eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.5هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
342 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
«اللّهُمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِک» خدایا! حال بد ما را به حال خوبی که رنگ تو را داشته باشد، تغییر بده. حالمان بد است. مگر می‌شود بی‌تو حال خوبی داشت؟! حالمان بد است. چگونه در غفلت از یاد تو، معنای حال خوب را می‌شود فهمید؟ حالمان بد است. این قانون خداست که ما زیر پا گذشته‌ایم: خدا حال خوب را برای هر کسی که ولایت تو را در دل ندارد، حرام کرده است. حالمان بد است. هر کسی هم که بی‌عشق تو احساس می‌کند حال خوبی دارد، گرفتار توهم است، خوش به حال کسی که از این توهم رهاست. حالمان بد است؛ اما خدا را شکر که تو هستی و راه خوب شدن حال ما بسته نیست. با تکیه بر مهربانی تو با دلی امیدوار می‌گویم: حالمان خوب خواهد شد؛ خوب‌تر از آنی که در خیالمان بگنجد. چون تو ما را در مسیر عاشق شدن، تنها نمی‌گذاری. ما روزی عاشق تو خواهیم شد و حالمان خوب خواهد شد. شبت بخیر راز حال خوب ما! @abbasivaladi
🍃بهترین سرنوشت این شب‌ها شب نوشتن دفتر تقدیر ماست بناست در دفتر تقدیر من چه چیزی نوشته شود؟ تا سال آینده هستم یا رفته‌ام؟ در مسیر توام یا دورافتاده از تو؟ در شمار سربازان تو در آمده‌ام یا همچنان سربارت مانده‌ام؟ یا این که زبانم لال... نه، نمی‌خواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم! دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد. می‌شود امضا که خواستی بکنی دفترم را نشانم بدهی؟! قدر این شب‌ها را کاش می‌دانستم و بیشتر التماس می‌کردم که اگر بناست چیزی در دفتر تقدیرم بنویسند شبیه تو شدن اوّلین سطر دفترم را مزیّن کند. اگر دفتر تقدیرم با این جمله آغاز شود و تو هم آن را نشانم بدهی دیگر میلی برای خواندن باقی سطرها ندارم. مدّت‌هاست که دیگر آرزویی جز شبیه تو شدن در دلم نیست. شبیه تو باشم دیگر چه فرقی می‌کند فقر را در دفتر تقدیرم نوشته باشند یا غنا را شبیه تو از دنیا حتّی اگر کاهی هم نداشته باشد خودش را ثروتمندتر از کسی می‌بیند که کوهی از طلای سرخ دارد. کسی که شبیه توست دیگر نیازی ندارد به بیماری یا سلامت خویش فکر کند شبیه تو که باشم در میان انبوهی از بیماری‌ها از سالم‌ترین آدم‌ها بیشتر احساس سلامتی می‌کنم پس چه فرقی می‌کند در دفتر تقدیرم بیماری نوشته باشند یا صحت؟ شبیه تو باشم در میان مردم برایم هر اندازه جا باز شود باز هم فرقی نمی‌کند. مگر می‌شود شبیه تو بود و به جایگاه خویش در میان مردم اندیشید؟ مطرودترین آدم وقتی احساس می‌کند که شبیه توست در خویش دنیایی از عزّت می‌بیند. اصلاً عزّت چه معنایی دارد جز شبیه تو شدن؟ هر چه قدر فکر می‌کنم چیزی را پیدا نمی‌کنم که به اندازۀ شبیه تو شدن چشم مرا در این دفتر تقدیر پر کند. اگر بناست شبیه تو باشم هر چه غیر از آن در دفتر تقدیرم نوشته می‌شود را با جان و دل می‌خرم و اگر بنا نیست شبیه تو بودن در دفتر تقدیرم ثبت ‌شود هیچ خوبی به چشمم نمی‌آید و هیچ بدی هم تنم را نمی‌لرزاند شبیه تو نبودن یعنی سیاهی و بالاتر از سیاهی مگر رنگی هست؟ قلم سرنوشت را بردار و در اوّلین سطر دفتر تقدیرم بنویس: این بنده تا سال آینده شبیه حجّت خدا خواهد شد. شبت بخیر بهترین سرنوشت! @abbasivaladi
«اللّهم اقضِ عنّا الدیَن» خدایا! بدهکاری ما را تو ادا کن. ادای بدهکاری ما به تو، در توان ما نیست. ما ضعیف‌تر و فقیرتر از آنیم که از عهدۀ بدهی‌هایمان به تو برآییم. ما همه با هم اگر دست به دست هم بدهیم، نمی‌توانیم قطره‌ای از بدهی یک نفرمان را به تو ادا کنیم. پس باید به خدا التماس کنیم تا خودش بدهکاری ما را به تو ادا کند. مگر بدون تو، لحظه‌ای طعم زندگی را می‌توان چشید؟ ما زندگی را به تو بدهکاریم، همۀ زندگی را. مگر بدون تو بهره‌ای از خدا به ما می‌رسید؟ ما خدا را به تو بدهکاریم، هر چه اندازه خدا داریم را. مگر بدون تو امیدی به سعادت ابدی می‌توان بست؟ ما سعادت را به تو بدهکاریم، سعادت دنیا و آخرت را. تو مهربانی و می‌دانم که اعلام بدهکاری را از ما می‌پذیری. شبت بخیر مهربان من! @abbasivaladi
🍃بالحجّة باز هم شب قدر و باز هم سؤال همیشگی من که تو امشب کجایی آقا! و باز هم به دنبال قرآنی هستم که امشب به سر می‌گیری. من قرآنت را برای خودم نمی‌خواهم فقط برای همان چند دقیقه‌ای می‌خواهم قرآن به سر می‌گیرم قرآنت را به من بده خدا را به تو که قسم دادم زود قرآنت را پس می‌دهم آقا! قرآنت را که دادی،‌ جایی نرو. شب‌های قدر شلوغ است می‌ترسم تو را گم کنم در میان جمعیت و امانتت بماند پیشم. من به اندازۀ کافی زیر دِین تو هستم دیگر توانی باقی نمانده برایم که دِین بیشتری را تاب بیاورم. قرآنت را بده به من و بنشین در برابرم. وقتی خدا را قسم می‌دهم دوست دارم با انگشت اشاره‌ام تو را به خدا نشان بدهم و بگویم «بالحجّة بالحجّة». اگر هم اجازه‌ام بدهی دستم را روی شانه‌ات می‌گذارم و می‌گویم: «بالحجّة بالحجّة». بارها شده که خیال کرده‌ام اندازۀ مهربانی‌ات را فهمیده‌ام امّا کاری کرده‌ای که یقین کرده‌ام اندازۀ‌ مهربانی تو در ظرف فهم من نمی‌گنجد. پس می‌توان به یقین گفت تو مهربان‌تر از آنی که نگذاری سرم را روی شانه‌ات بگذارم و بگویم: «بالحجّة بالحجّة». و حتّی این قدر هم به خودم اجازه می‌دهم که با طرز نگاهم التماس کنم که بگذاری سرم را بگذارم روی سینه‌ات با تپش قلبت صدای خدا را بشنوم و فریاد بزنم: ‌«بالحجّة بالحجّة». حالا بگو کجایی تا بیایم قرآنت را به امانت بگیرم آقا! شبت بخیر بزرگ‌ترین آیۀ خدا روی زمین!‌ @abbasivaladi
«و أغننا من الفَقر» و باز هم دعا برای رهایی از فقر مرا به یاد تو انداخت که ثروت دنیا و آخرت مایی. باید روز و شب به خودم یادآوری کنم که مبادا روزی فراموش کنم که بی‌تو فقیرتر از من نیست و وقتی تو را داشته باشم، بی‌نیازترین می‌شوم. باید دائم به خودم نهیب بزنم که پیش از تو و بیش از تو نباید از خدا چیزی بخواهم. وای به حالم اگر حاجتی از حاجاتم به حاجت داشتن تو پیشی بگیرد! باید بنویسم و در برابر چشمانم نصب کنم تا همیشه یادم باشد تو را اگر داشته باشم، حتی بی‌نیاز از بهشت می‌شوم. اشتباه گفتم، تو را اگر داشته باشم، هر جا که باشم، بهشت‌ترین نقطۀ عالم است. شبت بخیر بهشت من! @abbasivaladi
«إنّک علی کل شیء قدیر» هر گاه نسبتِ خودم را با تو می‌بینم و قیمت عشق تو را می‌سنجم، در مسیر رسیدن به عشق تو جز یأس چیزی عایدم نمی‌شود. عشق تو کجا و من ناچیز کجا؟ دل من چه ارزشی دارد که خانۀ عشق تو شود؟ آن هم دلی که کاروانسرای عشق‌های دنیایی بوده و بوی زمین گرفته است. تیغ این یأس وقتی می‌خواهد نفسم را قطع کند، ناگهان به یاد خدای علی کل شیء قدیر می‌افتم و امیدم جان می‌‌گیرد. خدا را شکر که خدایم بر هر کاری تواناست و او را شکر که قدرتش نمی‌گذارد با ضربۀ سنگین یأس پشتم به خاک مالیده شود. آقا! من روزی عاشق تو خواهم شد، این را به امید خدای علی کل شیء قدیر می‌گویم. دعا کن ایمانم به قدرت خدا روز به روز بیشتر شود تا هیچ گاه یأس از عاشق شدن مرا به وادی مرگ نکشاند. شبت بخیر حضرت معشوق! @abbasivaladi
ظلم دارد اوج می‌گیرد. مظلوم به تنگ آمده. ظالم دریده ‌شده. حدی برای نگه داشتن ظلم نیست و در این مخمصه، حتی کسانی که مسلمان نیستند، چشم به آسمان دوخته‌اند تا کسی بیاید و منجی‌شان شود. درست است که بسیاری از مظلومان عالم، شیعۀ تو و پدرانت نیستند؛ اما من می‌دانم که آنها منتظر تو هستند. دلم می‌گوید که آنها در دلشان دنبال نامی می‌گردند که به اسم فرمانده به او سلام کنند و احترام بگذارند و وقتی سرود «سلام فرمانده» را شنیدند، به دلشان برات شد فرماندهی که می‌آید و کار لشکر ظلم را یکسره می‌کند، تویی. بی‌راه نیست اگر به دل آن پیر برات شد که جمعه را روز قدس قرار بدهد. روز قدس،‌ فقط روز فریاد علیه اسرائیل نیست، روز التماس برای آمدن تو هم هست. در روز قدس همه به تو سلام می‌دهیم و از تو دعوت می‌کنیم برای آمدن. ما همه فداییان تو هستیم. زودتر بیا آقا! شبت بخیر حضرت منجی! @abbasivaladi
🍃میزبان فرشته‌ها روزهای مهمانی خدا زودتر از آنی که خیالش رو بکنیم دارند تمام می‌شوند و نمی‌خواهم باور کنم که امسال هم توفیق راه یافتن به سفرۀ سحر یا افطارت را نخواهم داشت. من تا آخرین روز به امید همسفره شدن با تو این مهمانی را طی می‌کنم و این امید را بهانۀ زندگی قرار می‌دهم. اگر برای یک لحظه مرا به سفرۀ خویش دعوت کنی برای دنیا و آخرتم کافی است. آقا! مرا برای افطار دعوت کن قول می‌دهم همین که قند لبخندت را چشیدم، بی‌ آن که بگویی، به پاخیزم و زحمت را کم کنم. اگر دلت خواست برای سحر دعوتم کن، وقتی که داری در مناجات عاشقانه‌ات اشک می‌ریزی. قول می‌دهم اندکی از نمک اشکت را که چشیدم، بروم. منتظرت می‌مانم. شبت بخیر میزبان فرشته‌ها! @abbasivaladi
🍃 فلسفه آفرینش عالم شب‌های قدر تمام شد و من تو را ندیدم. می‌ترسم ماه رمضان هم تمام شود و باز هم نبینمت و شاید زبانم لال عمرم به سر برسد و چشمانم به جمالت روشن نشود. آقا! فلسفۀ آفرینش چشم، دیدن توست. در قیامت اگر خدا بپرسد چرا کاری نکردم که چشم‌هایم لایق دیدار تو شود، چگونه پاسخش را بدهم. می‌شود بگویی؟! بگذار یک بار و فقط یک بار ببینمت. می‌گذاری آقا!؟ شبت بخیر فلسفۀ آفرینش عالم! @abbasivaladi
دلم تنگ شده برایت. این دل‌تنگی را بگو کجا فریاد بزنم؟ دلم تنگ شده برایت. برای دل‌تنگی، اشک چارۀ خوبی است؛ اما نه همیشه. دل‌تنگی گاهی از حد می‌گذرد و اشک هم چاره‌ای نمی‌شود برایش. دلم تنگ شده برایت. وقتی جای خالی‌ات را در اختلاف‌های رو به فزونمان می‌بینم، بیشتر دلم تنگ می‌شود برایت. ما بدون تو همیشه در اختلاف خواهیم بود. کاش زودتر به تو می‌رسیدیم و از اختلاف‌هایمان خلاص می‌شدیم. دلم تنگ شده برایت. دل‌خوشی‌های دنیایی وقتی دور و برم زیاد می‌شود، بیشتر دلم برایت تنگ می‌شود. این دل‌خوشی‌ها هیچ کدام آرامم نکرده، حالا دیگر دیدنشان آینۀ دق است برایم. دلم تنگ شده برایت. به هر کجای زندگی که نگاه می‌کنم، جایت را خالی می‌بینم. کار این جای خالی‌ها شدت بخشیدن به دل‌تنگی‌هاست. دل تنگم را دریاب ارباب! شبت بخیر یار غایب از نظر! @abbasivaladi
🍃همه هستی ام روز عید، از تو باید به اندازه کرمت عیدی بخواهم یا به اندازه لیاقتم؟ به اندازه لیاقتم اگر بخواهم، جز عقاب و عتاب و عذاب، لایق چیزی نیستم. به اندازه کرمت اگر بخواهم، چیزی جز تو را نخواهم خواست. به لیاقتم اگر نگاه کنم، یأس سایه سیاهش را می‌اندازد روی سرم. به کرم تو اگر چشم بدوزم، خودم را کنار تو می‌بینم. پس مثل همیشه به اندازهٔ کرم تو نگاه می‌کنم و از تو تو را می‌خواهم. فردا عید است. پس بگو کی تو را خواهم داشت؟! شبت بخیر همه هستی‌ام. @abbasivaladi