🔰حاج قاسم در فاصلۀ بین دو سخنرانی
2️⃣از 2️⃣
۱) ما با یک شخصیت واحد روبهرو هستیم. او البته در صیرورت ارتقایی است. عشق به شهادتش ابداً کمرنگ نشده است. شاید در ابتدا تصور میکرد با پذیرش فرماندهی سپاه قدس مجبور است به اقتضای کار ستادی، از تپهها و کوههایی که در سپاه کرمان هر روز و شب در پی شهادتش آنها را میگشت و امنیتشان را تأمین میکرد، تا حد زیادی فاصله بگیرد. او نگران است که مبادا این مسؤلیت جدید او را از شهادت دور کند. او البته به خوبی تقدیرات الهی را میفهمد و میداند که خدا در هر جا و هر زمان میتواند نعمت شهادت را به شهدایش برساند اما حاجی به خودش غرّه نیست و میداند گاه مسؤلیتها میتواند حجاب رشد باشد. البته او نشان داد اهل خرق حجاب است، حتی حجابهایی نورانی چون مسؤلیت سپاه قدس در نظام انقلابی ایران.
۲) حاجی در سپاه کرمان گویی در طی سالیانی، سبکی از فرماندهی را که آمیخته به خدمت متواضعانه نسبت به مستضعفان و مظلومان بود برای خویش پدید آورده بود. سبکی که روحش را صیقل میداد و از قِبَل خدمت به خلقالله جان تشنهاش را سیراب میکرد. او نگران بود که مبادا با پذیرش مسؤلیت جدید نتواند این سبک را حفظ کند، نکند از موضع خدمت به خلق فاصله بگیرد و نتواند به خلق خداوند از نزدیک خدمت کند. اما سیره او در سپاه قدس نشان داد، روح بیقرارش نه تنها در قالبها زندانی نمیشود بلکه قالبها را تبدیل به کالبدهای رهوار پذیرای این روح میکند. او در سپاه قدس گسترۀ خدمت خاکسارانهاش را افزود و البته این باعث نشد هماستانیهایش را فراموش کند.
۳) حاج قاسم در میانه هر دو سخنرانی یک شخصیت است. در اولی تشنگی به خدمت را با احساسات وجودی خود متبلور میسازد و در دیگری ادبیات پخته و پروردهای را در تبیین این خدمت که جانمایهاش ندیدن خود است، به میان میآورد. در تجربه تاریخی عرفان، عرفان قرون نخستین که با ادبیاتی مجمل و سرشار از عشق و محبت به میان میآید در قرون بعدی ادبیاتی فاخر و انسجامیافته به خود میگیرد و قدرت توصیف تفصیلی از خود مییابد و البته وجه معرفتیاش قدرتمند میگردد. فاصله این دو سخنرانی حاجی را میتوان با این پدیده تاریخی مقایسه کرد. جالب است که حاجی در خلوتها و گفتگوهای غیرکاری در مدت فرماندهی بر سپاه قدس بارها در قامت یک آموزگار معنوی ظاهر میشود و با کلامش از زبان اهل معنا، شهدا و روایات و حتی اشعار معنوی، نه تنها داعی به عالم معنا میگردد بلکه نکات و ظرایفی را هم آموزش میدهد.
۴) اینکه چرا حاجی پیرزنان و پیرمردان و یتیمان و دعای خیرشان و حضورش در نزد ایشان را بالاتر از بسیاری امامزادگان میبیند و بر این دریافت و ارزشگذاری از قسم جلاله «الله» برای بیان اطمینانش استفاده میکند، جای تأمل دارد. شاید او در رسیدگی به آن مظلومان و مستضعفان خود را مشغول خدمت و خاکساری میداند اما به درستی گمان دارد که در مقام زائر ایبسا این حال انکسار و خاکساری در تمامیتش دست ندهد. شاید در مقام مقایسه بتوان آنچه را که حاج قاسم زیارت امامزادگان میبیند مشابه قنوت دانست و آنچه که در خدمتش مییابد مشابه حال سجده در نظر گرفت تا فهم این فاصلهگذاری و ترجیح حاج قاسم روشن شود. هر دو خوب و نیکویند اما در یکی با اینکه اظهار ذلت رخ میدهد ولی این اظهار بهشکلی راستقامت و ایستاده انجام میشود و اما در دیگر بالاترین عضو(سر) نیز بر خاک قرار میگیرد و این حال و صورت تناسبی تمام با مقام بندگی دارد.
۵)در هر دو سخنرانی ما با چیزی مواجه میشویم که میتوانیم آن را تقابل میان فرهنگ سازمانی و سازمان فرهنگی یا رسمیت و صمیمیت یا تقابل میان عقلانیت رسمی و عقلانیت وجودی، یا عقل عرفی و عقل استعلایی و یا...نامید. وقتی کسی به حاجی در سخنرانی تودیعش تذکر میدهد که بر احساساتش غلبه کند، لابد این غلیان احساسات را شایسته چنین مراسمی نمیداند و حال آنکه پاسخ حاجی این است که اینها عین وجود من و عین اعتقادات من است. در سخنرانی دوم اما حاجی همین واقعیت وجودی خویش را با بیانی فاخر و متکی بر مبانی مکتبی تئوریزه میکند. در این سخنرانی او حتی به فکرهایی که تا سطحِ قابلِ تجلیلِ راهبردی برآمدهاند طعنه و تعریضی بسیار پنهان میزند و البته قصد آن را هم ندارد ولی درعمل درحال نقد فرهنگ و فکری است که عظمت و بزرگی را در فعل بزرگ و راهبردی میبیند و ایبسا این را در پوششی ظاهری از دین انجام میدهد یا بین آنچه میاندیشد و دینداری تعارضی نمیبیند اما بالعکس حاجی داعی به فعل مقدس است، فعل بزرگ در نظر حاجی آن است که هیچ خودخواهی در آن نباشد.
فکر، ذکر، و حتی فرماندهی حاج قاسم همواره ترجمانی از این جملات پیر خمین ره است:« خدایا! ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم، ما هیچیم، و هرچه هست تویی.»
#جان_فدا
@abbas_heidaripour
برشی از سخنرانی تودیع فرماندهی سپاه کرمان
https://www.aparat.com/v/19XoJ/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D8%B4%DA%A9_%D9%87%D8%A7_%D9%88_%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85
برشی از آخرین سخنرانی حاج قاسم در جمع فرماندهان سپاه کشور
https://www.aparat.com/v/RDLu4/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1_%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AC%D9%85%D8%B9_%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87_%D8%B1%D8%A7_%D8%AF%D8%B1
پدر شهید حسین بواس که تنها پسرش را تقدیم دفاع از حرم نموده است با لبخند میگوید:
در خمس یک پنجم مال را میدهند، زکات باید به حد نصاب برسد، من اما تمام مالم را دادم.
امام خمینی(ره): شما خانوادههاى شهدا با شهادت افتخارآفرينان اين مرز و بوم به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. شما چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد. شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خويش به همه نشان داديد كه توطئههاى داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت مصمم پيروز شود. (۲۲ بهمن ۱۳۵۹)
@abbas_heidaripour
در فکر بودم در شب شهادتش چه تصویری از او منتشر کنم تا شاید من هم بگویم در خیل دوستدارانش هستم؛
تصویری جدی از یک فرمانده میدان؟
تصویری خندان از پدری مهربان که غرق در لذت دیدن و مجاورت فرزندان شهداست؟
تصویر فرزندی که بر پای مادرش سر نهاده است؟
یا تصویر فرزندی که کف پای پدرش را میبوسد؟
یا تصویر سربازی مقابل ولی امرش وقتی که دستی را به نشانه اطاعات نظامی بالا آورده و دستی دیگری را به نشانه ارادت بر قلبش نهاده؟
یا تصویر دیگرش چون یک طفل خود را در میان دستان پرمهر ولیاش غرق کرده است؟
یا تصویرش وقتی که در عزای بهترین فرزندان عالم، حسینبن علی(ع) یا مادرش(س) زانوی غم در بغل گرفته؟
یا تصویرش وقتی که در میان مجاهدان حق، مژده پیروزی حقیقی میدهد؟
یا تصویر نمازش وقتی که در مناجات با معبود غرق است؟
یا تصویرِ تصویرش در دستهای پیرزن روستای قاسمآباد؟...
تصویرهای حاج قاسم بدون آنکه بخواهم آنها را مرور کنم در قلبم منعکس میشود و مییابم که من هم همانند ایرانیان و بسیاری از غیرایرانیان شیفته این مرد هستم؛ خدا را شکر که من هم یکی از ایشان هستم.
...اما دستنوشته آخر حاج قاسم را به حال آخرین لحظات حیات دنیایی او نزدیکتر یافتم....
در این تصویر اثری از خط حاج قاسم هست ولی دیگر خبری از بدن مطهرش نیست..
اینک دستخط او و بلکه خط او میراث ماست....ایکاش من هم چنین پاکباز جرأت مواجهه با حقیقتی را داشته باشم که حاجی یک عمر عاشقش بود...ای کاش رشحهای از عشق او به معبودش هم در جان من بنشیند...
✋حاجی دست من را هم بگیر
@abbas_heidaripour
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این لحظات، لحظات تحقق این دعا در سه سال پیش است.
این تصاویر یک دنیا معنا دارد.
حاجی هیچوقت اهل خودنمایی نبود...ولی اینجا هم باز بیتکلفی و تواضع حاجی خودنمایی میکند.
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي
@abbas_heidaripour
این دو کالبد تا آخر با هم ماندند....تا در آخر با هم یکی شدند....
رضوان الهی گوارای وجودشان
@abbas_heidaripour
۱) شهید مطهری در کتاب نفیس جاذبه و دافعه علی ع، ابتدا مردمان را به چهار دسته تقسیم میکند؛ آنانکه نه جاذبه دارند و نه دافعه، دسته نخستاند که شهید ایشان را بیاثر و بیخاصیت میداند. اما آنانکه فقط جاذبه دارند و هیچ دافعهای ندارند، نقد شهید به ایشان آن است که اگر محبت با حقیقت توأم نباشد ارزشی ندارد و اگر با حقیقت توأم شد، مسلکی میگردد و مسلک، خواهناخواه عدهای را دفع خواهد کرد؛ ایشان دسته دوماند. دسته سوم کسانی هستند که فقط دافعه دارند، از نگاه شهید و براساس مبانی دینی، ایشان ناتوانترین افراد انسانیاند. میماند دسته چهارم که هم جاذبه دارند و هم دافعه. از نظر استاد مطهری انسانهای مسلکی که عقیدهای دارند و در راه عقیده خویش فعالیت میکنند، همین دستهاند.
۲) سپس این دسته چهارم را چندگونه میدانند؛ گاه جاذبه و دافعه هر دو قوی است و گاه هر دو ضعیف و گاهی متفاوت است. از نظر ایشان افراد باشخصیت آناناند که جاذبه و دافعهشان هر دو قوی است. وجود این قوت باعث میشود اینگونه افراد را صاحب شخصیت بدانیم نه آنکه قابل ستایش بدانیم. و البته میافزایند که در دنیای انسانی(بهخلاف مغناطیس مادی) این افراد همسنخ هستند که با جاذبه همدیگر را جذب و افراد غیرهمسنخ یکدیگر را دفع میکنند. چنانکه شخصیت صاحب عدالت و شرف، عناصر خیرخواه و عدالتجو را بهسوی خویش جذب میکند و هواپرستان و پولپرستان و منافقان را از خویش طرد میکند و شخصیت جانیان، جنایتکاران را به خویش جذب و نیکان را از خود دور میکند.
۳) شهید مطهری سپس حضرت امیر ع را هم دارای جاذبه و هم دافعه، آن هم در حد اعلایش معرفی کرده، صریحاً میگویند: «علی مردی دشمنساز و ناراضیساز بود. این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم مسلکی و هدفدار و مبارز و مخصوصاً انقلابی که در پی عملیساختن هدفهای مقدس خویش است و مصداق قول خداست که: يُجَٰاهِدُونَ فِی سَبِيلِ ٱللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍ (در راه خدا میکوشند و از سرزنش سرزنشگری بیم نمیکنند.)[اینگونه است](مائده:۵۴)».
۴) اینکه یک نشریه مهد بهاصطلاح آزادی که ذکر نام نحسش شایسته پرداخت کفاره است، در وهن شخصیتی چون سیدعلی خامنهای حفظه الله تعالی حد اعلای جد و جهد پلید خویش را به میدان آورده است، امر غریبی نیست زیرا این همان نشریهای است که به ساحت زیباترین مخلوق الهی یعنی حضرت ختمی مرتبت(ص) اسائه ادب نمود و پلشتی خویش را آشکار نمود. و اگر این مجموعه پلید اینک همان مسیر را درباره رهبر انقلاب اسلامی پیموده، براساس آنچه از شهید مطهری آموختیم، سند طیب باطن و وجود ویژگیهایی است که ارواح پلید و شیطانی آن را تاب نمیآورند. ازاینرو چنین عملی به نظر نگارنده این سطور بیش از آنکه سبب عیب و ایرادی برای سید ما باشد، در باطن و واقعیت خویش حاوی تجلیلی برجسته از اوست؛ اینک نیروهای شریر، دیگر نمیتوانند با سکوت خویش درباره سیدعلی و سانسور اخبار مرتبط با او، آوای حقخواهانه او و انقلابی که آن را رهبری میکند از گوش طالبان حق بپوشانند؛ عظمت انقلاب ما و رهبرانش اینک آنچنان عالمتاب است که جز اظهار موضع آشکار آنچنان که شایسته باطن خبیث شیاطین است، چاره دیگری برای ایشان نمانده است و ایشان همان چیزی را آشکار کردهاند که در درون خویش انباشته نمودهاند؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. حال که به تعبیر قرآن از شدت خشم بر ما عَضُّوا۟ عَلَيْكُمُ ٱلْأَنَامِلَ مِنَ ٱلْغَيْظِ، پاسخ آن است که خود قرآن فرموده است: قُلْ مُوتُوا۟ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ( آل عمران: ۱۱۹)
@abbas_heidaripour
🚩🏴در رسای مادر پسران
دیشب در حرم حضرت معصومه(س) هیئت سینهزن عرب اشعاری میخواند.
مصرعی از این اشعار، دنیایی از حزن و غم را به دلها میبارید.
این مصرع لحظۀ دفن امالبنین(س) را تجسم میکرد که اینک کمکی از چهار فرزندش در میان نیست.
🔳 منْ نَزَلَتْ لَحْدَها....اَتُریدُ اَرْبعَ وَلَدِها
▪️ای آنکه در لحد امالبنین قرار گرفتهای...آیا برای دفنش چهار فرزندش را به کمک میخواهی؟
أَلاَ لَعْنَةُ ٱللَّهِ عَلَی ٱلظَّلِمِينَ(هود: ۱۸)
@abbas_heidaripour
🎇نورباران:
روز چهارشنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۱ در معیت برخی عزیزان، نمایشگاه هنرمند «متعهد» عبدالحمید قدیریان را در محل فرهنگسرای نیاوران بازدید کردم؛
این حضور برای من بیش از اینکه بازدید از یک نمایشگاه هنری باشد، طعم تذکر و ذکر یافت؛ مفاهیمی که در آثار قدیریان تمثل و تجسد پیدا کرده بود، از جنس یادآوری «عهدی» است که در تار و پود هستی از گذشته تا آینده در جریان است. عهدی که اگر آن را بشناسی و بدان بپیوندی، جزوی از آن خواهی شد، «عهدی» که گرچه در زمان نیز جاری است ولی همزمان ورای زمان نیز هست. به همین دلیل «دعوت» جزو اولین مضامینی است که به صورت وجودی بین بازدیدکننده و آثار او شکل میگیرد؛ دعوت برای پیوستن به نور.
قدیریان را به همین خاطر «متعهد» نامیدم زیرا دل در گرو آن «عهد» دارد و آثارش هم یادآوری آن «عهد» است پس میتوان از «دعوت» دربارهشان سخن گفت.
مفهوم «نور» مقابل ظلمت در آثار او بیشترین تأکید را یافته است. این نور البته مستغنی از این تقابل، در بسیاری تابلوها مانند تابلویی که صحنه بهشت را روایت میکند یا مجسمهای که «هبه»ی مادرانه فرزند را به چشم آورده است، خود مستقل از هرچیز دیگر میاندار همه چیز است؛ در این تابلوها و آثار، همه چیز نورانی و علوی است.
آثار قدیریان گاه روایتگر یک وضع هستیشناسانه و گاه روایتگر یک وضع انسانشناسانه است و البته این دو در جاهایی با هم ترکیب جدی یافته است. هستیشناسی او یک هستیشناسی نوری است و انسانشناسی او لحظات نسبت انسان با نور از «تردید» در پیوستن بدان(تابلو صحنه چشم دوختن حربن یزید ریاحی) تا «برگرفتن» نور، «شیدایی» و حتی «گشودگی» درونی بعد از تسلیم به نور یا درمیانه نور «بودن» یا «گسترش» یافتن را روایت میکند.
او به خلاف رسم معهود هنرمند نقاش و مجسمهساز که فقط با آثارشان تکلم میکنند، با سخنانی ادبی و مختصر در کنار آثارش هم تخاطب میکند؛ خود این جملات گرچه شرحی بر آثار تجسمی اوست ولی جنسی ادبی و هنری دارد و گاه مضمونی فراتر از خود اثر یافته است که در ضرب میان آن دو، عمق دنیای زیبای درونی قدیریان را بهتر مجسم میسازد.
الهامات و یافتههای او در این محاکات نورانیاش، رنگ و بوی جدی معرفتی دارد؛ جایی او بین «و انحر» و «و الفجر» پیوند دیده است و جایی دیگر، سرهای بریده کربلاییان را بر فراز نیها، مصداقی از «اصحاب الکهف و الرقیم» که «کانوا من آیاتنا عجبا» بودند، شناخته است.
زهرای اطهر و مادر هستی به همراه کربلاء و شهادت دو مضمون دیگر پربسامد در آثار اوست که البته نه در کناره مضامین پیشین که با مضامین پیشگفته بهویژه اینکه مجلا و مجرای نور و هدایت نوری هستند ترکیب شده است. ازاین منظر ترکیب موفق بین شخص و معنا؛ شخص جزیی و معنای کلی یکی از ویژگیهای دیگر آثار اوست. همچنانکه زمان و فرازمان هم در این آثار پیوند جدی یافتهاند. به همین خاطر او از تصویرگری اشخاص اینجایی و اینزمانی استیحاشی ندارد زیرا میتواند پیوند ایشان را با امر استعلایی به چشم آورد و بلکه ایشان را مظهر آن میداند.
قدیریان خود را هنرمند صرف نمیداند بلکه هنرمند-پژوهشگر معرفی میکند؛ این رویکرد او برای فهمیدن و محاکات همزمان، قدرت ویژهای به پرداخت آثارش داده است. حضور و ایفای نقش در ساخت دو فیلم «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» برای رسیدن به این رهیافت -آنچنان که از روایت خود او پیداست- باید بهعنوان یک نقطه عطف تلقی کرد. او البته با آثارش زندگی میکند و در پیوند با آنها خود را مییابد؛ به عبارت دیگر او به خوبی توانسته است یک پیوستار هنرمندانه بین پژوهیدن و هنرورزی همزمان و البته در قالب مصادیق واحد آثار هنری پیدا کند؛ امری که باعث شده است بین این دو مقوله گسستی نبیند؛ همانگونه که در متن آثارش نیز مرزی بین این دو وجود نداشته، هر دو سویه باعث یک وحدت متعالی شدهاند.
نکته مهم این است که اعتقادات او یک اعتقادات فردگرایانه و خودمحور از حکایت معنویت نیست که فقط نسبت یک فرد انسانی با حقایق نوری را مورد تمرکز قرار دهد بلکه جامعه و جمع در گسترۀ دنیوی و اخرویاش برای او بسیار جدی است. به همین خاطر، تاریخ و حوادث آینده آن البته در پرتو فلسفه نوریاش هم بخش دیگری از آثار اوست، تا آنجا که به تعبیر حجت الاسلام دکتر بابایی، «مفهومپردازی» هم کرده است؛ دو نمونۀ برجسته بنابه بیان دکتر بابایی که ازقضا از منظر «الهیات تاریخی» و نه حتی «فلسفه تاریخ» در کارهای او دیده میشود یکی «دیّار» در بخش ظلمانی و دیگری«لشکر شهداء» در بخش نورانی هستیشناسی اوست.
همه دوستداران هنر متعهد و انقلابی و بلکه هر آنکه دغدغه پاکیزگی و یافت معنای استعلایی را دارد، به دیدن این نمایشگاه دعوت میکنم.
@abbas_heidaripour
در این صحنه از تابلو عبدالحمید قدیریان، دو امر به خوبی مجسم شده است:
1️⃣«تردید» حرّ که البته خیزش او و سمت نگاه و کلاهخود برگرفتهاش به خوبی نشان میدهد که او تا حد زیادی انتخابش را کرده و لحظاتی دیگر پاهایش را از ظلمت خارج خواهد کرد. البته سرّ این امر را باید در این آیۀ شریفه جستوجو کرد:
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؛ ایمان حرّ در ادبش نسبت به امام و مادر هستی متجلی شد و این ایمان او را وارد ولایت الله تعالی نمود.
و
2️⃣«بیاثری» گرما و روشنایی عالم ظلمت که حتی اطراف خویش را گرم و روشن نمیکند اما اهالی ظلمت جز همین وهم و دلخوشی بدان چیزی دیگری ندارند.
در جنگ احد که کار بر مسلمانان سخت شده بود و ابوسفیان به بتهای خود بالیده بود پیامبر ص در پاسخ به این نبرد روانی دستور دادند، پاسخ داده شود:
الله مولانا و لا مولا لکم.
این بیکسی و بیپناهی و سرگردانی چه خوب اینجا تصویر شده است.
@abbas_heidaripour
برداشت آزادی از سخنان حجت الاسلام فاضل در روز نخست ماه رجب المرجب
برخی وقتها حسرت میخوری که چرا فلان فرصت را مغتنم نشمردی؛ ضبط نکردن صحبتهای امروز حجتالاسلام در بین دو نماز ظهر و عصر یکی از آن حسرتهاست و طبعاً آنچه اینجا گزارش میشود حالوهوای معنوی و معرفتی کامل را منعکس نمیسازد:
۱) معمول است که در خداحافظی کاری، مراسم تکریم میگیرند و هر از چندی به مناسبتهایی افراد یکدیگر را تکریم میکنند ولی اولین کسی که ما را تکریم کرده است خود خدای متعال است: لقد کرّمنا بنی آدم.
۲) در همان آیه لقد کرّمنا در انتهای آن میفرماید: فضّلناهم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً. مفسران گفتهاند مراد از این کثیر، همه مخلوقات دیگر است. و جلوه این تفضیل را در امر به ملائکه مقابل انسان که اسجدوا لآدم(و جالب اینکه این تعبیر در قرآن کریم ۵ بار آمده است) میبینیم.
۳) ولی خدایی که این همه آدمی را اکرام کرده است، دستور داده که در مقابل خودش مواجهه ذلیلانه و خاضعانه داشته باشیم و نماز هم جلوه همان ذلت نفس انسانی است و باید این طور باشد، و در احکام نمازی که این همه بر آن تأکید شده، گفته شده است اگر لازم است برای تهیه آب وضو، هزینه کنیم باید این کار را انجام دهیم اما اگر این خرید و مانند آن مستلزم تحقیر و ذلت انسان باشد، حکم تبدیل میشود به اکتفاء به تیمم. یعنی خدایی که این همه به نماز و مقدمات آن اهمیت داده، حتی حاضر نیست که انسان برای نماز هم ذلیل شود.
۴) همین خدا یک استثنای دیگر دارد؛ واخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة؛ یعنی درباره پدر و مادر مثل خودش استثنا قائل شده است. پدر و مادر جلوۀ خالقیت و ربوبیت و رازقیت الهی هستند و باید از این مسیر به توحید رسید. البته ذلت برای پدر و مادر باید توأم با رحمت و لینت باشد نه آنکه یک ذلت خشک و خشن و درواقع استکباری و تصنعی.
۵) نکته مهم دیگری که باید فراموش نکرد آن است که در زیارت عاشوراء عرضه میکنیم: بابی انت و امی؛ یعنی نه تنها خودم بلکه پدر و مادری که من در مقابلشان ذلیل هستم فدای تو ای ولیّ الهی! این را به امام حسین ع و به حضرت ولیعصر عج و هر ولیّ الهی باید بگوییم.
۶) حالا خود ولیّ الهی در مقابل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها موضعش چیست؟ یک جمله از حضرت ولیعصر عج این را روشن میکند و یک جمله از حضرت امیر ع:
🌾حضرت حجت عج میفرماید: اِنَّ لی فِي ابنةِ رسول اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ .یعنی حضرت زهرا س اسوۀ اولیای الهی است و
🌾حضرت امیر ع در پاسخ حضرت رسول ص که زهرا(س) را چطور دیدی،بیان میکند: نِعمَ العونُ علی طاعةِ الله.
۷) و در قرآن داریم تعاونوا علی البرِّ و التقوی و اگر حضرت زهرا س نعم العون است باید در مسیر حق و تقوی بسیار به آستان حضرت زهرا س چنگ بزنیم و دامن حضرت را رها نکنیم.
@abbas_heidaripour
🛎 به زودی بررسی انتقادی یادداشت زیر که به قلم فاضل حوزوی حجت الاسلام محمد متقیان در نقد کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ؛ نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ اثر استاد سیدیدالله یزدانپناه نوشته شده، تقدیم میگردد. ابتدا نقد ایشان را بر کتاب مذکور بخوانید:🔰