eitaa logo
نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
641 دنبال‌کننده
191 عکس
34 ویدیو
5 فایل
📚حکمتهای نهج البلاغه ✔️هر روز یک حکمت بهمراه شرح انشالله https://eitaa.com/a_fatemi24/652 ✔️نکات قرآنی https://eitaa.com/a_fatemi24/660
مشاهده در ایتا
دانلود
✅معرفی کتاب 🔺گردآورنده اين كتاب ارزشمند سید رضی، ابو الحسن، محمد بن حسين موسوى است ( ۳۵۹- ۴۰۶ هجرى)، این کتاب شریف در سه بخش شامل خطبه‌ها و نامه‌ها و برخی از سخنان کوتاه و گهربار امیرالمؤمنین و امیر بیان علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است که در موقعیتهای گوناگون بیان فرموده یا برای افراد مختلف نوشته است. 🔺کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دو خصوصیت ویژه دارد: اول، زیبایی و فصاحت و انسجام بی‌نظیر که آن را «فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق» قرار داده است. دوم، تأثیر و نفوذ شگفت‌انگیز آن؛ به طوری که نه تنها در آن زمان، که پس از چهارده قرن هنوز هم هر شنونده ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نهج البلاغه کتابی است که بزرگ‌ترین فصحا و بلیغ‌ترین گویندگان در طول تاریخ افتخار خویش را در محضر نهج البلاغه بودن دانسته‌اند. نهج البلاغه کتابی نیست که تنها از حیث لفظ، اوج قله‌های فصاحت را فتح کرده باشد؛ بلکه محتوا و مضمون این کتاب شریف نیز تالی و دنباله رو قرآن است. 🔺سید رضی در مقدمه نهج البلاغه می نویسد: «امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در موضوعات و ابواب مختلف کلماتی دارد و هرگاه انسان در یک موضوع کلمات آن حضرت را مطالعه می کند، شک نمی‌کند که این سخنان از کسی است که تمام عمر خویش را در همان رشته سپری کرده است؛ وقتی در باب زهد داد سخن می دهد، گویی هیچ بهره‌ای جز زهد و عبادت ندارد و گویی تمام عمر خویش را در گوشه خانه‌ای یا در پای کوهی گذرانده که هیچ کس را جز خود ملاقات نکرده است». https://eitaa.com/a_fatemi24
✅ارزش و اعتبار کتاب پيامبر اسلام هنگام رحلت دو امانت گرانبها براى جهانيان به ودیعه نهاد كه عبارتند از قرآن و عترت طاهرين آن حضرت، در ميان عترت و اهل بیت پيامبر نيز امير المؤمنين على (عليه‌السلام) از مقامى ويژه برخوردار است. آيۀ قرآن او را نفس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) معرفى نموده و فضائل او به حدى است كه كسى را توان شمارش آن نيست. https://eitaa.com/a_fatemi24
✅خصوصیات كلام امام علی از جمله خصوصيات امير مؤمنان عليه السلام كه هيچ دوست و دشمنى آن را انكار نكرده فصاحت و بلاغت و سخنورى آن حضرت است، كلام امير المؤمنين عليه السلام دو خصوصيت ويژه دارد: اول: زيبايى و فصاحت و انسجام بى‌نظير آن كه آن را« فوق كلام مخلوق و دون كلام خالق» قرار داده است. دوم: تأثير و نفوذ شگفت‌انگيز آن به طورى كه نه تنها در آن زمان كه پس از ۱۴ قرن هنوز هم هر شنونده‌اى را تحت تأثير قرار مى‌دهد. در ارزش كتاب شريف نهج البلاغه هم همين بس كه آن را «أخ القرآن» و برادر كتاب خداوند دانسته‌اند. اگر قرآن در چندين مورد به مبارزه فرا خوانده كه اگر مى‌توانيد براى آن مثل و مانندى بياوريد حقا نهج البلاغه هم با تمام وجود خود چنين دعوتى به مبارزه و همتا آورى نموده است، نهج البلاغه كتابى است كه بزرگترين فصحا و بليغ‌ترين گويندگان در طول تاريخ افتخار خويش را در محضر نهج البلاغه بودن دانسته‌اند. اما نهج البلاغه كتابى نيست كه تنها از حيث لفظ اوج قله‌هاى فصاحت را فتح كرده باشد، بلكه محتوا و مضمون اين كتاب شريف نيز تالى و دنباله‌رو قرآن است. https://eitaa.com/a_fatemi24
1️⃣👈 حکمت نهج البلاغه ✔️باب المختار من حِكَم أمير المؤمنين عليه السلام و يدخل في ذلك المختار من أجوبة مسائله و الكلام القصير الخارج في سائر أغراضه: قَالَ (علیه السلام): كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ. ↩️باب گزيده سخنان حكمت آميز و اندرزهاى امير المؤمنين عليه السلام و در اين گزيده است پاسخ پرسشهايى كه از آن حضرت شده و نيز سخنان كوتاه او در باره مطالبى كه منظور نظرش بوده است. على (ع) فرمود: به هنگام بروز فتنه چون اشتر دو ساله باش كه نه پشتى استوار دارد كه بر آن سوار توان شد و نه پستانى شيرده، كه از آن شير توان دوشيد. توضیح در پست‌های بعدی https://eitaa.com/a_fatemi24/652
بهترين روش در فتنه ها: امام(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ) براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود: فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است. لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد. از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند. در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و همان گونه که در بالا آمد در بعضى از روایات جمله «ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند. نمونه این فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بود که امامان اهل بیت و یارانشان همواره از آن کناره گیرى مى کردند حتى داستان قیام ابو مسلم بر ضد بنى امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى امیه بود. به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه اى پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) کرد امام آن را نپذیرفت زیرا مى دانست در پشت پرده این قیام چه اشخاصى کمین کرده اند و به تعبیر دیگر امام مى دانست این یک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نباید به هیچ کدام امتیازى داد. توضیح در پست‌های بعدی https://eitaa.com/a_fatemi24/652
همان گونه که در سند این حکمت اشاره شد این کلام امیرمؤمنان على(علیه السلام) بخشى از وصیت طولانى است که امام امیر مؤمنان على(علیه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزید فایده در اینجا مى آوریم. فرمود: «کَیْفَ وَأَنِّى بِکَ یَا بُنَیَّ إِذَا صِرْتَ فِی قَوْم صَبِیُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَیْخُهُمْ لاَ یَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ یَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَیْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْیَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَیْکَ إِقْبَالًا یَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَیَطْلُبُ الْحِیلَةَ بِالتَّمَنِّی وَیَطْلُبُ الدُّنْیَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ یَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ یَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ یُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ یَرْجُونَ نَوَالَهُ دِینُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ یُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَیَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِیَةٌ لاَ یَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ یُجِیبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ یَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ یَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَیْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِیهِمُ السُّنَنُ وَتَحْیَا فِیهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا بُنَیَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَیُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَب; فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در میان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پیرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حیله گر فریبکارى است که هواى نفس بر او چیره شده و به دنیاى زودگذر چسبیده و از همه بیشتر (ظاهرا) به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جویى مى کند و دنیا را با تمام قدرت مى طلبد. (مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و امیدشان نزدیک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنیا شدیداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که امید بخششى از او دارند. دینشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده، افراد فریبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بیشتر چاپلوسى کنند.دل هاى آنها خالى (از یاد خدا) است، سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گویند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پیروى کنى فریبت مى دهند، در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با یکدیگر بر اساس بى تقوایى است و هنگامى که از هم جدا شوند یکدیگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در میان آنها مى میرد و بدعت ها زنده مى شود نادان ترین مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود یا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنین شرایطى که (آتش فتنه ها شعله ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچینند و نه پستانى که بدوشند...(حار الانوار، ج 74، ص 234، ح 3.) https://eitaa.com/a_fatemi24/652
روایاتى که از ائمه هدى(علیهم السلام) درباره فضیلت عزلت و گوشه گیرى به ما رسیده است غالباً ناظر به این گونه شرایط است. از جمله امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرماید: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ; گوشه گیرى برترین خصلت افراد باهوش و زیرک است».( غررالحکم، ص 318، ح 7350.) و در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «سَلاَمَةُ الدِّینِ فِی إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دین انسان درکناره گیرى از مردم است».(غررالحکم ص 319، ح 7365.) در حدیث گویا و روشنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گیرى را انتخاب کرده اید؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَیْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغییر روش داده اند به همین دلیل، آرامش دل را در تنهایى یافتم».(میزان الحکمه، ج 8، ماده عزلت، ح 12911.) قرآن مجید نیز اشاراتى به این معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهیم مى خوانیم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی); از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید و مى پرستید کناره گیرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم».( مریم، آیه 48.) در داستان اصحاب کهف نیز در آیه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه گیرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است. از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند».(حجرات، آیه 9.) ممکن است تفاوت بین جمله «لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبُ» در این باشد که نه کمک هاى مستقیم به فتنه جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غیر مستقیم مانند کمک هاى مادى به این گروه ها کردن رواست شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد. https://eitaa.com/a_fatemi24/652
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 از کرونا تا غزه در نهج‌البلاغه! 🔸بیان فضائل نهج‌البلاغه از زبان میشل گعدی، پروفسور مسیحی @ferghenews_com
✨﷽✨ 🔴علی (ع) را چه کُشت؟! ✍یک وقت می‌گوییم علی(ع) را "که" کُشت و یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟! البته عبدالرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم "جمود"، "خشک مغزی" و "خشکه مقدّسی"؛ همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می‏ کردند، واقعاً خیلی تأثّرآور است... علی به جهالت و نادانی این ها ترحّم می‌کرد، تا آخر هم حقوق این ها را از بیت المال می‌داد و به این ها آزادی فکری می‌داد... ابن ابی الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که این ها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب‏ نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: "ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم...!" 📚از کتاب اسلام و نیازهای زمان، ج ١|نوشته شهید مطهری
2️⃣👈حکمت دوم:وَ قَالَ (علیه السلام): أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه. امام عليه السلام فرمود: هر كس طمع را پيشه كند خود را حقير كرده و كسى كه ناراحتى هايش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) فاش كند به ذلت خويش راضى شده و آن كس كه زبانش را بر خود امير كند شخصيتش حقير خواهد شد. https://eitaa.com/a_fatemi24
از اين کارها بپرهيز: امام(عليه السلام) در اين کلام نورانى اش به پيامدها و آثار سوء سه رذيله اخلاقى در عباراتى کوتاه و فشرده اشاره فرموده است. 🔺نخست مى فرمايد: «هر کس طمع را پيشه کند خود را حقير ساخته است». (أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ). واژه «طمع» به معناى بيش از حق خود طالب بودن و گرفتن مواهب زندگى از دست ديگران است و تعبير به «استشعر» که به معناى پوشيدن لباس زيرين است اشاره به اين است که طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمى شود; بديهى است که افراد طماع براى رسيدن به مقصود خود بايد تن به هر ذلتى بدهند و دست سؤال به سوى هرکس دراز کنند و شخصيت خود را براى نيل به اهداف طمعکارانه خود بشکنند. 🔺در سخنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ إِلَى طَبَع». در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره خطر اين صفت مذموم مخصوصاً براى علما وارد شده است که فرمود: «إن الصّفاة الزّلال الذي لا تَثْبُتُ عَلَيْهِ أقْدامُ». 🔺و عجيب اين که هنگامى که طمع فزونى يابد کارهايى از انسان سر مى زند که کاملاً احمقانه است; شبيه آنچه درباره طماع معروف عرب به نام «اشعب» نقل شده که بسيارى از اوقات هنگامى که راه مى رفت دامن خود را به دست مى گرفت و آن را در برابر آسمان باز نگه مى داشت و مى گفت: شنيده ام بعضى از پرندگان در حال پرواز تخم مى گذارند شايد تخم آن پرنده در دامن من بيفتد. و يا نقل مى کنند هنگامى که گروهى از کودکان او را در کوچه و بازار آزار مى دادند براى پراکنده ساختن آنها گفت: شنيده ام در فلان خانه حلوا پخش مى کنند بچه ها به سوى آن خانه دويدند ناگهان ديدند خود اشعب نيز به سوى آن خانه مى دود گفتند: تو چرا؟ گفت: شايد حرف من درست باشد. اين داستان ها خواه واقعيت داشته باشد يا نه اشاره به کارهاى ننگ آورى است که انسان به جهت طمع انجام مى دهد. نقطه مقابل طمع قناعت است که سبب عزت آدمى مى شود همان گونه که اميرمؤمنان فرمود: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ; آن کس که قناعت پيشه کند عزيز خواهد بود».( غررالحکم، ص 392، ح 9018) و به گفته شاعر: آز بگذار و پادشاهى کن * گردن بى طمع بلند بود! 🔺در دومين نکته مى فرمايد: «کسى که سفره دل خويش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) باز کند (و مشکلات خود را فاش سازد) رضايت به ذلت خود داده است»; (وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ). روشن است هرگاه انسان نزد طبيب درد خود را بگويد و از وى راه درمان بطلبد يا پيش قاضى ظلمى را که بر او رفته بيان سازد و از او احقاق حق بخواهد يا نزد دوستش از گرفتارى خود براى گرفتن وام سخن بگويد کار خلافى نکرده و به دنبال مشکل گشايى بوده; اما طرح مشکلات نزد کسانى که هيچ گونه توانايى بر حل آن ندارند اثرى جز ذلت و سرافکندگى انسان نخواهد داشت. در اين گونه موارد بايد خويشتن دار بود و لب به شکايت نگشود. 🔺آن گاه امام(عليه السلام) در جمله سوم مى فرمايد: «کسى که زبانش را بر خود امير سازد شخصيت او تحقير مى شود»; (وَهَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ). منظور از امير شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هرچه بر زبانش آمد بگويد. بديهى است سخنانى که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمى گيرد در بسيارى از موارد خطرهايى ايجاد مى کند که انسان قادر بر جبران آن نيست و گاه اسباب رنجش افراد آبرومند و سبب ايجاد اختلاف در ميان مردم و کينه و دشمنى نسبت به گوينده و ديگران مى شود و چه زيبا مى گويد شاعر عرب: اِحْفَظْ لِسانَکَ اَيُّهَا الاْنْسانُ * لا يَلْدَغَنَّکَ إنَّهُ ثُعْبانٌ کَمْ فِى الْمَقابِرِ مِنْ قَتيلِ لِسانِهِ *** کانَتْ تُهابُ لِقاءُهُ الاْقْرانُ اى انسان زبان خود را حفظ کن ـ مراقب باش تو را نگزد که اژدهايى است. 🔺چه بسيارند کسانى که در گورستان ها خفته اند و کشته زبان خويشند ـ همان کسانى که همطرازان آنها از ملاقات با آنها وحشت داشتند. در حديث ديگرى در سلسله همين کلمات قصار مى خوانيم: «مَنْ کَثُرَ کَلاَمُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ; کسى که زياد سخن گويد اشتباهات زيادى خواهد کرد».(حکمت 349.) و اين خطاى بسيار باعت تحقير و بى ارزش شدن او در نظرها مى شود. کوتاه سخن اين که انسان عاقل بايد زبانش را در اختيار عقلش قرار دهد نه اين که عقلش را در اختيار زبان که اولى مايه سعادت است و دومى اسباب حقارت. 🔺شايان توجه است صفات سه گانه نکوهيده اى را که امام در اين بيان کوتاه ذکر کرده (طمع، فاش کردن ناراحتى ها نزد هرکس و امير ساختن زبان بر خود) هرسه در اين جهت مشترکند که سبب ذلت و خوارى مى شوند و اين هماهنگى در اثر سبب شده است که امام(عليه السلام) هر سه را کنار هم قرار دهد. https://eitaa.com/a_fatemi24