eitaa logo
ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے
397 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
317 ویدیو
12 فایل
پایگاه اطلاع رسانی کمیته خادمین شهدا شهر سجزی پل های ارتباطی :👇 واحد برادران : @M_S_khadem83 واحد خواهران : @Khademin_sejzi1 | @Mousaei313 واحد رسانه : @Mahdi_ho3eini_87 #خــادم_الشهدا🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
37.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔻 زن مگو؛ مردآفرین روزگار... 🕊 لحظات ناب دلدادگی مادران شهدای مفقودالاثر به شهدای گمنام کاروان اهالی بهشت .. ڪمیته‌خادمیــن‌شهــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🇮🇷 مؤسسه ای در نجف بود به نام اسلام اصیل که مشغول کار چاپ و تکثیر جزوات و کتاب بود. من با اینکه متولد قم بودم اما ساکن نجف شده و در این مؤسسه کار می کردم. اولین بار هادی ذوالفقاری را در این مؤسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خنده رویی بود. او در مؤسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت می کرد. طلبه بود و در مدرسه کاشف الغطا درس می خواند. من ماشین داشتم یک روز پنج شنبه راهی کربلا بودم که هادی گفت: داری میری کربلا؟ گفتم آره من هر شب جمعه با چند تا از رفیق ها می ریم راستی جا داریم تو نمی خوای بیای؟ گفت جدی میگی؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم کربلا. ساعتی بعد با هم راهی شدیم ما توی راه با رفقا می گفتیم و می خندیدیم شوخی میکردیم سربه سر هم می گذاشتیم اما هادی ساکت بود. بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای زیارت کربلا میریم. بسه، این قدر شوخی نکنید. او می گفت، اما ما گوش نمی کردیم. برای همین رویش را از ما برگرداند و بیرون جاده را نگاه می کرد. به کربلا که رسیدیم ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست. هر کی باید تنها بره و تو حال خودش باشه ما هم به او محل نمی گذاشتیم و کار خودمان را می کردیم! در مسیر برگشت باز همان روال را داشتیم شوخی میکردیم و می خندیدیم. هادی می گفت من دیگر با شما نمی آیم شما قدر زیارت امام حسین آن هم شب جمعه را نمی دانید. اما دوباره هفته ی بعد که به شب جمعه می رسید از من می پرسید؟ کی می ری کربلا؟ 🦋همراهمون باشید😉 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🇮🇷 هادی گذرنامه ی معتبر نداشت برای همین تنها رفتن برایش خطرناک بود. دوباره با ما می آمد و بر می گشت. اما بعد از چند هفته ی دیگر به شوخی های ما توجهی نداشت. او برای خودش مشغول ذکر و دعا بود. توی کربلا هم از ما جدا میشد. خودش بود و آقا ابا عبدالله. بعد هم سر ساعتی که معین میکردیم می آمد کنار ماشین روزهای خوبی بود. هادی غیر مستقیم خیلی چیزها به ما یاد داد. یادم هست هادی خیلی آدم ساده و خاکی بود. در آن ایام با دوچرخه از محل مؤسسه به حوزه ی علمیه می رفت برای همین از او ایراد گرفته بودند. می گفت: برای من مهم نیست که چه می گویند. مهم درس خواندن و حضور در کنار مولا علی است. مدتی که گذشت از کار در مؤسسه بیرون آمد حسابی مشغول درس شد. عصرها هم برای مردم مستحق به صورت رایگان کار می کرد.به من گفت: می خوام لوله کشی یاد بگیرم خیلی از این مردم نجف به آب لوله کشی احتیاج دارند و پول ندارند. رفت پیش یکی از دوستان و کار لوله کشیهای جدید با دستگاه حرارتی را یاد گرفت. آنچه را که برای لوله کشی احتیاج بود از ایران تهیه کرد. حالا شده بود یک طلبه ی لوله کش یادم هست دیگر شهریه ی طلبگی نمی گرفت. او زندگی زاهدانه ای را آغاز کرده بود. یک بار از او پرسیدم تو که شهریه نمی گیری برای کار هم مزد نمی گیری پس برای غذا چه می کنی؟ گفت: بیشتر روزهای خودم را با چای و بیسکویت می گذرانم با این حال روز به روز حالات معنوی او بهتر میشد. از آن طلبه هایی بود که به فکر تهذیب نفس و عمل به دستورات دین هستند. 🦋همراهمون باشید😉 ‌ ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
✅ برگزاری آزمون رویداد مهارت ارتباط هوشمند راهیان نور(ماهر) به گزارش معاونت هنری و رسانه‌ای ستاد مرکزی راهیان نور کشور؛ سوالات آزمون رویداد مهارت ارتباط هوشمند راهیان نور(ماهر) در سامانه بارگذاری گردید. در این گزارش آمده است؛ شرکت کنندگان محترم در رویداد آموزشی مهارت ارتباط هوشمند راهیان نور(ماهر) و به منظور شرکت در آزمون رویداد و پاسخ به سوالات چهارگزینه‌ای این آزمون به سامانه آموزشی در لینک زیر مراجعه نمایند. 💠 لازم به ذکر است شرط صدور گواهی شرکت در این رویداد، شرکت در آزمون و پاسخ به سوالات مرتبط با هر درس می باشد. 🌐 لینک ورود به آزمون https://darari.rahnoor.ir
💠 فیلم های رویداد آموزشی رسانه‌ای مهارت ارتباط هوشمند راهیان نور(ماهر) به منظور مشاهده فیلم های رویداد آموزشی رسانه‌ای مهارت ارتباط هوشمند راهیان نور(ماهر) به لینک زیر مراجعه نمایید. 🌐 لینک ورود به سامانه آموزشی https://darari.rahnoor.ir
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/😥 با اینکه هادی از مؤسسه ی اسلام اصیل بیرون آمده بود، اما برای زیارت کربلا در شبهای جمعه به سراغ ما می آمد و با هم بودیم. در آنجا درباره ی مسائل روز و ... صحبت داشتیم و او هم نظراتش را می گفت. با شروع بحران داعش مؤسسه به پایگاه حشد الشعبی برای جذب نیرو تبدیل شد. هادی را چند بار در مؤسسه دیدم میخواست برای نبرد به مناطق درگیر اعزام شود. اما با اعزام او مخالفت شد. یک بار به او گفتم باید سید را ببینی او همه کاره است. اگر تأیید کند، برای تو کارت صادر می کنند و اعزام میشوی. البته هادی سال قبل هم سراغ سید رفته بود. آن موقع می خواست به سوریه اعزام شود اما نشد. سید به او گفته بود تو مهمان مردم عراق هستی و امکان اعزام به سوریه را نداری اما این بار خیلی به سید اصرار کرد. او به جهت فعالیتهای هنری در زمینه ی عکس و فیلم از سید خواست تا به عنوان تصویر بردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود. سید با این شرط که هادی فقط حماسه ی رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد. قرار شد یک بار با سید به منطقه برود. البته منطقه ای که درگیری مستقیم در آنجا وجود نداشت. هادی سر از پا نمی شناخت کارت ویژه ی رزمندگان حشدالشعبی را دریافت کرد و با سید به منطقه اعزام شد. همان طور که حدس می زدم هادی با یک بار حضور در میان رزمندگان حسابی در دل همه نفوذ کرد. از همه بیشتر سید او را شناخت ایشان احساس کرده بود که هادی مثل بسیجی های زمان جنگ بسیار شجاع و بسیار معنوی است، و این همان چیزی بود که باعث تأثیر گذاری بر رزمندگان عراقی می شد. 🦋همراهمون باشید😉 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/😥 بعد از آن برای اعزام به سامرا انتخاب شد. هادی به همراه چند تن از دوستان ما راهی شد. من هم میخواستم با آنها بروم اما استخاره کردم و خوب نیامد! یادم هست یک بار به او زنگ زدم و گفتم فلان شخص که همراه شما آمده یک نیروی ساده است تا حالا با کسی دعوا نکرده چه رسد به جنگیدن مواظب او باش هادی هم گفت: اتفاقا این شخصی که از او صحبت می کنی دل شیر دارد. او راننده است و کمتر درگیر کار نظامی میشود اما در کار عملیاتی خیلی مهارت دارد. بعد از یک ماه هادی و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم درباره ی هادی سؤال کردم پرسیدم: هادی چطور بود؟ همه ی دوستان من از او تعریف میکردند؛ از شجاعت، از افتادگی از زرنگی از ایمان و تقوا و..... همه از او تعریف می کردند. هر کس به نوعی او را الگوی خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادت های هادی حال و هوای جبهه های نبرد رزمندگان ایران با صدامیان بعثی را برای بقیه ی رزمندگان تداعی می کرد. هادی دوباره راهی مناطق عملیاتی شد. دیگر او را کمتر می دیدم. چند بار هم تماس گرفتم که جواب نداد. مدتی گذشت و من با چند تن از دوستان برای زیارت راهی ایران و شهر قم شدیم. یادم هست توی قم بودم که یکی از دوستانم گفت: خبر داری رفیقت همون هادی که با ما می آمد کربلا شهید شده؟ گفتم: چی میگی؟ سریع رفتم سراغ اینترنت. بعد از کمی جست و جو متوجه شدم که هادی به آنچه لایقش بود رسید. 🦋همراهمون باشید😉 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔻قسمتی از بیانات رهبر انقلاب در پایان مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۳/۶/۴ ڪمیته‌خادمیــن‌شهــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے
🎥 #پیشنهاد_دانلود 🔻قسمتی از بیانات رهبر انقلاب در پایان مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه ا
از این فرصت (عمر) استفاده کنید برای این فرصت طولانی برنامه ریزی کنید برای اینکه برنامه ریزی‌تان درست از آب در بیاد ، فکر کنید برای اینکه درست بتوانید فکر کنید ، با قرآن آشنا بشین ‌.
ماجرای نشستن ریحانه در ردیف اول صندلی‌ها و تذکر حاج قاسم چه بود؟ آن دیدار در یکی از هتل‌های تهران بود که تمامی همسران و خانواده شهدای مدافع حرم از کل ایران جمع شده بودند. ما روز اول با رهبری دیدار داشتیم و روز دوم قرار بود در مراسمی حاج قاسم برای خانواده شهدا سخنرانی کنند. مراسم با حضور حاج قاسم شروع شد. دخترم ریحانه برای اینکه بتواند حاج قاسم را از نزدیک زیارت کند هر طور بود خودش را به صندلی‌های ردیف اول رسانده و روی یکی از صندلی‌ها نشسته بود که در میان سخنرانی حاج قاسم گویا یکی می‌خواست ریحانه را از جایش بلند کند تا یکی از مسئولان بنشیند. حاج قاسم تا این صحنه را دید صحبت‌هایش را ناتمام گذاشت و خطاب به آن بنده خدا گفت برادر، بچه شهید را بلند نکن. مرتبه اول گویا ایشان متوجه تذکر حاج قاسم نمی‌شود و مجدد از دخترم می‌خواهد از روی صندلی بلند شود که حاج قاسم تکرار می‌کند با شما هستم بچه شهید را از جایش بلند نکنید. این آقای مسئول برود آن ردیف آخر یک صندلی پیدا کند و بنشیند چرا بچه شهید را بلند می‌کنید؟ آن‌ها هم اطاعت امر کردند و رفتند. حاج قاسم در هر شرایطی به فرزندان شهید توجه ویژه داشت. ایشان در آن شرایط با آن همه شلوغی و در میان سخنرانی نهیب زد که فرزند شهید را از جایش بلند نکن! این نگاه حاج قاسم برای ما و فرزندانمان بسیار اهمیت داشت. سالروز شهادت شهید مدافع حرم اکبر ملکشاهی ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🕌 ایام حضور هادی در نجف به چند دوره تقسیم میشود. حالات و احوال او در این سه سال حضور او بسیار متفاوت است. زمانی تلاش داشت تا یک کار در کنار تحصیل پیدا کند و در آمد داشته باشد. کار برایش مهیا شد بعد از مدتی کار ثابت با حقوق مشخص را رها کرد و به دنبال انجام کار برای مردم و به نیت رضای پروردگار بود. هادی کم کم به حضور در نجف و زندگی در کنار امیر المؤمنین علی بسیار وابسته شد. وقتی به ایران بر میگشت نمیتوانست تهران را تحمل کند. انگار گم گشته ای داشت که می خواست سریع به او برسد. دیگر در تهران مثل یک غریبه بود. حتی حضور در مسجد و بین بچه ها و رفقای قدیمی او را سیر نمی کرد. این وابستگی را وقتی بیشتر حس کردم که می گفت: حتی وقتی به کربلا می روم و از حضور در آنجا لذت میبرم دلم برای نجف تنگ می شود. می خواهم زودتر به کنار مولا امیرالمؤمنین برگردم. این را از مطالعاتی که داشت میتوانستم بفهمم هادی در ابتدا برای خواندن کتاب های اخلاقی به سراغ آثار مقدماتی رفت آداب الطلاب آقای مجتهدی را می خواند و....... 🦋همراهمون باشید😉 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
