📍«مسیر عشق»
💠#دلنوشته_شماره_پانزده
امسال نبودم از سفر بنویسم
از شوق رسیدنم خبر بنویسم
امسال نشد که همره قافله ها
از جاده ی عشق بیشتر بنویسم
امسال ضریح عکس را بوسیدم
با پای دلم دو کفش را پوشیدم
امسال به جای کوله پشتی بر دوش
با کوله ای از حسرتِ ره پوسیدم
امسال ز خیل زائران جا ماندم
در موکب اشک خویش تنها ماندم
امسال تو رفتی و روایت کردی
من ماندم و از خاطره هایت خواندم
رفقای انصاری زیارتتون قبول. از اینکه حال و هوای کربلا رو برای ما جامانده ها روایت می کنید بی نهایت سپاسگزارم.
کربلا و اشک بر سیدالشهدا(ع) روزی همیشگیتون باشه ان شاالله
#خاطره_باطعم_اربعین
#اربعین۱۴۰۲
#انصارالقائم
🔸هیئت دانشجویی انصار القائم (عج)
| ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
🔸@a_ghaaem
📍 •مسیر عشق•
💠 #دلنوشته_شماره_پانزده
آخرین باری که قسمتم شد کربلا برم
بهمن ماه سال ۹۴ دانش آموزی رفتم...(۹سال پیش)
شب عاشورا بود،تو مسجد شهرستان نشسته بودم اون شب خیلی دلم گرفته بود
مردم در حال عزاداری و سینه زنی بودند اشک چشمم مجال نمیداد گوشیم که در مقابلم بود صفحش روشن شد
پیامک اومد بی حوصله باز کردم،فائزه امسال اربعین نمیای بریم کربلا؟
برق از سرم پرید.شب عاشورا و دعوت ارباب و بنده ی روی سیاه و زیارت اربعین؟؟؟
بدون توجه به هیچ شرایطی سریع تایپ کردم آره رفیق حرم لازمم😭
اون شب تا پایان عزاداری فقط خواستم کربلا اومدنم ردیف بشه تا بتونم ذره ای آروم بگیرم
آخه خیلی از امور دنیوی به ستوه آمده بودم
خیلی حالم بد بود...
دو سه باری خانواده در چند ماه اخیر قسمتشون شد و اومدن کربلا و من واقعا برگه دعوتم بدون مهر ارباب مانده بود.
خسته،غمگین و ناامید که این سری هم مثل سری های قبل به مانعی برخورد میکنم که نمیتونم برم، کارهامو انجام دادم،اون شب که میخاستم ثبت نام کنم،موعد آخر بود.
مدارک رو بارگزاری کردم و چون به مادرم قول داده بودم ببرمش جمکران بعد از ثبت نام راهی جمکران شدم.
تو راه همش پیش خودم میگفتم من دانشجوی قمم اگر کاروان انصار موافقت نکنه باهاشون راهی شم چی؟
هر آن در خوف و استرس بودم
رسیدم جمکران.
گفتم آقاجان میگن هر کسی میخاد بره زیارت آقا امام حسین باید از شما اجازه بگیره
پرونده ی دخترتو امضا کن
خودت میدونی چقدر دلم تنگ شده
صبح که پیامک تایید ِ کاروان اومد خداروشکر کردم
و از صاحب الزمان تشکر کردم
چون واقعا فکر نمیکردم کاروانی که به نام دانشجو های تهران هست دانشجوی ارشد قم رو قبول کنن.
با رفیقم یه گوشه تو صحن کاظمین نشسته بودیم گفتم این سفر و این کاروانو تو بهم معرفی کردی
تو باعث شدی من راهی شم...
گفت نه کار خود ارباب بوده و من وسیله بودم.
اولین بار بود که اربعین توفیق زیارت داشتم.توی طریق دلسوزی و مهربونی بچه ها ،پذیرایی عراقی ها،حال خوبی که همگی به نوعی در درون احساسش میکردیم،نوحه های کاروان،پیگیری و عشقِ خادمان واقعا تحسین برانگیز بود.
در این راه کوچک و بزرگ و پیر و جوان، همگی مالامال از شور و شعور حسینی هستند که تمامِ جهانیان را به حیرت وا داشته است.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست.
در آخر یاد و نام دوست و همسفر عزیزم، خانمِ طیبه نیک خواه را گرامی میداریم. ایشان با اظهار لطف و مهربانیی که به تمام اعضای کاروان داشتند امام حسین خریدارشان شدند.خوش به سعادتشان و واقعا به حال این بزرگوار هر آن و هر لحظه غبطه میخورم.
شکر خدا که لطف حسین سایه سار ماست
شکر خـدا که نوکـری ات کار و بار مـاست...
#اربعین۱۴۰۳
#خاطره_باطعم_اربعین
#سنصلی_فی_القدس
🔸هیئت دانشجویی انصار القائم (عج)
| ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
🔸@a_ghaaem