eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگوارانی که شعر برای شرکت در مسابقه‌ی غدیر می‌فرستند دقت کنند. باز هم تاکید می‌کنم شعر باید نوسروده باشه و فقط یک شعر یا دو رباعی بفرستید
امروز میان آسمان ها غوغاست در باغ بهشت بزم شادی برپاست لبخند نشسته روی لب های نبی زیرا که عروسی علی و زهراست
حُسن لیلی، اگر آن است که مجنون می‌گفت هرکسی عاشق لیلی نشود، مجنون است! ❤️ خودت بیا بقیهٔ شعراشو بخون ❤️ 🌷 شعراتم بده برات منتشر کنیم 🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به نظرم این کانالو حتما داشته باشین شاید بهترشو پیدا نکنید ☺️🌹 پراز شعرهای عاشقانه‌❣ و عارفانه‌ و آیینی‌ @shaeranehayemahkhaky @shaeranehayemahkhaky
گاهی برای گریهٔ تو شانه می‌شوم من با پرنده‌های تو هم‌لانه می‌شوم این‌بار هم بساز برایم قفس ولی بی آسمان چشم تو ویرانه می‌شوم در من بریز زمزمهٔ شاد رود را با من مرور کن غم بود و نبود را وقتی تنیده‌ای به دلم تار و پود را شوق جدید یک زن دیوانه می‌شوم ابریشمی‌ترین غزلم را به سوی تو پیوند می‌زنم دل خون را به موی تو مانده است در هوای سرم آرزوی تو هر شب حریر موی تو را شانه می‌شوم با غم بنوش مستی شعر تر مرا در گوش باد زمزمه کن باور مرا مرهم بنه جراحت بال و پر مرا می‌سوزم و شبیه تو افسانه می‌شوم گاهی برای زخم صدایم گلو بیار یا ذره‌ای برای دلم آبرو بیار این جام را بگیر و به جایش سبو بیار من با تو در تدارک پیمانه می‌شوم از من اگر چه عطر تنت را گرفته‌ای با گریه‌های من دهنت را گرفته‌ای از من خیال را، وطنت را گرفته‌ای من با خودم به‌جای تو بیگانه می‌شوم خالی است بی‌تو زندگی این به غم دچار پرواز آرزوی قشنگی است در بهار من کرم کوچکی که پس از رنج بی‌شمار در پیله‌های مهر تو پروانه می‌شوم
کیست در شان تو بانو؟ بی گمان تنها علی قدر زر زرگر شناسد قدر زهرا را علی ...
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت...
چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم
اعتباری به دل نرم در این دوران نیست سنگ شو، سنگ که بتخانه بسازند از تو
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 📣 توجه❗️ : با موضوع: ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب غزل و رباعی🍃 سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی 🌸 دوستان شاعر می‌توانند تا شنبه دوم تیرماه (۱۴۰۳/۴/۲) اشعار خودشون رو در قالب غزل و رباعی (دست‌کم ۲ رباعی) برای شرکت در مسابقهٔ شعر غدیر بفرستند. 👌📝 هدایای نفرات برگزیدهٔ غزل: 🎁 نفر اول: مبلغ ۳۰۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: مبلغ ۲۰۰ هزار تومان ✅ هدایای نفرات برگزیدهٔ رباعی: 🎁 نفر اول: ۱۸۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: ۱۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: ۱۲۰ هزار تومان ✅ 🔸اشعار باید جدید و نوسروده باشد و قبلا جایی نشر داده نشده باشد👌 🔹داوری مسابقه توسط یکی از مدرسان شعر در ایتا خواهد بود👌🌸 🔸نفرات برگزیده در روز عید غدیر اعلام می‌شود. 🔹اشعار خودتون رو برای شرکت در مسابقه به یکی از شناسه‌های زیر بفرستید👇 @Hazrate_baran_786 @javadmd14 🌸🌼🌸🌼🌸 آبادی شعر @abadiyesher
