21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸در اواخر دهه هشتاد با بچه محلهایمان تصمیم گرفتیم رفتیم راهیان نور، بیشتر بخاطر جوّ دوستانه و شاد و جنب و جوشش، دو سالی قضیه تکرار شد تا اینکه بهواسطه یک دوست مشترک، با عزیزی آشنا شدیم که الان دوست صمیمی من هستند و کلآ مسیر زندگیم تغییر کرد و از شرّ و شور بودن رفتیم سمت اردوگاه جهادی.
🔸سال ۹۵، پنجم عید از اردو آمدیم، ۱۴ فروردین بعد تعطیلات دفترچه پست کردم برای سربازی، ۲۰ فروردین حس بیحالی به من دست داد و ۲۳،۲۴ فروردین ضعف خیلی شدید شد و زردی، بیحالی و خارش بدن
تا اینکه در بیمارستان روحانی شهرستان بابل بستری شدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/geJSq
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸قبل عمل به کُمای کبدی رفتم، با ضریب هوشی ۲ فردایش عمل شدم (یک نفر نوبت عملش را به من داد چون شرایط خیلی اورژانسی بود).
🔸آخرین صحنهای که یادم میاد، قبل از عمل اول بعد از تایمی احساس کردم در محیطی بودم نه سفیدی مطلق نه سیاهی مطلق بود،
یک حالت سبکی روح وجود داشت و به سرعت فوقالعاده زیاد در حال رفتن به بالا بودم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/UlAfH
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
23.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸ما داشتیم گذر میکردیم و آنجا به من گفت: روحت از بدنت جدا شده و تو با مرگت فاصله آنچنانی نداری
این اتفاق و عمل پیوند در ایام اعتکاف رخ داد و در محلهمان و شاهچراغ، به اسم برایم دعا میکردند و این دعاها کنش و واکنش داشت برایم، باعث میشد که نگذارد من به سمت بالا بروم و این برایم عذاب بود...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/8NXkR
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
21.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸یک روز که موقع برداشت محصول بود، یعنی خوشه برنج روی ساقه بود، ما روی شیار (مرزی) که وجود داشت رد میشدیم، یک لحظه پایم سُر میخورد و برای اینکه نیفتم، خوشه برنج را گرفتم، حدود ۱۵_۱۰ تا دانه برنج در دستم باقی ماند و آن را رها کردم همانجا.
آنجا اینقدر بررسی دقیق است که میگفتند: آیا رفتی رضایت بگیری یا نه؟
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/j2iCZ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸جلوتر که رفتیم، تا یک سِنّی یک فرض اشتباه داشتم، اینکه چرا من در این خانواده بهدنیا آمدهام؟ چرا پدرم مادرم این پدر مادر است؟ و این فکر اشتباه بود.
به من گفتند: خداوند بهترین لطف را به تو کرده که پدر و مادرت ایشان هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/X84KM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت سیزدهم فصل سوم)
🔸در فضایی روی زمین نشسته بودم، غمگینترین حالت ممکن نشسته بودم، سَرَم روی بازویم بود، در خودم بودم، دیدم خانمی چادری با عصا دارند سمتم میآیند، نشستند و دوبار به اسم صدایم زدند گفتند: پسرم! علی جان!
قبل از اینکه خودشان را معرفی کنند، حسی میگفت بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1GzpC
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم
قسمت: سیزدهم
عنوان: خوشهها
مهمان: علی گرجیپور
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۱
#فصل_۳_قسمت_۱۳_بخش_۲
#علی_گرجیپور
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸سال ۹۲ اردیبهشت ماه دخترم یک سالش بود، دختر و همسرم را به منزل مادرشان بُردم و با دوستانم تماس گرفتم شب آمدند پیش من و تصمیم گرفتیم به کوهنوردی برویم، باران خیلی شدیدی میآمد و رعد و برق بود؛ پشیمان شدم در این شرایط رفتیم.
🔸یک میله آهنی گرفته بودم به صورت تکیه گاه از آن استفاده میکردم که از سطح شیب دار بالا میرفتیم، یکدفعه فقط صدای رعد و برق را شنیدم، احساس سوختگی کردم و دیگر متوجه چیزی نشدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/1s6Mj
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
22.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸دیدم کُنج همان اتاقی که بستری بودم یک نوری میاد، انگار یکی میاد میگه تو باید از آنجا عبور کنی، سه کُنج دیوار باز بود و من نور میدیدم.
🔸اطرافم را دیدم که تنها نیستم، خوب که دقت کردم سمت راست یک کودکی حدود ۶_۵ ساله، سمت چپم یک خانمی بودند که لباس صورتی داشتند مقنعه سفید به سر داشتند ولی میدانستم سرش باند پیچی هست و با این خانم صحبت میکردم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Dvglx
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸یکی از سفرهایی که رفتم، خانمم را در امامزاده حسین(ع) قزوین که زیاد میرفتیم داشت دعا میکرد و دقیقاً متوجه کلام ش میشدم.
🔸من تجربه کردم این که میگویند برای اموات غذا و خوراکی خیرات بشه به میت میرسه و زمانیکه برگشته بودم مابین صحبت خالهام با اقوام، حرف ایشان را تأیید کردم و گفتم: آنجا آدم غذا میخورد آب میخورد
آنجا لذتهایی هست که حس میکنی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/n7oib
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت چهاردهم فصل سوم)
🔸اراده خودم نبود، باید عبور میکردم، دیدم لجنزار است، احساس میکردم یکی مثل سایه همراه من است، به من گفت: اینها تاوان کارهایشان را میدهند، با خودم میگفتم نکنه منم کارهایی کردم که الان اینجا گیر کردهام.
🔸دیگر در این مسیر متوجه شدم اتفاق افتاده برایم، اینکه گریه زاری میکنند (خانواده و عزیزانم) و متوجه حضور من نمیشوند،
فهمیدم در دنیای دیگری قرار گرفتم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/HINyv
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۳_قسمت_۱۴
#احمد_رستمی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links