جلسه بیست و هشتم (آیه 47 تا 51)
سنت قطعی الهی در عذاب دشمنان
فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ ذُو انتِقامٍ پس هرگز مپندار كه خداوند در وعده خود با پيامبرانش تخلّف مىكند و به آنان يارى نمىرساند و دشمنانشان را كيفر نمىدهد، قطعا خداوند شكستناپذير و انتقامگيرنده است.
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ روزى انتقام خواهد گرفت كه قيامت رخ دهد و زمين به غير اين زمين و آسمانها نيز به غير اين آسمانها مبدل شوند و پردهها همه كنار رود و همگان دريابند كه در پيشگاه خداوند يگانه كه بر همه موجودات چيره است، آشكارند.
وَ تَرَى الْمُجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنينَ فِي الْأَصْفادِ آن روز گنهكاران را مىبينى كه در زنجيرها به هم بسته شدهاند.
سَرابيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ جامههايشان از قطران (مادهاى سياه و بدبو) است و آتش چهره آنان را مىپوشاند.
لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ [آرى، قيامت روى مىدهد] تا خداوند به هركسى همان را كه فراهم آورده است سزا دهد و در آن هيچ تأخيرى نيست زيرا خدا به سرعت اعمال بندگانش را حسابرسى مىكند.
رفتارهای تبلیغی:
1. مسئله ایمان به وعده های الهی، یکی از مهمترین اصول تربیت اجتماعی است. درباره لزوم ایمان به وعده های الهی و آثار آن و نیز آثار عدم ایمان به آن سخن بگویید.
2. اینکه هر انسانی جزای آنچه را عمل کرده است، میبیند، هم در قالب رفتار مردم و هم در قالب رفتار مسئولین تبیین کنید.
یکی از سنتهای الهی عمل به وعدهها است خداوند تبارک و تعالی هرجا وعدهای میدهد به وعده عمل مینماید . وعدههایی که به انبیا دادهاست محقق خواهد شد، مثلاً در مورد اسلام میفرماید که خداوند نور خودش را در زمین منتشر خواهد کرد یا در مورد حضرت مهدی علیهالسلام در سوره قصص میفرماید که مستضعفین روزی تمام دنیا را به سیطره خود درخواهند آورد.
خداوند هم شکستناپذیر است و هم انتقام گیر روزیکه زمین تبدیل به زمین دیگر بشود و آسمانها نیز تبدیل بشوند به آسمان دیگر و هم در برابر خدای متعال ظاهر شوند آن روز مجرمین در زنجیرهها بسته شدهاند جامعههای شان از قیر بدبو و صورتهایشان را آتش میپوشاند تمام اینها بهخاطر این است که به جزای اعمالشان برسند.
تسلی پیامبر و مومنان
آيه اول، خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله و موجب تسلّى خاطر اوست، اما نوعى هشدار و تهديد به ستمگران مخالف پيامبر صلى الله عليه و آله نيز هست.
كسى تخلّف وعده مىكند و ستمكاران را به حال خود رها مىسازد كه توانا نباشد و يا نخواهد آنان را كيفر دهد، در حالى كه خدا هم شكستناپذير است و هم مىخواهد ستمكاران را كيفر دهد، پس وعدهى خدا تخلّفناپذير است؛ و اگر به ستمگران مهلت مىدهد، براى آن است كه آنها را بيازمايد تا حجّت بر آنان تمام شود و گرفتار آتش شوند.
«انتقام» در اصل به معناى كيفر دادن است و كيفر خدا همراه با استحقاق و عدالت و نتيجهى اعمال خود انسان است.
معناى فارسى انتقام (تلافى كردن همراه با كينهجويى و عدم گذشت) در اين آيه مورد نظر نيست.
انتقام گرفتنِ انسان همراه با كينه و تشفّى دل است، ولى انتقام الهى بر اساس عدل و حكمت و تأديب است.
تبدیل زمین و آسمان
در آیه دوم، در مورد «تبديل زمين و آسمان به زمين و آسمان ديگر»، كه در اين آيه به آن اشاره شده است، مفسران قرآن چند ديدگاه دارند:
1. منظور تبديل ذات است؛ يعنى به كلى اين زمين نابود و زمين ديگرى آفريده مىشود و قيامت برپا مىگردد.
2. مقصود تبدّل صفات زمين و آسمان است؛ يعنى پس از ويرانى اين زمين و آسمان در آستانهى قيامت، زمين و آسمانى نو و تكامل يافتهتر برپا مىشوند.
اما از ظاهر برخى ديگر از آيات قرآن استفاده مىشود كه خورشيد، خاموش و آسمانها شكافته و زلزلههاى سخت هويدا مىشود و نظام كنونى جهان درهم مىريزد، اما جهان به كلى نابود نمىشود بلكه مردم به زمينى تازه و عالىتر گام مىنهند.
البته درك كامل آن جهانِ تازه براى ما مشكل است؛ همچون كودكى كه بخواهد از درون شكم مادر همه چيز جهان بيرون را درك كند.
مفسران، «بُروز» انسانها در برابر خدا در رستاخيز را چند گونه تفسير نمودهاند:
1. بيرون آمدن انسانها از قبرها در قيامت.
2. ظهور تمام وجود انسان با تمام محتواى درونى و بيرونىاش در صحنهى رستاخيز؛ يعنى در آن جا انسان ظاهر و باطن ندارد و همه چيز انسان (حتى در ديد علم محدود او) آشكار مىشود.
انواع عذابهای دشمنان
كسىكه در حال رنج و عذاب است، اگر فرياد ديگران را نيز بشنود، بيشتر زجر مىبيند، چنانكه شادى كردن لذّت دارد و بودنِ در كنار جمعى كه شادمانند لذّتِ بيشترى دارد.
به همين خاطر، قرآن مىفرمايد: ما افراد همفكر و همخط را در
يك جا جمع مىكنيم، مجرمان را در دوزخ و نيكان را در بهشت. وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ
و دربارهى اهل دوزخ مىخوانيم: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» ستمگران و همسرانشان كه مانند آنان بودند، با هم به دوزخ مىروند.
در جاى ديگر مىخوانيم: «فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ» در آن روز عابد همراه با معبود خيالى خود با هم به دوزخ افكنده مىشوند و شايد آيهى «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» نيز همين قرين بودن را بيان كند.
بنابراین:
«اصفاد» در اصل به معناى غُل و زنجير است و دو تفسیر دارد:
1. برخی گفته اند در خصوص آن غل و زنجيرى به كار مىرود كه دست و گردن را به هم مىبندد.
2. یا برخی آن را «كُنده» (چوب بزرگ) معنا كردهاند كه به پاى زندانيان مىبستند تا آنان را شكنجه و از فرارشان جلوگيرى كنند.
«مَقَرّنين» در اصل به معناى «نزديك شدن» است و در این آیه سه گونه تفسیر کرده اند:
1. يا مقصود آن است كه مجرمان را در قيامت با غل و زنجيرى طولانى به هم مىبندند، كه اين تجسّمى از پيوند نزديك عملى و فكرى گناهكاران در دنياست.
2. يا منظور آن است كه مجرمان را به وسيلهى زنجيرها به شياطين نزديك مىكنند و پيوند باطنى آنها در دنيا، به صورت همزنجير شدن آنان آشكار مىشود.
3. يا نزديك شدن دست و گردن آنها به وسيلهى زنجيرها مورد نظر است.
البته مانعى ندارد كه هر سه تفسير در مورد اين آيه درست باشد، اما ظهور آيه در همان معناى اول است.
«قَطْران» به معناى مادهاى سياهرنگ و بدبو و قابل اشتعال است.
آن را از درختى به نام «ابهل» مىگيرند و پس از جوشاندن به پوست شتر مىمالند تا با سوزش خاص خود، بيمارى جرب او را بهبود بخشد. برخى نيز گفتهاند مايعى است كه از تقطير ذغال سنگ به دست مىآيد.
منظور از قطران در آیه آن است كه لباس دوزخيان، زشت، بدبو و قابل سوختن است و اين بدترين لباسهاست.
در حقيقت، اين لباس، تجسّم لباس گناه است كه دوزخيان در اين جهان بر خود مىپوشند و با بوى تعفن گناه جامعه را آلوده مىكنند و به آتش مىكشند و خودشان را روسياه مىسازند.
چهار نکته مهم در جزای اعمال دشمنان
در آیه مبارکه پنجاه و یک، چهار نکته در مورد جزای اعمال وجود دارد:
1. اول اینکه تمام چیزی را که میبینند جزای اعمال است و هر انسان هر عملی را انجام بدهد جزای آن را خواهد دید.
2. ثانیاً خداوند تبارک و تعالی خودش جزا خواهد داد.
3. ثالثاً خداوند متعال همه انسانها را مجازات خواهد کرد. همه اعم از مسلمان، مؤمن، یهودی و...
4. رابعاً انسان براساس اعمالش کیفر داده خواهد شد. نه بر اساس باورها و پیش زمینه های ذهنی اش.
در اين آيه نمىفرمايد: «خدا پاداش اعمال هر كس را به او مىدهد.» بلكه مىفرمايد: «آنچه را انجام دادهاند به عنوان پاداش به آنها خواهد داد.»؛ يعنى جزاى آنها، اعمال مجسّم شدهى خودشان است.
از آن جا كه اعمال انسان با تغيير چهره به سراغ او مىآيند، در واقع، حسابش همراه خودش است و حسابرسى از اين سريعتر نخواهد بود و اصولًا خدا براى حسابرسى نياز به زمان ندارد.
الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ«40»
نه خورشید را سزاست که به ماه رسد و نه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد هر کدام در سپهر و مدار معینی شناورند.
نکته ها:
«عرجون»به آن قسمت از خوشه ی خرما گفته می شود که به درخت وصل است و پس از گذشت زمان به شکل قوس در می آید.
از آین آیات برهان نظم استفاده می شود که یکی از برهان های اثبات وجود خداوند است.
توجّه دادن مردم به حرکت خورشید و ماه و پیدایش شب و روز،تغییراتی که در ماه دیده می شود،شناور بودن کرات در آسمان،مدار کرات،عدم اصطکاک کرات و اندازه گیری های دقیق،عالمانه و حکیمانه،نشانه ی توجّه اسلام به علم هیئت و ایجاد بستری مناسب برای تحقیقات دانشمندان در طول تاریخ بوده است.
پیام ها:
1- شب،از نشانه های قدرت و حکمت الهی است. «آیَهٌ لَهُمُ اللَّیْلُ»
2- یک برنامه ثابت در طول تاریخ،آن هم بدون خلل نشانه ی وجود حسابگری حکیم و علیم است. «ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
3- پیدایش شب و روز تصادفی نیست،کار خداست. «نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ»
4- مدار حرکت خورشید و ماه طوری طراحی شده که هرگز به یکدیگر برخورد نمی کنند و در ایجاد شب و روز خللی وارد نمی شود. «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ»
5-بر خلاف نظریه ثابت بودن خورشید،قرآن خورشید را دارای حرکت می داند،آن هم حرکت جهت دار. «تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»
6- در نظم حاکم بر هستی احدی نمی تواند اخلال کند. تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ ...
7- تشبیهات قرآن کهنه شدنی نیست.حرکت ماه به حرکت خوشه خرما تشبیه شده است. «عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ»
8-همه ی کرات در مدار خود در حرکتند. «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»
9- حرکت کرات در مدار خود با سرعت است.( «یَسْبَحُونَ» یعنی شنای سریع)
وَ آیَهٌ لَهُمْ أَنّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ«41» وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ«42»
و نشانه ای(دیگر)برای آنان،آن است که ما فرزندانشان را در کشتی های پر از بار سوار کردیم.و برای آنان مرکب های دیگری مانند همان،(از قبیل اسب و شتر...)آفریدیم.
وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ«43»
و اگر بخواهیم آنان را غرق می کنیم،به گونه ای که نه فریادرسی برایشان باشد و نه(از دریا)نجات داده شوند.
إِلاّ رَحْمَهً مِنّا وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ«44»
مگر آنکه بار دیگر رحمت ما شامل حالشان شود و تا مدّتی(دیگر از زندگی)بر خوردار باشند.
