الحقیر!
اشک، خون جاری در رگهای روح است.
انسان نمیتواند به اختیار خود اشک بریزد، اما میتواند دروغ بگوید. این نشانهٔ حُرمت اشک است. این مقام منیع اشک است که اختیاری نیست و دست انسان به آن نمیرسد. زین پس باید اینگونه توصیف کرد: اشک میوهٔ سرشاخه است، نه میوهٔ پایین شاخه ..
اشک ریختن بر اباعبداللّٰهالحسین علیهالسلام نیز کار سادهای نیست. گاهی انسان میخواهد بر او اشک بریزد، ولی اشک جاری نمیشود. در این شرایط گاه ناراحتیهایی مانند از دست دادن پدر و مادر، یا عزیزان را در خاطر میگذراند تا سر اشکش باز شود و آن را به مصائب امامحسین علیهالسلام ربط دهد. معنایش این است که او نتوانسته از بالای نخل بردارد و از شاخههای جانبی گرفته است. میوهٔ سر درخت مزهٔ دیگری دارد!
اشکی که بر امامحسین علیهالسلام میریزی شهادت میدهد که قلب تو با امام صمیمی است. اگر اشک دقیقا با ذکر او حاصل شود، یعنی وضع او برای تو مجسّم شده. گوش دادن به سیر حرکت امامحسین علیهالسلام فقط شنیدن مجموعهای از کلمات نیست. مطلب از این بالاتر است. انسان با تجسّم این کلمات سیر میکند. اهمیت مسئله اینجاست!
معنای اشک این است که این تیری که به علیاصغر علیهالسلام خورده است، به من برخورد کرده. هنگامی که بچه ناراحت میشود، مادر گریه میکند. ناراحتی مادر برای چیست؟ علقه و ارتباطی که بین آنها هست، بچه را جزء مادر میکند. مانند پارهای از وصیت امام علی علیهالسلام به فرزندشان امام حسن ...
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگذار در سرزمین وجود تو امسال،
حسین ابن علی را تاج گذاری کنند!
به صدیقه طاهره سلام الله علیها توسل کن...
پ.ن:مضمون بیان استاد محمدهادی اصفهانی
به قول حاج مهدی:
گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش .
کاروانی کوچک، در صحرایی سوخته به پیش می رود؛ صحرایی که از آسمانش مرگ می بارد و از زمینش بلا می روید.
این کاروانِ کوچک، تنها در آغوش مرگ خیمه خواهد زد و اهل آن، تنها در لباس سرخ، حاجی خواهند شد.
از سرزمینی می گویم که سنگین ترین داغ ها را به دوش می کشد. از خاکی می گویم که عظیم ترین ذبیح اللّه را در خود جای داده است.
از کربلا می گویم؛ از سرزمینی که خاک نیست تا غبار زمان بر آن بنشیند؛ قصه نیست تا از یادها برود.
کربلا، قرارگاه دل های عاشقی است که از نیستان عشق جدا افتاده اند؛ قطعه ای از بهشت است که بر خاک نازل شده است.
کربلا، یک سرزمین سوخته در میان دو رود نیست؛ کربلا معبر عشق است.
کربلا، سرزمینی است که در خاکش، هفتاد و دو ستاره ی خونین، خاکستر شده اند.
کربلا، سرزمینی است که خاکش، رشک بهشت است.
و عاشورا، شگفت ترین فصل تاریخ است؛ روشن ترین راهی که از سال شصت و یک هجری تا ناکجای زمان کشیده شده است.
کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر جان ها نشسته است؛ رساترین فریادی است که در سرسرای تاریخ، طنین افکنده است. و اینک حسین به کربلا می آید؛ می آید تا یزید، همه کاره ی دنیا نباشد. می آید تا آیین سبز محمدی صلی الله علیه و آله وسلم ، به دست فرزندان ابوسفیان، در خاک نشود.
می آید تا ذوالفقار علی علیه السلام ، در نیام نپوسد.
می آید تا پرشکوه ترین حج تاریخ را به نمایش بگذارد.
می آید تا درطواف عشق، لباس سرخ شهادت بر تن کند.
می آید تا حج، از روزمرگی به درآید و کعبه، دیگر خواب خدایگان پوشاالی را نبیند.
می آید تا از این پس، مطاف اهل دل، کربلا باشد.
از کربلا تا قیامت، خطی ممتد کشیده اند؛ جاده ای برای سفر عشق، راهی برای رفتن و رسیدن؛ پای در راه بگذارد می بینی که جاده، خود، راهبر است.
کربلا، سرزمین شگفتی است که تنها با دست و پای قطع شده، می توان به وصل رسید؛ اگر مرد راه باشی، تکلیفت فقط با کربلا روشن می شود؛ راهی که تنها با پای عقیده و جهاد پیمودنی است.
اینک این تو و این کربلا؛ در این آزمون حیرانی و در این ابتلای عظیم، کجا خواهی ایستاد؟ در صف حسین یا یزید؟
آنچه مانع شناخت خداوند است،جهل نیست! بلکه غفلت است...
این غفلت نیز در اثر مشغول شدن به امور بی ارزش و پست دنیا ایجاد می شود...
-علامه طباطبایی رضوان الله علیه
پ.ن: جایی که نام تو نیست، قرار نه، فرار باید کرد.
الحقیر!
بگذار در سرزمین وجود تو امسال، حسین ابن علی را تاج گذاری کنند! به صدیقه طاهره سلام الله علیها توسل
سیدتی رقیه!
می شود از بابای پادشاهت بخواهی تمام قلبمان را فتح کند و حکومت آن را از آن خود کند؟
می شود بگویی مرا، و اغیار قلبم را با تیغ تیزِ عشق ذبح کند؟
دگر لازم به روضه نیست
یارالی یعنی سوخته، زخمی شده، پاره پاره،سیاه و کبود...
حسین یارالی جان یارالی...:)
هدایت شده از مداحی آنلاین!🇵🇸
15.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا