eitaa logo
- آوین -
3 دنبال‌کننده
4 عکس
0 ویدیو
0 فایل
* می‌بینمت چنان که آسمان دریا را . 🌌🌫 کُنجی برای کسی ، کسی برای قلبی ؛ • CHANELL¹: @zeed_allef
مشاهده در ایتا
دانلود
- نگـٰاه -
گاهی خوابت را می‌بینم ؛ بی‌صدا ، بی‌تصویر . مثل ماهی در آب‌های تاریکی که لب می‌زند و معلوم نیست حباب‌ها کلمه‌اند ، یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی .
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است ؛ شب بخیر ، ای نَفَست شرح پریشانی من . - لاادری
چه فرقی می‌کند امشب باشد یا شب های دیگر ؟ تو در تمامی ساعات آرزوی منی .
من هرشب،هرروز،هرزمانی ب یاد تو هستم. اما امشب تفاوت چندانی دارد. امشب هرچیزی ب زبانت بیاید،معبودت می‌شنود،می‌بیند و بهترین هارا برایت ‌فراهم می‌کند. از بانوی عزیز دوعالم شنیده ام ک فرموده بود:اول همسايه دعاشود،سپس خانه ی خود. حال می‌خواهم بدانی ک بیشتر آرزوهای من،در تو خلاصه می‌شود،پس بگذار اول،دستانم ب نیابت از دعا برای تو ب سوی آسمان گشوده شوند. بگذار ب معبودم بگویم ک امیدوارم در این شب بزرگ،حال تو همیشه خوب باشد،سرت سلامت باشد،جیبت پر و قلبت پاک از هر نجاستی باشد. دغدغه هایت خواب و امید درونت بیدار باشد. قلب پاکت تپنده و روانِ نا آرامت نیست شود. ذوق قلب کوچک من؛ بگذار اینبار ب پروردگارم بگویم تا بیشتر از هر زمان دیگری بداند. وجودِ تو،مایه ی آسایش و آرامش آشیانه ی من است. بگذار ب پروردگارم بگویم تا بداند،من هیچ‌گاه قادر ب دیدن چکیدنِ اشک،از کاسه ی شرابی ک در عنبیه ی توست،نیستم؛پس برایت حالی خوب و روحی بی دغدغه از او می‌طلبم. جانان من،ای عزیزترین سوغاتی از سمتِ پروردگارِ نازنینم،اورا ب صاحبِ اسمت قسم می‌دهم،که هیچ‌گاه،با وجود زنی چون من،که از دور دغدغه ی کِبره ای ک بر روی پوست لبت خانه ساخته را دارد،نگذارد تو اندوهگین شوی. گل همیشه در سبد قلبِ من؛ امشب تورا بارها و بارها صدا خواهم زد،بدون آنکه تو بفهمی در دلم چه مراسمی برپاست برای تو. امشب خدایم را ب عظمتش برای تو قسم می‌دهم،تا بدانی راضی ب هیچ رنجی برای تنِ همیشه مقتدرت نیستم و نخواهم شد. اما حال،میخواهم بدانی؛وجودت برایم،مانند تنها یک آجریست ک برای خانه ای نیم‌ساز،اما ویران لازم است. و امشب بارها و بارها و بارها آرزویت می‌کنم؛شاید بیشتر از قبل. شاید تعددی ک در خواستنت از پروردگارم دارم،نه معمولی‌ست نه منطقی. اما بدان،زندگی از آن زنان لجباز و یک دنده است. پس امشب،بیش از قبل و کمتر از آینده،تورا از صاحب اسمت،از خودت و از خدایم می‌طلبم سرت سلامت باشد؛فاتحِ همیشه قلب من. - 🌫🌌 -
خواب‌هایم بوی تنِ تو را می‌دهند ؛ نکند آن دورترها ، نیمه شب ، در آغوشم می‌گیری ؟ - فدریکو لورکا
خوش به حال تو که من دوستت دارم ؛ کالبدی ز من را می‌نگری ، که هیچ یک از جهانیان ندیده .
بعد از آن لبخند تو ، ‏باران‌های رنگارنگی ‏از آسمان این شهر بارید . - جمال ثریا
مگر من چه رعنا زندگی ای داشتم ؟ مگر من چه می‌خواستم از فلاکت زندگی ام جز اینکه زن خانه ات باشم ؟ جز اینکه تنها دغدغه ام رنگ کراواتت باشد ؟ جز اینکه هرزمان وارد خانه می‌شوی ، نگران این باشم که آیا تهدیگِ ته قابلمه موردپسندت است یا نه ؟ مگر من چقدر جان داشتم ک تنها دلیل زندگانی ام ، از بین بردن لَکِ قرمزِ روی پیراهنت بود که چند شب قبل تر اش در اثر بوسه های من بوجود آمده بود ؟ آیا آرزوهای من در طلا و گوشواره خلاصه میشد یا کاسه ی چشمانِ تو ؟ آیا هدف هایم با زندگی در خانه های الهیه خلاصه میشد یا جنگل آغوش گرمت ؟ مگر قامت یک زن تا کجاست ک تنها برای در آغوش گرفتن تو کفش هایی با پاشنه های بلند می‌پوشد ؟ مگر آرزوهای زن تا کجا قد می‌دهد ک تنها چشمش گرم است ب فاتحی ک قلبش را در سینه اش در بر گرفته ؟ - 🌌🌫 -
جوانه می‌زند از جای بوسه های تو گُل . - مهموم همدانی
- آوین -
" 0:47 💙 "
ولی اگه بخوام صادق باشم ؛ هیچکس دیگه تو نمیشه . هیچکس دیگه به چشمام نمیاد . هیچکس برام دیگه قشنگ نیست . هیچی چشم های تو نمیشه . هیچی صدای خنده هات نمیشه .
و ای کاش دلبندم ؛ از تو دختری میداشتم ، چشم های درشت و خمار سیاه رنگش به تو می رفت و موهای فرفری اش به من .
من ؟ خب ! مردی را مرد میخوانم که در هجوم سختی‌ها و سیل اشک‌ها و از همه مهم تر ، اوج اشتباهاتم ، آغوش وا کند و بگوید : بیا ؛ اینجا جای توست برای آرام شدن .
بسوخت حافظ و کَس حالِ او به یار نگفت .
‏حالا تنها چیزی که مرا به تو وصل می‌کند ، زخم‌هایی است که از تو بر تن دارم .
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی می‌کند ؛ امروز عجیب بی تو می‌میرم .
- آوین -
" 2:11 💙 "
فکر می‌کردم فقط می‌خواهمت یا عاشقم ؛ فکر نمی‌کردم نفس‌های منی بر جانِ من . - نادر احدزاده
امشب پنجره را باز بگذار ؛ لااقل آرزوهای بر باد رفته‌ام تو را در آغوش بگیرند .
زمان هرچه بیشتر میگذرد بیشتر می‌فهمم ک من تنها نبودم ، من حتی دیوانه هم نبودم ؛ من عاشق بودم .
نه برف مرا مى‌ترساند و نه سرما . ولى در اين حجم سنگين تنهايى‌ام ، براى گرم شدن بهانه‌اى ندارم ؛ جز اين كه ، دوستت داشته باشم .
من به‌جای همه‌ی آن‌ها که تو را دیدند و گذر کردند نیز ، دوستت دارم .
- هم‌دست -
صنما چگونه گویم ؟ که تو نور جان مایی .
من اهل عشق و عاشقی نبودم ؛ اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه‌ ی پیراهنت گیر کرد .