eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وقت دیدار است بسم الله رحمن رحیم تاچه آورده ست بر ما باز از کویش نسیم حضرت عشق است و الطاف فراوان می کند راه وصل دوست را برما نمایان می کند در وصال حضرت دلدار گردد سربلند هرکه راه معرفت راجوید از این هشت پند پندهای رهبرم چون بال پرواز من است پنداول؛ درمسیرحق بسیجی ماندن است پند دوم قدر خود را نیکتر دانستن است هرکه داندقدرخود ازمَکر دشمن ایمن است پندسوم هست در دشمن شناسی های ما تا نلزرد در مسیر حق شناسی پای ما پندچارم، آگهی از قدرِ رشد معنویست هرکه آگاه است از قدر توان خودقویست پندپنجم هست تبیین دروغ دشمنان باید این ناراستی بر دیگران گردد عیان هرکه روشن بین نباشد می شود امروز گم از بصیرت رهبرم فرموده در پندششم پندهفتم،درعمل هر آن مهیا بودن است هر نفس آماده ی تزویر اعدا بودن است پندهشتم، داده بر این جبهه، هشدارِ نفوذ اینکه دشمن نقشه هاچیده ست درکارنفوذ حرف آخر آیه ی زیبای قران کریم اینکه باسستی و غم هرگزنباید خو کنیم وعده مان داده ست دراین آیه یزدان رحیم زانکه با ایمان خود از دشمن دین برتریم راه را کی گم کند وقتی کسی حق باور است آنکه در قاب دلش فرمایشات رهبراست یافت باید راه را با این کلام بی بدل واژه هایی یک به یک حی علی خیرالعمل گفته های نور را همواره با جان می خریم عاشق این سنگر و این کشور و این رهبریم احمدرفیعی وردنجانی
ڪَران ڪَشتم     بہ چشمش...بس ڪہ        رفتم بـے سبب سویش مرا زین      پاے بے فرمان...         چہ ها بر سر نمے آید ᭄‌⚘ ♥️♥️
بـغیـر از مه ندارد ڪـس خبـر از نـاله و آهـم ڪــہ او در وادے هجـرِ تو شبـها بود هـمراهم ♥️°♥️
مثل برگهای پاییزی...🍂 📝روایت است که انسان به ســـجده برود و مدتی در سجده باشد، "شــــکراً‌ لله و الهی العفو" بگوید‌، مخصوصا در نمـــاز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حسّ میکند وقتی که به سجده می رود، سبکـــ میشود🕊 آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است.همانطور که در فصل پاییز برگ درختان را میریزد هم گـــناهان را می ریزد. صبح های پاییزیتون نورانی🌹
یاٰ قاٰضِیَ الحاٰجاٰت هر کسی رزم حسن را در جمل میدید اگر طبع شعرش می‌شکفت و شاهنامه مینوشت...
دوشنبه های حسن عشق دیگری دارد حسن به گردن دل حق دلبری دارد ابهت نبوی از وقار او پیداست نگاه با غضبش جنس حیدری دارد
🍃 تصـور کـن بقیعش سایبانی دارد از کـاشی که نقش روی آن اشعار ناب محتشم باشد
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابد که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم تنم افتاده خونین زیر این آوار شب ، اما دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی کزین شب های ناباور منت آواز می دادم در آن دوری و بد حالی نبودم از رخت خالی به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم... 🌻🌻🌻
باز در خوابم چه میکردی حقیقت را بگو میدهد بوی شراب از صبح لبهایم چرا ؟
گرگ است کمین دارد و ناگاه بیاید چوپان که در این غائله کوتاه بیاید پیراهن خونین عزیزی ست بگیرید یوسف، ننشینید که از چاه بیاید آن قدر غریبی تو به تشییع که در شهر آهسته صدای قدم آه بیاید باید به مسلمانی این طایفه شک کرد آنگاه که با دشمن خود راه بیاید فریاد که تقویم پر از جای گلوله ست پشت سر هم جمعه ی جانکاه بیاید رسواترِ قبل است منافق پس از این خون برخیز، قرار است که خونخواه بیاید سروی جلوی چشم دماوند قدافراشت غیرت نکند باز که کوتاه بیاید
ای خوش آن صبحی که چشمم بر جمالت وا شود...
من "اَشهد اَن لا..."ی همه، غیر تو گفتم در "حَیِ عَلایِ..." تو چرا  "خیرِ عمل" نیست