eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من شاعر و "باران" غزل ناب، ولی حیف؛ که نباشد غزلم بیت ندارد
دکترم حال مرا دید و چنین نسخه نوشت... سدر و کافور ، کفن ، فاتحه و آب فرات!
"عجبی نیست که شُد پیر زلیخا در هِجر دوری از یار بلایی‌ست که مَن می‌دانم..." تا که شاید دل او نرم شود برگردد... تا سحرگاه به درگاه خدا می نالم خوب بودم ، دو سه روزی که شدش بحث فراق از همان لحظه ببین حال مرا بی حالم من فقط عشق تو را در دل و جان پروردم از هر آن عشق که جز عشق تو من بي زارم رحم کن بر من و برگرد مرو تا به ابد... که تویی دلبر شیرین سخن و دلدارم "عاصی" 💔💔💔
{"عهد کردم با دلم عشقت زِ سر بیرون کنم " آن نگاهت را ، صدایت را دگر مدفون کنم سعی کردم نغمه ای سازم برایت تا ابد عاقبت بیمار گشتم تا رُخت مغبون کنم قهوه‌ای ریزم برایت، گوش کن نامهربان شانه هایم را برایت ساحلی مسکون کنم ؟ بوسه هایت گاه گاهی بغض شیرینی شود روزُ شب از عشقمان نجوای گوناگون کنم ؟} این دل آشفته ام را کن نگه با چشم خويش... چشم خود را من برایت لاله و جیحون کنم هر که از روی حماقت بشکند قلب تو را... من خودم با دست هایم قلب او را خون کنم عاشقت هستم خودت هم خوب میدانی گُلم... مانده ام با عشق گرم و داغ تو من چون کنم تو برایم بهتر از لیلا و شیرین بوده ای... من به قربان تو هم فرهاد و هم مجنون کنم! 🌹🌹🌹
["عهد کردم با دلم ، عشقت زِ سر بیرون کنم" چاره ای بر این دل وامانده ی محزون کنم خواستم تا در کنارت درخوشی و ناخوشی سینه ء خود را ز مهر و عشق تو گلگون کنم سوختم زین عشق بی فرجام سرتا پا فریب حال باید خاطراتت را به دل مکنون کنم بی وفا رفتی و من تنها تر از لیلا شدم حال باید مرهمی بر این دل مجنون کنم.] یک نظر بر من نکردی این من دیوانه ات می روم‌ با عقده هایم قلب خود را خون کنم مانده ام‌ گر تو نباشی من به که گویم نگار... در غریبی با غم عشق تو زیبا چون کنم 🌹🌹🌹
"من اینجا و تو آنجایی ، امان از درد تنهایی غمت آتش زند جان را ، به دیدارم نمی آیی؟" نفس در سینه می میرد نبینم گر تو را روزی عیادت کن ز من ای دوست که بیمارم ، نمی آیی؟ تو اصلا گل تو اصلا باغ تو اصلا بوته ء سوسن من اصلا بد من اصلا زشت بگو خارم نمی آیی؟ بیا تا با نگاهت من کمی گردد دلم آرام... بیا از دوش من بردار تو این بارم نمی آیی؟ مسلمانی ولی من را ز خود می رانی ای مغرور چه شد افتاد سوی تو سر و کارم نمی آیی؟ نیامد رحم‌ تو بر من ، اگر چه دوستت دارم فقط غم شد نصیب این دل زارم ، نمی آیی؟ 💔💔❤️❤️
دیشب دوباره بوی تو بگرفت اتاقم تو آمدی روشن شدش چشم و چراغم هر چند کم ماندی و رفتی زود اما... باور نمی کردم گُلم آیی سراغم تو آمادی لبخند آمد بر لبانم... شد لحظه ای دور از دل من آه و ماتم قسمت نشد اما اگر میشد تو بودی... زیبا ترین گل در میان کوچه باغم وقت که رفتی در دلت آشوب دیدم... گفتی که تنها میشوی بی یار و همدم گفتم فدایت من شوم همراه دارم... باشد کنارم آه و اشک و سوز با غم! 🌱
قول داده تا نگوید دوستم دارد لذا... در پیامش آمده ؛ "خیلی....دارم" من تو را 🌱