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
دوستانی که در مسابقه شرکت می‌کنند به نکات زیر دقت کنند👇 ۱. لطفا اشعار خود را با عنوان به شناسه‌های مشخص شده بفرستید.🙏 ۲. اشعاری که از لحاظ وزن و مضمون مشکلی نداشته باشد مورد بررسی قرار داده می‌شود.👌 ۳. اشعار بزرگواران با کد و بدون نام شاعر، خدمت داور محترم ارسال می‌شود‌. ✅ ۴.اشعار حتما باید نوسروده باشد و جایی نشر داده نشده باشد✅ آبادی شعر @abadiyesher
آنان که به فتوای تو در عشق روانند هرفصل بیایدبه تماشای خزانند چشم و دلشان از غم پاییز گرفته بس دیرنمودی، بخدا دل نگرانند
از دست تو من پرت و دور از آن حوالی‌ام خوش باش حالا بی وفا با جای خالی‌ام از سنگ سخت قلب تو باید به صحرا زد تا نشکند این بار هم بغض سفالی‌ام باران اشکم سیل شد از ریشه جان را کند دیگر فقط در آرزوی خشکسالی‌ام دائم تظاهر کردم و هر وقت پرسیدی با خنده گفتم خوبم و گفتم که عالی‌ام در ظاهرم این دل خنک از رفتنم هست‌ و در باطنم درگیر با خوداشتعالی‌ام آن قامت مثل الف زیر غمت خم شد دیگر نخواهد راست شد این قد دالی‌ام
از که نالم که فغان از دل ریش است مرا هر بلایی که بوَد از دل خویش است مرا شربت وصل تو ، بی زخم فراقی نبود لذت نوش پس از تلخی نیش است مرا من که بیگانه‌ام از خویش و مَحبّت سوزم چه غم از مِحنت بیگانه و خویش است مرا مگرم کعبه‌ی امّید ، پس از مرگ دهند کاین ره دور و درازی است که پیش است مرا گر دل از زخم جفای تو شود ریش چه غم مرحمت های غمت مرهم ریش است مرا گرچه خوبان به منِ خسته جفا کم نکنند شکر ایزد که وفا از همه بیش است مرا سجده‌ی روی نکو (اهلی) اگر بدکیشی است بت پرستم چه غم از ملت و کیش است مرا
رشته گر باریک باشد در محبت، باک نیست جهد کن تا از کشاکش، نگسلانی رشته را
ﺳﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﮔﻨﺪﻣﮕﻮﻥ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﺩﺍﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺁﺩﻣﻢ
چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید که آن‌چه زنده و زیباست، نفْس این سفر است
گیرم گناه از من و گیرم خطا ز تو کوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عشق مانند نماز است که بعد از نیت نادرست است نگاهی به چپ و راست کنی!
گفتم که چارهٔ غم هجران شود نشد در وصل یار مشکلم آسان شود نشد یا از تب غمم شب هجران کشد نکشت یا دردم از وصال تو درمان شود نشد یا آن صنم مراد دل من دهد نداد یا این صنم‌پرست مسلمان شود نشد یا دل به کوی صبر و سکون ره برد نبرد یا لحظه‌ای خموش ز افغان شود نشد یا مدعی ز کوی تو بیرون رود نرفت چون من اسیر محنت هجران شود نشد یا از کمند غیر غزالم جهد نجست یا ز الفت رقیب پشیمان شود نشد یا از وفا نگاه به هاتف کند نکرد یا سوی او ز مهر خرامان شود نشد
IMG_20240609_092602_353.jpg
151K
ما دلشکسته ها مگر از خود چه داشتیم ما را نجف نشینی مان داده آبرو
بااینکه غزل‌سرا و فرهیخته است اما چه غمی در دلم انگیخته است با خنده ترانه خواند و از خندهٔ او آرامش من باز به هم ریخته است
به نزدِ حضرتِ همسر خضوع باید کرد به او محبت و مهر و خشوع باید کرد مباد مهریه‌اش را گذارد او اجرا علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد