💠 گزارش سفر دیشب را بخوانید، کلیپ دوم را ببینید.
به لطف خدا شاهد محترم حاضر به انجام مصاحبه شد
حشرات به خون تشنه روستا را حسابی میزبانی کردیم
یکی از همکاران با درد کلیه تا صبح ناله کرد و دارو مصرف کرد
بنده قدری دچار سرماخوردگی شدم
اما: برای کمک به اثبات صحت تجربه، کمتر از ۵ دقیقه ضبط شد.
دیشب شبانه از روستا خارج شدیم تا خود را به اولین شهر برسانیم و برخی همکاران از فرط خستگی درخواست یک روز استراحت ( آف) کردند و به ایشان حق دادم و خدمتشان عرض کردم شخصاً در شهر بعدی پیاده میشوم و شما به تهران بروید برای استراحت و تیم دیگری را از تهران فراخوان میکنم برای ادامه ضبط چرا که وقت نداریم... وقت نداریم...
و دوستان هم پیشنهاد خود را پس گرفتند و باز داریم با همین وضعیت به شهر بعدی می رویم برای ادامه ضبط بعدی.
همین الان در خودروییم و در جاده... دیدم عزیزان تیم خسته و کوفته هستند، کلیپ دوم (کودک اسکیت سوار) را به ایشان نشان دادم و عرض کردم هرگاه احساس کردید داخل این خودرو نشستهایم و داریم در جادهها میرانیم تا کار بزرگ و مهمی در این دنیا انجام دهیم به این تصویر نگاه کنید و به خود بگویید در این هستی بزرگ، ما این کودکیم، خودروی ما این اسکیت وبردونتیجه کارمان درحد برد همین اسکیت.
خیلی خودمان را جدی نگیریم.
بزرگان جان دادند دراین راهها، چهارتا نیش حشره وبیخوابی وبیماری وسرمازدگی لطیفهای بیش نیست.
#ساس
#کک
#نیش
#کلیه
#سرما
#روستا
#شاهد
#پژوهش
#حقیقت
#وقت
#منابع
#امکان
#اثر
#آخرت
#عاقبت
#نور
#هدایت
#رستگاری
#عمر_کوتاه
#زندگی
#عشق
#امید
#زیبایی
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
🆔 @abbas_mowzoon
21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸در اواخر دهه هشتاد با بچه محلهایمان تصمیم گرفتیم رفتیم راهیان نور، بیشتر بخاطر جوّ دوستانه و شاد و جنب و جوشش، دو سالی قضیه تکرار شد تا اینکه بهواسطه یک دوست مشترک، با عزیزی آشنا شدیم که الان دوست صمیمی من هستند و کلآ مسیر زندگیم تغییر کرد و از شرّ و شور بودن رفتیم سمت اردوگاه جهادی.
🔸سال ۹۵، پنجم عید از اردو آمدیم، ۱۴ فروردین بعد تعطیلات دفترچه پست کردم برای سربازی، ۲۰ فروردین حس بیحالی به من دست داد و ۲۳،۲۴ فروردین ضعف خیلی شدید شد و زردی، بیحالی و خارش بدن
تا اینکه در بیمارستان روحانی شهرستان بابل بستری شدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/geJSq
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸قبل عمل به کُمای کبدی رفتم، با ضریب هوشی ۲ فردایش عمل شدم (یک نفر نوبت عملش را به من داد چون شرایط خیلی اورژانسی بود).
🔸آخرین صحنهای که یادم میاد، قبل از عمل اول بعد از تایمی احساس کردم در محیطی بودم نه سفیدی مطلق نه سیاهی مطلق بود،
یک حالت سبکی روح وجود داشت و به سرعت فوقالعاده زیاد در حال رفتن به بالا بودم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/UlAfH
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
23.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸ما داشتیم گذر میکردیم و آنجا به من گفت: روحت از بدنت جدا شده و تو با مرگت فاصله آنچنانی نداری
این اتفاق و عمل پیوند در ایام اعتکاف رخ داد و در محلهمان و شاهچراغ، به اسم برایم دعا میکردند و این دعاها کنش و واکنش داشت برایم، باعث میشد که نگذارد من به سمت بالا بروم و این برایم عذاب بود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/8NXkR
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
21.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸یک روز که موقع برداشت محصول بود، یعنی خوشه برنج روی ساقه بود، ما روی شیار (مرزی) که وجود داشت رد میشدیم، یک لحظه پایم سُر میخورد و برای اینکه نیفتم، خوشه برنج را گرفتم، حدود ۱۵_۱۰ تا دانه برنج در دستم باقی ماند و آن را رها کردم همانجا.
آنجا اینقدر بررسی دقیق است که میگفتند: آیا رفتی رضایت بگیری یا نه؟
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/j2iCZ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸جلوتر که رفتیم، تا یک سِنّی یک فرض اشتباه داشتم، اینکه چرا من در این خانواده بهدنیا آمدهام؟ چرا پدرم مادرم این پدر مادر است؟ و این فکر اشتباه بود.
به من گفتند: خداوند بهترین لطف را به تو کرده که پدر و مادرت ایشان هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/X84KM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸در فضایی روی زمین نشسته بودم، غمگینترین حالت ممکن نشسته بودم، سَرَم روی بازویم بود، در خودم بودم، دیدم خانمی چادری با عصا دارند سمتم میآیند، نشستند و دوبار به اسم صدایم زدند گفتند: پسرم! علی جان!
قبل از اینکه خودشان را معرفی کنند، حسی میگفت بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1GzpC
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: سیزدهم
عنوان: خوشهها
مهمان: علی گرجیپور
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۲
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸سال ۹۲ اردیبهشت ماه دخترم یک سالش بود، دختر و همسرم را به منزل مادرشان بُردم و با دوستانم تماس گرفتم شب آمدند پیش من و تصمیم گرفتیم به کوهنوردی برویم، باران خیلی شدیدی میآمد و رعد و برق بود؛ پشیمان شدم در این شرایط رفتیم.
🔸یک میله آهنی گرفته بودم به صورت تکیه گاه از آن استفاده میکردم که از سطح شیب دار بالا میرفتیم، یکدفعه فقط صدای رعد و برق را شنیدم، احساس سوختگی کردم و دیگر متوجه چیزی نشدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1s6Mj
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
22.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸دیدم کُنج همان اتاقی که بستری بودم یک نوری میاد، انگار یکی میاد میگه تو باید از آنجا عبور کنی، سه کُنج دیوار باز بود و من نور میدیدم.
🔸اطرافم را دیدم که تنها نیستم، خوب که دقت کردم سمت راست یک کودکی حدود ۶_۵ ساله، سمت چپم یک خانمی بودند که لباس صورتی داشتند مقنعه سفید به سر داشتند ولی میدانستم سرش باند پیچی هست و با این خانم صحبت میکردم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Dvglx
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸یکی از سفرهایی که رفتم، خانمم را در امامزاده حسین(ع) قزوین که زیاد میرفتیم داشت دعا میکرد و دقیقاً متوجه کلام ش میشدم.
🔸من تجربه کردم این که میگویند برای اموات غذا و خوراکی خیرات بشه به میت میرسه و زمانیکه برگشته بودم مابین صحبت خالهام با اقوام، حرف ایشان را تأیید کردم و گفتم: آنجا آدم غذا میخورد آب میخورد
آنجا لذتهایی هست که حس میکنی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/n7oib
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links