eitaa logo
عباس موزون
51.6هزار دنبال‌کننده
991 عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸جسمم دراز کشیده بود و پارچه ای روی او بود احساس وحشت کردم، از سقف رفتیم بالا تمامی طبقات بیمارستان را آرام آرام می‌دیدم، اقوام و خانواده ام را می‌دیدم که گریه میکنند و دعا میکنند، التماس میکردم میگفتم تو را به خدا اجازه بدهید من به نزد مادرم بروم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qkgnr2h 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸رسیدیم به لبه ی جو زمین، آیه ی «انا لله و انا الیه راجعون » تکرار می‌شد. ترس در وجود من حلقه زده بود، از یک حدی که بالاتر رفتیم دیدم بدن من در حال سرخ شدن و گداختگی هست! از داخل بدن من سیاهی هایی بیرون می‌آمد؛ هر بار که سیاهی خارج میشد من سبک‌تر میشدم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hho2ve9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸بالاتر که رفتیم تونل نور حلقه مانندی بود. به داخل حلقه رسیدیم به من نشان می‌دادند وسط حلقه کعبه بصورت کمرنگ در حال چرخش بود و تمام معبدهای ادیان مختلف از قدیم الایام تا کنون دور خانه خدا می‌چرخیدند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/jtqh9jv 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸جایی رفتیم که تونل زندگی خودم بود، تمام لحظات زندگی من دوباره تکرار شد! هر کاری انجام داده بودم با دقتِ بالا می‌دیدم و جایی برای هیچگونه انکاری نبود. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/wdcuba9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸وقتی از تونل بیرون رفتیم دیدم کنار ما همزمان نورهای مختلف رنگی داشتند به سمت بالا می‌رفتند، پرسیدم این نورها چیست!؟ گفتند: هر کسی یا چیزی که خداوند آفریده برای خود نوری دارند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/aca652g 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیستم فصل پنجم) 🔸 مسئله ی مهمتری که برای من اتفاق افتاد آخرین نوری بود که من دیدم. نور سفید خیلی بزرگی بود که داخل آن نور سبز رنگی وجود داشت، وقتی چشم من به این نور سبز رنگ افتاد گفتم که این امام رضا (علیه السلام) هست، یا من را نزد ایشان ببرید یا بگذارید خودم بروم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yue7y7q 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: بیستم عنوان: یک آزمون، سه برنده مهمان: آقای علی لعل یوسف تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/dsp873p ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3487 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc4851c3 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=613949 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و یکم فصل پنجم) 🔸یک لحظه خودم را بالا دیدم، نرسیده به سقف و پایین جسدم را که سمت راست دختر بزرگم و سمت چپ دختر دومم بود. همسرم مدام مرا تکان می داد و به سر و صورتم می زد، همزمان با سیلی زدن های همسرم کشش شدیدی از پشت سَرَم احساس می کردم. همینطور که برگشتم حالتی شبیه به دهانه چاه دیدم که با سر کشیده شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ijsfbdd 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و یکم فصل پنجم) 🔸به من گفتند: تو باید به آن کوه برسی و از آن بالا بروی. نگاه کردم کوه مانند کوههای اینجا نبود، دیوار خیلی بلند دیدم که ابتدا و انتهایش مشخص نبود، بالای کوه شبیه چمنزار سبز بود. از همه رده های سِنّی، خانم و آقا، کودک، از «دیوار حالت» چهار دست و پا بالا می رفتند. بچه ها رو می شدند، بعضی از همان ابتدا به پایین پرت می شدند. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/kfdd128 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و یکم فصل پنجم) 🔸به آن بالا رسیدم چمنزاری بود، از خستگی دو زانو نشستم. هوای دلنشینِ خنک، درختان و صدای چهچهه بلبل؛ آنجا ترس و اضطراب از من دور شد و آرامشی حس می کردم. آمدم از آن آقا تشکر کنم دیدم نیستند! 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yirvp6r 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و یکم فصل پنجم) 🔸سه خانم را دیدم سر تا پا مشکی پوش بودند ولی صورتشان را نمی دیدم. کنار هر کدام دفتر بزرگی بود هر کس را صدا می زدند آن دفتر را ورق می زنند، یکی گریه می کند و صفحه ای ورق می خورد آن فرد ناراحت می شد و صفحه ای دیگر خوشحال و می خندد! 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nsv1b2s 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و یکم فصل پنجم) 🔸وقتی به من گفتند: تو باید به جایگاهت بروی، دو دخترم مقابل چشمانم آمدند تازه یادم آمد من فرزند دارم، زندگی دارم! روی پاهای خانم ها افتادم، با گریه و التماس آنها را به امام حسین (علیه السلام) قسم میدادم دختر کوچکم شیرخواره است، من اگر نباشم چه کسی به او شیر می دهد؟ دختر بزرگم هم ۱ سال و ۱۱ ماهه هست او هم به من احتیاج دارد. فرصت دیگر به من بدهید. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rpc8f9k 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links