🍃یار نازنین
من حرف زدن با تو را دوست دارم
و برای بار چندم میگویم
که حرف زدن تو با خودم را بیشتر دوست دارم.
آقا!
هر چه قدر دوست داشته باشی
التماس میکنم به تو
تا کمی هم که شده با من حرف بزنی.
من از التماس کردن بدم نمیآید.
اصلاً التماس کردن به تو
آب و نان و هوای روح من است.
تازگیها که نه
روزگاری است که با همۀ وجودم چشیدهام
التماس کردن به تو
ضامن ماندن من در مسیر آفرینش است.
من اگر به تو التماس نکنم
از شدّت پوچی میمیرم.
همیشه باید بهانهای داشته باشم
برای التماس به تو
و گرنه گرداب پوچی
قویتر از آن است که من بتوانم در برابرش بایستم.
من که میدانم اگر به تو التماس نکنم
التماس از زندگیام بیرون نمیرود.
مگر میشود التماس از وجود انسان بیرون برود؟
من به حکمت خدا اطمینان دارم.
خدا نیاز به التماس را حکیمانه در نهادم قرار داده.
من از حکمت خدا روی بر نمیتابم
به تو التماس میکنم و به این التماس افتخار میکنم.
هر چه قدر که تو جوابم را ندهی
باز هم التماس میکنم.
هر طور که تو بخواهی التماس میکنم.
بخواهی، ضجّه میزنم
دوست داشته باشی، صورت به خاک میمالم
دلت بخواهد، سینه چاک میکنم.
تو بگو چه قدر و چگونه التماس کنم.
من به التماس نیاز دارم
نمیخواهم نیازم به التماس را
در پیشگاه کسی جز تو پاسخ بگویم.
تو حتی اگر تا آخر عمر
برای یک بار هم با من حرف نزنی
همین که میگذاری التماس کنم
معلوم است که چه قدر مهربانی.
گمان نکن که من محبّت تو به خودم را
فقط وقتی میفهمم که با من حرف بزنی
همین که اجازۀ التماس میدهی
معلوم است که مرا خیلی دوست داری.
ممنونم که آتش عطش حرف زدنت با خودم را
این قدر در درونم شعلهور کردی
که این گونه به التماس بیفتم.
چه قدر دوست دارم این التماسها را.
هر چه دوست داری ناز بکن
من به اندازۀ ذرّهای اعتراض ندارم.
شبت بخیر یار نازنینم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن #کربلا #محسن_عباسی_ولدی 🏴https://eitaa.com/abbasivaladi
کربلا فقط روضه نیست
شرح غصۀ یک قبیله نیست.
کربلا شرح مبسوط عشق است
در یک نیم روز.
چرا ما در کربلا
غم را میبینیم
اما عشق را نه؟
یا غم را پررنگ میبینیم
و عشق را کمرنگ؟
کربلا را اگر کسی
با نگاهی عاری از غفلت ببیند
مگر زیر و بمش جز عشق
چیز دیگری هم هست؟
آقا!
میخواهم بروم کربلا
عشق را به تماشا بایستم.
میخواهم یک بار
کربلا را
به همراه تو
از آسمان نگاه کنم.
کربلایی که ما از زمین دیدهایم
با کربلایی که میشود از آسمان با تو دید
فاصلهاش از همین زمین
تا همان آسمان است.
مرا بی تو، راهی به آسمان نیست
دستم را بگیر آقا!
میخواهم به آسمان بروم.
#بهانه_بودن
#کربلا
#محسن_عباسی_ولدی
🏴https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس هشتاد و نهم:
ترازوی سنجشمون معیوب نیست؟
🍃🌻🌻🌻
🔷 قبل از اینکه ادامه روایاتی رو که درمورد کمک به برادران مؤمن هست بخونم، اجازه بدید یه نکتۀ مقدّماتی بگم:
❗️آدم وقتی سراغ حدیثایی میره که چند تاش رو تو درس قبل خوندیم، متوجّه یه نکته میشه و اون این که ملاک سنجش ما تو زندگی، مریضه.
❌این ترازویی که تو ذهن ما شکل گرفته که بر اساس اون سنگینی و سبکی خوبیا و بدیا رو میسنجیم، ترازوی درستی نیست. معیوب بودن این ترازو اتّفاقای خیلی بدی رو تو زندگی ما به وجود میآره، بویژه تو زندگی معنویمون.
■یکی از اصلیترین این اتّفاقا اینه که ما حرفای معصومین علیهم السلام رو در مورد اعمال، جدّی نمیگیریم. وقتی که اون ترازو معیوب باشه، حدیثایی که در مورد یه سری اعمال حرف میزنه و وزنی به اون اعمال میده که با ترازویی که ما تو ذهنمون درست کردیم، این قدر وزن نداره، نسبت به اون اعمال بیانگیره میشیم. حتّی اگه بگیم بیاعتقاد میشیم، شاید مبالغه نکرده باشیم.
■مثلاً من یه ترازویی تو ذهنم دارم، که کمک کردن به برادرای دینی رو کار خوبی می دونه؛ امّا نه خوبی که اون قدرا هم سنگین باشه. از اون طرف وقتی من یه حجّ مستحبی رو میذارم تو اون ترازو، وزن خیلی بالاتری نشون میده.
📛 یکی از اتّفاقای بدی که این جا میافته که آیهها و حدیثایی که در بارۀ وزن اعمال حرف میزنه، با ترازوی معیوب ما سنجیده میشه. اگر هزار کیلوهه، ترازوی ما اون رو ده کیلو نشون میده. اگر ده کیلوهه، ترازوی ما ممکنه هزار کیلو نشونش بده.
⁉️این تو زندگی ما چه اثری میذاره؟ ما مدیریت برنامههای معنویمون رو بر اساس این ترازو انجام میدیم. برا همینم رشد نمیکنیم.
‼️اما کاش این اتّفاق بد در همین اندازه میموند؛ یه مرحله خطرناک ترم هست. من یه ترازوی معیوب دارم. متفاوت از ترازویی که آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام دادند. خروجی این ترازو میشه ملاک عمل من و من وقتی اعمالی رو انجام میدم که بر اساس خروجی اون ترازو انتخابشون کردم، احساس رشد میکنم؛ امّا واقعاً رشدی اتّفاق نیفتاده و من دچار توهّم رشد شدم که خیلی وحشتناکه.
❌ کسی که توهّم رشد داره، انگیزهش برا انجام اعمالی که تو این حدیثا اومده، خیلی کم میشه؛ چون احساس نیاز نمیکنه که برا رشدش این کارا رو انجام بده.
☑️ الآن ما داریم حدیثایی رو در مورد کمک به برادران مؤمن میخونیم. حدیثای خیلی سنگینیه. قیامتیه تو این حدیثا؛ امّا باید مراقب باشیم که هر ترازویی تو ذهنمون داریم، خراب کنیم و فقط با حرفای اهل بیت فضیلت کارا رو بسنجیم و یقین داشته باشیم که فراتر از حرفای اهل بیت علیهم السلام واقعیت دیگه ای وجود نداره.
🔻بریم سراغ یکی از حدیثای این درس:
امام صادق علیه السلام فرمودن:
🍃در كار خوب با برادران خود رقابت كنید و اهل آن باشید؛ زیرا براى بهشت، درى است كه آن را «معروف» گویند و از آن در، كسى وارد نشود، جز آن كه در دنیا خوبى كرده باشد؛
🍃زیرا بندهاى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود تلاش كند، خداى عزّ و جلّ دو فرشته بر او بگمارد، یكى از طرف راست و دیگرى از طرف چپش تا از خدا آمرزش بخواهند و براى برآوردن حاجتش دعا كنند.
🍃سپس فرمود: به خدا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله، شادتر است به برآوردن حاجت مؤمن وقتى كه خبرش از طرف صاحب حاجت به او برسد.
📚(الکافی، ج 2، ص 195).
❔کی آرزو داره یه لبخند بنشونه رو لب پیامبر؟
❔کی دوست داره دل پیامبر رو شاد کنه؟
✔️این کار، اون قدرا هم سخت نیست. وقتی کسی مشکلی داشت که میتونستید حلّش کنید، دریغ نکنید تا هم عامل شادی رسول خدا صلی الله علیه و آله بشید و هم مشمول دعای فرشتگان.
***
توصیه میکنم بقیه احادیث رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس هشتاد و نهم
https://eitaa.com/abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس هشتاد و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
089 درس هشتاد و نهم ترازوی سنجشمون معیوب نیست؟.pdf
222.4K
#درس
درس هشتاد و نهم:
ترازوی سنجشمون معیوب نیست؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃تنها آرزو
من حرف زدن با تو را دوست دارم
وقتی که نفس میکشم
ولی با تو حرف نمیزنم
دلم پر از آشوب است.
تو به ما یاد دادهای
که تنها همان لحظهای را که در آن هستیم
از عمر خویش بدانیم
و لحظۀ بعدش را در بند خویش نخوانیم.
تو یاد دادی و ما ایمان آوردیم.
الان که دارم با تو حرف میزنم
نمیدانم آیا نفسم به واژۀ بعدی میرسد یا نه.
امّا این اعتقاد راسخ، دردسری شده برایم.
کاش تو راهی نشانم میدادی برای رهایی از این دردسر.
من آرزوی خودم را برای لحظۀ آخر
این گونه روی دلم نوشتهام:
دوست دارم لحظۀ آخر
سرم روی زانوی تو
چشمم خیره به چشم تو
و زبانم مشغول گفتگو با تو باشد.
اگر نشد که سرم روی زانویت باشد
چشمم خیره به چشم تو
و زبانم مشغول گفتگو با تو باشد
و اگر چشمم را توفیق خیره شدن به چشم تو نبود
زبانم مشغول گفتگو با تو باشد.
دیگر نمیتوانم از این یکی کوتاه بیایم.
این آرزو را اگر از دلم بیرون کنم
در همان دم میمیرم.
این آرزو را طوری روی دلم حک نکردهام
که به این راحتی پاک شود
من بلدم حکاکی کنم
طوری که اگر نقش حک شده رفت
خودم هم بروم.
و امّا آن دردسری که برایت گفتم:
از وقتی که این آرزو در دلم حک شده
و از وقتی ایمان به حرف تو باور قلبی من شده
وقتی که دارم با این و آن حرف میزنم
واژه به واژه میترسم که نکند این حرف، حرف آخرم باشد
و در حالی بمیرم که زبانم مشغول گفتگو با تو نیست
همیشه خوشحالم که یاری دارم که لازم نیست
از او بپرسم حال مرا میفهمی یا نه.
من یقین دارم که مرا میفهمی.
حالا تو بگو چه کار کنم با این دردسر؟
دیگر همه فهمیدهاند حال سخن گفتن با کسی غیر از تو را ندارم
اگر این خوب است، نگه دار برایم
اگر خوب نیست، راه چارهای نشانم بده.
خیالم آسوده است که راه چارهات
پاک کردن آن نقش آرزو از دلم نیست.
شبت بخیر تنها آرزوی دلم.
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
http://eitaa.com/abbasivaladi
🎣ماهیگیری🎣
1⃣با خمیر بازی، شکلهای شبیه موجودات دریایی، مثل ماهی 🐠یا ستارۀ دریایی⭐️ بسازید. خمیرها را پس از شکل گرفتن، داخل یک ظرف آب🛢بیندازید. با یک شیء نوکتیز که در خمیرها فرو برود، ماهیها را صید کنید.
⏪وسیلۀ صید، میتواند یک چوب نازک نوکتیز، سیم مسی با کمی ضخامت و ... باشد.
بهتر است این بازیها در جایی باشد که شما نگران خیس شدن محیط نباشید؛ مثل حمّام.🛁
2⃣نوع دیگری از ماهیگیری را میتوان بدون آب، انجام داد. چند عدد ماهی 🐟🐠🐡روی یک کاغذ📝 بکشید و آن را با قیچی✂️ ببُرید. به هر کدام از این ماهیها، یک گیرۀ فلزّی 🖇نصب کنید. ماهیهای گیره زده را در یک ظرف پلاستیکی 🗑بریزد.
⏪یک تکّه آهنرُبا را با نخ به یک چوب🏑 یا میلۀ پلاستیکی وصل کنید. حالا به کمک این قلّاب ماهیگیری، ماهیهای موجود🐠🐟🐡 در ظرف پلاستیکی را صید کنید.
⏪در مراحل مختلف آماده سازی ماهیها🐡🐠، از خود کودک👦👧 هم کمک بگیرید. اگر او توانایی انجام دادن همۀ مراحل را دارد، شما فقط او را راهنمایی کنید.
⏪میتوانید با کمی خلّاقیت، این بازی را تبدیل به یک بازی آموزشی کنید. مثلاً روی کاغذها🗒📄حروف الفبا🅰🅱 را بنویسید و از فرزندتان که به تازگی حروف الفبا را یاد گرفته، بخواهید حروف یک کلمه، مثل «فاطمه» را از میان حروف، صید کند.
♦️این بازی، قدرت متعادل نگاه داشتن دست ✋را در کودک، بالا میبرَد. اگر هم این بازی به صورت مسابقه میان دو یا چند نفر👧👦👧 اجرا شود، هیجان بسیاری دارد.
📚بازی، بازوی تربیت، ص ٥١
#بازی_بازوی_تربیت
#من_دیگر_ما
#تربیت_فرزند
🏀https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃قرار دل من
من حرف زدن با تو را دوست دارم.
چند وقتی بود که حرفهای دیگران در بارهام
بد جور آشفتهام میکرد.
نمیدانم چرا؛ ولی هر چه بود
خیلیها چشم دیدنم را نداشتند.
گویی دوست داشتند با نیش زبانهایشان
کینه های نو و کهنهشان التیام بخشند.
هر حرفشان برای خودش تیغی بود
که وقتی روی دلم میکشیدند
تا چند روز خوراکم را اشک و آه و ناله میکردند.
دیگر همه فهمیده بودند برای به هم ریختن همۀ وجود من
باید با تیغ زبانشان به میدان بیایند.
کاری نداشتند حرفشان دروغ است یا راست
تهمت است یا واقعیت؛ خدا را خوش میآید یا نه
گویی فقط دوست داشتند مرا به هم بریزند.
من که به هم میریختم، آنها آرام میگرفتند.
آن روزها که این قدر قرارم دست زبان این و آن بود
روزهایی بود که با تو حرف نمیزدم
روزهایی که طعم حرف زدن با تو را نچشیده بودم.
حالا همانهایی که زبانشان تیغ نبردشان بود
هستند و در حوالی من نفس میکشند
و هنوز هم تیغشان به تیزی آن روزهاست
ولی من سپری پیدا کردهام
که دیگر تیغشان هر چه قدر تیز، دلم را نمیبُرد.
من حرف زدن با تو را یاد گرفتهام
و هر کدام از واژههایی که در حرف زدن با تو از زبانم بیرون میآید
سپری شده در برابر تیغ زبان آنها.
این روزها آنها بیشتر از آن روزها تیغ میکِشند روی دلم
ولی آن روزها کجا و این روزها؟
دیگر حتی به اندازۀ یک خراش هم
دلم مجروح نمیشود از این حرفها.
راستش را بگویم؟
دیگر گوشم این حرفها را نمیشنود.
این حرفها هر چه با صدای بلندتری به سوی من روانه میشوند
گویی توفیق کمتری مییابند برای شنیده شدن.
دلم میسوزد برایشان
برای این همه دست و پا زدن و شکست خوردن.
قرار دل من دیگر دست حرفهای مردم نیست
من با حرف زدن با تو قرار میگیرم.
من حالا سراپا گوشم که اگر یک بار خواستی با من حرف بزنی
حتی به اندازۀ یک حرفش را از دست ندهم
برای همین هم هست که دیگر حرف مردم را نمیشنوم.
وای بر من اگر تو با من حرف بزنی
و من مشغول شنیدن حرفهای مردم باشم!
وای بر من اگر تو به حرف زدن با من دل بدهی
و من دلم مشغول غصه خوردن از حرفهای مردم باشد!
بگذار مردم هر چه میخواهند، بگویند
من با حرف زدن با تو
و انتظار شنیدن حرفی از تو
دلخوشم و مسرور.
شبت بخیر دین و دنیای من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #ماهواره #محسن_عباسی_ولدی https://eitaa.com/abbasivaladi
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
2️⃣ ترویج خیانت زن و شوهر
💞وفاداری زن و شوهر به یکدیگر، سدّی محکم در برابر بسیاری از انحرافات، محسوب میشود.
⛔️وقتی یک زن به جهت تعهّد در برابر خانواده، از ارتباط با مردان دیگر پرهیز میکند، انبوهی از انحرافات، از زندگی این زن و دیگران، حذف میشود.
⬅️نتیجۀ این مصونیت هم استحکام⛰هر چه بیشتر بنیان خانواده است؛ امّا زنی که چنین تعهّدی ندارد، علاوه بر این که بسیاری از اعمال زشت برای او عادی میشود، ❌دیگر نمیتواند همسر خوبی برای شوهر، و مادر خوبی برای فرزندان خود باشد.
🔸یکی از دلایل اصلی خیانت زن به شوهر، مأنوس شدن با فیلمها🎥و سریالهای خانوادگی شبکههای ماهوارهای📡، بویژه شبکههای فارسیزبان است.
⚠️این مسئله را به هیچ وجه دستِ کم نگیرید؛ مسئلهای که مطمئنّم مشاوران خانواده هم تأیید میکنند.
💗از بیست سریال عاشقانهای که در بهار ۱۳۹۳ از شبکه های ماهوارهای پخششده است، پانزده سریال، به طور خاص، مبتنی بر همین عشقهای چندضلعی است.
📊بر اساس آمار، ۷۴درصد این سریالهای فارسیزبان، مروّج یا توجیهکنندۀ روابط نامشروع هستند.
👨🏫این شبکهها قانونی را به صورت زیرکانه به زنان آموزش میدهند که:
«اگر همسرت در حقّ تو خیانت کرد و با جنس مؤنّث دیگری غیر از تو ارتباط برقرار کرد، این حقّ توست که با او مقابله کنی و خیانت او را با خیانت، پاسخ دهی. این کار نه تنها زشت نیست؛ بلکه حقّی است که تو بدون عذاب وجدان، میتوانی از آن استفاده کنی».
🎬موضوع سریال «ویکتوریا» ــ که یکی از پرطرفدارترین سریالهای شبکۀ «فارسی وان» بود ــ ، به طور کلّی اختصاص داشت به 📛خیانت یک زن و شوهر به یکدیگر که چندین سال از ازدواجشان میگذشت و صاحب سه فرزند بودند. ابتدا مرد به زن خیانت کرده و زن هم در پیِ انتقام از مرد، راه خیانت را در پیش میگیرد.
✋️بسیاری از خانوادههای ما به اندازهای از خویشتنداری رسیدهاند که با دیدن این سریالها به سوی وادی خیانت نمیروند؛ امّا نمایش پشت سرِ هم خیانت، موجب میشود زَهر کُشندۀ 👀 شکّاکیت، وارد رگهای زندگی شود.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص38-42
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
♦️ناآگاهی از روشهای تربیت صحیح♦️
ناآگاهی از روشهای تربیت صحیح، تنها در دین فرزندان ما، ایجاد مشکل نمیکند، سلامت روحی و روانی بچّهها به استفاده از روشهای صحیح تربیتی بستگی دارد.
❗️حتماً دیدهاید والدینی را که به اسم تمیزی، اجازۀ بازی کردن با غذا را به بچّههای یکی دو ساله نمیدهند. 🤔
❓آیا بچّهها در این سنین، نیازی با بازی با غذا ندارند؟
❓آیا میدانید یکی از دلایل بیرغبتی بچّهها به غذا،
محدودیتهایی است که والدین در شیوۀ غذا خوردن و بازی با غذا برای او ایجاد میکنند؟
📚من دیگر ما، کتاب اول، ص25
#من_دیگر_ما
#کتاب_اول
#تربیت_فرزند
#ناآگاهی_از_روشهای_تربیت_صحیح
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
http://eitaa.com/abbasivaladi
آقا!
یادت هست مسافری را
که بانی رفاقت من با تو بود؟
باز هم بهانۀ آمدنم شده به سوی تو.
بار تربیتش را
چنان سنگین روی دوشم حس میکنم
که حتی توان برداشتن یک گام دیگر را
گرفته است از من.
یادم هست که
میخواستم از این مسافر
سربازی بسازم برای تو
اما یادم نبود
که پرورش سرباز برای تو
فرق میکند با تربیت سرباز برای دیگران...
آقای من!
هوای مسافرم را داشته باش.
#بهانه_بودن
https://telegram.me/abbasivaladi
🍃تیغ مهربانی ات
من حرف زدن با تو را دوست دارم.
وقتی با تو حرف میزنم سبک میشوم
و تازه معنای سبک شدن را میفهمم.
چه قدر با این و آن حرف زدم
به امید این که کمی از بار دلم سبک شود.
نشد که نشد
حتّی سنگینتر هم شد.
حرف میزدم برای این که نمیرم
حرف میزدم تا واژههایی که راه نفسم را بستهاند
کنار بروند و بتوانم چند لحظهای هم که شده
راحت نفس بکشم.
حرف زدنهایم برای فرار از مرگ بود
امّا وقتی پس از حرف زدنهای طولانی
نگاههای حقارتآمیز مردم نصیبم میشد
مبتلا به مرگ تدریجی میشدم.
چه قدر غصّههای ممتد خوردم
برای حرفهای طولانی که با این مردم زدم.
حرفهایم را که میشنیدند
مرا با رازهایی که فهمیده بودند
بردۀ خویش میکردند
چه قدر حقّ السّکوت دادم به این مردم
تا آبرویم را با رازهایی که دیگر سر به مُهر نبودند، نبرند.
به حقّ السّکوتها که فکر میکنم
دوست دارم بمیرم.
دین من حقّ السّکوت مردم بود.
آقا!
در توهّم بیکسی بودم
و زیر بار حرفهای ناگفته
داشتم دست و پا میزدم.
ملامتم نکن
به قدری سنگین بود بار حرفهای ناگفته
که کاری به کس و ناکس بودن کسی که برایش سفرۀ دل میگشودم نداشتم
فقط دنبال کسی میگشتم که گوشش را در اختیارم بگذارد
گوش که پیدا میکردم
دست خودم نبود
دهانم باز و سفرۀ دلم گشوده میشد.
وقتی که تو را پیدا کردم
پرده از توهم بیکسیام کنار رفت.
به گمانم بزرگترین گناه زندگیام
همین توهم بیکسیام بود.
تو بودی و من گمان میکردم کسی را ندارم
تو منتظر بودی که سفرۀ دلم را نزد تو بگشایم
و من این سفره را پیش هر کس و ناکسی جز تو گشودم.
چه قدر مهربانی که مرا از این توهم رهاندی
و چه قدر مهربانتر که به خاطر این خطای بزرگ
سفرۀ دلی را که پیش تو گشودم جمع نکردی
و از این هم مهربانتر
تو حتّی خمی به ابرو نیاوردی
که چرا رازهای سر به مُهرم را به کسی جز تو گفتم
طوری پای حرف دلم نشستی
که گویی جز تو کسی از این حرفها خبر ندارد.
تو اگر بودی، چه کار میکردی با این همه مهربانی؟!
بارها گفتهام و باز هم میگویم
با تیغ مهربانیات آخرش میکُشی مرا
شبت بخیر مهربان من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🌹دلِ عاشق🌹
حجم دل عاشق را
با حساب هیچ هندسهای
نمیشود به دست آورد.
عاشق تو
از یک طرف
تو را در دلش جا داده
پس دلش شده به اندازۀ اقیانوس.
یا نه، اقیانوس شده گوشۀ دلش
و از سویی دلش برای تو تنگ شده
به اندازۀ قلب یک گنجشک.
یا نه، قلب گنجشک در برابرش
یک دشت بیانتهاست.
فقط هندسۀ عشق توست
که آن بزرگی و این کوچکی را میفهمد.
حجم دلم هر چقدر که باشد
دیگر تاب ندارد دوریت را.
بس است دیگر.
رفتنت حکمت بود یا عقوبت ما
دیگر به تنگ آمده این دل بیچاره.
رحم کن به غربت ما
بیا آقا!
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃گمشده فطرت
من حرف زدن با تو را دوست دارم
این چه سحری است که در حرف زدن با توست؟
هر کسی با تو حرف میزند، حرفهایش با دیگران
چه قدر دلنشین میشود.
میدانی که چه قدر دنبال این میگشتم
که چه کار کنم وقتی با دیگران حرف میزنم
حرفم روی دلشان اثر بگذارد.
گاهی خیال میکردم
باید ماهرانه فنّ خطابه یاد بگیرم.
هر چه قدر بهتر بتوانم
با لحن صدایم بازی کنم
بیشتر دلها را میتوانم به تسخیر خویش بکشم.
روز و شب تمرین و تمرین
ولی هر چه قدر فن خطابهام قویتر شد
دلم آرامتر نشد.
گویی فنّ خطابهام، سرگرمی دلهایی بود
که از زندگی خسته بودند
امّا این سرگرمی دل کسی را آرام نمیکرد.
از پیشم که میرفتند
باز هم خستگی بود و خستگی.
یک بار کسی به من گفت
اگر میخواهی حرفت روی کسی اثر کند
حرف نزن، حرف نزن، حرف نزن
به قدری حرف نزن که مردم عطش شنیدن از تو داشته باشند.
مدّتها حرف نزدم، حرف نزدم، حرف نزدم.
وقتی که عطش مردم برای شنیدن از من زیاد شد
حرف زدم؛ امّا باز هم دلی به حرفم آرام نشد.
اگر بخواهم راههای رفته و به مقصد نرسیده را برایت بگویم
مثنوی میشود هفتاد من
ولی بگذار انتهای این راه طولانی را بگویم
که کسی به دلم انداخت
راز اثر کردن حرفها، حرف زدن با توست.
با تو که حرف میزنم
احساس میکنم نفسم بوی تو را میگیرد
واژه به واژۀ کلامم رنگ تو را میگیرد.
هر کسی قبول نداشته باشد خودت میدانی
که من با سلولهای بدنم اعتقاد دارم
خدا معرفت تو و محبّت تو را
در فطرت ما انسانها گذاشته.
تو گمشدۀ فطرت مایی آقا!
وقتی نفسم بوی تو را میگیرد
و واژههای کلامم رنگ تو را
حرف که میزنم، مردم به یاد سرزمین مادریشان میافتند
و به فطرت خویش برمیگردند.
راز تأثیرگذاشتن حرفها
رنگ و بویی است که آنها از فطرت به خود گرفتهاند.
هر چه این رنگ و بو بیشتر
اثر حرفها در دلها هم بیشتر
و کسی اگر میخواهد کلامش رنگ و بوی فطرت بگیرد
باید با تو حرف بزند.
نمیشود با تو نبود
و سرزمین فطرت را به مردم نشان داد.
چه قدر خوب است که خدا
همۀ چیزهای خوب را
به اتصال ما به تو متصل کرده.
تا این اتصال هست
ما خوشبختیم.
شبت بخیر حضرت فطرت!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#تا_ساحل_آرامش #شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک https://eitaa.com/abbasivaladi
♦️از اختلاف نترسید!
✅ برخی از جوانان، از اختلاف میترسند. وقتی در همان اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر میکنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف، نباید ترسید؛ زیرا اصل اختلاف، امری طبیعی است که در بیشتر خانوادهها وجود دارد.
🔹وقتی دو انسان که هر کدام برای خود روحیّهای خاص دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیمهایشان به هم گِره میخورد. در این میان، طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلافی پیش میآید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترسی ندارد.
❌ آنچه مایۀ نگرانی است، نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان، آن است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با این اختلافها برخورد کنند.
✔️ برخی از مهارتها، ظرافتهای مخصوص به خود را داشته، شبیه به هنر است؛ یعنی اگر این ظرافتها مراعات نشود، خاصیّت خود را نخواهد داشت. زندگی مشترک، علاوه بر این که مهارتهای مخصوص به خود را دارد، از ظرافتهای ویژهای نیز برخوردار است که حسّاسیت یادگیری این مهارتها را دو صد چندان میکند.
👈 در هفته های آینده منتظر قواعد زندگی مشترک باشید.
♦️از اختلاف نترسید!
✅ برخی از جوانان، از اختلاف میترسند. وقتی در همان اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر میکنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف، نباید ترسید؛ زیرا اصل اختلاف، امری طبیعی است که در بیشتر خانوادهها وجود دارد.
🔹وقتی دو انسان که هر کدام برای خود روحیّهای خاص دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیمهایشان به هم گِره میخورد. در این میان، طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلافی پیش میآید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترسی ندارد.
❌ آنچه مایۀ نگرانی است، نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان، آن است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با این اختلافها برخورد کنند.
✔️ برخی از مهارتها، ظرافتهای مخصوص به خود را داشته، شبیه به هنر است؛ یعنی اگر این ظرافتها مراعات نشود، خاصیّت خود را نخواهد داشت. زندگی مشترک، علاوه بر این که مهارتهای مخصوص به خود را دارد، از ظرافتهای ویژهای نیز برخوردار است که حسّاسیت یادگیری این مهارتها را دو صد چندان میکند.
👈 در هفته های آینده منتظر قواعد زندگی مشترک باشید.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صص ۳۰-۲۹
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
https://eitaa.com/abbasivaladi