🌷 #هر_روز_با_شهدا_٣١
#نامه_حسن_به_صدام_و_دستگیری_ژنرال
🌷آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد، حسن نامه ای به او نوشت: "اگر جنابِ صدام حسین، ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد، بجنگد؛ نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد."
🌷در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند.
🌷حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد!
📚 امتداد ٤١، ص ٤
خاطره ای درباره شهید حسن آبشناسان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد
✍محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن ( ع ) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.
نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن #پــرچــم_حــرم امام حسين( ع ) گفت؛
حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی_رنـگ_بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید،
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و #خــون_ســرش دقیقا به #پــرچـم حــرم امام حسین (ع) #پــاشیــده..
#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب
🔸تاریخ ولادت : ۱۳۴۱
🔸محل ولادت : شیراز
🔸تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۲
🔸محل شهادت : فاو
#روحش_شاد_و_یادش_گرامی_باد
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
💠ما چنانچه بخواهيم #اسلام را پيش ببريم ديگر نبايد #نوكر باشيم. اگر نوكر نباشيم رابطهاش را با ما قطع مىكند. ما از خدا مىخواهيم كه رابطه قطع بشود. ما #ذلت را نخواهيم پذيرفت براى خاطر اينكه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشيم. شرافتى نيست رابطه داشتن با امثال #آمريكا. دولت آمريكا اين است كه مىبينيد، هر جا بتواند مىرود و بمب سرشان مىريزد. هر چه بتواند ذخاير ملتها را مىبرد.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد 11، صفحه 35
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
✍رهبر معظم انقلاب:
طبيب خودتان باشيد. بهترين كسى كه میتواند بيماریهای روحی را تشخيص دهد، خودمان هستيم. روى كاغذ بنويسيد: حسد، بخل، بدخواهى، تنبلى، بدبینی و...؛ اگر بیماریهای ما اینهاست، اینها را روی کاغذ بیاوریم.
🔺ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماریها را، تا آنجایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماریها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی.
۷۱/۱۲/۰۴
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٢٩
#لحظات_آخر_گردان_ميثم ....
🌷در عملیات «خیبر» من بیسیمچی شهید سیدابراهیم کسائیان؛ فرمانده گردان میثم از لشکر ٢٧ محمد رسولالله (ص) بودم، گردان ما برای شکستن خط دشمن در منطقه طلائیه و دژ جمهوری وارد عمل شده بود. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمیکنم، دقایق آخر بود. همت پشت بیسیم مدام به فرمانده گردان ما میگفت: کسائیان؛ مچ دستتو ببین، هوا رو ببین، چیزی به صبح نمونده، پس چرا تمومش نمیکنی؟!
🌷کسائیان مانده بود که چطوری به همت بگوید که چه غول گندهای جلوی ماست. پشت بیسیم هم نمیتوانست به صورت فاش بگوید که از گردان میثم چیزی نمانده تا بتوانند این خط را بشکنند. عراقیها هم سنگین روی بچههای ما آتش میریختند، طوری که اصلاً نمیشد لحظهای تمرکز کرد تا بشود تصمیم گرفت. یگانهای توپخانه و زرهی ارتش عراق آتش میریختند و نیروهای پیاده آنها هم، هلهلهکنان جلو میآمدند.
🌷وقتی توی آن شرایط سخت، کسائیان از همه چیز قطع امید کرد، یک یادداشتی را نوشت و آن را به من داد و گفت: مهدی جان، جلدی برو عقب، این را بده به حاج همت. من هم با دیدن آن اوضاع، فهمیده بودم که دیگر لحظات آخر است، روی این حساب نمیخواستم بروم عقب.
🌷التماس کردم که همانجا بمانم وقتی خیلی اصرار کردم، کسائیان یک سیلی خواباند زیر گوشم و مرا به عقب هل داد، بعد هم پرتم کرد به سمت خاکریز و گفت: به تو میگم، برو؛ اینجا نمون! حالا فکرش را میکنم، نمیتوانم خودم را ببخشم من اگر دو تا سیلی دیگر هم میخوردم، نباید میرفتم عقب، باید همانجا، کنار ابراهیم میماندم.
روایت «مهدی شریفی» از نیروهای گردان میثم تمار لشکر ٢٧ محمد رسولالله (ص)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane