فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«54»
پس در چنین روزی بر هیچ کس ستمی نمی شود،و جز آن چه عمل کردید جزایی داده نمی شوید.
نکته ها:
این آیه بیانگر تجسّم عمل در قیامت است،زیرا می فرماید:جزای شما چیزی نیست جز عمل خود شما. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» امّا اگر می فرمود:«بما کنتم تعملون»بدین معنا بود که به خاطر اعمالی که انجام داده اید،کیفر یا پاداش داده می شوید.
پیام ها:
1- خداوند عادل است و قیامت روز ظهور و جلوه ی عدل الهی است. «فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ» (سخت ترین عذاب ها نیز عادلانه است). «لا تُظْلَمُ نَفْسٌ»
2- کیفر و پاداش در قیامت،بر اساس عملکرد ما در دنیاست. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ«55»
بی شک اهل بهشت در آن روز به خوشی مشغولند.
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ«56»
آنان و همسرانشان در زیر سایه ها بر تخت های زینتی تکیه می زنند.
لَهُمْ فِیها فاکِهَهٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ«57» سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ«58»
در آن جا(هر گونه)میوه برای آنان مهیّا است و هر آن چه بخواهند برایشان موجود است.سلام،سخن پروردگار مهربان به آنان است.
نکته ها:
«شُغُلٍ» به معنای امری است که انسان را به خود مشغول کند. «فاکِهُونَ» از«فکاهه»به معنای سخن مسرّت آمیز است.
«ارائک»جمع«اریکه»به معنای تخت مزیّن در حجله عروس است.
در بهشت از هر سو سلام است؛
خداوند به آنان سلام می کند: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
فرشتگان سلام می کنند: «وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» [26]
اهل بهشت نیز به یکدیگر سلام می کنند. «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ»[27]
پیام ها:
1- در بهشت،بیکار نیست. «فِی شُغُلٍ» ( «شُغُلٍ» که با تنوین و به اصطلاح نکره آمده به معنای مشغله ای است که کنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذیر است.)
2- در بهشت،غم و اندوه نیست. «فاکِهُونَ»
3- در بهشت،زندگی بدون مرگ،سلامتی بی مرض،جوانی بی پیری،عزّت بی ذلّت،نعمت بی محنت،بقا بی فنا،خشنودی بی خشم و انس بی وحشت است. «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ»
4- در بهشت،تنهایی نیست. «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ»
5-مسکن بهشتی آرامش بخش است. «فِی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ»
6- نشستن بر تخت و صندلی،به نشستن روی زمین برتری دارد. «عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»
7- در بهشت بهترین تغذیه است. «لَهُمْ فِیها فاکِهَهٌ» (فاکهه به صورت نکره آمده تا علامت آن باشد که با میوه های آن چنانی پذیرایی می شوند).
8-در بهشت محدودیّت نیست. «وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ» ( «یَدَّعُونَ» به معنای آن است که هر چه می خواهی بخواه و تمنّا کن.)
9- معاد جسمانی است.(کلمات میوه و همسر و تخت نشانه ی آن است که در قیامت با همین جسم زندگی خواهیم کرد).
10- در بهشت رضا و سلامی با عظمت از خدا دریافت می شود. سَلامٌ قَوْلاً ...
11- دریافت سلام الهی،آرزو و خواسته بهشتیان است. وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ سَلامٌ .
وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ«59»
و(گفته می شود)ای گناهکاران و مجرمین! امروز(از نیکوکاران)جدا شوید.
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ«60» وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ«61»
ای فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است.و تنها مرا بپرستید،که راه مستقیم همین است.
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ«62»
امّا شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد،پس چرا تعقّل نمی کردید؟
نکته ها:
جدایی گناهکاران از نیکوکاران طبق قانون عدل الهی است،که فرمود:مؤمن و کافر یکسان نیستند: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»[28]شاید هم مراد از جدا شدن، جدایی مجرمین از یکدیگر و تنها شدن و به درد فراق گرفتار شدن باشد،همچون زندان انفرادی در دنیا که مجرمان را از یکدیگر جدا می کند.
«جِبِلاًّ کَثِیراً» به جمعیّت زیادی گفته می شود که همچون کوه عظمت داشته باشد[29]
مراد از عبادت شیطان،اطاعت شیطان است،چنانکه در حدیث می خوانیم:«من اطاع رجلا فی معصیه فقد عبده» [30]هر کس در گناه از کسی اطاعت کند،بندگی او را کرده است.
پیام ها:
1- قیامت روز فیصله و جدایی است. «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ»
2- خداوند(از طریق انبیا،عقل و فطرت)از انسان پیمان گرفته است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ»
3- شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان کسی هستید که اطاعت شیطان کرد. یا بَنِی آدَمَ ... لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ
4- انسان،از دو حال خارج نیست،یا بنده خداست یا بنده شیطان. لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ ... اُعْبُدُونِی
5-دشمن بودن شیطان آشکار است.(فکری که سنگ و چوب را به جای خدا برای انسان جلوه می دهد در انحراف آن هیچ گونه ابهامی نیست.) «عَدُوٌّ مُبِینٌ»
6- راه مستقیم که هر شبانه روز در نماز از خدا می خواهیم،همان اطاعت از او و عبادت اوست. «اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»
7- از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید. أَضَلَّ ... جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ
8-اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان،راه نجات از وسوسه ها و دام های اوست. «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ«63»
این همان جهنّمی است که به شما وعده داده می شد.
اِصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ«64»
امروز وارد آن شوید و به خاطر کفری که داشتید،به آتش آن بسوزید.
نکته ها:
«اصْلَوْهَا» از«صلی»به معنای آتش افروختن و در آتش وارد گشتن وملازم آن بودن است.
پیام ها:
1- خداوند بارها وعده جهنّم داد،ولی کافران باور نکردند. «تُوعَدُونَ - تَکْفُرُونَ»
2- خداوند بر دوزخیان اتمام حجت نموده و پیوسته خطر دوزخ را به آنان ابلاغ کرده است. «کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
3- ورود کفّار به دوزخ با تحقیر همراه است.(فرمان «اصْلَوْهَا» برای تحقیر و اهانت است.)
4- کفّار و دوزخیان هرگز از آتش جدا نخواهند شد. «اصْلَوْهَا الْیَوْمَ»
اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«65»
امروز بر دهانشان مُهر می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آن چه کسب کرده اند گواهی می دهند.
نکته ها:
ذکر نام دست و پا از باب نمونه است،زیرا در آیات دیگر می خوانیم که گوش و چشم و دل نیز مورد سؤال قرار می گیرند [31]و حتّی پوست گواهی می دهد.[32] به هر حال هر عضوی به آن چه عمل کرده گواهی می دهد.
پیام ها:
1- خداوند،سبب سوز و سبب ساز است.دهانی را که وسیله سخن گفتن است می بندد و دست و پا را وسیله ی سخن گفتن قرار می دهد. نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ ... أَرْجُلُهُمْ
2- معاد،جسمانی است. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ»
3- در قیامت اعضای بدن،تابع اراده انسان نیست. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
4- قوی ترین گواه در دادگاه،اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
5-اعضای بدن دارای نوعی درک و شعورند که می توانند در قیامت شهادت دهند. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّی یُبْصِرُونَ«66»
و اگر بخواهیم فروغ دیدگانشان را محو می کنیم،پس آنگاه که در راه سبقت می گیرند،چگونه خواهند دید؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ«67»
و اگر بخواهیم آنان را در جای خود مسخ می کنیم(و به مجسّمه هایی بی روح مبدّل می سازیم،)به گونه ای که نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند.
نکته ها:
اگر این دو را ادامه آیات قبل در مورد عذاب کفّار در قیامت بدانیم،بیانگر ناتوانی کفّار در جستجوی راه بهشت و حیرت و سرگردانی آنها در صحرای محشر است.امّا اکثر مفسّران این دو را مربوط به کیفر دنیوی کفّار دانسته و آن را نوعی تهدید در از دست دادن قوّه بینایی و یافتن راه خانه و کسب و کار دانسته اند. [33]
پیام ها:
1- فکر نکنید آن چه دارید باید داشته باشید یا جاودانه خواهید داشت،از قهر و غضب الهی و تغییر نعمت ها غافل نباشید. «لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا»
2- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.قبل از نزول عذاب باید از لجاجت دست برداشت. لَوْ نَشاءُ ... لَوْ نَشاءُ ...
3- هر مکانی می تواند ظرف قهر خدا باشد. «عَلی مَکانَتِهِمْ»
4- قهر خدا که آمد احدی توان تحمّل ندارد. فَمَا اسْتَطاعُوا ...
5-سنّت خداوند،آزاد گذاشتن انسان ها است تا از راه دیدن و شنیدن حقایق ایمان بیاورند،نه آنکه از طریق قهر و اجبار و فشار ایمان آورند. «لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ» (حرف «لَوْ» نشانه آن است که سنّت خداوند،مسخ و زمین گیر کردن مردم نیست.)
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ«68»
و هر که را طول عمر دهیم،او را در آفرینش واژگونه می کنیم.(حافظه اش به فراموشی سپرده می شود،قدرتش به ضعف می گراید و قامتش خم می گردد)آیا تعقّل نمی کنند؟
نکته ها:
در آیات قبل خداوند فرمود:اگر بخواهیم چشم را نابینا و قیافه ها را دگرگون می کنیم؛این آیه نمونه ای از این دگرگونی را در مورد سالمندان بیان می کند.
«نُنَکِّسْهُ» از«تنکیس»به معنای واژگون کردن و مراد از آن بازگشت انسان به حالت کودکی است.علمش به جهل و فراموشی تبدیل می شود،قدرتش رو به ضعف می رود و سعه ی صدرش به زود رنجی می رسد،حسّاسیتش زیاد و اشکش روان می شود.
پیام ها:
1- عمر به دست خداست. «نُعَمِّرْهُ»
2- سنّت خداوند بر آن است که پیری همراه با شکستگی باشد. «نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ» گرچه آثار عمر طولانی به دست خداست.آن جا که خداوند اراده کند،افرادی مثل نوح و مهدی علیهما السلام عمر طولانی می کنند و شکسته هم نمی شوند.
4- انسان هم باید به فکر از دست رفتن نعمت ها باشد. «لَطَمَسْنا ،مسخنا»و هم به فکر ضعیف شدن آنها. «نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»
ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ«69»
و ما به او(پیامبر)شعر نیاموختیم و سزاوار او نیز نیست،آن(چه به او آموختیم)جز مایه ی ذکر و قرآن روشن نیست.
نکته ها:
یکی از تهمت هایی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می زدند،علاوه بر ساحر و مجنون و کاهن بودن، تهمت شاعر بودن بود،در حالی که:
شعر بر خاسته از تخیل است،بر خلاف وحی.
شعر بر خاسته از عواطف و احساسات است،بر خلاف وحی.
شعر آمیخته با اغراق است،بر خلاف وحی.
گرچه قرآن دارای جملاتِ موزون و مقطّع همچون شعر است،امّا عنصر اصلی شعر که تخیّل است،در قرآن راهی ندارد.
قرآن،جز ذکر نیست. «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ» ذکر قدرت و قهر خدا،یاد الطاف و نعمت های او،یاد عفو و مغفرت او،یاد سنّت ها و قوانین او،یاد انبیا و اوصیا و اولیای او،یادی از تاریخ های پر عبرت،یادی از عوامل عزّت و سقوط امّت ها،یادی از نیکوکاران و هدایت شدگان،یادی از تبه کاران و کافران و فاسقان و مجرمان و ستمگران و عاقبت آنان،یادی از اخلاص ها، ایثارها،شجاعت ها،انفاق ها،صبرها و پایان نیک آن،یادی از قتل ها،شکنجه ها،اذیّت ها، تهمت ها،تحقیرها،حقّ کشی ها و به استضعاف کشیدن ها و عاقبت شوم مستکبران،یادی از اوامر و نواهی و مواعظ و حکمت ها،یادی از آفریده های آسمانی و زمینی و دریایی،یادی از آینده تاریخ و پیروزی حکومت حقّ و پر شدن جهان از عدل و داد و محکومیّت ظلم و ستم، یادی از برزخ و معاد و حوادث قبل از قیامت و چگونگی صحنه های قیامت و خطرات دوزخ و نعمت های بهشتی.
آری،تمام قرآن به نحوی تذکّر و یادآوری است. «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ»
پیام ها:
1- در قرآن،سخن از نفی ارزش شعر نیست،بلکه سخن از نفی شعر از پیامبر است. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ»
2- خداوند از تهمت به انبیا دفاع می کند. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ»
3- ندانستن شعر به ارشاد مبلّغ ضرری نمی زند. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ»
4- رشدهای نابجا و فضاهای فرهنگی غلط شما را متزلزل نکند.(در زمان پیامبر مسأله شعر جایگاهی بیش از متعارف داشت و شعر و شاعری در رأس امور بود.این آیه ابّهت آن را شکست.) «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ»
5-طبع شعر از سوی خداوند است. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ»
6- معلّم،پیامبر خداست. «عَلَّمْناهُ»
7- هر علمی برای هر کس سزاوار نیست. «وَ ما یَنْبَغِی لَهُ»
8-تا از تخیّلات و موهومات شاعرانه تخلیه نشویم،روح ما ظرف معارف الهی قرار نمی گیرد. وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ ... إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ
9- قرآن،مایه ی تذکّر و یادآوری است. «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ»
10- قرآن،کلامی روشن و قابل فهم و استدلال است. «قُرْآنٌ مُبِینٌ»
لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ«70»
(این قرآن برای آن است که)تا هر کس زنده(دل)است،هشدارش دهد و (حجّت را بر کافران تمام کند)و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.
نکته ها:
حیات چند نوع است:
1.حیات نباتی. «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [34]خداوند زمین را(با رویاندن گیاهان)زنده می کند.
2.حیات حیوانی. «کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ» [35]شما مرده بودید پس او شما را زنده کرد.
3.حیات فکری. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» [36]پیامبر شما را به چیزی دعوت می کند که(دل های مرده)شما را زنده می کند.
4.حیات اجتماعی. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» [37]حیات(سیاسی و اجتماعی شما که در سایه امنیّت بدست می آید)در قصاص و انتقام به حقّ است.
5.حیات قلبی و روحی. «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا» (آیه مورد بحث)قرآن افرادی را که دارای دل های زنده و روح های پاک و آماده اند هشدار می دهد.
آری،مؤمنان انسان های زنده دل و برخوردار از حیات واقعی و معقول و کافران همچون مردگان محروم از حیات واقعی هستند.
بر اساس روایات،منظور از «حَیًّا» انسان عاقل است. [38]
مسئله قهر حتمی خداوند بر کافران که در این آیه با جمله «یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ» آمده، در سوره ی زمر آیه ی 71 نیز مطرح است: «وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَهُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ»
هشدارهای قرآن از سرچشمه علم الهی است.هشدارهای قرآن متنوّع،معروف و حکیمانه است.هشدارهای قرآن همراه با بشارت و شیوه های ابتکاری است.هشدارهای قرآن همراه با نمونه های عینی در زمین و زمان است.
انذار دهنده در این آیه، «لِیُنْذِرَ» هم می تواند قرآن باشد،هم می تواند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد که در آیه قبل مطرح بود.
پیام ها:
1- هشدارهای قرآن،مایه ی تذکّر و تنبّه است. إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ ... لِیُنْذِرَ
2- نشانه ی زنده دلی،پذیرش هشدارهای قرآن است. «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا»
3- هدایت پذیری از قرآن،در انحصار قوم و نژاد خاصّی نیست. «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا»
4- هدف از وحی و بعثت انبیا بیداری و هوشیاری زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است. «وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ»
5-در سنگدلان حتّی کلام خداوند اثر ندارد. «مَنْ کانَ حَیًّا»
6- کفّار و کسانی که حقّ را نپذیرند مردگانی بیش نیستند.(در برابر «مَنْ کانَ حَیًّا» ، «الْکافِرِینَ» آمده است.
7- وعده قهر الهی برای کافران،کلام قطعی خداست. «یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ
هدایت شده از تبیان گناباد
🌷
🌹إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ
عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۳﴾
🌹 محققا كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست
سپس ايستادگى كردند بيمى بر آنان نيست
و غمگين نخواهند شد (۱۳)
🌹أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا
جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴﴾
🌹ايشان اهل بهشتند كه به پاداش آنچه
انجام مى دادند جاودانه در آن
مى مانند (۱۴)
📚سوره مبارکه الأحقاف
✍آیات ۱۳ تا ۱۴
#گناباد
#جهاد_تبیینی
#اداره_تبلیغات_اسلامی
@Tebyangonabad