eitaa logo
پَری‌وش
125 دنبال‌کننده
70 عکس
24 ویدیو
0 فایل
اکرم هاشمی سجزئی _الهه
مشاهده در ایتا
دانلود
27.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد صائب تبریزی تشییع پیکر شهید گمنام_عملیات بدر شهر سجزی_۱۶ دی ماه ۱۴۰۱ @A_Hashemii
شهید عشق مستغنی ز شمع دیگران باشد که سازد خاک خود را لاله خونین کفن به خاکش تا به دامان قیامت نور می بارد چراغ هر که گردید از دم گرم سخن روشن زر گل تا قیامت می کند رقص سپند آنجا گلستانی که شد از شعله آواز من روشن صائب تبریزی یادمان شهید گمنام عملیات بدر شهر سجزی @A_Hashemii
سیلی اگر به شاخه نمی‌زد خزان زرد شاید انار گونه‌ی سرخش ترک نداشت در هیئت انار، چکید از درخت خون  شاید به مرگ با کفنِ برف شک نداشت @A_Hashemii
آهسته و با شکوه می‌باری برف بر دامن دشت پنبه می‌کاری برف از جای دو ردّپای طولانی و محو در سینه چه عاشقانه‌ای داری برف @A_Hashemii
47.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آئین‌تشییع‌وتدفین‌پیکرپاک‌شهید گمنام‌دفاع‌مقدس‌در شهر سجزی 🗓 ۱۶ دیماه ۱۴۰۱ قسمت اول شبکه اصفهان کمیتہ‌خـادمین‌شهــداشرق‌اصفهـان @khademin_shargh_esf
48.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آئین‌تشییع‌وتدفین‌پیکرپاک‌شهید گمنام‌دفاع‌مقدس‌در شهر سجزی 🗓 ۱۶ دیماه ۱۴۰۱ ✅ شبکه اصفهان 🌹🌹🌹 شهر شهید پرور سجزی که ۲۷ شهید را تقدیم کرده است، با حماسه‌ای که مردم این شهر آفریدند، میزبان شهیدی گمنام خوش‌نام شد. 🌹🌹🌹 خادمیــن‌شهــداشــهرسجزے🌱 ↷ 『@khademin_sejzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبکبالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند ترحم بر منِ مسکین نکردند سواران از سرِ نعشم گذشتند فغان ها کردم اما بر نگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان! این چه سودا بود با من؟ قادر طهماسبی(فرید) تجلیل از شاعر «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» فرید در هفدهمین جشنواره شعر فجر مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا و سیما ۱۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام شد قالی پای دار خوابش برد غزل روایتی از پایداری زن بود شعرخوانی در محضر شاعر و منتقد سرکار خانم فریبا یوسفی کلک خیال تهران، زمستان 1401
🔹 شرکت تعدادی از اعضای انجمن کلمات در دوره آموزشی شعر کلک خیال تهران-بهمن ۱۴۰۱ هر کو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد ☔🎶 پشت درياها شهري است⛵ که در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است 🌻 شاعران وارث آب و خرد و روشني اند 🌱☔ پشت دريا ها شهري است قايقي بايد ساخت ⛵ 🎼کلک خیال ❄️ زمستان ۱۴۰۱ @kalemaat
پدری کنار جنازه‌ی دخترش در آوار * هر چند زمین و آسمان می‌لرزد هر گوشه‌ی شهر بی امان می‌لرزد با دیدن دست کوچکت در آوار قلب پدرت عزیزِ جان! می‌لرزد * رویت لحافی پهن کردم تا که خوابیدی وقتی که سقف آمد به رویت، خواب می‌دیدی؟ وقتی که گرم دیدن رویای خود بودی از سردی این خانه‌ی ویرانه لرزیدی؟ جای تو روی شانه‌های امن بابا بود دیوارها وقتی که افتادند، ترسیدی؟ از لا به لای جیغ و فریادی که می‌آمد آیا صدایم را فقط یک بار، نشنیدی؟ با دست بیرون مانده‌ات گفتی خداحافظ از حال بابا وقت رفتن هیچ پرسیدی؟ @A_Hashemii
با یاد تو عجین شده خواب و خیال من در سینه‌ی ستبر تو خوبست حال من می‌سوزی و در آتش خود زنده می شوی ققنوسِ جاودانه! شکوه خیال من! بر شانه‌های کوه دماوند، سایه‌ات! مرغِ هُما! که می‌شکند بی تو بال من آتش بزن پَری، که بسوزند مارها -اهریمنان شانه‌ی ضحاک- زال من! دیوان شعر سعدی و حافظ به دست توست با شعر شاعران تو نیک است فال من در فصل سرد حادثه از جا بلند شو! از شانه برف را بتکان پامچالِ من! با دامنی که پر شده باز از شکوفه‌هات تحویل می‌شود وسط باغ، سال من @A_Hashemii
باران شده، بد می‌شود این جا تو نباشی باشند همه پیشم و تنها تو نباشی باران به تن پنجره می‌بارد و حیف است در خاطر این لحظه‌ی زیبا تو نباشی مثل پل خواجو که گذشت از سر خشکی صحراست برایم لب دریا تو نباشی گز کرده دلم نقش جهان را همه‌ی روز تلخست گز نصف جهان تا تو نباشی حالا لب حوض وسط نقش جهانم در آینه‌ی حوض، دریغا تو نباشی با چتر لب سی و سه پل باز نشستم حیف است کسی رد شود اما تو نباشی @A_Hashemii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن گفتن از شعر از زبان دکتر محمدسعید میرزایی دوره‌ی آموزشی کلک خیال @A_Hashemii
نشسته‌ جوجه‌ای در آشیان دست‌‌های تو کسی همیشه هست میهمان دست‌های تو همین که می‌رسی به باغ، پر شکوفه می‌شود زمین که جان گرفته از توان دست‌های تو نوازشش که می‌کنی پر از بهار می‌شود گلی که آشناست با زبان دست‌های تو حواس تو به خار و شاخه‌های تیز هست؟! که بسته است جان من به جان دست‌های تو به هر کجای این جهان که پر کشم، تو مقصدی! که هیچ جا نمی‌شود جهانِ دست‌های تو بیا که مثل جوجه‌ای که گم شده است، کِز کنم دوباره گوشه‌ای از آشیانِ دست‌های تو @A_Hashemii
کنار جای خالی‌ات، خطوط شعرهای من که واژه‌هاش زنده می‌شوند در صدای من و از دهان حرف‌های جوهرانه‌اش هنوز بلند می‌شود صدای خیس های های من تمام حجم این اتاق مملو از نبودنت که بعد رفتنت در این حصار نیست جای من تو نیستی و عصر می‌شود ولی هنوز هم کنار قهوه‌ات نشسته استکان چای من هوای بغض کرده می‌چکد به جان شیشه‌ها و روی شعر تازه، اشک‌های بی هوای من و مانده‌ام چگونه لحظه‌های ناب پنجره بدون بودنت دوام آورم... خدای من! @A_Hashemii
آن شب دلش بهانه‌ی باران گرفته بود مردی دلش به یاد شهیدان گرفته بود از صحن انقلاب که حاجت گرفت و رفت انگار، آسمان خراسان گرفته بود *** در جمعه‌ای که با تن بی سر شهید شد حال عراق و غزه و لبنان گرفته بود دستی بریده داشت و انگشتری که در آغوش خویش مُهر سلیمان گرفته بود تابوت مرد غرق گل و بوسه می‌گذشت از درد عشق، قلب خیابان گرفته بود از هوش برده بود گلستان شهر را عطری که روز واقعه کرمان گرفته بود سردار عشق، رَاضِیَةً مَّرْضِیة که رفت ایران هوای مکتب و عرفان گرفته بود سردار را که در بغل خود گرفت خاک در کربلا و سوریه باران گرفته بود @A_Hashemii
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم لب باز نکردم به خروشی و فغانی من محرم راز دل طوفانی خویشم یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم از شوق شکرخند لبش جان نسپردم شرمنده جانان ز گران جانی خویشم بشکسته‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم هر چند امین، بسته دنیا نیم اما دلبسته‌ی یاران خراسانی خویشم تحفه‌ای که دیشب در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، از ایشان برای پدر گرفتم. @A_Hashemii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دلمان برای این جلسه تنگ شده بود و برای شما دوستان عزیز و شعرای عزیز. الحمدلله خدای متعال تفضّل کرد و توانستیم یک بار دیگر این جمع را در اینجا ببینیم و از محصول فکر و دل و جان آنها که خیلی هم ارزشمند است، به معنای واقعی کلمه بهره ببریم و لذّت ببریم؛ یعنی لذّتی که انسان از شعر خوب میبرد، جزو برترین لذّتها است.😍 بیانات در دیدار شاعران و اساتید زبان فارسی ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ضیافت افطاری و دورهمی شاعران استان به میزبانی حوزه‌هنری اصفهان 📌با حضور شاعران و انجمن‌های ادبی شهرستان‌های اصفهان، خمینی‌شهر، نجف‌آباد، شهرضا، کاشان، فلاورجان و ... 