eitaa logo
286 دنبال‌کننده
78 عکس
58 ویدیو
3 فایل
کانالی برای بیان تأملات عباس حیدری‌پور در موضوعات فرهنگی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰گزارش تصویری | اختتامیه چهاردهمین جشنواره فارابی ▫️آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فارابی با حضور دکتر محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، محمدعلی زلفی‌گل، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و جمعی از پژوهشگران و محققان عرصه علوم انسانی و اسلامی صبح امروز دوشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۲ در مرکز همایش‌های صدا و سیما برگزار شد. ▫️در اختتامیه این جشنواره بین‌المللی که با هدف شناسایی و معرفی استعدادهای برتر در حوزه علوم انسانی و اسلامی، معرفی و ارائه آثار و نظریه‌های برتر، روش‌ها و طرح‌های جدید در حوزه علوم انسانی و اسلامی در میان اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی برگزار شد، حضرت آیت‌الله استاد سید یدالله یزدان‌پناه به عنوان شخصیت پیشتاز علوم انسانی و اسلامی معرفی شدند. 💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات https://eitaa.com/nafahat_eri
درباره این تبلیغ مطالب آتی را ملاحظه بفرمایید👇 https://eitaa.com/abbas_heidaripour/119 @abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا 1️⃣ از 3️⃣👇 در گذشته تاریخی در محل‌های عرضه کالا(بازار سنتی)، فروشندگان به اتکای صدای خویش، محاسن کالا و قیمت خوب متاعشان را به رخ عابران می‌کشیدند تا ایشان را به خرید دعوت کنند. و شاید گاه از چهر‌ه‌های سرشناسی چون اشراف و شاهزادگان برای اثبات خواستنی‌بودن کالایشان استفاده می‌کردند؛ اما فرصت‌ها و دایره مخاطبان محدود بود و درعمل باز به پیام‌های شفاهی و سینه به سینه درباره تبلیغ کالا اکتفا می‌شد. اما در دوران جدید و البته آهسته‌آهسته هم سایر ابعاد توانایی انسان اعم از توانش در حرکات نمایشی، قوت شعرگویی و ترانه‌سرایی، و.... از یک‌سو، و از سوی دیگر آوردن این‌ها به فضای رسانه‌ای نوین، بُعدی منتشر و عمومی به تبلیغ بخشیده است؛ بُعدی چنان برجسته که اگر تا پیش از این تبلیغ ذیل بازار بود اکنون تبلیغ خود به یک ضلع بازار بدل شده است. تبلیغ در دنیای جدید در خدمت چرخۀ تصاعدی تولید-مصرف قرار گرفته است و با هدف قرار دادن ذهن و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه مردم و افزایش تقاضا، این چرخه را تغذیه می‌کند. دمیدن در تنوع‌‌طلبی، بازاری متکثر از انواع کالاها خلق کرده است که گاه آدمی را در میانه این بازار مکاره حیران می‌سازد. اما حد یقف این نیست؛ 📌خود پدیده تبلیغ به یک کالا تبدیل شده و با بازار مخصوص خویش در حال مشتری‌یابی است. این بار اما مشتریان و مصرف‌کنندگان، صاحبان کالا و سرمایه هستند نه مردم عادی. سرمایه این بازار هم خلاقیت است؛ خلاقیتی که به پای تنوع‌طلبی صاحبان سرمایه ریخته می‌شود تا ایشان انواع جدیدی از کالای تبلیغ را بپذیرند و بازار و سبکی بی‌سابقه برای بازار تبلیغ فراهم آید. بازار آزاد و دنیای لیبرال طبعاً در بهره‌گیری از این عنصر خلاقیت هیچ حدومرزی برای خود نمی‌شناسد و هیچ مرز اخلاقی اعم از اخلاق الهی یا انسانی را هم مفروض نمی‌گیرد. این امر در وضع پست‌مدرن که خود را مشغول شالوده‌شکنی و بنیان‌افکنی می‌بیند به‌شدت تشدید می‌شود. در این سوی اما در جهان غیرغربی که تحت تأثیر عالم مدرن و پست مدرن غرب قرار گرفته، همچنان هنجارها و نظام‌های نگرشی غیرغربی فعال‌اند و خلاقیتِ بی‌مهابا و افسارگسیخته را پیش از تولد، خود هنرمند تبلیغ‌گر افسار می‌زند. البته در جایی که سرسپردگی و تسلیم به غرب جدی گرفته شود این مهار برداشته می‌شود ولی با اندک تعلقی به عالم خود و جهان معنایی شرق، خواسته و ناخواسته طراح و گرافیست و فیلم‌ساز، عرصه تبلیغ و خلاقیت خود را سمت‌وسویی بومی‌تر و هنجارپذیرتر می‌دهد بلکه حتی سعی می‌کند تبلیغش در اختیار واگویه و برجسته‌سازی و فراخوان نظام معنایی و هویت جامعه و سنت خودش باشد؛ حتی اگر مشغول تبلیغ یک کالای مدرن است! 📍تاریخ تبلیغ(به مفهوم نوین) در ایران معاصر از قبل از انقلاب تا پس از انقلاب و در دهه‌ها و برهه‌های مختلفش درس‌های فراوانی به ما خواهد آموخت گرچه هنوز ما این تاریخ را جزو تاریخ نمی‌دانیم یا لااقل شایسته نشستن بر کرسی تعلیمش نمی‌دانیم! این تاریخ به ما خواهد گفت در چه مقاطعی و متناسب با وضع عمومی جامعه ایرانی، تبلیغ نوین اتصالی وثیق با فرهنگ خودی داشته و در چه مقاطعی اصلاً پدیده‌ای به نام فرهنگ خودی را فراموش کرده است. حتی پیش‌رانان این دو وضعیت هم قابل گزارش و البته درس‌آموزی‌اند. ⚠️ گاه دیدن یک صحنه و حتی یک نمونه از تبلیغات جدید بازار، یادآور یک ساختارشکنی نوین و البته به‌شکلی ضدفرهنگ است؛ حضور معماگونه مردانی در متروی تهران که روی سرشان گویی رنگی سفید ریخته شده و بعد بازنمایی ایشان در فضای رسانه‌ای و ادامه تعلیق و بعد گره‌گشایی از تعلیق در قالب نشان‌دادن ایشان به عنوان جزیی از یک تبلیغ «خمیردندان»، نمونه‌ای از استخدام عنصر خلاقیت در مسیری ضدفرهنگی است. ❓این حادثۀ به‌ظاهر جزیی را که در بادی امر چیزی جز یک تبلیغ نیست، چرا باید تحلیل کرد و چرا باید آن را جدی گرفت؟ 1️⃣ ما گاه آن‌چنان در قبال تحولات برآمده از عالم مدرن و انواع لوازم آن در جامعه ایران سهل‌گیر هستیم که متوجه دلالت‌های خواسته‌وناخواسته فرهنگی نمی‌شویم. 2️⃣ ارزش‌گذاری فرهنگی یک کار متداول در هر جامعه است؛ ارزش‌گذاری فرهنگی باید همانند خود پدیده فرهنگ که زنده و پویا و دائماً نوشونده است، حالتی ایستا به خود نگیرد. ما دائماً نیازمند ارزش‌گذاری فرهنگی هستیم وگرنه چون سربازی بی‌سپر در میدان استحاله فرهنگ قرار خواهیم گرفت؛ خواه فرهنگ‌مان شرقی باشد یا غربی. 3️⃣ صرف‌نظر از ضرورت جدی‌گرفتن حوادث برآمده از عالم مدرن و صرف‌نظر از ضرورت ارزش‌گذاری فرهنگی، برخی امور و پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی، آغاز مسیرهای نوین هستند و باید جدی‌تر مورد واکاوی قرار بگیرند. حادثۀ به‌ظاهر جزیی فوق حادثه‌ای در این سطح است. اما چرا؟ ادامه در بعدی....👇 @abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا 2️⃣ از 3️⃣ اجازه بفرمایید ابتدا وجوه تبلیغی این کار را در حد بضاعت مورد اشاره قرار دهیم؛ در تبلیغات مورد اشاره، بیرون‌زدگی خود تبلیغات از فرم معهود برجسته است؛ ما دیربازی است که تابلوهایی تبلیغاتی می‌بینیم که مثلا سر یک شامپو یا تصویر دست فردی که آچاری را گرفته از قاب تابلو تبلیغاتی بیرون زده است. یا گاه می‌بینیم خود افراد به صورت زنده(نه با یک تصویر و عکس صرف) یک کالا را در یک تیزر تبلیغاتی تبلیغ می‌کنند و گاه البته ایشان از میان سلبریتی‌ها انتخاب می‌شوند. ترکیب این دو با یک وجه سوم یعنی آمدن جزیی از تبلیغ به میانه مردم و مخاطبان چیزی است که به لحاظ شکل تبلیغاتی باعث خلاقیت این تبلیغ شده است. 🔹به عبارتی نوعی بیرون‌زدگی ترکیبی به‌صورت زنده و فعال، و نه محدود در چارچوب خاص رخ داده است. تا اینجای کار ظاهراً مشکلی نیست. اما در تبلیغات پیشین که حتی با بازیگران، تبلیغاتی به صورت زنده ولو در قالب هنرهایی نمایشی عرضه می‌شد، نوعی تمایز و فاصله‌گذاری بین مقام تبلیغ و مقام زندگی عادی وجود داشت؛ یعنی اگر به صورت تئاتر زنده هم تبلیغ انجام می‌گرفت، محیط و میدانی فرضی برای بازی تئاتر لحاظ می‌شد اما در تبلیغ مورد بحث این میدان فرضی هم برداشته شده است؛ بازیگر تبلیغ این بار در میانه ما حاضر می‌شود و این حضورش را در شکلی از زندگی عادی، پیوسته به ما و حتی سفر مشترک با ما در مترو رقم می‌زند، طراحی این تبلیغات به‌گونه‌ای است که گویی می‌خواهد القاء کند او در حال زیست عادی خویش است و حال آنکه رنگ سفید ریخته‌شده بر سرش به‌وضوح به وجه تبلیغاتی این حضور در میان مردم اشاره دارد. 🔸او این بار بخشی از زندگی یا دقایقی از حیاتش را در اختیار تبلیغ قرار نداده است بلکه زندگیش را به این تبلیغ فروخته است. اگر او آن خمیردندان را در دست می‌گرفت و با کارهایی ولو در محیط عمومی در دقایق و ساعتی ولو پیوسته و مکرر به تبلیغ می‌پرداخت بازهم این تفکیک میان زندگی و کار تبلیغی خود را نشان می‌داد اما این بار به نحوی اعجاب‌آور با برداشتن این مرز و همزمان با ارجاع عجیبی که از طریق گریم و رنگ سفید روی سرش رخ داده، او وارد فضایی دیگر شده است؛ او می‌خواهد بگوید در حال زندگی عادی است و حال آنکه به‌وضوح و با تأکیدی اغراق‌آمیز در حال تبلیغ است. این جمع‌شدن دو وجه، وجه تمایز این تبلیغ از تبلیغات معهود پیشین است که ولو با عنصر انسانی به‌صورت زنده صورت می‌گرفت. ❓اما مسئله مهم این است که دلالت معنایی این تبلیغ از حیث رعایت شأن انسانی چگونه است؟ در اینجا مسئله این نیست که او بازیگر تبلیغ شده است و حتی مسئله این نیست که در ازای کاری که می‌کند پول دریافت می‌کند. همه این‌ها در گونه‌های تبلیغاتی پیشین وجود داشت، ⚡️اما در تبلیغات جدید او خود به عنصری از تبلیغ و جزیی از یک کالای تبلیغی بدل شده است و در این تبدیل حالتی کاملاً متأثر و منفعل دارد؛ خمیردندانی که خود موضوع این تبلیغات است روی سر این انسان ریخته شده است و او هیچ واکنشی ندارد!😔 در این تبلیغات این انسان نیست که از این کالا استفاده می‌کند- امری که نسبت واقعی یک انسان و یک کالای مورد تبلیغ است- بلکه انسان، کاملاً مندک در تبلیغ و حتی متأثر منفعل بی‌ربط از کالای مورد تبلیغ است. فرض کنید این انسان لباس یک خمیردندان می‌پوشید، باز هم برخی از این سخنان صادق بود ولی یک تفاوت جدی در میان است؛ اینکه یک انسان در نقش یک خمیردندان نقشی فعال داشته باشد تا دیگران به خریدش ترغیب شوند تا اینکه در تبلیغ مورد بحث، نه تنها این انسان نیست که نقش فعالی دارد بلکه این کالاست که انسان را متأثر کرده است و مهم‌تر اینکه تأثر به سرحد انفعال تام رسیده است، فرق این دو را به فاصله زمین تا آسمان رسانده است؛ این انسان با بارشی از خمیردندان بر سرش به خمیردندان مورد تبلیغ ارجاع می‌دهد و جالب اینکه هیچ کنشی نسبت به این بارش هم ندارد! یعنی اگر چیزی بر سر انسان بریزد به‌طور معمول آن را پاک می‌کند ولی در ذات این تبلیغ، برای اینکه این تبلیغ همین تبلیغ باقی بماند، تبلیغ‌کننده نباید این مواد را پاک کند بلکه باید به گونه‌ای در میان مردم حاضر شود که گویی اصلاً چیزی روی سرش ریخته نشده است! نکته مهم دیگر این است که این بارش می‌توانست روی لباس و پیراهن این تبلیغ‌گر بریزد، ولی طراح، خمیردندان را روی سر این افراد خالی کرده است! ❓پرسش اصلی این است؛ این تبلیغ چه نسبتی با شأن انسان دارد؟ و آیا فروکاهشی بیش از آنچه که در فرایند تبلیغات معمول وجود دارد روی داده است یا خیر؟ .....ادامه در بعدی👇 @abbas_heidaripour
کالا برای انسان یا انسان، مسیطر کالا 3️⃣ از 3️⃣ ⚡️براساس توضیحات پیشین، دست‌کم این میزان فراروی که به سرحد شالوده‌شکنی رسیده در تبلیغات معهود کالاها دیده نشده است یا دست‌کم به خاطر فقدان فضای رسانه‌ای نوین در شبکه‌های اجتماعی و مانند آن، این همه دیده نشده است و لذا متضمن خلق معانی جدید است. این معنای جدید ترکیبی از قاهریت محض کالا نسبت به انسان، مطاوعه تام انسان نسبت به کالا درعین عدم وجود هرگونه واکنش نسبت بدان، با تسلیم زندگی و سَر خویش به تبلیغات است. 🤔اگر امروز "نگران" غلبه هوش مصنوعی بر زندگی خود و حیث انسانی خویش هستیم، همین نگرانی وجه انسانی ما را حفظ می‌کند اما بی‌خیالی محضی 😶 که در این تبلیغات نسبت به تأثر محض از یک کالای تبلیغی - آن هم کالایی چنان عادی- به نمایش گذارده شده است، مسئله را حتی می‌تواند در این وجه خطرناک‌تر از قصه هوش مصنوعی نمایان سازد. 🌿در فرهنگ شرقی، سر و شأن انسان مهم است آنچنان که برای سجده و سر فرود آوردن بر غیرحق در نگاه اسلامی نهی جدی وجود دارد؛ به عبارتی اگر بخواهیم با ادبیات دینی و البته تأویلی و نه ضرورتاً فقهی ظاهرگرا این پدیده را بررسی کنیم، چه چیزی جز سجده بر کالا باید بر آن اطلاق کنیم؟! 🌿هیچ‌گاه نباید کالا بر انسان فائق شود ولی این تبلیغات نه فقط انسان بلکه سر انسان را تسلیم کالا کرده است؛ سرسپردگی محض تا حد بی‌خیالی که لازمه این طراحی به اصطلاح خلاق است، معنای واضح این تبلیغ است. ❓📌آیا صنعت طراحی تبلیغاتی مجاز به این همه ساختارشکنی است؟! @abbas_heidaripour
📝 گزارش یک عزاداری تعاملی 1️⃣ از 2️⃣👇 🌿شب ۲۷ ذی الحجه و چند روز مانده به آغاز محرم در شهر اهر استان آذربایجان شرقی شاهد مراسم طشت‌گذاری در مسجد شکلّ‌لو(مسجد رسول الله ص که گویا به خاطر واقع شدن در محلی با این اسم قدیمی به همین نام متداول بود) و هیئت اصغریه این شهر بودم. 🟢در محیط و روی دیوار سمت راست منبر و جایگاه، تابلوی پرچم اهدایی آستان قدس رضوی به سال ۱۳۵۲ به هیئت این مسجد به‌مثابه بخشی از پیشینه مذهبی به همراه آرم قدیمی آستان قدس خودنمایی می‌کرد. شاید نگاه و تحلیل مطلق و بدون رعایت احوال دیگر مراسم می‌توانست خالق این برداشت غلط باشد که این هیئت می‌خواهد سویه‌ای غیرحاکمیتی و سیاسی به خود بگیرد اما نه سخنرانی و نه مداحی و نه حضور مسؤلان به هیچ وجه با این احتمال همراهی نمی‌کرد.(متأسفانه در فضای کشور بسیاری از این احتمالات استعجالی به‌عنوان تحلیل متقن، مطرح و بارها تکرار می‌شود!). البته نمادهای خاص این مسجد و هیئتش همین نبود؛ در سمت راست من و درواقع سمت چپ، جایگاه عَلَم قدیمی هیئت قرار داشت که روسروی‌هایی به نیت نذر و درخواست شفا به آن گره زده شده بود. 🔙قدمت مراسم طشت‌گذاری به زمان صفویه باز می‌گردد و در سال‌هایی تا حدی مهجور می‌گردد اما گویا بعد از انقلاب اسلامی در مناطق آذری‌زبان و استان‌های مرتبط از نو شایع شده است. این مراسم که وجهی نمادین شاید برای یادآوری کَرَم و سخای اهل بیت ع در آب‌دادن به دشمنان و حتی اسب‌های ایشان دارد-به همین خاطر از طشت بهره می‌برند زیرا معتقدند در روز مواجهه حضرت ابی‌عبدالله ع و یارانشان با سپاهیان تشنه حر، حضرت برای اینکه اسبان سپاه حرّ هم سیراب شوند، دستور داده است که آب مشک‌ها در طشت‌هایی ریخته شود- بیش از اینکه بر این وجه صرفاً نمادین تکیه کند، به این بهانه دو کار انجام می‌دهد: از یک‌سو شور و اشتیاق مردم را برای ورود به محرم برمی‌انگیزد و از سوی دیگر مروری بر بخشی از مصائب کربلا دارد. درمجموع این مراسم اعلان رسمی ورود به ماه محرم بود. درواقع تسمیه این مراسم به طشت‌گذاری -آن‌طور که ما دیدیم- تسمیه کل به نام جزء نمادین و پایانی‌اش بود. 🏴در جزء پایانی، طشتی سرپوشیده با پارچه سیاه به علاوه کوزه‌ها و مشک‌هایی پرآب در میان جمعیت دایره‌وار پشت سر پرچم هیئت -که حاضران به آن پرچم تبرک می‌جستند- دور می‌زدند و هماهنگ با مداح اشعار و دم‌ها را با صدای بلند واگویه می‌کردند. آن طور که گفته شد در پایان هم از این آب به عنوان تبرک می‌‌نوشند. 🔲 اما جزء اعظم جلسه که درواقع یک جلسه عزاداری استاندارد و البته پرشور بود، نکات بسیار جالبی در خود داشت. اینکه با کلمه استاندارد توصیف کردم به خاطر این بود که مراسم با قرائت قرآن آغاز شد و با سخنرانی پرشور وارد متن اصلی شد و بعد با یک مداحی و روضه‌خوانی مفصل به مراسم پایانی طشت‌گذاری رسید. 🔃در ابتدای مراسم شور و حال حضار و انتظار ایشان بسیار نمایان بود. نوعی اشتیاق که به خاطر حضور سخنران و مداح پرتوان که از محبوبیت بالایی برخوردار بودند، افزونی ویژه‌ای یافته بود. برادر عزیز آذری‌زبان کناری من، البته با افتخاری آشکارT برایم از سابقه چندین و چند ساله سخنران و مداح و سطح بالای ایشان می‌گفت که هرساله از مرکز برای برپایی این مراسم در اهر حاضر می‌شوند. هم سخنران و هم مداح اهل اهر بودند ولی استمرار معنادار حضورشان و اقبال مردم بدیشان دیدنی بود. 🎙سخنران پیش از آغاز رسمی مراسم در میانه جمعیت می‌گشت و با پیرغلامان و سرشناسان و مسؤلان شهری و سایر روحانیون، دیده‌بوسی و احوال‌پرسی می‌نمود. شاید همین کار را مداح محترم نیز انجام داده باشد اما من چون پیش از این چهره مداح را تا پیش از حضور در جایگاه ندیده بودم، متوجه این امر نشدم. مجری مراسم که خود یک پیرغلام هیئتی بود با صدای گرمش و به‌شکل ایستاده پشت میکروفن‌های بدون جایگاه بخش‌های نخست مراسم و نیز ورود به مراسم را به خوبی هدایت نمود؛ چنانکه بیان و اشعار او نیز در میان جمعیت شور‌انگیز بود. 🕋 قاری جوان قرآن علاوه بر مزیت حنجره آذری‌اش به واسطه فهم خوب، آیاتی ویژه انتخاب کرده بود: شنیدن آیه ۳۷ ابراهیم(رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيتِكَ ٱلمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجعَلۡ أَفئـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهوِيٓ إِلَيهِمۡ وَٱرۡزُقهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشكُرُونَ) و متعاقب آن آیه ۳۸(رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعلَمُ مَا نُخفِي وَمَا نُعلِنُۗ وَمَا يَخفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ) باعث شد، مطمئن شوم، قاری این آیات را به خاطر تناسبشان با حال حضرت سیدالشهداء(ع) و واقعه کربلا انتخاب کرده است. چندین بار به این هوشمندی قاری در دلم آفرین گفتم. ادامه ⏬ @abbas_heidaripour