هدایت شده از اشتیاق طلبگی
✨قابل استفاده برای دوستانی که با طلاب یا مدارس کار می کنند:
《در همين دورههاى پايين، دورهى #سازندگى و دورهى شكل گرفتن يك طلبه آغاز مىشود و در همين دورههاست كه
#عاطفهها و يا نفرتها،
#ايثار و مساوات و يا
خودخواهىها و #خوديابىها،
#توحيد و يا شرك،
#آزادى يا اسارت،
#قدرت روحى و يا ضعف و زبونى،
#رشد يا انحطاط در طلبه شكل مىگيرد.
و اگر #مدرس خودش را #مربى هم مىشناخت و اگر سازندگى را در حد #لياقت خود مىديد، ناچار وضع عوض مىشد و به اين دوره نيز مىپرداخت.
در اين دوره، مىتوان در نهاد #پاك و #خالى طلبه، هر چيزى را كاشت و بارور كرد؛
#خدمت و يا خيانت،
#سازندگى و يا بىتفاوتى،
#توجه به خلق و يا توجه به خود را.
و اين همه نه با حرف امكان دارد و نه با خواندن چند روايت در روزهاى پنجشنبه و جمعه.
مسألهى معاشرت فرع مسألهى تربيت است؛ چون هنگامى كه افراد ساخته نشده باشند و ملاك بدست نياورده باشند، در نتيجه به هر كجا سر مىگذارند و با هر كس دمخور مىشوند و در هر دامى مىنشينند. اما اگر مربى به طلبهاش ديد بدهد و او را متوجه و زرنگ بار بياورد و همچون نهنگ آمادهاش كند و با ملاك، نه فقط با حرفها و دستورها و بكن نكنها آشنايش بنمايد، او مىتواند دوست و معاشر خود را بشناسد و حتى مهمانى رفتن و مهمان آوردن خود را رهبرى كند. و حتى لباس و رنگ لباس خود را بشناسد.
آخر طلبهاى كه از شهوت سرشار است و به خاطر رسيدن به زن ديوانه است چگونه مىتواند به خدا برسد.
آخر طلبهاى كه
#ملاكى براى لباس پوشيدن ندارد و
#هدفى براى درس خواندن كه هيچ، براى زنده ماندن هم ندارد و
#عشقى و
#شناختى در سر و دلش ننشسته چگونه مىتواند آن باشد كه #استاد مىخواهد و استاد مىطلبد. اما اگر #طلبه فهميد كه
بايد #رشد كند و در نتيجه با كسانى مىنشيند كه يا به آنها #رشد_بدهد و يا از آنها #رشد_بگيرد
راستى اگر در افراد #هدفى نُضج بگيرد
اين هدف مىتواند آنها را #رهبرى كند؛
خواه هدف پول باشد و يا قدرت و يا شهوت و يا قرب حق و تعالى و تكامل و رشد.
ما به جاى اين كه در #لباس پوشيدن دخالت كنيم، بايد اين #ملاكها و #هدفها را در دلها بگذاريم و افراد را از #ريشه عوض كنيم.》
#استاد_علی_صفایی
✅ ما برای یک زندگی گوسفندوار به این دنیا نیامدهایم!
🔸روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک میشناختید؟
🔹گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بود و به اصرار خانواده آمدهام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشانِ ایشان، به اصرار خانواده بیایند.
🔸حرفم را نشنید؛ چرا که میخواست حرفش را بزند. پس گفت: بله ... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی به هیچکس نزد. حرف تندی به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام میگذاشتند... حقیقتاً که چه خوب آمد و چه خوب رفت...
🔹گفتم: این به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفاتِ خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان برشمردید، نمیآمد و نمیرفت خیلی آسودهتر بود؛ چرا که هفتاد سال، به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت میجنگند و زخم میزنند و زخم میخورند و درد میکشند و درد میآورند و میسوزانند و میسوزند و میرنجانند و رنج میکشند... و این بیچارهها که با دشمن، دشمنی میکنند و با دوست، دوستی، دائما گرسنهاند و تشنه؛ چرا که آب و نانشان را همین کسانی خوردهاند و میخورند که زندگی را "بی شرمانه مردن" تعریف میکنند.
🔸آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کل دزد خائن، به یک نخست وزیر آمریکایی منحرف، به یک شاه بدکار هرزه، به یک چاقوکش باج گیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری ست؟!
🔹آدمی که در طول هفتاد سال، یک ساواکی را از خود نرجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پس گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباختهی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریف آدمیت و انسانیت تطبیق میکند و به چه درد این دنیا میخورد؟!
🔸آقای محترم! ما نیامدهایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه، بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.
🔹ما آمدهایم که با دشمنان #آزادی دشمنی کنیم و برنجانیمشان؛ و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم؛ و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
🔸ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان و نگاه کردنمان و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود.
🔹ما نیامدهایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
🔸گمان میکنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن میگفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...
📚 کتاب ابوالمشاغل، #نادر_ابراهیمی
🔺 به مناسبت ۱۴ فروردین، زادروز نادر ابراهیمی
ble.ir/join/ZTk3NGIyNT