نکته ها:
بهره گیری از کشتی ها و حیوانات،بارها در قرآن به عنوان نعمت های الهی مطرح شده است،ولی در این آیه به عنوان وسیله ای برای حمل فرزندان آمده تا انسان با عقل و عاطفه نعمت الهی را درک کند. «حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ»
همین امروز نیز اگر کشتی های نفت کش و حمل گندم و مواد غذایی در اقیانوس ها به حرکت در نیایند،زندگی بشر فلج می شود.علاوه برآنکه حمل و نقل از طریق دریا، ارزان ترین راه برای انتقال کالاهای حجیم وسنگین است.
پیام ها:
1- این خداوند است که آب را به گونه ای قرار داده که انسان می تواند با ساخت کشتی بر روی آن حرکت کند و این از نشانه های قدرت الهی است. وَ آیَهٌ ...
أَنّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ»
2- مَرکب و وسیله نقلیه که از ضروریّات زندگی بشر است،یک نعمت ویژه و نشانه ای از لطف و تدبیر الهی است. «خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ»
3- دست خدا در قهر و غضب باز است.به خود مغرور نشویم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ»
4- اگر قهر خدا سرازیر شود احدی فریادرس نیست.پس نباید احساس امنیّت صد در صد داشته باشیم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ»
5-هرگز نجات خود را در سایه ی عوامل مادّی نپنداریم. «رَحْمَهً مِنّا»
6- هر کس اجلی دارد و زندگی ما محدود است. «مَتاعاً إِلی حِینٍ»
وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ«45»
و هرگاه به آنان گفته شود از(مجازات دنیا)که پیش روی شماست و از (مجازات آخرت)که به دنبال شماست پروا کنید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید(اعراض می کنند).
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاّ کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ«46»
و هیچ نشانه ای از نشانه های پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر آن که از آنها روی گردانند.
نکته ها:
در آیات قبل به نعمت های الهی اشاره شد که اگر دقّت کنند همه آنها نشانه ای از قدرت و حکمت و لطف اوست.در این آیات می فرماید:لجاجت آنان به قدری است که نه از نشانه ها درس می گیرند و نه به موعظه ها گوش می دهند که به آنها گفته می شود:از انجام کارهایی که عقوبت دنیا و عذاب آخرت را به دنبال دارد بپرهیزید،تا خداوند گذشته شما را ببخشد و شما را مورد لطف خود قرار دهد.
پیام ها:
1- با امر به معروف حجت را بر افراد تمام کنید. «قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا»
2- تقوا،رمز دریافت رحمت الهی است. اِتَّقُوا ... لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
3- برای اتمام حجّت،انواع استدلال ها را مطرح کنید. «آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ»
4- نشانه های خدا بسیار است،امّا پذیرش مردم اندک است. آیاتِ رَبِّهِمْ ... عَنْها مُعْرِضُونَ
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«47»
و هرگاه به آنان گفته شود:از آن چه خداوند روزی شما کرده بخشش کنید،کسانی که کفر ورزیدند به کسانی که ایمان آورده اند می گویند:آیا به کسانی غذا دهیم که اگر خداوند می خواست خودش به آنها غذا می داد؟ شما در گمراهی آشکاری هستید.
نکته ها:
افرادی که بینش صحیح ندارند یا می خواهند از زیر بار مسئولیّت شانه خالی کنند،تمام انحرافات و عملکرد زشت خود را به گردن دیگران می اندازند:
1.گاهی می گویند:مقصّر خداست،اگر او نمی خواست ما مشرک نبودیم: «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا» [21]، «لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» [22]
2.گاهی می گویند:مقصّر جامعه است،اگر این بزرگان نبودند،ما مؤمن بودیم. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ» [23]
3.گاهی می گویند:مقصّر نیاکان ما هستند. «إِنّا وَجَدْنا آباءَنا» [24]
در این آیه نیز می گویند:اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزی می داد.غافل از آن که خداوند مسئولیّت سیر کردن فقرا را به دوش اغنیا گذاشته است.
سؤال: چرا خداوند خود فقرا را رزق نمی دهد و به مردم دستور انفاق می دهد؟!
پاسخ: رشد انسان،در سایه ی گذشت و ایثار و سخاوت و نوع دوستی و دلسوزی و صرفه جویی و الفت و تعاون و محبّت و تفقّد است.اگر همه ی مردم از امکانات یکسان برخوردار باشند، نه زمینه ای برای بروز این کمالات باقی می ماند و نه بستری برای صبر و زهد و قناعت محرومان.
