eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جاده احساس تو ... از جاده ی احساس تو ، از درد نوشتم از یک دل غمگین، دل یک مرد نوشتم ازقصه ی شبهای بلندی که تو بودی تا خاطره هایی که شدند زرد نوشتم از چک چک هر قطره ز دلتنگی قلبم ز اوارگی این دل شبگرد نوشتم از کوشش بی حاصل این قلب شکسته تا فاصله هایی که غم آورد نوشتم از سوز نفس گیر رخ سرد حضورت از یک شب طوفانی نامرد نوشتم از درد فراق و غم دلتنگی شبها تا ضجه که تاثیر نمی کرد نوشتم افسوس نشد باشی و همدرد بمانی شاعر شدم و از دل پر درد نوشتم
از در درآ درآ که دلم بی قرار توست گلزارِ من شکفته ی ابر بهار توست ای روشنایی سحر ای لطف صبحدم بیدار چشم شب همه در انتظار توست پنهان نمی شوی که تویی نور آفتاب در پرده ای و ماه همان پرده دار توست در پرده تیغ آتش خورشید کی ش؟ در این کبود سرد شکاف از شرار توست اجر شکیب دشت بر ایام سرد دی گل خند و خنده های بلند هزار توست ای گوهری دل که تویی هان نگاه کن این آبدار لعل دل من نثار توست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم باران، دلم دریا دلم لبخندِ ماهی‌ها دلم اِغوایِ تاکستان به لطفِ مستیِ انگور دلم بویِ خوشِ بابونه می‌خواهد دلم یک باغِ پر نارنج دلم آرامشِ ترد و لطیفِ صبحِ شالیزار دلم صبحی، سلامی، بوسه‌ای، عشقی، نسیمی، عطرِ لبخندی نوایِ دلکشِ تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی دلم شعری سراسر دوستت دارم دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می‌خواهد دلم مهتاب می‌خواهد که جانم را بپوشاند دلم آوازهایِ سرخوشِ مستانه می‌خواهد دلم تغییر میخواهد دلم تغییر میخواهد...
تیز است اگرچه چنگ و دندانِ خودت خون شهداست روی دامانِ خودت هان ای سگِ هارِ وحشی! ای اسرائیل! امروز سلام کن به پایانِ خودت مهدی شریفی
زن زندگی آزادیتان خورد به بن‌بست باطل همه آن سرخوشی و خط و نشان شد هم بار کج فتنه‌ تان باز زمین خورد هم جایزه صلح نوبل کوفت تان شد
هر دل که به دریای تو زد رو به زوال است مرداب تو پایان هر احساس زلال است پاسخ نشنید هرکه از احساس تو پرسید پاسخ ندهد آنکه خودش غرق سوال است تا صحبت آغوش تو شد مرجع‌مان گفت: هرگونه گناهی که محال است، حلال است بیزاری از عشق و هوس و خلوت و آغوش آخر چه کسی فاتح این چارمحال است؟ هر گوشه کسی وصف تو را می کند اما یک شهر به هنگام تماشای تو لال است رحمی بکن ای فتنه ی آشوب دل و عقل لبخند تو آتش بس این جنگ و جدال است
دلم جز تو گرفتار کسی نیست به جز چشم تو بیمار کسی نیست مرا کمتر بترسان از رقیبان که گوش من بدهکار کسی نیست