🔸 امام حسین (ع):
🔹 پنج چیز است اگر در انسان نباشد، بهره زیادی در او نخواهد بود: ۱) عقل ۲) دین ۳) ادب ۴) حیا ۵) خوش اخلاقی.
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔻انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه ها و لیبرالها می خوریم.
"منشور روحانیت امام خمینی (ره)
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
✍رهبرانقلاب :
شما فرزندانِ عزیزِ این حقیر هستید؛ اگر کسی از بنده سؤال بکند که حالا شما از این بچّهها، از این فرزندان راضی هستید، خواهم گفت که صددرصد راضیام! امّا قانع نیستم، راضی هستم خیلی، قانع نیستم.
۹۸/۰۷/۱۰
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
غلامرضا سال ۶۳ در جبههغرب و عبدالرضا سال ۶۵ در جبههجنوب مفقود شدند، سال ۸۰ بود، مادرم خیلی بیتابی میکرد، شب جمعه بر مزار شهدای گمنام با ناراحتی گفت: عبدالرضا، غلامرضا شما که بیوفا نبودید؟ چرا خودتان را نشان نمیدهید؟ حتی در گلزار شهدا هم جایی ندارم که بر سرش بنشینم و عقده دل بازگو کنم، هفته بعد مادرم خوابشان را دید، هر دو در یک دسته زنجیرزنی که فریاد میزدند، ما بیوفا نیستیم، چیزی نگذشت که کبوترانمان برگشتند، شاید برای آرامش دل مادر بود که سوم خرداد سال ۸۰، اجساد هردو با هم کشف شد و در گلزار شهدا قطعه یک خیبر در کنار هم آرمیدند .
🌷شهید غلامرضا ذاکر عباسعلی🌷
🌷شهید عبدالرضا ذاکر عباسعلی🌷
🌹 یازهرا 🌹
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت هفتاد و ششم: ✍پاسخ یک نذر
❤️اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد…
و من به تک تک اونها گوش کردم و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم…
وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد…
🌺– هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه، اما حقیقتا خوشحالم…
بعد از چهار سال و نیم تلاش بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید…
از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم…
❤️ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم…
از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود…
و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن…
🌺برگشتم خونه و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم، بی حال و بی رمق، همون طوری ولو شدم روی تخت…
– کجایی بابا؟ حالا چه کار کنم؟
چه جوابی بدم؟ با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟
الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم…
❤️بیای و دستم رو بگیری و به عنوان یه مرد، راهنماییم کنی… .
بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم… .
چهل روز نذر کردم…
اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم… گفتم هر چه بادا باد، امرم رو به خدا می سپارم…
🌺اما هر چه می گذشت، محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت…
تا جایی که ترسیدم… .
– خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟
❤️روز چهلم از راه رسید…
تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم و بخوام برام استخاره کنن…
قبل از فشار دادن دکمه ها، نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم…
🌺– خدایا! اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه، فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام…
من، مطیع امر توام…
و دکمه روی تلفن رو فشار دادم…
” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم…
❤️بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم…
تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم…
🌺و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی ”
سوره شوری … آیه ۵۲
.و این، پاسخ نذر ۴۰ روزه من بود…
#ادامه_دارد
📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم
@shahidtalebi 🕊🌺
کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
#رفیق_شهیدم
صبح و باران و غزل در دست دوست
صبح زیبایِ شقایقها بخیر
خنده لبهای تو، یک جرعه عشق
ای رفیق! این صبح عاشق ها بخیر
سلام🌹
صبحتون نورانی به نگاه
#شهیدروح الله_طالبی_اقدم.
👇👇👇👇
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔸امام صادق(ع): به دیدار هم بروید و برای هم حدیث بخوانید، همانا با حدیث قلبهای زنگار گرفته جلا مییابد و با حدیث امر ما زنده میشود پس خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده کند.
📚بحارالانوار ج ۱ ص ۲۰۲
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
💢 دنیا به عصیان کشیده شده
🔸 امام خمینی (ره):
مظلومها ديگر نمى توانند تحت ظلم ابرقدرتها باشند. الآن در امريكا هم خود ملت امريكا قبول ندارد اين كارهايى را كه دارد رئيسشان مى كند. الآن مردم امريكا هم عاصى شده اند از دست اينها. دنيا اصلًا به عصيان كشيده شده است.
#امام_خمینی
صحیفه امام؛ ج18؛ ص323 | جماران؛ 18 بهمن 1362
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
✍رهبر انقلاب
آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند،
فقط لباس عوض میکنند.
۹۸/۱۰/۲۱
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
⚘﷽⚘
📌خاطـراتشـهید
هر روز وقتی برمیگشتیم، بطری آب من خالی بود، اما بطری(شهید)مجیدپازوکی پر بود. توی این حرارت آفتاب لب به آب نمیزد. همش دنبال یک جای خاصی میگشت.
نزدیک ظهر، روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بودیم و دیدیم که مجید بلند شد. خیلی حالش عجیب بود تا حالا این طور ندیده بودمش؛ هی میگفت پیدا کردم این همون بلدوزره و..
یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند، روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم جوش خورده بودند و پشت سر آن ها چهارده شهید دیگر.
مجید بعضی از آن ها را به اسم میشناخت مخصوصا آنها که روی زمین افتاده بودند مجید بطری آب را برداشت، روی دندان های جمجمه میریخت و گریه میکرد و میگفت:
«بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم ! تازه، آب براتون ضرر داشت…» مجید روضه خوان شده بود و...
#سردارتفحصشهیدمجیدپازوڪے
●تاريخ شهادٺ:۱۳۸۰/۰۷/۱۷
●محل شهادٺ:فکہ
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت هفتاد و هفتم:✍مبارکه ان شاالله
❤️تلفن رو قطع کردم
و از شدت شادی رفتم سجده
خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می کنه
🌺اما در اوج شادی یهو دلم گرفت
گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد
❤️وقتی مریم عروس شد و با چشم های پر اشک گفت با اجازه پدرم، بله…
هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد
هر دومون گریه کردیم، از داغ سکوت پدر!
🌺از اون به بعد هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها، روی تک تک شون دست می کشیدم و می گفتم
❤️– بابا کی برمی گردی؟
تو عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره
تو که نیستی تا دستم رو بگیری
تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زبونت بشنوم
حداقل قبل عروسیم برگرد
حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک…
🌺هیچی نمی خوام فقط برگرد
گوشی توی دستم ساعت ها، فقط گریه می کردم
بالاخره زنگ زدم
بعد از سلام و احوال پرسی، ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم
اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت…
❤️اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم، حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه… بالاخره سکوت رو شکست…
– زمانی که علی شهید شد و تو تب سنگینی کردی من سپردمت به علی، همه چیزت رو …
تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی…
🌺بغض دوباره راه گلوش رو بست…
– حدود ۱۰ شب پیش،
علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد…
گفت به زینبم بگو من، تو رو میبرم و دستتون رو توی دست هم میزارم…
توکل بر خدا…
مبارکه… .
❤️گریه امان هر دومون رو برید… – زینبم! نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست…
جواب همونه که پدرت گفت…
مبارکه ان شاء الله… .
دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم…
اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد…
🌺تمام پهنای صورتم اشک بود… .
همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم…
فکر کنم من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت، عروس و داماد هر دو گریه می کردن…
توی اولین فرصت، اومدیم ایران…
پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن…
❤️مراسم ساده ای که ماه عسلش، سفر ۱۰ روزه مشهد و یک هفته ای جنوب بود… .
هیچ وقت به کسی نگفته بودم اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه…
توی فکه تازه فهمیدم چقدر زیبا، داشت ندیده، رنگ پدرم رو به خودش می گرفت…
🌺پایان🌺
کانال رسمی شهیدمدافع حرم
ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند
#شهید_روح الله_طالبی_اقدم
📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