‌خدایـامی‌شود..؟ درتیترنیـازمندۍهاۍروزگارت‌بنویسۍبہ‌یك‌نوکرساده‌جھت ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
بهش می‌گفتند: حسن سر طلا (موهای طلائی رنگ و چهره‌ی زیبائی داشت) شب عملیات می‌گفت: 👈 من تیر می‌خورم، خونم رو بمالید به «موهام» . زیاد باهاشون پُز دادم !! شهید❤️ بسیم چی گردان غواصان لشگر امام حسین (علیه السلام) روحش شاد .... یاد همه شهدا جاودان هدیه محضر همه شهدا صلوات ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
❤️ " به نیت همه شهدا از صدر اسلام تا کنون " « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. ___________✨ ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
دعای فرج ، دعایی است برای ظهور حجت بن الحسن «عجل‌اللّٰه» 💚 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیک الْمُشْتَکی‏، وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِی الْأَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَینا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ، یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اِکفِیانی فَاِنَّکما کافِیانِ، وَانْصُرانی فَاِنَّکما ناصِرانِ، یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنی اَدْرِکنی اَدْرِکنی‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ. 『@khademin_sejzi
ما چله نشین شب یلدای ظهوریم ما منتظر نوبت برپایی نوریم .. ڪمیته‌خادمیــن‌شهــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️معنای« بهشت زیر پای مادران است» از زبان مقام معظم رهبری🌸🌺 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر... واژه ی مقدسی که اتفاقات بزرگی رو توی زندگی هامون رقم میزنه...❤️ روز مادر یاد مادرشهدایی باشیم که فرزندانی تحویل مملکت دادن که حماسه آفریدن🥺❤️ -حضرت-زهرا -مادر❤️ ڪمیته‌خادمیــن‌شهــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
با زمزمه‌ی حی تعالی آمد باران شد و در مزرعه ما آمد از بس که به مادرش ارادت می‌جست در روز ولادتش به دنیا آمد🌸 🍃 سالروز ولادت نائب الامام، احیاگر اسلام ناب محمدی، منادی وحدت، قیام و عدالت و پیشوای شیعیان و مستضعفان جهان حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی گرامی باد. (س) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷۱٠ روز مانده... "بنویسید در تاریخ ما غم برایماטּ تمام نشدنۍ استــ " ••• شاد؎ روح سردار بزرگ اسلام، شهید صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
گمنامۍ . . تنها‌براۍ‌شهدانیست‌میتونۍ زنده‌باشۍ‌وسرباز‌‌حضرت‌زهرا‌‹س› باشۍ‌اما‌یہ‌شرط‌داره‌؛باید‌فقط‌ براۍخدا‌کار‌کنۍ‌نہ‌خلق‌خدا +وچہ‌قشنگ‌است‌گمنامۍ🙂💔!' ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi
✍آدم صفای جبهه را رها میکند، میرود پشت میز! 🕊️ 🌷همیشه دست های من را می بوسید، من سرش را می بوسیدم و می بوئیدم. وقتی که رفت ، دلم را با خودش برده بود.... می گفتند: بیا رئیس باش، قبول نکرد، می گفت: در این شرایط که بچه های مردم دارند به جبهه می روند، پیشنهاد مسئولیت برای من است، که کدام را انتخاب کنم،« من جبهه را می پذیرم» یک بار هم گفته بودند:« بیا بشو .» گفته بود: «آدم صفای جبهه را رها می کند، می رود پشت میز!؟» "علی رضا"در نهم بهمن 1365 در حین فرماندهی عملیات « » در در حالی که «قائم مقامی لشکر 27 محمد رسول الله را که داشت، پرکشید...»🌷 ڪمیته‌خادمیــن‌شھــداسجزے🌱 『@khademin_sejzi