🍃گره گشای دل های گرفته
دلم عجیب گرفته.
باز هم نمیشود.
لبخند، غریبه شده با لبهایم.
گویی لبم دیگر
جای امنی برای لبخند نیست
که این قدر فاصله میگیرد از آن.
دلم عجیب گرفته.
باز هم نمیشود.
این دلِ گرفته
کارش بریدن نفس است.
نفسم هم دارد بند میآید.
مثل این که شُشهایم
جای امنی نیست
که هوا این طور فرار میکند از دور و برم.
دلم عجیب گرفته.
باز هم نمیشود.
آینۀ چشمهایم
عکس آسمان را دیگر
نشانم نمیدهند.
آسمان عکسش را
نمیاندازد در نگاهم.
گویی چشمهایم جای امنی نیست
که آسمان خودش را
از مدار نگاهم بیرون کرده.
دلم عجیب گرفته.
باز هم نمیشود.
دنیا دارد میرقصد در برابرم
اما این رقص
دیگر توان باز کردن دلم را ندارد.
حنای دنیا و رقصهایش
چقدر بیرنگ شده برای دلم!
من میدانم چرا دلم گرفته.
دلم تو را میخواهد.
تا تو نیایی
دلم باز نمیشود.
آقا!
خستهام از این دل گرفته.
چقدر خوب میشود
تا از این دل، نبریدم
همین امشب
صدای شب بخیرت را بشنوم
و یقین کنم که آمدهای پیشم.
دلم را به شب بخیری باز کن.
شبت بخیر گرهگشای دلهای گرفته!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
174 درس صد و هفتاد و چهارم اگه سرنوشت کسی دست ما بود، براش چی کار میکردیم؟.pdf
194.2K
#درس صد و هفتاد و چهارم:
اگه سرنوشت کسی دست ما بود، براش چی کار میکردیم؟
✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا میکنید:
⁉️به صلاح حضرت یوسف نبود که از زیبایی بی بهره باشه؟
⁉️تا حالا به اتّفاقای بدی که سبب ساز خیرهای بزرگ شدن دقّت کردید؟
⁉️چرا به حکمت و تدبیرهای خدا بی اعتمادیم؟
@abbasivaladi
🍃مهربان من
داشتم با خودم فکر میکردم
که چرا به من شب بخیر نمیگویی.
به خودم میگفتم که تو مهربانی
مهربانتر از آن که گُردۀ واژهها
تاب تحمّلش را داشته باشد
و مهربانتر از آن که حتی
در چنگ خیال بیاید.
شاید شب بخیر نمیگویی
چون میدانی که من آدمم و نیازمند خواب
ولی اگر شب بخیرت را بشنوم
دیگر خواب از چشمانم رخت میبندد و میرود
تو دوست نداری
مرا بیخواب کنی.
آقای مهربانم!
قبول دارم که شب بخیر تو
خواب را از چشمان خواب زده میزداید که هیچ
پیرِ مرده را زنده میکند چونان یک جوان رشید.
امّا تو به من شب بخیر بگو
من قول میدهم دست این چشمها را
چنان به دست خواب بسپارم
که گویی چند سالی است مردهام.
من تشنۀ شب بخیر تو هستم
هر کار بخواهی میکنم
تا یک بار از زبان تو
شب بخیری بشنوم.
شبت بخیر مهربان من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
⁉️چی رو کجا گذاشتم؟
✅یک شیء را در جایی از خانه🏠، پنهان کنید.
🔰 کودک👦👧 باید جای آن را پیدا کند؛ امّا راهنمای او برای پیدا کردن آن، صدایی🗣 است که شما تولید می کنید.
✳️با یک قاشق🥄، روی یک ظرف بزنید.
✔️هر وقت کودک به شیء پنهان شده نزدیک شد، قاشق 🥄را تندتر و محکمتر بر روی ظرف ⚱بزنید تا صدای بیشتری تولید کند📢. وقتی از آن شیء دور شد، فاصلۀ میان دو ضربه را بیشتر کرده، آرامتر روی ظرف بزنید.
❇️پاسخگویی به حسّ کنجکاوی ❓و تقویت حسّ شنیداری 👂کودک، دو نتیجۀ این بازی است.
📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۴۳
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دست مریزاد و خدا قوّت به همۀ بر و بچّههای خلّاق و هنرمند که منطقۀ پرواز ممنوع رو ساختن.
حالا که این دوستان زحمت کشیدن و یه فیلم سالم ساختن، فقط به دست مریزاد بسنده نکنیم، به همراه خانواده بریم و این فیلم رو تماشا کنیم.
#منطقه_پرواز_ممنوع
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0087 baghareh 214.mp3
8.06M
#لالایی_خدا ۸۷
#سوره_بقره آیه ۲۱۴
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
#نمایشنامه
✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب «بحارالانوار، جلد 15، صفحه 272 و صفحه 329» اثر علامه محمد باقر مجلسی.
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
دوستای خوب لالایی خدا!
یادتون نره که هموطنای عزیزِ سیل زدهمون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐
@lalaiekhoda
🍃شبم را بخیر کن
گاهی که دوستانم
همانها که سنگ مرا به سینه میزنند
حرفم را نمیفهمند
دنیا برایم تنگ میشود.
چقدر سخت است
حرف نفهمیدنهای دوستانم.
ما هم تو را دوست داریم.
لااقل ادعایش را داریم
ولی چرا حرف تو را نمیفهمیم؟
و حالا تو چقدر داری زجر میکشی
از نفهمیدنهای ما؟
در کنار این همه زجردادن
وقتی درخواستی میکنم
که در اندازۀ من نیست
وجودم میشود شرم و خجالت.
میخواهم یک بار هم که شده
شب بخیر را از زبان تو بشنوم
امّا هنوز هم که هنوزه حرفهایت را نمیفهمم.
التماس میکنم که به من شب بخیر بگویی
ولی با نفهمیدنهایم
دنیا را برایت تنگ میکنم.
چه کار کنم؟
هر چه کردم نتوانستم
در برابر زیادهخواهیهایم بایستم.
حتّی اگر زیادهخواهی است
تو بزرگی کن
به نفهمیدنهایم نگاه نکن
و یک بار شبم را به شب بخیر به خیر کن.
شبت بخیر غریبِ زندان زمین!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
📡دریافت نکردن شبکه های ملی با آنتن معمولی
🔰چند سال پیش به روستایی رفته بودم که در کنار یک کوه🏔بود. وقتی به دامنۀ این کوه رفتم، تمام روستا در تیررسِ نگاهم قرار داشت. از آن جا، پشت بامِ همۀ خانهها🏘 پیدا بود.
‼️صحنهای دردآور و تعجّببرانگیز، توجّهم را به خود جلب کرد. در پشت بام بیشتر خانهها، دیشهای ماهواره📡 قرار داشت. در بسیاری از این خانهها، دو عدد دیش بود تا خانواده از نعمت همۀ شبکههای ماهوارهای برخوردار شود! 😳
وقتی دلیل این پدیده را پرسیدم، گفتند: ما با این آنتنهای معمولی نمیتوانیم شبکههای خودمان 📺را بگیریم.
📛این خاطره، نکتۀ بسیار دردآور دیگری هم داشت. جریان ورود این ماهوارهها، به اوّلین سفر کاروان این روستا به کربلا بر میگشت. در همان اوایلی که راه کربلا باز شده و نظارت چندانی هم وجود نداشت، سوغاتی اوّلین کاروان زیارتی 🕋برای اهالی روستا، این هدیۀ خطرناک 😈بود!
❇️مسئولان صدا و سیما، با همّتی 💪مثالزدنی در مناطق زلزلهزدۀ آذربایجان شرقی، خیلی زود و خارج از حدّ باور، قبل از این که خانهها ساخته شود، در همان روزهای اوّلِ پس از زلزله، امکانات فنّی گیرندههای دیجیتال را فراهم کردند.
⚠️مسئولان محترم صدا و سیما! ما مطمئنّیم که شما به خوبی میدانید هجوم شبکههای ماهوارهای، به مراتب بدتر، دردآورتر و ویرانگرتر از زلزلۀ آذربایجان شرقی است. آن جا زمین لرزید و تعدادی از هموطنان عزیز ما در زیر آوار، جان دادند🤦♂؛ امّا زلزلهای که ماهواره در خانوادهها👨👩👧👦 به پا کرده، اخلاق و دین و عقاید مردم را زیر خروارها خاک غفلت، پنهان خواهد کرد.
📚بشقابهای سفره پشت باممان ۲۱۰ _ ۲۰۹
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃محبوب خدا
امروز داشتم کتاب خدا را ورق میزدم
همان کتابی که پیش تو آشنا و پیش ما غریبه است.
رسیدم به آیهای که دلم را لرزاند
نمیدانستم از شدّت مهربانی خدا فریاد شوق سر دهم
یا از ترس خشمش رو به قبله بمیرم.
خدا در این آیه گفته:
مصیبتهایی که دامان ما را میگیرد
برای کارهای بدی است که انجام میدهیم
و گفته تازه از خیلی کارهای بدتان هم میگذرم.
خوشحالم که خدای مهربانم
از بسیاری از گناهانم میگذرد
ولی میترسم از بعضی از گناهانی که
فکرشان را که میکنم، میبینم بزرگتر از آنها، گناهی نیست.
تو محبوبترین خلق خدا روی زمینی.
مگر غیر از این است؟
کسی روی زمین نفس نمیکشد
که خدا او را هم اندازۀ تو دوست داشته باشد
چه رسد بیشتر از تو.
خدا این عالم را نگه داشته، چون تو هستی.
تو اگر نبودی، لحظهای دنیا روی پا نمیایستاد.
حالا به من بگو تا بدانم
بزرگتر از غمگین کردن تو آیا گناهی هست؟
کدام ترازو میتواند سنگینی گناه خشمگین کردن تو را بسنجد؟
و به من بگو تا بدانم
که تا امروز چند بار غصّه را مهمان دلت کردم
و چند بار ابروانت را به خشم در هم فرو بردم؟
اگر خدا بخواهد مرا به این گناه بگیرد
باید منتظر چه عذابی باشم؟
خدا چه کار میکند با کسی که تو را غمگین یا خشمگین کرده باشد؟
آقا!
یا بگو تا به حال حتی برای یک بار
نه از دستم خشمگین شدهای و نه غمگین
یا مرا به خاطر همۀ بدیهایم همین امشب ببخش.
من از عذاب خدا میترسم.
هول و ولایی که به دلم افتاده را میبینی
لرزهای که به جانم افتاده را میبینی
نگاه نگرانم به آسمان را میبینی
به فریادم برس
بدجور مضطر شدهام آقا!
به چه کسی سوگندت دهم که از دستم غمگین نباشی؟
دست به دامان چه کسی شوم که از من خشمگین نباشی؟
هر طور که بناست بمیرم باکی نیست
ولی میترسم خدا مرا با عذابی ببرد
که میوۀ تلخ غمگین یا خشمگین کردن توست.
آقا!
التماست میکنم، مرا ببخش!
شبت بخیر محبوب خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃نور امیدم
ما وقتی کارمان گره میخورد، نذر میکنیم.
با خدا قول و قراری میگذاریم
که اگر گره از کارمان وا شد
کاری کنیم که او خوشش بیاید
مثلاً نذر میکنیم که به فقیری کمک کنیم
یا یتیمی را کفالت کنیم.
نذر کردن را از شما یاد گرفتهایم.
گاهی که خیلی گره کارمان کور میشود
نذرمان را پیش از روا شدن جاحتمان ادا میکنیم.
انگار میخواهیم خدا را در عمل انجام شده قرار بدهیم.
گاهی که خیلی خیلی کور میشود گره کارمان
میرویم سراغ کسی که دل پاکی داشته باشد
التماسش میکنیم که برایمان نذر کند
و به او میگوییم نذر کردن از تو، ادا کردنش با من.
آقا!
حالم بد است.
تو خوبتر از همه از حال بدم باخبری
حتّی خوبتر از خودم.
هر چه نذر و نیاز کردم، خوب نشدم
گویی حنای نذرهایم رنگی ندارد دیگر.
نذرهایم را هر چه پیشاپیش ادا کردم
گره از حال بدم باز نشد.
کلاف سر در گمی شده حال من
دیگر کم آوردهام در حیرت باز کردن این کلاف سر در گم.
امشب آمدهام بگویم
میشود برایم نذر کنی؟
تو نذر کن، ادا کردنش با من.
اختیار با تو، هر چه دوست داری برای خوب شدن حالم نذر کن.
اگر دلت خواست به خدا بگو
اگر حال من خوب شود
هر چه دارم را خرج راهش میکنم.
اگر خواستی نذر کن
تا اگر گره از حال بدم باز شد
آبرویم را در کف دست بگیرم
و هر جا که خدا گفت بریزم.
آقا!
نکند دریغ کنی از جانم!
تو نذر کن حال من خوب شود
جان را هم اگر بخواهی میدهم به پای نذر تو.
از این همه بدی دیگر به تنگ آمدهام
کاری کن برایم آقا!
حال و روزم خراب است.
شبت بخیر نور امیدم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi