eitaa logo
محسن عباسی ولدی
59هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو چاره همه مشکلاتم هستی من دلم به حال بی چاره ها می‌سوزد. من کاری به جز انتظار تو نمی‌شناسم چقدر بی کاری بد است آقا امروز آمار بی چاره و بی کارها رفته بالا کمیته‌ای نیست امداد کند اینها را؟ #بهانه_بودن #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
🍃ناشر خوبی ها چگونه می‌شود نقّاشی‌های انتظار را کشید و پای آنها اشک نریخت. خاصیت این نقاشی‌هاست که دل آدم را نرم می‌کند. امشب می‌خواهم بروم پشت پنجره فولاد مادری را نقاشی کنم که فرزند بیمار طبیب‌جواب‌کرده‌اش را آورده برای شفا. طنابی به گردن فرزندش بسته آن سرش را به پنجره فولاد در دل شب رو به پنجره فولاد زمزمۀ یارضا می‌کند و یا مرگ یا شفا می‌گوید. معلوم است که دیگر به آخر خط رسیده. از مادرش از پدرش از گذشتگانش شنیده که نشانۀ شفا باز شدن گره رشته‌ای است که به بیمار می‌بندند. من می‌خواهم لحظه‌ای را نقّاشی کنم که مادر چشم دوخته به گرهی که به طناب زده رد انتظاری که از نگاهش تا طناب کشیده شده را نمی‌دانم چگونه باید کشید ولی باید کشیدن طرز نگاه منتظرانه را یاد بگیرم حسابی در نقاشی‌های انتظار به طرز نگاه منتظرانه نیاز دارم. دوست دارم گره طناب گردن فرزند را در نقّاشیم کمی وا شده بکشم و امید مادر را به این که گره می‌خواهد وا شود را در لبخند ملیحی بکشم که روی لبش نشسته. گوشۀ این نقاشی باید بنویسم که فرزند این مادر، بیمار مادرزاد است و باید بنویسم بیشتر از بیست سال است که مادر هر سال می‌آید و رشتۀ انتظارش را به پنجره فولاد گره می‌زند. آقا! می‌بینی چه خوب نقاشی‌ها به من ثابت می‌کنند که منتظر نیستم با این همه مرض که به جانم افتاده هنوز خودم را مضطرّ نگاه تو نمی‌بینم و تا وقتی که بیچارۀ نگاه تو نشوم انتظار را نخواهم فهمید. من می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. ای زبانت زبان خدا! زبان تو که هیچ گاه به تهمت آلوده نشده که هیچ تو مثل خدایت ما را در میان مردم به خوبی‌هایی مشهور می‌کنی که اهلش نیستیم ولی زبان ما داغ ننگ بدی‌هایی را به پیشانی مردم می‌گذارد که در آنها وجود ندارد چگونه می‌شود کسی که اهل تهمت است منتظر کسی باشد که کارش شهره کردن مردم به خوبی‌هاست؟ اهل تهمت بی‌ایمان‌اند، در این تردیدی نیست منتظران تو مؤمن‌اند، مگر شکی در این وجود دارد؟ هر چه قدر به این فاصله‌ها فکر می‌کنم بیشتر دلم به حال تو می‌سوزد و از خودمان خشمگین‌تر می‌شوم امّا تو دعا کن و ما هم تلاش می‌کنیم تا روزی فاصلۀ میان ما و تو کم شود هر چه قدر خُلقمان به تو نزدیک‌تر شود مفهوم انتظار را بهتر می‌فهمیم کمک کن تا بفهمیم مفهوم انتظار را! شبت بخیر ناشر خوبی‌ها! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
📌سؤال: انتخاب نادرستی کرده‌ام و حالا دو دختر دارم. زندگی یا طلاق؟ دوازده سال است که ازدواج کرده‌
🔹تبعات جدایی در مراحل مختلف ازدواج، مراحلی دارد. اوّل خواستگاری، بعد نامزدی، بعد عقد و سپس، آغاز رسمی زندگی مشترک و پس از این هم فرزنددار شدن. جدایی در هر کدام از این مراحل، نسبت به مرحلۀ بعد، تبعات کمتری دارد. اگر در مرحلۀ خواستگاری به این نتیجه رسیدیم که مشکل جدّی وجود دارد، نباید به امید حلّ آن، پاسخ مثبت داد. اگر در دوران نامزدی... ، اگر در دوران عقد... و ... . امّا این خواهر محترم، از تمام این مراحل گذشته و صاحب فرزند شده است. در این مرحله، توصیۀ ما به همۀ مادران و پدران بزرگوار، آن است که تا جایی که ممکن است، صبر کنید؛ چرا که تصمیم به طلاق در این مرحله، فقط تصمیم‌گیری برای خویش نیست؛ تصمیم گرفتن برای فرزندان هم هست؛ بویژه شما که دو فرزند دختر، آن هم در سنّ حسّاس بلوغ دارید. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۹۲ @abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و هشتم: می‌شه بزرگ‌ترین نشونه‌ها رو دید و بازم غافل بود؟ 🍃🌻🌻🌻 🖊 بحث از ابدیت خیلی مفصّل‌تر از چیزیه که تو چند تا درس گذشته گفتیم؛ امّا فعلاً به همین مقدار بسنده می‌کنیم و می‌ریم سراغ ادامۀ درس اصحاب کهف. ☑️ اصحاب کهف، یکی از نشونه‌های خدا برای قیامت بودند. سیصد و نه سال خوابیدن و بیدار شدنشون، شبیه مرگ و محشور شدن تو قیامته؛ امّا وقتی بناست آدم از نشونه‌هایی که خدا جلو چشمش می‌ذاره استفاده نکنه، وسط نشونه‌ای به این بزرگی، مشغول چیزایی می‌شه که هیچ ارزشی نداره و دونستنش اتّفاق خاصی رو تو مسیر بندگیش ایجاد نمی‌کنه. 🔻بعضی از مردم اون زمونم، به جای عبرت گرفتن از این نشونۀ بزرگ خدا، با هم دیگه سر تعداد اصحاب کهف بحث می‌کردن: 🍃سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً. 🍂گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى می‌گويند: «پنچ نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود». همۀ اينها سخنانى بى‌دليل است و گروهى می‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود». بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاه‌تر است!» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس دربارۀ آنان جز با دليل سخن مگو و از هيچ كس دربارۀ آنها سؤال مكن! ✨(سورۀ‌ کهف(١٨)، آیۀ٢٢). ❗️یه وقت فکر نکنیم که چه قدر اینا آدمای عجیب و غریبی بود که نشونۀ به این بزرگی رو می‌بینن؛ امّا همون جا حرفایی می‌زنن و بحثایی می‌کنن که یه عالمه از حقیقت اون قصّه دوره! چون وضع خود ما هم چندان بهتر از اینا نیست. ⁉️می‌گید چرا؟ پس گوش کنید: ❓یادمون نرفته که چی شد رسیدیم به اصحاب کهف؟ ▫️داشتیم می‌گفتیم که قرآن ذکره و یکی از مصادیق ذکر، ذکر دوستای خداست. ▫️بین دوستای خدا که معصوم بودن، حضرت یوسف علیه السلام و از اونایی که معصوم نبودن، اصحاب کهف رو انتخاب کردیم. ⁉️ حالا واقعاً ما از قرآن تا چه اندازه به عنوان ذکر استفاده کردیم؟ ⁉️ می‌شه کسی قرآن رو داشته باشه و گرفتار غفلت بشه؟ ⁉️ چرا ما قرآن رو داریم و گرفتار غفلتیم؟ ⁉️ همۀ آدمایی که قرآن خوندنشون درجه یکه و حتّی قرآن رو حفظن، از قرآن به عنوان ذکر استفاده کردن و می‌کنن؟ 🔹مردم زمونۀ اصحاب کهف، چند نفر رو دیدن که سیصد و نه سال پیش، خوابیده بودن و بیدار شدن و بازم مردن. ✅ ما قرآنی پیشمونه که یقین داریم از پیش خود خدا، به وسیلۀ بزرگ‌ترین فرشتۀ خدا، به بزرگ‌ترین پیامبر خدا نازل شده و از اون روز تا حالا یعنی بیشتر از 1400 سال پیش تا امروز هیچ تغییری نکرده. 🔹همینایی که ما داریم می‌خونیم، هموناییه که جبرئیل برا پیامبرمون آورده 🔹هموناییه که پیامبرمون خونده و به مردم یاد داده 🔹همونایی که همۀ اهل بیت علیهم السلام خوندن و ازش با مردم حرف زدن 🔹همونی که معجزۀ موندگار و جاوید پیامبرمونه و تا قیام قیامت هم معجزه می‌مونه 🔹و همونیه که وقتی امام زمان عج الله تعالی فرجه تشریف می‌آرن، بر اساس اون جهان رو اداره می‌کنن. ♦️تردید نکنید که عظمت قرآن و اعجاز و درس‌آموز بودنش، به قدری زیاده که اصلاً اصحاب کهف رو نمی‌شه باهاش مقایسه کرد. ❌ ما کنار قرآن نشستیم و به جای مشغول شدن به این همه ذکر، یه عالمه برا قرآن حاشیه درست کردیم و بیشتر از متن، درگیر این حاشیه‌ها شدیم. ⬅️ قصّۀ اصحاب کهف رو با یه قصّۀ خیلی قشنگ از زبون سلمان تموم کردیم. برای خوندن این قصه و پایان ماجرای اصحاب کهف، به متن کامل درس مراجعه کنید. صد و پنجاه و هشتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
158 درس صد و پنجاه و هشتم می‌شه بزرگ‌ترین نشونه‌ها رو دید و بازم غافل بود؟.pdf
244.7K
#درس درس صد و پنجاه و هشتم: می‌شه بزرگ‌ترین نشونه‌ها رو دید و بازم غافل بود؟ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
000 moqadame.mp3
3.07M
صحبت مقدماتی روزهای زوج، ساعت ۹شب ✅با این لینک وارد فضای نظرسنجی در بارۀ برنامۀ لالایی خدا بشید و با نظرای خودتون ما رو تو اجرای بهتر برنامه یاری کنید👇 https://forms.gle/yj2nMgRteCKYTTvH6 @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
safhe 001-002.mp3
2.34M
صفحه ۲-۱ حمد و سوره_بقره آیات ۵-۱ روزهای زوج، ساعت ۹شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
001 noore qoran.mp3
1.75M
001 : نور قرآن روزهای زوج، ساعت ۹شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃یار غار خدا نقّاشی‌های انتظار را باید بگیرم روی دست و شهر به شهر بگردم و مردم را دیوانۀ انتظار تو کنم. اعتقاد من این است که تماشای این نقّاشی‌ها خودش نوعی عبادت است. تماشای نقشی که مرا به یاد انتظار تو می‌اندازد چرا عبادت نباشد؟ امشب نقاشی پیرمرد کشاورزی را می‌کشم که زمینش را شخم زده دانه‌اش را پاشیده و در گوشۀ زمین زیر نور آفتاب نشسته و دست‌های پینه بسته‌اش دور زانوانش حلقه زده‌اند‌. گاهی دستش را بالای ابروانش می‌گذارد و آن دور دست‌ها را به امید دیدن تکه ابری تماشای می‌کند. او کارش را کرده الآن کاری جز انتظار ندارد؛ انتظار ابر و باران. چند روزی که از دانه‌پاشی‌اش می‌گذرد و باران نمی‌آید قشنگ می‌شود منتظرتر بودن نگاهش را فهمید پیرمرد می‌تواند در خانه‌اش بنشیند ولی دوست دارد کنار مزرعه‌اش انتظار بکشد. وقتی پرنده‌ها بی آن که از مترسک بترسند می‌آیند و دانه‌های در دل خاک پنهان شده را بر می‌دارند حسّ انتظار پیرمرد نه فقط از نگاهش که حتّی از صدای نفس کشیدنش هم فهمیدنی است. کاش من هم زمین ایمانم را شخم زده بودم و دانه‌های خُلق و خوی مؤمنانه را پاشیده بودم و منتظر می‌نشستم تا تو بیایی دلم را بارانی کنی و من بزرگ شدن خوشه‌های محبّت تو و خدای تو را به چشم خویش می‌دیدم. من می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. زبان تو پاک است از هر چه آلودگی است و معطّر است به عطر مناجات با خدا. باید مثل تو شوم حرف زدن با خدا برایم شیرین‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از حرف زدن با بندگان خدا شود. من زود خسته می‌شوم از حرف زدن با خدا و دیر خسته می‌شوم از حرف زدن با بندگان خدا. به گمانم تو اگر فرمانی از سوی خدا نداشتی صبح تا شام و شام تا خود صبح تنها و تنها با خدا حرف می‌زدی و من اگر فرمانی از سوی خدا نبود نمازم را هم که دستور خدا برای حرف زدن با اوست رها می‌کردم و فقط با بندگان خدا حرف می‌زدم. دوست دارم زبانم معطر شود به مناجات با خدا بگو چه کرده‌ای که این قدر شیفتۀ حرف زدن با خدایی!؟ مرا دیوانۀ مناجات با خدا کن. شبت بخیر یار غار خدا! @abbasivaladi