eitaa logo
عباس موزون
51.6هزار دنبال‌کننده
991 عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل سوم) 🔸در فضایی روی زمین نشسته بودم، غمگین‌ترین حالت ممکن نشسته بودم، سَرَم روی بازویم بود، در خودم بودم، دیدم خانمی چادری با عصا دارند سمتم می‌آیند، نشستند و دوبار به اسم صدایم زدند گفتند: پسرم! علی جان! قبل از اینکه خودشان را معرفی کنند، حسی می‌گفت بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/1GzpC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸سال ۹۲ اردیبهشت ماه دخترم یک سالش بود، دختر و همسرم را به منزل مادرشان بُردم و با دوستانم تماس گرفتم شب آمدند پیش من و تصمیم گرفتیم به کوهنوردی برویم، باران خیلی شدیدی می‌آمد و رعد و برق بود؛ پشیمان شدم در این شرایط رفتیم. 🔸یک میله آهنی گرفته بودم به صورت تکیه گاه از آن استفاده می‌کردم که از سطح شیب دار بالا می‌رفتیم، یک‌دفعه فقط صدای رعد و برق را شنیدم، احساس سوختگی کردم و دیگر متوجه چیزی نشدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/1s6Mj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸دیدم کُنج همان اتاقی که بستری بودم یک نوری میاد، انگار یکی میاد میگه تو باید از آنجا عبور کنی، سه کُنج دیوار باز بود و من نور می‌دیدم. 🔸اطرافم را دیدم که تنها نیستم، خوب که دقت کردم سمت راست یک کودکی حدود ۶_۵ ساله، سمت چپم یک خانمی بودند که لباس صورتی داشتند مقنعه سفید به سر داشتند ولی می‌دانستم سرش باند پیچی هست و با این خانم صحبت می‌کردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Dvglx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸یکی از سفرهایی که رفتم، خانمم را در امامزاده حسین(ع) قزوین که زیاد می‌رفتیم داشت دعا می‌کرد و دقیقاً متوجه کلام ش می‌شدم. 🔸من تجربه کردم این که می‌گویند برای اموات غذا و خوراکی خیرات بشه به میت می‌رسه و زمانی‌که برگشته بودم مابین صحبت خاله‌ام با اقوام، حرف ایشان را تأیید کردم و گفتم: آنجا آدم غذا می‌خورد آب می‌خورد آنجا لذت‌هایی هست که حس می‌کنی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/n7oib 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸اراده خودم نبود، باید عبور می‌کردم، دیدم لجنزار است، احساس می‌کردم یکی مثل سایه همراه من است، به من گفت: اینها تاوان کارهای‌شان را می‌دهند، با خودم می‌گفتم نکنه منم کارهایی کردم که الان اینجا گیر کرده‌ام. 🔸دیگر در این مسیر متوجه شدم اتفاق افتاده برایم، اینکه گریه زاری می‌کنند (خانواده و عزیزانم) و متوجه حضور من نمی‌شوند، فهمیدم در دنیای دیگری قرار گرفتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/HINyv 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸من رفیق‌باز بودم چند باری با خانواده م بحثم شد آنجا احساس کردم ای کاش آن توجهی که به رفیقانم می کردم به خانواده م می داشتم،آنجا پی بردم به کوچکی خودم و گفتم:خدایا مرا ببخش خدا رحم کرد و خودم را در باغ دیدم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/4R7pq 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل سوم) 🔸راه باز شد و رسیدم به باغ، وقتی عذرخواهی کردم به درگاه خداوند، مرا ببخشد، حالا دیگر لذت اول راه همراهم است و‌ دیگر دلهره و ترس نیست. 🔸یک جوی آب روان درست مثل تعریف بهشت که خوانده و شنیده بودم، آب و هوای عالی، حس‌هایی غیر قابل توصیف، سَرَم را داخل آب کردم آب خوردم، خرما و انار و انجیر بود، من خیلی انجیر دوست داشتم، انجیر می‌خوردم و هنوز مزه‌اش زیر زبانم هست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/eVi95 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پانزدهم فصل سوم) 🔸به پرندگان خیلی علاقه داشتم، دوست داشتم همیشه کنار خودم باشند، ازشون نگهداری کنم، دون و آب بهشون بدم، پرندگان رو می‌زدم که کنارم بمونند، ولی هیچ کدوم زنده نمی‌ماند، یکی پرش کنده می‌شد، یکی پایش می‌شکست، یکی سرش، همه از بین می‌رفتند و می‌مُردند. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/8DOQM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links