eitaa logo
آبادانی لزور
936 دنبال‌کننده
20هزار عکس
5.4هزار ویدیو
29 فایل
سربلندی و آبادانی لزور، انتقاد و پیشنهاد سازنده برای پیشرفت لزور،
مشاهده در ایتا
دانلود
982.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-هوو! کجه اِنی؟ مِه رِه نَوینی؟ ترجمه: آهای! کجا میای؟ مرا نمی‌بینی 😳😳😉😂😂😝😅 سلام اوقاتتون به خیر و خوشی چندی پیش با حاج رحمت (م. حاج عبدالله) گپی میزدم. بنده خدا از دردسرهای کار کشاورزی لزور می گفت... می گفت: با وجود گرازهایی که در کوههای لزور هستند و چندی است حتی گذرشون به حاشیه های روستا رسیده عملا کار کشاورزی بسیاری از ما لزوریها عبس و بیهوده است😔 چار پنج ماه زحمت ما با حمله ی گرازها یه شبه از کف میره... الان یکی دوهفته است که شبا میرم سر زمین و آتیش روشن می کنیم تا گرازها به زمین کشاورزی و محصولش نزدیک نشن و اگه یه شب بیخیال بشیم باید محصول چار پنج ماه زحمت و مرارت رو بیخیال بشیم... از طرفی وجود خرسها در حاشیه ی روستا هم محصولات باغی و حتی دار و درختها رو هدف می گیرن... و بعنوان رسانه ی محلی از مسئولین امر میخواهد با تدبیری مناسب همانگونه که از خرس و گراز و جانوران محیط زیست با وضع قوانین، مراقبت می کنند هوای کشاورزان محل رو هم داشته باشند. جا دارد شورای اسلامی و دهیار محترم با مکاتبات موثر با مسئولین ذیربط به دنبال راهکاری همه جانبه نگر باشند تا کشاورزان زحمتکش محل امیدوارانه به کشت و کار مشغول باشند ✍... ‏🌸اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🇮🇷 https://eitaa.com/lazour ┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈ https://eitaa.com/abadanilazuor
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما باید یک اتفاق یا فاجعه ای رخ بده که نگاه مسئولین به اینجا معطوف بشه؟؟😱 پیشگیری بهتر از درمان نیست؟😳 چرا با بیخیالی و بی توجهی های ساده، هزینه برای مردم و کشور ایجاد کنیم؟؟😏 ؛ منتظر جواب مسئولین ذیربط که نمیدونم کیه میمونه👌👍 : شورا و دهیاری روستای اهنز بخشداری بخش ارجمند فرمانداری شهرستان فیروزکوه استانداری استان تهران https://eitaa.com/abadanilazuor
🖼 امیر المومنین علی علیه‌السلام: از خدا همسری بخواهید كه اگر یاد پروردگار كردید، همراهی‎تان كند. ‏✍کانون فرهنگی تبلیغی امام هادی علیه السلام شهرستان فیروزکوه-لزور 🌷 🇮🇷 https://eitaa.com/lazour ┈•❀🌷🍃🌺🍃🌷❀•┈
51.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎جهت اطلاع 🏴🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین «علیه السلام» 🏴فرارسیدن ماه محرم را خدمت دوستداران اهل بیت «علیهم السلام» تسلیت عرض می کنیم. 🏴 مطابق هرساله هیات نوگلان حسینی «غلام غلام عباس» در روز تاسوعا وعاشورای حسینی، ان شاءالله امسال هم برگزارو درخدمت نوگلان حسینی هستیم. 🏴👌 جهت برنامه ریزی بهترو اهدای نذورات وحضور در منزل بزرگواران، عزیزان می توانند با👇👇👇 شماره 09194088717 مجتبی«شهید قدمعلی» شجاع و شماره 09123363743 حسین «شهید قدمعلی»شجاع تماس بگیرند وهماهنگی لازم را انجام بدهند. 🏴 باتشکر فراوان 🏴 🏴 🏴 🇮🇷 ┈•❀🥀🍃🌺🍃🥀❀•┈ 🇮🇷 https://eitaa.com/abadanilazuor
خاطرات بسیار زیبای آقای کبلی جواد لزیران laziran...: خیاط که باشی با همه جور آدمی دمخور میشی ، اقتضا شغله دیگه ، حتی بایستی لباس لشگر یزید رو هم بدوزی 😳☺️☺️ البته پدر عزیزم از اون سینه سوخته های حسینیِ که کافیه یکبار جلو روش بگی « یاحسین »😭 بچه که بودم خونمون درست کنار مسجد جامع بود و همسایه ی دیوار به دیوار مسجد بودیم . کنار در مسجد ،در خونه ی ما بود که... 👇👇👇😊☺️👇👇 . . . با یک دالان کوچه مانند به حیاط خونه منتهی می شد . دست راست یه حوض سیمانی بود و چل پنجاه متر حیاط که تَنیسونِ( مطبخ، آشپزخانه) که شامل یک تنور که کف تَنیّسون بود و یک اجاق گِلی و چند تا ماشه و دِزنون که کل وسائل بود و مقداری چَرده و تال که سوخت اونجا رو تامین میکرد .خونه ی ما که خونه ی( مش )کبلی یحیی بلال بود ... [من تا اول ابتدایی همراه پدر و مادرم و دوتا از برادرام در خونه ی پدر بزرگمون زندگی‌میکردیم ، مثل بسیاری از خونواده های اون موقعه لزور...] دوطبقه بود و طبقه ی زیرینش شامل انباری و یکی دوتا کِلوم بود که توشون یکی دوتا گاو و دوتا الاغ و چندتایی گوسفندِ دوغی و کِرِس بره های ما بود . یک کِرک کلی هم انتهای حیاط، وقتی وارد میشدیم دست چپ بود با کلی کِرک و تلا ... ده دوازده تا پله مارو به اتاقهای بالا میرسوند . دوتا اتاق سمت راست اتاق نشیمن  بود و گَسگا هم بعد اتاق نشیمن . سمت چپ گَسگا هم یک اتاق خواب بود که معمولا من و دوتا عموهام و داداش کوچیکم اونجا میخوابیدیم . بعد اتاق بچه ها ☺️☺️ که ما بودیم اتاقی بود که خیلی با اتاقهای دیگه ی خونه فرق میکرد ، بهش میگفتن بالاخِنه ، درش ، دیوارش پرده هاش ، فرشش و حتی پَلوَرهای سقفش هم با جاهای دیگه فرق میکرد . نو تمیز و خوشگل و ما بچه ها همه جا میتونستیم پا بزاریم الا اونجا ، چون مخصوص مهمونا بود و فقط تو مهمونیها میشد اونجا سرک بکشیم . از رِواق سر روبروی بالا خنه میشد تکیه پیش رو خوب ببینیم .روبروی خونه ی ما تکیه بزرگ بود و دست راست هم سقاخانه با اون معماری چوبیِ خاص . و اما داستان من چرا به اینجا رسید ....😳😳 پدربزرگم خیاط قابلی بود و‌معمولا تو میون خیاطهای اون موقع لزور، دارای سبک و سیاق خاص و سلیقه ای متفاوت بود . از این رو‌کارهای خاص و لباس های افراد خاص سر از خونه ی ما در میاوردن ... ازجمله قَدکی که مرحوم رزاقی برای پسرش غریب رضا که تازه داشت آماده میشد مخالف خون بشه ،  سفارش داده بود و برای الگو هم یک قدک دوخته شده از تعزیه خونه آورده بود ..... ☘☘☘    اون شب نمیدونم چی شد دادا رفت بالاخنه نماز بخونه و من هم تازه نماز خوندنو یاد گرفته بودم . وقتی دیدم دادا به سمت بالاخنه رفت به ذهنم رسید که منم برم رو فرشای نرم اونجا نماز بخونم 😳☺️ تا وضو بگیرم و به دادا برسم  آخرای نماز عشای دادا شد  ... وقتی نمازم رو شروع کردم ، نماز دادا تموم شده بود از بالا خنه رفت بیرون .... با ذهنیت کودکیم داشتم نماز باحالی رو تجربه میکردم ، وقتی دستارو به قنوت نماز بردم و سرم را بالا گرفتم چشمام افتاد به نمونه قَدکی قرمز رنگ که روی دیوار آویزون بود ، چشماتون روز بد نبینه ،  هرچه سعی کردم ذهنم رو درگیرش نکنم ، نشد که نشد ، رکوع که رفتم احساس کردم شمر ابن ذوالجوشن با اون هیبت ترسناکش بالا سرمه ، به هر جون کندنی بود با صدای لرزان و بلند گفتم : سمع الله و بحمده ....و رفتم سجده ... اما اینبار دیگه نتونستم از ترس شِمر سر از سجده بردارم و هرچه ذکر بود گفتم اما شمر دست‌بردار نبود 😳 نفسی چاق کردم و یکسره سر از سجده برداشتم و فوراً از بالا خنه و شمری که در خیالم در آنجا دیدم فرار کردم . هنوز دادا چایی دومو نخورده من اومده بودم ، کنارش نشستم ‌. چای توی نلبکی گل قرمزی رو بالا کشید‌و از پشت عینک ته استکانیش یه نگاه معنا دار همراه با تعجب به من کرد و گفت : نِماز بَخونِسّی ؟ 😳😳😳 موندم چی بگم ، راستشو که بایستی کلی داستان میگفتم و دروغ که ، دِروغگو دِشمَنِ خِدا بود .... سوالشو نشنیده گرفتم و دادا هم خیلی پیگیر نشد ، گمونم خودش از رنگ صورتم فهمیده بود که از لباس شِمری ترسیده بودم ... واقعیتش تا مدتها به تنهایی هوای بالاخنه نمیکردم . با اینکه نه از شمر خبری بود و نه از لباس شِمری .... 🌴🌴🌴 عمداً اصطلاحات محلی را ترجمه نکردم تا زمینه ی پرسشگری عزیزان باعث گفتمان آئینها و سنن و رسومات لزور گردد . منتظر خاطرات قشنگ شما می مانیم. https://eitaa.com/lazour https://eitaa.com/abadanilazuor
به زودی... چاپ کتاب ؛ لزور، کهن دیاری زیبا بر بلندای البرز به همت جناب آقای ذبیح الله شجاعی راد و سرکار خانم نسیرین اسفندیار ضمن تبریک به مولفین و تهیه کنندگان این اثر ، بی صبرانه منتظر دیدن حاصل زحمات چندین ساله ی این هموطنان عزیز میباشیم. 🇮🇷 https://eitaa.com/lazour ┈•❀ 🌼🌸🌺🌼❀•┈
جشن مادر دختری😍 به مناسبت ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و آغاز دهه ی کرامت . چهارشنبه ۱۴۰۴/۰۲/۱۰ حسينيه ی صاحب الزمان (عج)تهران با حضور مادران و دختران با برنامه های شاد و مفرح و مسابقات و سرود خوانی 🌺👏👏👏 از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۸ از هم اکنون منتظر قدوم سبز شمائیم. در ضمن علاقمندان به مشارکت در برپایی این جشن و کسب فیض از کریمه ی اهل ببت جهت دریافت شماره کارت به آی دی👇👇👇👇 @Laziran پیام ارسال فرمایند واحد فرهنگی حسبنیه ی صاحب الزمان عج و هیات بانوان منتظران مهدی عج لزور با حمایت رسانه ای https://eitaa.com/abadanilazuor