#عمان_سامانی
توصیفی عرفانی از وداع امام حسین(ع) با خواهر بزرگوارشان حضرت زینب(س)
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر وى راه را
دود آهش کرد حیران شاه را
در قفاى شاه رفتى هر زمان
بانگ مهلا مهلا اش بر آسمان
کاى سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختى سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوى تو
تا ببویم آن شکنج موى تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمى بدان سو کرد باز
دید مشکین مویى از جنس زنان
بر فلک دستى و دستى بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستیین
باز دل بر عقل میگیرد عِنان
اهل دل را آتش اندر جان زنان
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عِنانگیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق است این عِنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر پرده از رخ وا مکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند
از تو زینب گر صدا گردد بلند
هرچه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری
ادامه👇
@a_kazemineya
آتشی دوش ز رخساره برافروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت مرا سوخته بود
گفت «عمان » ز چه رو دم نزنی ز آتش عشق
گفتم آن کس که دلم سوخت لبم دوخته بود
#عمان_سامانی
@a_kazemineya