقدس اردبیلى كه این صحنه را مشاهده كرد ناراحت شد و فرمود شما كه عالم مردم ایران هستید با این حیوان اینطور برخورد كردید چه برسد به مردم ایران و از همانجا برگشتند.
بهتر از این در دلش آزرم باد یا ز خودش یا ز خدا شرم باد
♦️عمامه
روزى به مقدس اردبیلى عمامه بزرگ و گرانبهایى هدیه دادند ایشان آن را بر سر گذاشت و از منزل خارج شد چند قدمى نگذشت كه سائلى آمد.
و از وى طلب كمك كرد مقدس گوشه اى از عمامه اش را پاره كرد و به وى داد مقدارى دیگر كه راه رفت فقیرى دیگر آمد و تقاضاى طلب كرد و مقدس باز گوشه اى از عمامه را پاره كرد و بدو بخشید به همین ترتیب تا وقتى مقدس به منزل برگشت از عمامه فقط یك ذراع مانده بود.
دل ز دنیاى شما بر كنده ام تا نپندارى اسیرى خاكى ام
بزم من هر شب به قصر ابرهاست چون زمینى نیستم ، افلاكى ام
منابع:داستانهای عارفانه
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
دنیا گریزی و زهد در سیره شهید عبد الله میثمی
شیخ در زندگی فردی همیشه دستش خالی بود. خانه ای نداشت و برای تردد بین جبهه و اصفهان نیز، از وسایط نقلیه عمومی استفاده می کرد.
گاهی پدرش اعتراض می کرد که مگر تو نماینده امام در جبهه جنوب نیستی؟ پس چرا یک وسیله دولتی زیر پایت نیست؟ اما فایده ای نداشت. او هرگز بر خلاف عقیده باطنی خود عمل نمی کرد.
یک روز از پدرش شنید: این طور که نمی شود تو خانواده ات را در اهواز در زیر سقفی شش متری سکنا داده ای! این خانه در شأن تو نیست. به فکر خانه ای برای خودت باش
شیخ تبسمی کرد و گفت: آقا جان! خدا نکند که من در دنیا خانه ای از مال دنیا بسازم.
کتاب تنها ۳۰ ماه دیگر،
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
روزی یکی از دوستان مرحوم مدرس طلبه ای را نزد مدرس آورد تا سید حجره ای در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) جهت تحصیل به وی بدهد، دوست سید ضمن معرفی طلبه به مدرس گفت: این آقا از آقازاده های شیراز است.
سید نگاهی به سر و وضع طلبه انداخت و گفت: آقا شیخ این آقازاده طلبه نمی شود بی خود حجره را اشغال نکند.
شیخ عرض کرد: آقا چطور شما این فرمایش را می فرمائید؟ پدرش فلان مجتهد است.
مدرس گفت:
ایشان قبا و لباده اش دکمه قیطانی دارد فقط وقتش صرف باز و بسته کردن این دکمه ها می شود وقت درس خواندن ندارد!
مدرس از پدرش نقل می کند که پدرم بما می فرمود:
یاد بگیرید در شبانه روز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید تا در قید لباس نو نباشید.
او اجداد ما را سرمشق عبرت قرار می داد و می گفت: حلم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جد طاهرین علی علیه السلام و تسلیم ناپذیری در برابر زور و ستم را از جد شهیدمان سیدالشهداء علیه السلام بیاموزیم. پدرم همیشه می گفت:
کسی که به افراط عادت نکرده در برابر زور تسلیم نمی شود.
https://eitaa.com/a_fatemi24/1264
به مناسبت نهم دی بصیرت در نهج البلاغه
👇👇
🔺چهار نکته در اهمیت بصیرت
https://eitaa.com/a_fatemi24/1337
🔺چهار عامل بصیرت
https://eitaa.com/a_fatemi24/1332
🔺سه مانع بصیرت
https://eitaa.com/a_fatemi24/1337
🔺شش نشانه بصیرت
https://eitaa.com/a_fatemi24/1341
باسمه تعالی
دست حکمت آمیز خداوند، به منظور دست یابی انسان به اسرار هستی و درک و دریافت جهان طبیعت و بازشناسی زیبایی ها و شگفتی های آن، ابزار خاصّی در وجود او آفریده است که از آن به »چشم« و »بَصَر« تعبیر می شود و نقش آن در زندگی، سرنوشت ساز و فقدان آن، فقدانِ درک بخش عظیمی از زیبایی های جهان است.
خداوند متعال، برای تجزیه و تحلیل مسائل معنوی و غیرمادّی عالَم نیز، وسیله ای در انسان تعبیه کرده است که از آن به بصیرت و بینش یاد می شود و در نقش آفرینی و اثربخشی بالاتر از چشم جسمانی است و نبودن آن، به تحجّر و تجمّد، عوام اندیشی و پیروی کورکورانه انسان می انجامد.
https://eitaa.com/a_fatemi24/1325
مفهوم و ارزش بصیرت
بصیرت از ماده بَصَر به معنای بینایی و به مجاز، آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن است و نیز به معنای نیروی باطنی است که سالک با آن، حقایق و باطن امور را درمی یابد. بصیر کسی است که به مصالح و مفاسد خود آگاه باشد و ضرر و نفع خود را(فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری، ج 2، ص 984، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1382)
تشخیص دهد و بداند که چه چیزی او را اصلاح می کند و چه چیزی او را به وادی فساد می کشد. بصیرت، چشم بینای دل و نورافکن قوی برای تشخیص حق از باطل است.(منهاج البراعة، میرزا حبیب اللَّه خوئی، ج 9، ص 212؛ مکتبة الاسلامیة، چاپ سوم، 1398 هجری)(حاکمیت دینی، علی سعیدی، ص 210)
https://eitaa.com/a_fatemi24/1325
1. اساس خودشناسی:
🔺 سؤال از ارزش بصیرت، سؤال از ارزش نورافکن و نقش آفرینی آن در ظلمت است. فرد بصیر بسان حامل چراغ فروزان است که هیچ گاه در تاریکی نمی ماند.
🔺 به دلیل اهمیت بصیرت، شخصیت آسمانی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام خود را با همین صفت معرفی می کند و دوری از فریفتگی و فریبندگی را در گرو آن می داند:
وَ اِنَّ مَعِی لَبَصیرتی ما لَبَّسْتُ عَلی نَفْسی وَ لالُبِّسَ عَلَی(نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 10)
بی گمان بینش من مرا همراه است. هرگز خود را نفریفته ام و کسی هم نتوانسته مرا بفریبد.
🔺 از بافت ادبی و بلاغی این سخن بلیغ علوی برمی آید که اگر کسی خود را نفریبد، فریب دیگران را هم نمی خورد. انسانی که درباره خود اندیشه جدی دارد، هرگز اندیشه های غرض آلود دیگران او را نمی فریبد. یکی از دانشمندان می گوید:
🔺 اگر تو خود را نشکنی کسی نمی تواند تو را شکست بدهد. اگر تو خود را نابینا نکنی کسی نمی تواند تو را کور کند. اگر تو خود را فانی و نابود نسازی هیچ عاملی قدرت نابود ساختن تو را ندارد.(ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج 3، ص 195، دفتر نشر فرهنگ، چاپ اول، 1358)
🔺 امام علیه السلام در این گفتار کوتاه و نغز خود، به یک قانون مهم اجتماعی اشاره می کند و آن این که »تغییر« و »تثبیت« سرنوشت هر کس در دست خود اوست و خواسته های دیگران نیز بر محور خواسته های خود او دور می زند.
🔺 دلیل صحت این قانون این است که هیچ قدرتی راهی به شخصیت آدمی ندارد، زیرا خداوند متعال شخصیت را در یک منطقه ممنوعه قرار داده است که تنها خود انسان اجازه ورود به آن را دارد و بس. اگر آدمی با دست خود حرمت این منطقه را نشکند، هرگونه وسیله فریب و شکست و اخلال که تصور گردد از سطوح ظاهری شخصیت آدمی عبور می کند ولی نمی تواند وارد آن منطقه شود.(همان)
https://eitaa.com/a_fatemi24/1325