🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
🍃🌹🌹🌹
🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف.
🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همهشون از نزدیکترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانهشون.
🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول میکرد، حسابی بهش میرسید. اگه کسی هم قبول نمیکرد، محکوم به اعدام میشد.
🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و میخوان بیان با تو بجنگن.
دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید.
🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال میکنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمیتونه باشه».
🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن.
🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت:
➖ ای برادرای من! یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته.
➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟
➖ تملیخا گفت: مدتى طولانیای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم میگم:
⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟
⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟
⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آبهای متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوهها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره.
⏹ همین جا توقف کنیم.
♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیههاییه که خدا جلو همۀ بندههاش گذاشته.
✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیهها و نشونههای خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه.
🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمیکردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن.
🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً.
🍂و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى بهگزاف گفتهايم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۴).
🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر میشدن، میکشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون.
✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم».
☑️ خدا راه رو نشون میده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم میخوایم. خدا دلمون رو هم قرص میکنه.
♦️وقتی کسی ایمان میآره به خدا و اون رو همهکارۀ زندگیش میدونه، تسلیمش میشه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش میبنده که هر جا میره احساس میکنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمیخوره.
#خلاصه_درس صد و چهل و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
147 درس صد و چهل و هفتم دل آدم رو کی باید محکم کنه؟.pdf
237K
#درس
درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
@abbasivaladi
🍃قهرمان توحید
تو که با حکم حکمت خدا
رفتهای پشت پردۀ غیبت.
کی بناست بیایی، خدا میداند.
فراق تو کارش آب کردن دل زمین و آسمان است.
بیتماشای تو معلوم نیست
دلمان تا کی دل بماند.
ما اگر به ندیدنت عادت کنیم
باید حکم سنگ شدن دلمان را امضا کنیم.
حالا که غایب از دیدههایی
و ما محروم از دیدار رخت
باید فکری کنیم به حال دلمان
تا نکند خدای ناکرده سنگ شود این سرمایههای آدمیتمان.
باید همیشه دلمان هوای تو را داشته باشد.
اگر کسانی که شبیه تو هستند
در میانمان زیاد شوند
با دیدن هر کدامشان دلمان هوای تو میکند
این طور دیگر به ندیدنت عادت نمیکنیم.
پس باید شبیه تو شویم
تا دلهایمان سنگ نشود.
و من میخواهم شبیه تو شوم.
کمی از این «فقط خدا»های تو
اگر وارد زندگیام شود
یک دنیا به دنیای تو نزدیک میشوم.
آقا!
تو در محبّت هم اهل توحیدی
«فقط خدا»های محبّـتیات
بر همۀ دلت حاکم است.
تو فقط به خاطر خدا دوست میداری
و به خاطر خدا دشمن میداری.
اگر محبّتت به دل مینشیند
برای آن است که ذرّهای غیر خدا در محبّت تو راه ندارد.
هر کسی فطرت انسانیاش را سرکوب نکرده باشد
حتّی اگر سر تا پا گناه باشد
محبّت تو را که میبیند
مست یاد خدا میشود.
محبّتهای ما بوی خدا را نمیدهد
که در دلها نفوذ نمیکند.
حالمان به هم میریزد از محبّتهایی که بوی دنیا میدهد
امّا دیگر به این به هم ریختگیها عادت کردهایم.
راستش نمیفهمیم محبّت به خاطر خدا یعنی چه
و گاهی با خودمان کلنجار میرویم
تا قبول کنیم محبّت به خاطر خدا وجود دارد.
در میان ما اگر حرف دنیا نباشد
بساط محبّت هم برچیده میشود.
چه قدر این روزها محتاج توحید محبّتی تو هستیم
ما اگر در محبّت مثل تو موحّد شویم
تازه طعم محبّت را خواهیم چشید.
قبول کن که این یکی، سختتر از باقی توحیدهاست.
توحید در محبّت را به کامم بچشان آقا!
شبت بخیر قهرمان توحید!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
😉چشمکبازی😉
🔷تعداد افراد در این بازی، باید بیش از سه نفرباشد. به تعداد افراد، روی تکّه های کوچک کاغذ🗒، کلمات یا اعدادی نوشته و در یکی از آنها کلمۀ «چشمک» نوشته میشود.
🔶کاغذها به نحوی تا میخورند که محتوایشان معلوم نباشد. هر کس یکی از کاغذها را بر میدارد. کسی از چیزی که روی کاغذش نوشته، حرفی نمیزند😶.
⚠️فردی که کاغذ چشمک به دستش افتاده، به یکی از افراد به گونه ای چشمک میزند که دیگران نفهمند🙈. آن فرد هم بعد از چند لحظه، کاغذش را وسط میگذارد و کنار میرود.
‼️دیگران در حین بازی باید چشم در چشم 👀یکدیگر دوخته، با دقّت بر روی چشم افراد، بفهمند که کاغذ چشمک در دست کیست.
✅اگر کسی به درستی حدس زد🤔، یک امتیاز میگیرد و بازی تمام میشود؛ امّا اگر اشتباه ❌حدس بزند، میبازد و بیرون میرود. فردی هم که این شخص به اشتباه او را حدس زده، از بازی کنار میرود.
✳️اگر فردی که کاغذ چشمک در دست اوست، بتواند به اعضا چشمک بزند🤓، بی آن که دیگران بفهمند، نفر آخری که میمانَد، بازنده میشود.
⚠️ اگر کسی بی آن که صاحب کاغذ چشمک به او چشمک زده باشد، کاغذش را وسط بیندازد، صاحب کاغذ چشمک، خود را معرّفی میکند و فردی که کاغذش را وسط گذاشته، بازنده معرّفی میشود.
📛بازندۀ در این بازی، تنبیه میشود😩. اگر کسی غیر از کسی که چشمک دست اوست، بازنده شد، صاحب چشمک، تنبیه او را مشخّص میکند و اگر صاحب چشمک باخت، کسی که باعث سوختن او شده، مجازات را تعیین میکند. البته میتوان قبل از بازی، بر روی تنبیه، توافق کرد.
✅کاغذها🗒 باید شکل یکسانی داشته باشد تا با دیدن آنها کسی متوجّه درون آن نشود. کسی هم نباید در بارۀ قرعۀ خود با دیگری حرف بزند، وگر نه بازنده خواهد شد. هر بازیکن👧👦 باید یک قرعه بردارد. در غیر این صورت، بازنده خواهد بود. از ابتدا امتیازی را مشخّص کنید تا سقف بازی شود.
📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۰۶ - ۱۰۵
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📸حال و هوای غرفۀ انتشارات #آیین_فطرت در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران👇
@bemaniha
📷به صفحه اینستاگرام بمان بپیوندید👇
https://instagram.com/bemaniha
هدایت شده از لالایی خدا
0045 baghareh 121-123.mp3
9.75M
#لالایی_خدا 45
#سوره_بقره آیات 121- 123
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
_______________
✅ حضور استاد محسن عباسی ولدی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
📆 پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
⏰ ساعت ۱۶ تا ۲۰
📍مکان: انتهای شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات آیین فطرت
_______________
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره.
@lalaiekhoda
🍃بندۀ تسلیم خدا
از هدف خلقت به قدری برایم گفتهاند
که دیگر از برم هر توصیف و استدلالی که از چرایی خلقت نوشتهاند.
از وقتی که کودکی بیش نبودم تا همین حالا
هر وقت از فلسفۀ آفرینش پرسیدهام
پاسخهایی شنیدهام که دلم را آرام نکرده
و حتّی گاهی بیقرارتر هم شدهام.
همیشه وقتی پاسخهای چرای خلقتم را میشنیدم
تمام که میشد، باز هم میپرسیدم: چرا من آفریده شدهام.
انگار نه انگار که پاسخی شنیدهام.
آرام آرام داشتم دیگر به این نتیجه میرسیدم
که چرای آفرینش پاسخی ندارد
امّا کسی به من گفت: هر قدر از چرای خلقت بشنوی، باز هم تشنهای
تو باید هدف خلقت را بچشی تا بدانی چیست.
این از آن حلواهایی نیست که توصیفش کامت را شیرین کند
باید بچشی تا بدانی.
و به من گفت: چشیدن طعم این حلوا
راهی ندارد جز شبیه شدن به تو.
او گفت: وقتی شبیه تو شویم، میفهمیم که زندگی یعنی چه؟
چند روزی تصمیم گرفتم شبیه تو باشم
کمی و فقط کمی شبیه تو شدم و دیدم زندگی دارد مستم میکند
و در آن چند روز دیگر سؤالی به نام چرای آفرینش
در ذهنم پرسه نمیزد.
از آن روز تا امروز با این که همۀ پاسخهای چرای آفرینش را از برم
ولی وقتی کسی از هدف خلقت میپرسد
دوست ندارم جز نشان دادن تو پاسخ دیگری به او بدهم.
باید شبیه تو شد تا فهمید چرا به دنیا آمدهایم.
میخواهم بر گردم به همان چند روز
و دوباره راه شبیه شدن به تو را ادامه دهم.
آقا!
در راه بیانتهای توحید تو بودم و دیدم
تو در حکمت خدا هم موحّدی.
هیچ حکمتی جز حکمت خدا را نمیپذیری
و از خودت هم حکمتی نداری در کنار حکمت خدا، فقط حکمت خدا.
تو وظیفهات را چیزی جز دل دادن به حکمت خدا نمیدانی
تن دادن، نه؛ دل دادن
تو دلت آرام است به حکمت خدا.
بندگی میکنی و جز بندگی، کار دیگری برای خویش سراغ نداری
حتی برای چشم بر هم زدنی در کار خدا دخالت نمیکنی.
ما آرام نیستیم
چون غیر از حکمت خدا، حکمتهای دیگری را هم سراغ داریم
و حتّی گاهی بالاتر از حکمت خدا.
اگر به زبان نیاوردیم، در دلمان گفتیم
که اگر جای خدا بودیم، چه میکردیم و چه نمیکردیم
برای همین است که با اتّفاقها و حادثهها
ارتباطمان با خدا کم سو میشود.
کمی آشکارترش این است:
گاهی با زبان حالمان به خدا میگوییم
تو به حکمت ما دل بده و کاری را بکن که ما دلمان میخواهد.
این است حال و روز توحید ما آقا!
باید به کجا بُرد درد این همه فاصله را؟!
شبت بخیر بندۀ تسلیم خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده
⁉️چه شد که پای ماهواره به خانههایمان باز شد؟
فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی
⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟
9⃣ حزن و شُکر
🔸مقصود از حُزن😑، در این جا، افسردگیهایی نیست که به جهت همّ و غمّ دنیا در انسان پدید میآید؛ بلکه مقصود، حُزن بندگی است؛ یعنی آن حالتی که در انسان به جهت کوتاهی در بندگی خویش در مقابل خدا ایجاد میشود.
🔹اگر اندکی در عظمت الهی تدبّر کرده، اعمال خود را با آن همه عظمت مقایسه کنیم، حالتی به انسان دست میدهد که به آن، حُزن مطلوب گفته میشود؛ همان حالتی که طبق فرمودۀ امام مهربانمان زین العابدین علیه السلام🌸 به فرشتگان در مواجهه با عظمت الهی، دست میدهد و سخن آنان در این حالت، آن است که:
«پاک و منزّهی تو! ما تو را آن گونه که حقّ عبادتت بود، عبادت نکردیم.»
🔸شکر🙏 هم به حالتی میگویند که در نتیجه توجّه به نعمت، پدید میآید که دو مرحلۀ اصلی دارد: مرحلۀ اوّل آن، شکر زبانی و مرحلۀ دوم، شکر عملی است که استفادۀ از نعمت، در مسیر اصلی آن است.
🔹اگر به نکتۀ قبلی که یاد کردن از نعمتهای الهی بود، توجّه ویژه کنید، این دو حالت، به شما دست خواهد داد. وقتی خود را غرق در نعمت ببینید، انگیزۀ شکر در شما زنده میشود. اگر هم در مقام شکر بر آمدید، خواهید دید که توان شکر این همه نعمت را ندارید. این جاست که حُزن مطلوبی به شما دست میدهد که نتیجۀ آن، محبّت الهی🌺 است.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 141 - 142
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃 تجسم دین خدا
دین را باید چشید.
