هدایت شده از راه شهیدان فتاحی
کاشی ساز
کفشداری ماند و کفشی که دهانش باز بود
در دهان باز هرکس واژه ی پرواز بود*
دستچینش را شهادت تا حرم آورده بود
بی که پوتینی به پا راه پریدن باز بود
قصه ی نذری که در صحن حرم آزاد شد
بال در آوردن مردی کبوتر باز بود
زندگی دل کند و بوسید و رها کرد و گذشت
مرگ هم جامانده ای کوچک در این پرواز بود
آن پیمبر با کتابِ خط خون بر خاکها
لاله ها از سنگ رویانید و این اعجاز بود
لخته های خون به دیوار تو کار دست کیست؟
کی چنین طرح غمینی کار کاشی ساز بود
بلبلی خون دلی خورد و گلی از دست رفت
فکر می کردند پایان است و این آغاز بود
نور را لاجرعه خورد و جام را وارونه کرد
چشم نیمه باز او بر گنبد شیراز بود
* از رفتنت دهان همه باز...
انگار گفته بودند:
پرواز!
پرواز!
قیصر امین پور
#محمد_خادم
#در_زمین_دشمن_بازی_نکنیم
#شهدا_شرمنده_ایم
#مرگ_بر_فتنه_گر
#هرهفته_عفاف_و_حجاب