eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51.5هزار دنبال‌کننده
830 عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
27.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل چهارم) 🔸عظمت آن آتش نابودت نمی‌کرد فقط می‌سوختم دوباره جمع می‌شدم. خاکستر جمع شد، جمع شد، دوباره من تشکیل شدم دوباره می‌سوختم، هر بار شدیدتر از دفعه قبل می‌گفتم: خدایا مگر می‌شود از جهنم رد شد؟ چرا زمان ایستاده؟ زمان می‌ایستاد تا باقر بسوزد انگار وظیفه داشت بایستد!!! 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/lRUGC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
29.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل چهارم) 🔸لباس می‌پوشیدم می‌دانستم فکرم چی هست! یعنی آن جسمی که می‌سوخت فکرش چی بود موقع پوشیدن لباس. حتی شانه زدن مو را هم برای چیست. 🔸یک‌ نسیمی کل وجودم را گرفت... گفتم خدایا من دیگر برنگردم آن دنیا چون می‌دانستم مُرده‌ام. می‌گفتم همینجا در این نسیم می‌مانم حتی اگر هیچ کس هم نباشد من بر نمی‌گردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/odm0R 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل چهارم) 🔸محو تماشای آن سرسبزی‌ها بودم، نسیمی آمد اینقدر قشنگ بود فقط می‌گفتم خدایا چقدر اینجا زیباست!! همینطور داشتم بالا می‌رفتم صدای خانمی آمد گفت: این برای پسرم گریه کرده... فهمیدم چه کسی هست، یک حسی می‌گفت ایشون کی هستند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/JC9Bt 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸گفتند بروید این هفت تپه را که نام عملیات هم شد نصر۷ بخاطر این هفت تپه، در عرض یک ربع ما اینجا را گرفتیم و عملیات تمام شد.‌من با دو نفر از مسئولین، گروهان‌ها را برداشتیم به همراه خودمان بُردیم. با یکی از جیپ‌های فرماندهی و راننده رفتیم منطقه را شناسایی کنیم و دستورات را دادیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/AzS9N 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
30.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸اینها فکر کردند من شهید شدم، یک کانتینر بزرگ‌ یخچال‌های ۱۲متری سردخانه‌های بزرگ‌ اینها را کنار جاده روی پایه گذاشته بودند، اینها روشن و سرد بودند، شهدا را داخل مشمّاها می‌پیچاندند و در آن سردخانه می‌گذاشتند. آنجا می‌ماند بعد دو سه روز که عملیات تمام می‌شد به مناطق خودشان منتقل می‌کردند. 🔸من را کنار آن کانتینر آوردند و‌ داخل مشمّا بستند و گذاشتند داخل آن کانتینر پیش شهداء. آن لحظه که بستند، نظارت من شروع شد. آرام آرام روح از بدن جدا شد. عادی بودم، آرامش داشتم، همینطور دور می‌شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Sv8Gj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
33.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸یکدفعه دیدم یک نیسان یخچالدار آمد کنار یخچال. درب که باز شد شهیدان را تقسیم کردند بروند. وقتی رسیدند به بدن من، اویی که قسمت بالای سرم را گرفت، همین که آمد مرا بلند بکند گفت: این زنده است!! این جلوی دهانش بخار است!! من را کنار جاده گذاشتند شروع کردند تقسیم کردن بقیه را برسانند معراج شهدای شهرستان‌هایشان تمام که شد شروع کردند به اِحیا کردن من... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/LBhz9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
23.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸این چشم من پلک نداشت، ۱۶ مرتبه چشم مرا عمل کردند. من به تیله معروف شدم. همه میگفتن اِاااا مریض تیله‌ای آمد دکتر به من گفت: لوس بازی نکنی می‌خوام یک دریل به چشمت بزنم؛ دریل مخصوص پزشکی. نقطه ثِقل چشم را پیدا کرد گفت: می‌خوام سوراخ بزنم به چشم... سه مرحله بود سوزن اول نازک بود. سوزن‌های بعدی ضخیم‌تر از قبل می‌شد. اولی را که زد آه و فریاد من بلند شد و بعدی‌ها که خیییلی درد داشت، چشم را گذاشتند و بستند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/vyEZn 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
23.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸این ترکش ده سال در سر من بود. ده سال بیدار بودم. تازه فهمیدم چه خبر است. یک برادر داریم ترانزیت بود. خیلی تلاش کرد از بنیاد تسهیلات بگیرد خارج از کشور برای درمان هر کاری کردیم تسهیلات ندادند. 🔸اخوی تمام مدارک پزشکی را به خارج برد دوستی در اتریش داشت که نماینده ایران در اتریش بود. نزد پرفسوری بود به برادرم گفت: این لال است؟ گفته بود نه، گفته بود زنده است برادرم گفته بود بله، پزشک گفته بود نباید به این ترکش دست بزنند که ۹۰ درصد یا لال می شود یا فلج؛ برادرم خیلی ناامید می‌شود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ZXjoP 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
25.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸این برگشت گفت: میریم عرش آسمان هفتم. آسمان‌ها را یکی یکی می‌دیدیم با هم می‌رفتیم. سریع بود، فضاهای مختلف یک آسمانی موجوداتی مثل انسان طواف می‌کنند. یک آسمان فقط در سجده بودند. یک جایی درخت بسیار بزرگی بود بعدها پرسیدم گفتند این درخت طوبی است. هر کس یک برگ از این درخت داشته باشد قیامت می‌بردندش بهشت. با وجود سرعت، مشاهدات درک می‌شد. رسیدیم به آسمان هفتم، فضا وسیع شد گفت: رسیدیم به عرش... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/anPjg 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل چهارم) 🔸خلاصه همه‌مان زدیم زیر گریه و حاج رسول مداح‌مان منقلب شد و حالت خاصی پیش آمد. آمدیم جلوی مسجد حاج رسول گفت: یا امام حسین (علیه‌السلام) از ما خواندن میاد از شما مُرده زنده کردن. من و برادرم، اکبر را یادمان رفت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/8LHmI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دو هفته است شب‌ها تا صبح بیداریم... اینها لطف و مهربانی خداست با ما... به درگاهش شکر و سجده بابت هر سختی و آسانی... خداوندا همکارانم را جزو تلاشگران راهت بپذیر ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
💢سلسله جلسات دفاعیه رقابت علمی پژوهشی نخبگانی کشوری حل مسئله 🔻اساتید ارزیاب 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی 🔹دکتر عباس جوارشکیان 🔻جلسه پنجم: محور فلسفه و تجربیات نزدیک به مرگ 🔸بازخوانی تحلیلی تجربه ی مرور زندگی در تجربیات نزدیک به مرگ بر اساس مبانی حکمت متعالیه 🔻ارائه دهنده 🔹حجت‌الاسلام سید جواد حبیبی خراسانی ⏰پنجشنبه ۱۰ اسفند، ساعت ۱۴:۳۰ مشهد مقدس، مجتمع فرهنگی آفتاب ولایت 💠رقابت علمی‌پژوهشی نخبگانی حل مسئله °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ●○●○●○●○●○●○●○ 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
🔸هم اکنون در حال برگزاری 💢سلسله جلسات دفاعیه رقابت علمی پژوهشی نخبگانی کشوری حل مسئله 🔻اساتید ارزیاب 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی 🔹دکتر عباس جوارشکیان 🔻جلسه سوم: محور فلسفه و تجربیات نزدیک به مرگ 🔸نگاهی به کارکرد اصل «تجرد ادراک» و «تجرد نفس» در حل چالش‌ها و مسائل مرتبط با «تجربیات نزدیک به مرگ» 🔻ارائه دهنده 🔹حجت‌الاسلام سعید فامیل دردشتی 📆پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 💠رقابت علمی‌پژوهشی نخبگانی حل مسئله 🌐https://eitaa.com/joinchat/141558014Cad85f8362d °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ●○●○●○●○●○●○●○ 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
💢سلسله جلسات دفاعیه رقابت علمی پژوهشی نخبگانی کشوری حل مسئله 🔻اساتید ارزیاب 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی 🔹دکتر عباس جوارشکیان 🔻جلسه چهارم: محور فلسفه و تجربیات نزدیک به مرگ 🔸بررسی میزان واقع نمایی تجربیات نزدیک به مرگ 🔻ارائه دهنده 🔹جناب آقای حسین خوردوستان 📆پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 💠رقابت علمی‌پژوهشی نخبگانی حل مسئله 🌐https://eitaa.com/joinchat/141558014Cad85f8362d °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ●○●○●○●○●○●○●○ 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
🔸هم اکنون در حال برگزاری 💢سلسله جلسات دفاعیه رقابت علمی پژوهشی نخبگانی کشوری حل مسئله 🔻اساتید ارزیاب 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی 🔹دکتر عباس جوارشکیان 🔻جلسه چهارم: محور فلسفه و تجربیات نزدیک به مرگ 🔸بازخوانی تحلیلی تجربه ی مرور زندگی در تجربیات نزدیک به مرگ بر اساس مبانی حکمت متعالیه 🔻ارائه دهنده 🔹حجت الاسلام جواد حبیبی خراسانی 📆پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 💠رقابت علمی‌پژوهشی نخبگانی حل مسئله 🌐https://eitaa.com/joinchat/141558014Cad85f8362d °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ●○●○●○●○●○●○●○ 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
28.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل چهارم) 🔸سال ۸۸ بود، ۳۱ شهریور ۸۸ رفتیم تعمیرگاه ماشین رو تحویل بگیرم همینطور که داشتم طرف اوستا کریم می‌رفتم، یه لحظه دیدم یه نفر پشت سرم هاتفی بود با صدای دلنشین و خوب که احساس کردم این صدا آشناست، احساس کردم این صدا رو قبلاً شنیدم گفت: آقای حسن رضا داری می‌میری آماده شو برای مردن... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yAxX4 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل چهارم) 🔸من تقریباً فاصله‌ام تا ماشین ۲۰ متر ۳۰ متر بود چون بالا که نگاه می‌کردم ماشین رو کوچیک می‌دیدم بعد که مقداری اومدم بغل ماشین دیدم که به اصطلاح خودم رو صندلی عقب ماشین خوابیدم و اخوی به سرعت داره به طرف بیمارستان می‌ره 🔸 رفتم تو یه عالم دیگه. تو اون دنیایی که رفتم مانده بودم چکار کنم یه لحظه احساس ترس کردم وحشت کردم. دیدم همون هاتف که قبلاً صدام کرده بود ندا می‌داد، دوباره اومد پیشم با صدای خوشحال‌تر گفت که: آقای حسن رضا آسمون هفتم منتظرته حرکت کن برو پیش خدا، پرواز کن... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/40n5I 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links