🗓️ پنج‌شنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🏛️ عمارت تاریخی سعدی 🔰شبکه اطلاع رسانی حوزه هنری اصفهان ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir 🌐www.artesfahan.ir 📽️www.aparat.com/artesfahan 💠t.me/artesfahan 🔘eitaa.com/art_esfahan 📌rubika.ir/artesfahanble.ir/artesfahan حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب شاعر بالاخره احساساتی است، شاعر منعطف است، عاطفی است؛ باید احساساتی نشود. در مواجهه‌ی با مسائل، احساساتی نشوند، فکر کنند و صحنه را درست شناسایی کنند و در مقابل آنچه وجود دارد احساس تکلیف کنند، آن تکلیف را با هنری که خودشان دارند انجام بدهند. اگر چنانچه این کار انجام نگیرد، هر چه [هم] هنر بالا باشد، نمیشود انسان برایش قیمت قائل بشود؛ گفت: میِ نابی ولی از خلوت خُم به ساغر چون نمی‌آیی چه حاصل؟(۸) باید بیایید درون ساغر تا وسیله‌ی شادی باشید، که یکی از آقایان خواندند. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52431
کانال انجمن بانوان حماسی‌سرای اصفهان: https://eitaa.com/kalemaat
استکان می‌رسد هر لحظه از در میهمان دیگری هر نفر هم می‌شود خود میزبان دیگری می‌فرستد زائران را زیر خیمه یک نفر می‌نشاند بین آن‌ها میهمان دیگری کفش‌ها را در ردیفی می‌گذارد جفت جفت با سلام کفش‌دار مهربان دیگری توی سینی چیده چندین استکان چای را می‌گذارد بین آن‌ها استکان دیگری «می‌نشیند روی سینه، خنجرش را می‌کشد...» باید این خط را بخواند روضه‌خوان دیگری می‌زند هی روی سینه پرچمی با دست باد دست‌هایی می‌دهد آن را تکان دیگری می‌نشیند گوشه‌ای و اشک‌هایش می‌چکد با حضور او گرفته روضه جان دیگری عطر نرگس باز پر کرده فضای خیمه را چون که دارد روضه امشب میهمان دیگری @A_Hashemii
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟ افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟ راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»... بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟... پرسیده زآن لبان ترک‌خورده از عطش نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟ گفتی که زادۀ نبی‌ام، گفت «پس تو را کشتند مردمان مسلمان برای چه؟» آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا از تو دریغ آمده باران برای چه؟... صورت خضاب کرده‌ای از خونِ خود، چرا؟ موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟... این شمع‌ها برای چه هی شعله می‌کشند؟ قندیل‌های صومعه، لرزان برای چه؟ تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟ چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟... ای در غمت صحایف پیشین گریسته ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟ @A_Hashemii
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بریده از همه‌ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته‌ی شیوخِ مقدس‌نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری‌ام ای با غریب‌های جهان آشنا حسین ای بی کفن رها شده‌ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سال‌ها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین آری برای یاری او استخاره‌ها کردند مومنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینه‌ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی‌ادبانه برای‌مان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادی‌ست تا حسین او را اگر که زنده شود باز می‌کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! ای کشته‌ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان @A_Hashemii