پیام ها:
1- توجّه به این که«آن چه داریم رزق الهی است نه ملک ما»بخشش را آسان می کند. «أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»
2- کفر،سبب خود داری از انفاق است. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ
3- کافر،رازق بودن خدا را مسخره می کند. «لَوْ یَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ»
4- انفاق،نشانه ایمان است.(زیرا ترک انفاق از ویژگی های کفّار شمرده شده است). قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ ...
5-کار انسان به جائی می رسد که کفر و بخل را راه درست و ایمان و انفاق را انحراف می شمرد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«48»
(کفّار)می گویند:اگر راست می گوئید،این وعده(قیامت)چه وقت فرا می رسد؟
ما یَنْظُرُونَ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ«49»
آنان جز یک صیحه(مرگبار)را انتظار نمی کشند که آنان را فرا خواهد گرفت،در حالی که به مخاصمه و جدال سرگرمند.
فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ«50»
پس در آن حال،نه توان وصیّتی دارند و نه می توانند به سوی خانواده هایشان باز گردند.
پیام ها:
1- کفّار،دلیلی بر انکار قیامت ندارند و تنها با طرح این سؤال که قیامت چه زمانی است،آن را به استهزا می گیرند. «مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
2- معیّن نبودن زمان امری،دلیل بر واقع نشدن آن نیست. «مَتی هذَا الْوَعْدُ»
3- قیامت،وعده الهی است. «هذَا الْوَعْدُ»
4- کفّار،انبیا و مؤمنان را دروغگو می پندارند. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
5-قیامت خبر نمی کند،این همه غفلت و استهزا چرا؟ «صَیْحَهً واحِدَهً»
6- قیامت که بیاید،نه زبان تاب سخن دارد و نه پا توان فرار. فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا ... یَرْجِعُونَ
7- برپایی قیامت پس از یک صیحه مرگبار است. «صَیْحَهً واحِدَهً»
8-پایان دنیا و آغاز قیامت در حالی خواهد بود که مردم سرگرم جدال و کشمکش روزانه اند. «تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ»
9- وابستگی ها و دل بستگی ها در دنیا،کارساز است.با قیام قیامت،همه بندها گسسته می شود. «وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ»
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ«51»
و در صور دمیده شود،پس ناگاه آنان از گورها(برخاسته،)شتابان به سوی پروردگارشان می آیند.
قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ«52»
گویند:وای بر ما،چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که خدای رحمان وعده داد و پیامبران راست گفتند.
إِنْ کانَتْ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ«53»
(آری،)جز یک بانگ نبود که ناگهان همگی نزد ما احضار شدند.
نکته ها:
در قرآن،دو بار دمیدن در صور مطرح شده است؛یکی برای انقراض دنیا و دیگری برای برپایی قیامت.
مراد از نفخ صور در این آیه،دمیده شدن در صور برای بار دوم و زنده شدن مردگان است.
«اجداث»جمع«جدث»به معنای قبر است. «یَنْسِلُونَ» از«نسلان»به معنای رفتن با سرعت و کلمه«مرقد»اسم مکان از«رقاد»به معنای محلّ استراحت و مراد از آن در اینجا قبر است.
امام باقر علیه السلام می فرماید:جمله «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» ،کلام فرشتگان به اهل قیامت است.[25]
پیام ها:
1- آغاز قیامت با صوتی است که از دمیده شدن در صور شنیده می شود. «نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ»
2- معاد جسمانی است و بدن ها از همین قبرها خارج می شوند. مِنَ الْأَجْداثِ ...
یَنْسِلُونَ ... بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا
3- زنده شدن انسان ها در قیامت بسیار سریع و با آسانی خواهد بود. نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ ...
4- حرکت شتابان،نشانه ی اضطراب و هیجان مردم در قیامت است. «یَنْسِلُونَ»
5-قیامت،روز حسرت کفّار است. «یا وَیْلَنا»
6- قیامت،صحنه ی بیداری و اقرار و اعتراف است. «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»
7- برپایی قیامت و حسابرسی،لازمه رحمان بودن خداست. «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ»
8- در قیامت همه مردم در یک جا حاضر می شوند. «جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ»
9- حضور در قیامت با اختیار نیست. «مُحْضَرُونَ»