آنها که دینداران واقعی هستند
در بارۀ طعم دین که حرف میزنند
قشنگ معلوم است که آن را با همۀ وجود چشیدهاند
و آنها که خودشان را به دین بستهاند
و فقط نام دیندار را به یدک میکشند
وقتی در برابر پرسشِ «دین چه مزهای دارد؟» قرار میگیرند
نمیدانند چه بگویند.
آنها طعم دین و دینداری را نچشیدهاند.
امان از کسانی که عادتهایشان را نام دین گذاشتند
و ترسشان از ترک عادت را دینداری نامیدند.
آقا!
کسی که دین را نچشیده
میتواند آن را به دیگران بچشاند؟
و اگر دین را به دیگران نچشانیم
چگونه میشود آنها را به دینداری دعوت کرد؟
گاهی چشیدن با دیدن حاصل میشود.
کسی اگر تو را دید و دین را نچشید
در دفتر انسانیت باید روی نام او خط کشید.
ما باید دیندار بشویم مثل تو
تا کسی اگر ما را دید، دین را بچشد.
باز هم رسیدیم به این که باید شبیه تو شویم
از هر طرف میرویم به این نتیجه میرسیم
میخواهم شبیه تو شوم
توحیدت را گذاشتهام در برابرم
و چندین شب است که دارم تماشایش میکنم
من میخواهم مثل تو موحد باشم.
توحیدی از تو سراغ دارم که نامش را گذاشتهام: توحید در خشیت.
تو از هیچ کسی جز خدا نمیترسی.
اگر ترس از خدا نبود
تو هیچ گاه طعم ترس را نمیچشیدی.
هر چه قدر بیشتر از خدا میترسی، بیشتر شجاع میشوی.
ترس تو از خدا
دلی میدهد به تو به اندازۀ دریا
که بیباک و بیواهمه
با هر چیزی که تو را گرفتار خشم خدا میکند، بجنگی.
ما اگر از دیگران میترسیم، برای این است که از خدا نمیترسیم.
باید مثل تو شویم
فقط از خدا بترسیم و عدالتش
فقط از خدا واهمه داشته باشیم و از عذابش
فقط از خدا بترسیم و از زیر پا گذاشتن فرمانش.
همۀ ترسمان را اگر خرج خدا کردیم
دیگر سهمی نمیماند برای دیگران.
تو وقتی همۀ قدرت را در دست خدا میبینی
فقط از خدا میترسی
و ما وقتی قدرت دیگران را هم عددی به حساب میآوریم
در برابر قدرت خداونداز دیگران هم میترسیم
و حتّی گاهی ترس از خدا از وجودمان میرود .
وای به حالمان اگر تو فقط از خدا بترسی و ما فقط از دیگران!
دارم در درونم میگردم به دنبال ذرّهای ترس از خدا
تا بیشتر امید پیدا کنم که میشود به تو نزدیکتر شوم
کمک کن تا بیابم این ذرّه را.
شبت بخیر تجسّم دین خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
May 11
اکسیژن بهانه است.
ما تو را نفس میکشیم که زندهایم.
اگر چه غایبی از نگاه ما
اما خدا تو را
در هوای کل جهان منتشر کرده است
و مردم تو را تنفس میکنند.
شهری که آلوده است
و نفس در آن میگیرد
تو را کم آورده است
که مردم این طور سیاه میشوند وقت نفس کشیدن.
کاش کسی بود که همه حرفش را باور میکردند
و او هم فریاد میکشید تا همه بشنوند:
دلیل بودن تو
همین نفس کشیدن ماست.
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃حقیقت دین خدا
من از شما یاد گرفتهام
که اگر کسی پرسید دین چیست
در پاسخش بگویم: دین همان محبّت است و محبّت، همان دین
و فهمیدم دین هر کسی را باید
با آنچه که دوست دارد بسنجم.
یکی دنیا را دوست دارد
پس دینش دنیاست و دنیایش دین او.
یکی خدا را دوست دارد
پس دینش خداست و خدایش دین او.
من فکر میکردم که تو را دوست دارم
پس خیالم این بود که دین من تویی
و افتخار میکردم به این دین.
چه قدر دلم آرام بودم که دینم تو هستی
امّا در این چند شب
یعنی از وقتی که دارم به شباهتها فکر میکنم
ترس بیدینی افتاده در بند بند وجودم.
میان محبّ و محبوب، باید شباهتی باشد
بدون شباهت نمیشود ادّعای محبّت کرد.
شباهت باید به خاطر محبّت آمده باشد
این، کار مرا سخت میکند.
حالا باید بگردم دنبال شباهتی که
چون تو را دوست دارم، آمده باشد.
میگردم، ولی بعید میدانم پیدا شود.
اگر پیدا نشود، یعنی تو را دوست ندارم
و اگر تو را دوست نداشته باشم
یعنی تو دین من نیستی.
نمیخواهم بگردم دنبال چیزهایی که دوست دارم
خودت میدانی چرا
چون نمیخواهم قبول کنم دین من تو نیستی
من بیدین بودن را بیشتر میپسندم
تا این که بپذیرم
دین من دنیاست، دین من مردماند
دین من پول است،دین من جاه و مقام است.
نه، بیدین بودن بهتر است از این دینها.
چون بیدین به تو نزدیکتر است
تا کسی که دینش دنیای اوست.
آقا!
نمیخواهم فقط ذهنم را پاک کنم
از فکرهایی که به من میگویند دینم دنیای من است
میخواهم دلم را پاک کنم
از هر محبّتی که بوی تو را نمیدهد.
این محبّتها اگر پاک شود
شاید محبّت تو را در پستوی دلم
هر اندازه کم، ولی پیدا کنم.
همان را میکنم سرمایۀ دینداریام.
محبّت تو کمش هم به اندازۀ کوهی از طلای سرخ میارزد.
کار تو دیندارکردن بیدینهاست
مگر غیر از این است؟
دلم میخواهد دیندار باشم.
شبت بخیر حقیقت دین خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
۳.توجّه به ارزش کاری که انجام میدهید
حتماً به قدر و قیمت کار خود، توجّه کنید. آیا از میزان پاداش کسی که فردی به دست او هدایت شود، آگاهی دارید؟
رسول مهربانی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند، اگر خداوند کسی را به دستان تو هدایت کند، برای تو از هر آنچه که خورشید بر آن طلوع و غروب میکند، بهتر است.
اگر به این مسئله خوب توجّه کنید، دیگر با دیدن دخترانی که همسرشان خیلی مؤمن است، افسرده و ناراحت نمیشوید.
در کنار توجّه به این نکته، به این مسئله هم فکر کنید که آیا شما یقین دارید که اگر با ایشان ازدواج نمیکردید، کسی به خواستگاری شما میآمد که بهتر از او بود؟ از کجا معلوم؟ شاید کسی همسر شما میشد که سطح ایمانش، به مراتب از ایشان پایینتر بود. شاید هم کسی به خواستگاری شما میآمد که در ابتدا از ایشان بهتر بود؛ امّا به همان مقدار از معنویّتی که داشت، راضی بود و به رشد کردن فکر نمیکرد. همسر شما، اگر در نقطۀ آغاز از دیگران عقب است؛ امّا به گفتۀ خودتان در حال تغییر دادن خویش است که خود، مایۀ دلگرمی است.
اگر شما بتوانید از دو نکتۀ امیدوار کنندهای که گفتم، خوب استفاده کنید، میتوانید همسرتان را از بسیاری از مردان مؤمنی که حسرتشان را میخورید، پیشتر ببرید.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۸۷
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
@abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هشتم:
حکم تقیه اگه به قیمت از بین رفتن حقیقت باشه، چیه؟
🍃🌻🌻🌻
🔹گفتیم که خدا از اصحاب کهف به عنوان جَوونایی یاد میکنه که وقتی تصمیم گرفتن، عقیدۀ توحیدیشون را علنی کنن، خدا دلاشون رو قرص کرد.
🔰قبل از این که ادامۀ حرفای اصحاب کهف رو بشنویم، بذارید یه نکتۀ خیلی مهم رو به شکل یه سؤال و جواب بگم:
⁉️ با این که قوم اصحاب کهف، تو شرکشون غرق شده بودن، چرا بازم اونا داد و هوار کردن و از توحید حرف زدن؟
📛 یه نکتۀ خیلی مهم در بارۀ «حق» وجود داره که بیتوجّهی به اون خیلی خطرناکه.
✖️تو دورههایی که ذائقۀ مردم عوض میشه، بعضیا به اسم تقیه یا با بهونههای دیگه، حرفی از حق و حقیقت نمیزنن. از نظر این افراد حرف زدن در بارۀ حقیقت، در صورتی به درد میخوره که حتماً کسی بهش عمل کنه.
❗️این آدما میگن: اگه کسی نیست که به حق عمل کنه، چرا باید خودمون رو به دردسر بندازیم و حقیقت رو بگیم و براش سر و دست بشکنیم؟
☑️ تو جواب این دسته از آدما باید گفت: کی گفته تنها فلسفۀ حرف زدن از حقیقت، اینه که بقیه به اون عمل کنن؟! بعضی وقتا باید حقیقت رو فریاد زد برا این که فراموش نشه.
📛 تفکّری که میگه وقتی در بارۀ حق حرف بزن که بدونی بهش عمل میشه، خیلی خطرناکه؛ چون گاهی باعث میشه به قدری حق، مظلوم و مهجور بمونه که یکی دو تا نسل و حتّی بیشتر، گوششون با حق آشنا نشه. اون وقت اگه تو نسلای بعدی کسی اومد و از حقیقت حرف زد، کسایی که حقیقت رو نشنیدن، ممکنه باهاش احساس غریبگی کنن و در برابرش وایسن.
❗️این اتّفاق همین حالا هم افتاده. در بارۀ بعضی از حقایق به قدری کم حرف زده شده که وقتی در بارهش میخوای صحبت کنی، یه عالمه باید انرژی صرف کنی تا بتونی جامعه رو متقاعد کنی.
🔻بذارید مثال بزنم:
▫️یه موقعی اصلاً لازم نبود استدلالی بیاری تا جامعه باور کنه که مادری کردن قداست داره و از هر شغلی بالاتره.
❕امّا وقتی که آروم آروم نهضتای زنسالارانه و فمنیستی غوغا به راه انداختن و ما هم خواستیم کم نیاریم، کمتر در بارۀ مادری حرف زدیم و حالا کارمون رسیده به جایی که باید برا دختر امروز به قدری حرف بزنیم تا باورش بشه، مادری کردن از درس خوندن رسمی تو دانشگاه و حوزه بالاتره.
❗️امروز دخترای ما حاضرن برا گرفتن یه مدرک بیارزش لیسانس از دانشگاه ناکجاآباد، با ازدواج نکردن، هم همسری کردن رو عقب بندازن و هم مادر شدن رو.
✖️مقصّر این وضعیت فقط کسایی نیستن که دشمن مادری کردن و همسری کردن هستن. اونا که دشمن خانوادهان و ازشون توقعی جز این نیست.
✔️ مقصّر اصلی، کسایی هستن که وقتی دیدن ذائقۀ مردم عوض میشه، برای این که نکنه حرفاشون به مردم بربخوره، حقیقت رو اون طوری که باید، نگفتن.
❌ نباید اجازه داد تو هیچ نسلی حقیقت، تو پرده بمونه. بعضیا تقیه رو درست نفهمیدن که فکر میکنن هر جا خطر جانی یا مالی بود، میشه تقیه کرد.
‼️ اگه این معنا از تقیه درست باشه، امام حسین علیه السلام نباید قیام میکردن؛ ایشونم باید تقیه میکردن تا زنده بمونن.
🔹اگه مثل اصحاب کهف باشی، دغدغۀ توحید همۀ وجودت رو میگیره. دغدغۀ توحید که اومد، رفاهطلبی از بین میره. اصحاب کهف میتونستن تا عمر دارن، تقیه کنن و تو همین کاخ تو بهترین وضعیت زندگیشون رو سپری کنن.
🔹میتونستن، بدون این که از عقیدههاشون حرف بزنن، بذارن و برن تا خطری تهدیدشون نکنه؛ امّا دغدغۀ دفاع از حقیقت توحید، اجازه نداد اونا به راحتی فکر کنن.
🔻این درس رو باید از اصحاب کهف گرفت:
✅ برای دفاع از توحید، هیچ چیزی نباید مانع آدم بشه. یکی از نشونههای آدم موحّد اینه که هر چیزی رو که داره حاضره خرج کنه تا صدای توحید همیشه تو زمین باشه و به گوش آدما برسه.
#خلاصه_درس صد و چهل و هشتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
148 درس صد و چهل و هشتم حکم تقیه اگه به قیمت از بین رفتن حقیقت باشه، چیه؟.pdf
222.1K
#درس
درس صد و چهل و هشتم:
حکم تقیه اگه به قیمت از بین رفتن حقیقت باشه، چیه؟
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0046 baghareh 124-124.mp3
7.7M
#لالایی_خدا 46
#سوره_بقره آیۀ 124
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
🍃روح امید
کسی اگر در روی این زمین
شایستۀ نام موفّق باشد
فقط و فقط خود تویی آقا!
موفّق کسی است که توفیقی به او رسیده
توفیق هم فقط توفیق بندگی است
هر چه جز بندگی نام توفیق به خود گرفته
از موفّقیت جز نامش، بهرۀ دیگری ندارد.
حالا بگو بدانم آیا کسی روی این زمین هست
که بیشتر از تو توفیق بندگی یافته باشد؟
کاش کسی بود که صدایش به همۀ اهل زمین میرسید
تا میرفتم و به او التماس میکردم
فریاد بزند تا همه بشنوند:
موفّق کسی است که شبیه تو باشد.
چه مبتذل کردهاند واژۀ موفّق را!
کدام توفیق؟! کدام بندگی؟!
سنگمحکها همه دنیایی شده
هر کسی دنیای بیشتری به دست میآورد، موفّقتر
و هر کسی از دنیا عقب میماند، شکستخوردهتر است.
آقا!
با این سنگمحکها خود تو از دستۀ شکستخوردگانی.
دادِ این همه فاصله را باید به کجا برد؟
وقتی که تو سنگ محک موفّقیت باشی
امّا از نگاه مردم دنیا شکست خورده نامیده شوی
راه مردم دنیا چه قدر کج میشود از جادۀ موفّقیت!
باید شبیه تو شد تا طعم موفّقیت را چشید
و من میخواهم شبیه تو باشم.
به قدری توحیدت را مرور میکنم مرور میکنم مرور میکنم
که یک روز خودت به زبان بیایی و بگویی:
«چه قدر توحیدت شبیه توحید من شده!»
آن روز اگر برسد، دیگر هیچ آرزویی ندارم.
تو به هیچ کسی جز خدا
در هیچ چیزی
هیچ امیدی نمیبندی
این سه «هیچ» همۀ هستی مرا به باد فنا داده
چون من این گونه نیستم
به همه در همه چیز همه جور امید میبندم
و اگر امیدم نا امید شد، شاید به سوی خدا بروم.
"توحید در امید" تو
وقتی ملاک سنجش توحید میشود
خودم را در مردابی از شرک غوطهور میبینم.
گاهی با خودم حرف میزنم و میگویم:
کاش میشد از خیال توحید تو بیرون آمد.
زیرا به توحید تو که فکر میکنم
فاصلهها قصد ناامیدکردنم را میکنند.
امّا نه، همین امشب باید قدم اوّل توحید در امید را بردارم.
چرا ناامیدی!؟
من به خدای تو امید میبندم
که رشتۀ امیدم را از هر کسی جز خودش قطع کند.
دعای تو که پشت سر این امید باشد
امیدم هیچ گاه ناامید نخواهد شد.
شبت بخیر روح امید!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi