⚡️ امروز دقیقا ۵ آوریل ۲۰۱۹ است.
۹ سال پیش در این چنین روزی بود که باراک اوباما؛ رئیس جمهور وقت ایالات متحده در سند آرایش هسته ای ۲۰۱۰ آمریکا، ایران عزیزمان را رسما و علنا به حمله ی اتمی تهدید کرد. yon.ir/1TeSC
💥 براستی، کسانی که بدون تهدید ملت ها، حتی یک جمله نمی توانند با دنیا صحبت کنند، چگونه از جانب عده ای «مؤدب» خوانده می شوند؟!
@abarshagerd 📝
🌹 دوستان عزیزم را به پیگیری و عضویت در کنال (کانال) شایسته ی «رو به راه» با مدیریت سرکار خانم عبداللهی دعوت می کنم 👇👇👇
✅ @roo_be_rah ✅
@abarshagerd
🤔 بالاخره «علم» بهتره یا «ثروت»؟ کدوم؟
🔹 در مواجهه با هر سؤالی، به ناچار باید یکی از این سه کار را انجام دهیم:
۱- حل سؤال
۲- تحلیل سؤال
۳- منحل کردن سؤال
🔴 سؤال: چرا بعضی سؤالات را باید منحل کرد؟
🔹 پاسخ: حداقل در دو مورد باید یک سؤال را منحل نمود.
یک. سؤالاتی که غلط هستند
دو. سؤالاتی که در حال حاضر پاسخ بدان ها مطابق با وظیفه و تکلیف ما نیست؛ بلکه باید وقت خود را صرف امور دیگر یا پاسخ به سؤالات دیگر نمود
🔵 به نظر می رسد که سؤال مذکور نیز از آن دسته سؤالاتی است که لازم می آید "منحل" شود.
🔴 اما چرا؟
چون سؤال مذکور اساسا غلط است و یک دوگانه ی جعلی و غیراصیل را در ذهن ایجاد می کند. سؤالات غلط را نیز - بنابر آنچه عرض شد- باید «منحل» کرد نه آنکه "حل" یا حتی "تحلیل" نمود.
توضیح آنکه؛ "علم" و "ثروت" هیچکدام فی نفسه دارای «موضوعیت» نیستند؛ یعنی ذاتا «مطلوبیت» ندارند، بلکه مطلوبیت آن ها تبعی و طفیلی است.
ملاک برتری انسان ها نه «علم» بیش تر و نه «ثروت» بیش تر است؛ بلکه ملاک برتری انسان ها، "عقل" بیش تر آنان است.
💥 «علم» خوب است، نه ذاتا، بلکه اقتضائا. «ثروت» نیز خوب است، نه ذاتا، بلکه اقتضائا. تنها چیزی که ذاتا خوب است، عبارت است از «عقل».
رشد فکری (علم) و رشد بدنیِ (ثروت) انسان زمانی ملاک برتری است که در راستا و تحت ولایت «عقل» باشد. بنابرین به عنوان مثال، روایت مشهور "ساعتی تفکر افضل از هفتاد سال عبادت است" به طور قطع شامل هر نوع فکر و کسب هر علمی نخواهد شد، بلکه مقصود از تفکر و رشد علمی در اینجا، آن تفکری است که تحت امامت عقل باشد که در غیر این صورت مصداق "علم لا ینفع" خواهد شد.
🌹 در این خصوص گفتنی های دیگری نیز هست که می گذریم.
@abarshagerd 📝
🌤 صبحنوشت 🌤
🌗 یکی از مهمترین وجوه افتراق «جریان سازش» و «جریان مقاومت» آن است که جریان سازش حاضر میشود که برای بقای قدرت خود بهراحتی از ارزشها و منافع مردم و کشور نیز بگذرد، اما جریان مقاومت حاضر است برای بقای ارزشها، نظام و منافع مردم و کشور به راحتی از خود و منافع شخصی خود هم بگذرد.
📝 @abarshagerd
🌼 دوستان بزرگوار!
لطفا نقدها و پیشنهادهای خود را جهت بهبود کنال از این طریق به بنده اطلاع بدهید.
تشکر می کنم. 👇
@abarshagerd1 ⬅️
May 11
هدایت شده از ابَرشاگرد
☀️ ظهرنوشت ☀️
🤔 با غرب چگونه باید «تا» کرد؟
🔴 «غرب»؛ با توجه به روحیه و خویِ سرمایه داری، استیلاطلبی و استعلاطلبی اش، در نوع مناسبات و روابط خود با کشورها، همواره تمام تلاشش را خواهد کرد که آن ها را در حدّ توان، به خودش وابسته کند/ نگه دارد.
برای وابسته نمودن/ نگه داشتن یک کشور، لازم است که قدرت و بنیه ی آن کشور تا حد امکان تضعیف شود تا به ناچار برای زیستن به دیگران وابسته گردد.
از همین روی، هیچگاه نباید تصور کرد و انتظار داشت که غرب در روابط خود با کشورمان، به دنبال افزایش قدرت ماست. این تصور در خوشبینانه ترینِ حالات ناشی از ضعف فکری و خوش خیالی است. او تمام تلاش خود را خواهد کرد تا قدرت ما را کاهش دهد و تحلیل برد.
🎯 لذا برای برقراری یک تعامل سازنده و مفید (به معنای واقعی نه به معنای تخیلی آن) با غرب، به ناچار باید از موضع قدرت وارد شویم وگر نه روز روشن ما را خواهند خورد و خواهند بلعید.
#غرب
#آمریکا
#اروپا
#برجام
📝 @abarshagerd
🌤 صبحنوشت 🌤
🤔 چه شد که «برجام» به این حال و روز افتاد؟
🔴 به نظر بنده، ریشهی وضع کنونی برجام را دستکم باید در سه علت جستجو کرد:
◀️ علت نخست : اشکالات فراوان و عجیب و غریب متن برجام که متأسفانه این توافق را عملا به یک توافق "یکطرفه" تبدیل کرده و هیچگونه هزینهی آنچنانی را نیز متوجه طرف بدعهدِ غربی نمیکند. (بنگرید به بند ۳۷ از بخش مقدمه و مفاد عمومی برجام و بند ۱۲ قطعنامهی ۲۲۳۱)
◀️ علت دوم : بدعهدیهای طرف مقابل و بهطور خاص آمریکا. آمریکا بلا شک ناقض بندهای ۲۶، ۲۸ و ۲۹ و نیز بند ۴.۱.۴ ضمیمهی ۲ برجام میباشد. به این موارد، سوءاستفادهی شدید آمریکا از پاورقی ۱۴ و ۱۶ ضمیمهی ۲ برجام را نیز بیفزایید.
◀️ علت سوم : اقدامات و موضعگیریهای غلط و غیرفنی مسئولین دولت و برخی مجلسیان که عملا راه را برای نقض عهدهای بیشتر و طلبکاری آمریکا باز گذاشتهاند.
📝 @abarshagerd
🌤 صبحنوشت 🌤
🤔 «قدرت» یعنی چه؟ (با ذکر مثال توضیح دهید)
🔹 قدرت؛
یعنی همچنانیکه در موضع خود مستحکم، استوار و بدون عقبنشینی ایستادهاید، بتوانید دشمنان و مخالفانتان را در ابراز دشمنی و مخالفتشان، به هضیانگویی، پرتوپلا گفتن و متناقض صحبت کردن وادار نمایید، تا بدین وسیله، خودشان با زبان خودشان، موجبات رسوایی و بیآبرویی خودشان را فراهم آورند. این یعنی "قدرت".
🔰 مثال:
امروز بهوضوح مشاهده میکنیم همان کسانی که رکود و گرانی ارز و سکه را ناشی از قدرت فراوان آمریکا! در اِعمال دشمنی عنوان کرده - نه بدتدبیریهای داخلی - و نظام و مردم را ناچار به کوتاه آمدن در برابر زیادهخواهیهای آمریکا میدانند و معرفی کنند، دقیقا همان کسانی هستند که روزگاری نه چندان دور در مقام تخطئهی مواضع بهحق نظام در قبال آمریکا میگفتند: چرا هر مشکلی که در کشور وجود دارد را به گردن آمریکا میاندازید؟!!
📝 @abarshagerd
🌙 شبنوشت 🌙
💥 یکی از عظیمترین و پُرارزشترین بناهایی که امام راحل (سلام الله علیه) احیا فرمود، کنار زدن پردههای طاغوتهای "فکری" و "بدنی" از روی ملاکها و معیارهای اصیل برتری انسانها نسبت به یکدیگر است.
هنر بزرگ امام (ره)، نشاندن ملاکهای "عقلی" بر کرسی قضاوت در خصوص برتری افراد میباشد.
ایشان "اسلام دین کیفیت است" را در مقابل دیدگان ما بهروشنی نمایان ساخت.
🌕 آن ابَرمرد به ما آموخت، مقام و منزلت حسین فهمیده بسیار بالاتر از فلان علامه، آیتالله العظمی و پروفسوری است که با نهضت اسلامی مردم ایران همراهی نکردند؛ چرا که فهمیدهی "دوم راهنمایی" علیرغم علم و سواد اندکش توانست وظیفهاش را تشخیص دهد و بدان عمل کند، اما فلان عالم بزرگ علیرغم تورم فکریاش نتوانست، و این یعنی یک دنیا معنا!
خدایا! امام ما را با رسول اکرم (ص) محشور فرما!
📝 @abarshagerd
🌤 صبحنوشت 🌤
🗣 از جناب پناهیان منقول است که گفتهاند: "ولایت، باطن دین است".
"ولایت، باطن دین است" حقا از آن جملات ناب و کلیدی است.
شبیه این کلام را در خصوص "نماز" هم داریم.
نبی اکرم ص فرمودند: "حقیقت نماز، علی ابن ابی طالب است".
خود أمیرالمؤمنین ع هم میفرمایند: حقیقت نماز، "اقامهی ولایت من" است. البته ولایت در اینجا اختصاصی به شخص شخیص علی ابن ابی طالب ندارد، بلکه منظور مطلق ولایت است (یعنی ولایت عقل برون؛ اعم از معصوم و غیرمعصوم).
نتیجه:
💥 حقیقت "أقم الصلاة" = ولایت را برپا دارید = حکومت تشکیل دهید
📝 @abarshagerd
🌙 شبنوشت 🌙
✳️ ۴ مقطع و ۲ نتیجه
قسمت اول: چهار مقطع مهم تاریخی
۱. در ماجرای فتنهی سالار، امیرکبیر با قدرت برای سرکوبی آن وارد عمل شد و با وجود تلاش بسیار روس و انگلیس جهت برقراری صلح، وی نپذیرفت و کار خود را به سرانجام رسانید و فتنه را سرکوب کرد.
۲. زمانی که محمدشاه قاجار مصمم شد که پاسخ مناسبی به مزاحمتها و آزارهای عثمانی بدهد، عثمانی آمادهی جنگ نبود و در صورت وقوع جنگ، ایران بر عثمانی غلبه میکرد و بدین واسطه قویتر میشد. در اینجا انگلستان وساطت میکند و باعث میشود که طرفین به مذاکرات صلح روی آورند که منجر به معاهدهی ارزنةالروم دوم شد.
۳. در جریان مذاکرات انجام شده در کمیسیونی که ذیل معاهدهی ارزنةالروم دوم تشکیل شد، زمانی که امیرکبیر جزیرهی آبادان را هم به تصرف خود درآورد، اینجا روس و انگلیس - که بهعنوان ناظر در مذاکرات حضور داشتند - وارد شده و معترض شدند، اما امیرکبیر مقاومت کرد و نپذیرفت و کار خود را پیش برد که نتیجهی آن نیز حفظ جزیرهی آبادان برای ایران بود.
۴. در ماجرای انتزاع سیستان و بلوچستان که به موجب حکمیت اول و دوم گلداسمیت روی داد، با اینکه میان ایران و حکام افغانستان در سیستان و بلوچستان درگیری شکل گرفت و ایران از انگلستان به موجب معاهدهی صلح پاریس درخواست حکمیت کرد، اما با این حال انگلستان ورود نکرد و حل موضوع را به طرفین دعوا محول کرد. با مستحکم شدن پایههای قدرت امیر شیرعلی در افغانستان و در نتیجه تبعیت کامل وی از انگلستان، مجددا مزاحمتهایی برای ایران فراهم کرد و از انگلستان خواست که برای حل اختلاف مداخله کند که این بار بود که انگلستان حکمیت را پذیرفت.
📚 برگرفته از کتاب "تاریخ تحولات سیاسی ایران"
(پایان قسمت اول)
📝 @abarshagerd
🌤 صبحنوشت 🌤
✳️ ۴ مقطع و ۲ نتیجه
قسمت دوم: دو نتیجهی مهم
۱. قدرتهای استعماری و استکباری - که بزرگترین برهمزنندگان صلح هستند - فقط زمانی تقاضای صلح میکنند (چه صلح خودشان با دیگری و چه صلح دو طرف دیگر با هم) که منافعشان ایجاب کند، نه آنکه حل دعوا و اختلافات برایشان واجد اهمیتی باشد. بهعنوان مثال اگر واقعا انگلستان بهدنبال استقرار صلح بین کشورهاست، پس چرا در چهارمین مقطع ذکر شده، در همان مرتبهی اولی که ایران بر طبق معاهدهی صلح پاریس از انگلستان درخواست حکمیت داد ورود نکرد؟
علت عدم ورود انگلیس آن بود که متجاوزان به ایران(افغانستان) هنوز قدرت آنچنانی نیافته بودند، لذا قاعدتا حکمیت در این شرایط به نفع ایران به سرانجام میرسید و انگلیس نیز در این بین نمیتوانست به هدف مهم و دیرین خود یعنی ایجاد حائل میان ایران و هند بهواسطهی جداسازی افغانستان از ایران نائل شود. لذا صبر پیشه نمود تا افغانستان در موضع قویتری قرار گیرد تا در فرایند حکمیت، بتواند افغانستان را از ایران جدا کند. (البته انگلستان کمکهایی را جهت قویتر شدن افغانستان در برابر ایران به افغانستان ارائه کرد).
۲. اگر ضعیف باشیم یا از خود ضعف نشان دهیم، به درخواستهای ما هیچگونه وقعی نمینهند و اعتنایی نمیکنند، گرچه آن درخواست، درخواستی جهت استقرار صلح باشد.
قدرتهای استعماری زمانی حکمیتها را میپذیرند که ما در موضع ضعف باشیم تا بدان واسطه بتوانند تا سرحدّ امکان از ما امتیاز بگیرند. اما اگر قوی باشیم، با التماس از ما خواهند خواست که صلح برقرار شود، تا با این صلح ظاهری بتوانند روند قویتر شدن ما را متوقف کنند.
📝 @abarshagerd
☀️ ظهرنوشت ☀️
♻️ «و» یا «ولی»؟ مسئله این است
🔰 لطفا به این مثال توجه کنید:
جملهی اول: امنیت خوب است
جملهی دوم: رفاه اقتصادی خوب است
💡 روشن است که دو جملهی فوق، زمانی که به صورت منفرد گفته یا نوشته میشوند، جملات خوب و مثبتی هستند و هیچگونه اشکالی به آنها وارد نیست.
⚡️ حال فرض کنید که میخواهیم جملهی اول و دوم را به یکدیگر متصل کرده و با هم بهکار ببریم.
حروف و کلماتی که بهعنوان واسطهی بین جملات بهکار میروند، متعددند. بهراستی این دو جمله را به چه واسطه به هم وصل کنیم؟
💢 اینجاست که پای رویکردها، گفتمانها، بینشها و میزان بصیرت گویندگان یا نویسندگان آن به میان میآید. مثلا اگر گوینده بخواهد به شنونده تفهیم کند که دو مقولهی مهم «امنیت» و «رفاه» نه تنها هیچگونه تعارض و تنافی با هم ندارند، بلکه رفاه در طول امنیت قابل معنا و دستیابی است، از حرف "و" استفاده میکند. اما اگر بخواهد این دو مقوله را همعرض یکدیگر و دارای تعارض تصویر کند، "ولی" را به کار میبرد.
🔳 در فیلم کوتاهی که مشاهده میفرمایید نیز با همین مسئله مواجه هستیم.
جملهی اول: سانتریفیوژ باید بچرخد
جملهی دوم: چرخ کشور باید بچرخد
هر دوی این جملات نیز به تنهایی جملات بسیار مثبتی هستند، اما زمانی که این دو جمله را با "رابط" به هم متصل میکنند، آنگاه تحلیل و ارزیابی ماجرا کار سادهای نخواهد بود. تمام مسئله همین جا بوده و هست.
◀️ اگر دو جملهی مذکور را با استفاده از "ولی" به یکدیگر متصل کنند، مقصود آن است که مقولههای «رشد دانش و صنعت هستهای» و «رفاه اقتصادی»، اساسا دو موضوع همعرض محسوب شده و بالتبع ممکن است با هم تعارض یابند، به این معنا که صنعت هستهای را ارتباط و اتصالی طولی با موضوع رفاه مردم نیست! (ادامهی متن را بخوانید)
◀️ اما اگر این دو جمله را با استفاده از حرف "و" به یکدیگر مرتبط کنند، معنا ۱۸۰ درجه تغییر خواهد کرد. در این صورت، منظور آن است که چرخیدن چرخ کشور و زندگی مردم نه تنها هیچ تنافی و تعارضی با چرخیدن سانتریفیوژ ندارد، بلکه در طول آن و نتیجهای از نتایج پُربرکت آن محسوب میشود که صدالبته همینطور است.
📝 @abarshagerd